چنین روزهایی را در هشت سال پیش به یاد میآورید؟ کمتر شخصیت و کشور و سیاستمداری را میدیدید که از انتخاب باراک اوباما به ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا ذوقزده نباشد. گویی «رویا»ی معروف مارتین لوتر کینگ سرانجام به واقعیت پیوسته بود. یک سیاهپوست به عنوان قدرتمندترین مرد آمریکا و جهان در کاخ سفید؛ مردی که با شعار «تغییر» آمده بود.
در سیاست داخلی، اوباما برای تحقق وعدههایش هر بار با مقاومت روبرو شد و کمتر توانست به آنچه عمل کند که قولاش را داده بود. در سیاست خارجی، نه تنها بر جنگهای قبلی افزوده شد بلکه بیاعتنایی دولت اوباما به جنبشهای اجتماعی از جمله در ایران و سوریه، به گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه و آغاز جنگی خونین در سوریه و همچنین یمن انجامید. «بهار عربی» با صحنههایی چون کشتن فجیع معمر قذافی و یا قتل بنلادن و گم و گور کردن جسدش در آبهای دریا نیز به ظهور انواع و اقسام فرقههای تروریستی مانند بوکو حرام و داعش و… منجر شدند که امنیت و اقتصاد تمام منطقه را با بحرانی در حد تنازع بقا روبرو کرده است.
کسی نمیداند ترامپ رییس جمهور با ترامپ مبارزات انتخاباتی چقدر تفاوت خواهد داشت. ولی یک چیز مسلم است: بیرون قدرت بودن و حرف زدن با درون و در رأس قدرت بودن بسیار تفاوت دارد. همین تفاوت سبب میشود که برای حل مشکلات موجود به دنبال راه حلهای واقعی و عملی گشت. در مورد ترامپ میتوان این را نیز اضافه کرد، همان گونه که وعدههای شیرین در مبارزات انتخابی در برخورد با واقعیات موجود می توانند عملی نشوند، وعدههای تیره و تار ترامپ دربارهی مهاجران و مسلمانان و مخالفانش نیز میتوانند در حد همان وعدههای انتخاباتی بمانند.
مخالفت با جهانی شدن (گلوبالیزاسیون) که اتفاقا به دلیل تحرک سرمایه در کشورهای غربی و در رأس آنها آمریکا شکل گرفته، از سوی رییس جمهور میلیاردری که ثروت خود را از جمله در همین روند انباشته و در تناقضی قابل تأمل، از سوی بیشترین تنگدستان جامعهی خود انتخاب شده، نمیتواند جدی باشد. مناسبات جهانیشدن را میتوان و میبایست عادلانه کرد اما نمیتوان به عقب باز گرداند.
«تغییر»ی که اوباما شعار و وعدهاش را میداد و هر کسی به گمان خود یار آن شد، سرانجام به واقعیت پیوست اما نه در دوران هشت سالهی ریاست جمهوری اوباما بلکه در پایان آن و با تصمیم رأیدهندگان آمریکایی که دونالد ترامپ را به کاخ سفید فرستادند.
مهمترین تصویری که از باراک اوباما باقی میماند، کانون ظاهرا گرم خانوادهی اوست و میشل، بانوی اول و زنی خودآگاه و محبوب، که خاطرهی کلینتونها و بوشها را ترمیم میکند. حال باید دید خانوادهی بزرگ ترامپ که وی پس از پیروزی تقریبا از یکایک آنها، حتی پدر و مادر درگذشتهاش نیز سپاسگزاری کرد، برای آمریکا و جهان چه ارثیهای بر جای خواهد گذاشت.