الاهه بقراط – «روشنایی» مجموعهای از اشعار ریتوا لووکانن شاعر- نقاش فنلاندی است؛ بانوی هنرمندی از اسکاندیناوی که برای ایرانیان ناشناخته است.
- نام کتاب: روشنایی
- نویسنده: ریتوا لووکانن
- برگردان: کیامرث باغبانی
- ناشر: نشر آفتاب؛ چاپ اول ۱۳۹۵
منصور کوشان، نویسندهی فقید ایرانی، ترجمهی این اشعار را که توسط کیامرث باغبانی صورت گرفته، ویراستاری کرده است. کوشان در پاییز ۲۰۱۱ در پیشگفتاری بر ترجمهی این مجموعه مینویسد:
«دربارهی اسطورههای جهان اثرهای بسیاری خوانده بودم و حتا در کتاب «جست و جوی خرد ایرانی» و کتاب «سفر ذهنی، سفر عینی»، به نزدیکی آنها اشاره کرده بودم و وجههای مشترک فرهنگ آریاییان کهن را در اسطورههای ایرانزمین و سرزمینهای اسکاندیناوی نشان داده بودم، اما ذهنم به سوی فرهنگ فنلاند نمیرفت و به هیچوجه انتظار نداشتم روزی روزگاری شعرهایی از شاعر- نقاش معاصر فنلاندی بخوانم که دارای همهی آن ویژگیهای فرهنگ و آیین میترا و زروان است.»
منصور کوشان سپس به یافتن رد پای این فرهنگ متکی بر نور و روشنایی در اسطورههای ایرانی میپردازد و در ادامه به تأثیرات آن در آیین تثلیث و مسیحیت میرسد که داستاناش در کتاب مقدس مسیحیان مکتوب شده است.
کوشان ریشههای اشعار این شاعر فنلاندی را در روشنایی آیینهای ایران باستان باز مییابد و مینویسد: «اشراق او در سرایش شعرها نزدیک است به حکمت خسروانی ایران کهن، که بعدها در آیینهای هرمسیان، منداییان و گنوسیان تبلور مییابد.» وی برای یافتن خطوط مشترک ذهنیت شاعرانهی ریتوا لووکانن به آیینهای میترا و زروان و زرتشت و سپس آموزشهای مانی و سهروردی نقب میزند و پیشگفتار طولانی خود را با سخنی از سهروردی در «آواز پرجبریل» به پایان میرساند که: «… نور اول کلمهی علیا است که از آن عظیمتر کلمهای نیست. نسبت او در نور و تجلی با کلمات دیگر، چون نسبت آفتاب است با دیگر کواکب… و از شعاع این کلمه، کلمهای دیگر و همچنین از یکی تا یکی تا عدد کامل حاصل شد…»
ترجمهی سرودههای شاعر فنلاندی با «پیامی به شما» آغاز میشود:
بشارت به تولدی دیگرست
سخن گفتن لالها
تا کران بشنوند
زاییده شده بودم، آری
اینک
با باززایشی به ژرفای درک
زاده شدم
به تمنای دل
پنهان از اندیشه
در گردش فکرها
ای چشمهی روشنایی
از دورترین دورها
ای صفای دل
زاده شدم دیگربار
باز در حجمی بیکران از روشنایی
در وجودی نامریی زمان بیکرانگی.
این زایش با تردید از وجود و دانستهها و آموختهها ادامه مییابد:
من، راهنما؟
راهنمای چه کسی؟
تا به کجا راهنما؟…
و در گوشه و کنار جهان به جستجو میپردازد:
چه نیکبختم من
واژهای دارم برای دلتنگی
دستی برای فشردن همبستگی
و کوچهای برای هدایت انسانی.
ریتوا لووکانن که در کنار سرودن به نقاشی نیز پرداخته، معتقد است: «خلاقیت در تنهایی زیست میکند». او که انسانی صلحدوست و در عین حال سیاسی است و حاضر نیست در برابر آنچه در جهان روی میدهد، خاموش بماند مانند بیشتر شاعران، در جستجوی آن جهانی است که باید باشد و نه در پی حفظ آنچه هم اکنون هست. این مجموعهی شعر نیز با همین مضمون پایان میگیرد:
ای کودکان زمین
هر بهار
در آغوش جنگل
گلهای وحشی میرویند
به گاه گوش دهید
نسیم ملایم حرکت میکند
میگوید تابلوی سمت راست جاده:
«به اینجا خوش آمدی»
چون بیشهی سروهای کوهای را دیدی
از آن بگذر
آنجا در انتظار توست
روشنایی…