علی شریفیان – شیدا قراچه داغی در سال ۱۳۲۰ در تهران به دنیا آمده است. پدر وی از اعضای اولین گروه دانشجویانی بود که به وسیله رضا شاه برای تحصیل علوم و و رشتههای علمیدانشگاهی، به اروپا فرستاده شده بود. آقای قراچه داغی در استانبول در رشته مهندسی برق و ماشین درس خوانده و به ایران برگشته بود. او در ایران در رشتهای که در آن تخصص داشت، به کار مشغول شد. مادر شیدا قراچه داغی اما خانهدار بوده است. این آهنگساز، نوازنده و مربی موسیقی در خانوادهای که با دنیای مدرن اروپا آشنایی داشتند، پرورش یافته و به همین دلیل در فضایی کودکی خود را گذرانده که متفاوت با خانوادههای سنتی بوده است.
شیدا قراچه داغی بی سر و صدا کارهای ارزشمندی انجام داده و به ویژه در زمینه تربیت نوازنده و آهنگساز فعالیتهای گستردهای داشته است. وی سالهاست در مونترال کانادا زندگی و فعالیت میکند و در دهم دسامبر ۲۰۱۶ کنسرتی بر اساس مجموعهای از آثار خود به نام «دیالوگ ۵» در سالن تئاتر کنسراتوار مونترال برگزار خواهد کرد. «دیالوگ ۵» پیش از این منتشر شده و مورد استقبال علاقمندان موسیقی قرار گرفته و منتقدین هم آن را مورد ستایش قرار دادهاند.
خانم قراچه داغی کمتر تن به مصاحبه میدهد. کیهان لندن اما با این هنرمند ارزنده و اثرگذار گفتگویی انجام داده که چکیده آن را در ادامه میخوانید.
-خانم قراچه داغی، از چه زمانی و با چه انگیزههایی به موسیقی علاقمند شدید؟
– از دوران کودکی. خانواده من علاقه زیادی به موسیقی به ویژه موسیقی کلاسیک داشتند. دو عمه من در کنسرواتوار در رشته موسیقی تحصیل کرده بودند و در سطح بالایی به موسیقی میپراختند. در خانه ما گوش دادن به موسیقی علاقه همه افراد خانواده بود و من در چنین فضایی به دنیا آمدم و بزرگ شدم و به صورت طبیعی به موسیقی علاقمند شدم و چون پدرم در اروپا درس خوانده بود، گوش دادن به موسیقی غربی از سرگرمیهای او و همه افراد خانواده بود. به همین دلیل هم من به موسیقی کلاسیک روی آوردم.
-با توجه به جامعه سنتی ایران که به ویژه در زمانی که شما به موسیقی روی آوردید، در کل موسیقی را نمیپسندید و به ویژه یادگیری و کار موسیقی را برای دختران و زنان کار شایستهای نمیدانست، شما چگونه موسیقی را آموختید و به آن پرداختید؟
-همانطور که گفتم خانواده من، خانواده متفاوتی بود. برخوردشان با هنر و هنر موسیقی با اکثر خانوادهها و جامعه سنتی فرق میکرد و این موضوع به من کمک کرد نه تنها از این نظر دشواری نداشته باشم بلکه برعکس وضعیت رایج که عمومیت داشت، خانوادهام در یادگیری موسیقی، مشوق من هم بودند.
-در ایران کجا و نزد چه کسانی نوازندگی آموختید؟ آیا از همان شروع یادگیری موسیقی کلاسیک را انتخاب کردید؟ زندهیاد احمد شاملو موسیقی ایرانی را در مقایسه با موسیقی غربی و کلاسیک، محدود و ایستا میدانست، شما با نظر او موافقید؟
-در آن دوران کلاسهای آموزش هنر و یا موسیقی هنوز آنقدر رایج نشده بود و آنهایی که علاقمند به یادگیری هنرها و مخصوصا موسیقی بودند پیش مربیانی که به صورت خصوصی درس میدادند، به این کار میپرداختند. اغلب این مربیان غیر ایرانی و عمدتا روس یا از ارامنه بودند. من هم نزد مربیان روس و ارامنه گامهای اول موسیقی و باله را آموختم. یکی از مشهورترین مربیان من «مادام کرینلی» بود که رقص باله درس میداد. در مدرسه ژاندارک درس خواندم که در آنجا هم آموزش موسیقی و رقص رایج بود. شمار زیادی از آموزگاران ژاندارک خارجی و عمدتا فرانسوی بودند. با نظر زندهیاد احمد شاملو در مورد موسیقی سنتی ایران هم کاملا موافقم.
-ممکن است توضیح بدهید به چه دلایلی؟
-با یک نظر حتی گذرا به سازها و موسیقی سنتی این موضوع کاملا ثابت میشود. ببینید موسیقی در غرب از دوران رنسانس و قرون وسطا تا کنون چه پیشرفتهای شگرفی کرده. سازهایی که در موسیقی غربی برای نواختن و آهنگسازی به کار گرفته میشوند همچنین… سنتور از خاورمیانه به غرب رفته در طول زمان به پیانو که قدرت بیانی و اجرایی آن به مراتب گستردهتر است، تبدیل شده… سازهای دیگر همینطور، سازهای زهی، سازهای کوبهای و دیگر سازها… ساختار، شکل، فرم و محتوای موسیقی هم همینطور اما موسیقی ما در همان دوران ابتدایی خود، شاید در دوران قرون وسطا یا حداکثر دوران رنسانس، باقی مانده است. قالبهای از پیش ساخته موسیقی سنتی هم که اجازه خلاقیتی فراتر به موزیسین نمیدهد. مطالعات گستردهتر محدودیت و ایستایی موسیقی سنتی را به خوبی نشان میدهد. اینکه من با نظر ایشان کاملا موافق هستم. البته باید موسیقی سنتی را نگاهداشت ولی باید به موسیقی کلاسیک ایرانی هم بها داد و تشویق کرد.
-چگونه شد که برای یادگیری بیشتر به اتریش رفتید؟ در وین در کجا موسیقی را ادامه دادید؟ دورنمای شما چه بود؟ قصد داشتید پس از کامل کردن آموزش در موسیقی به چه کاری بپردازید؟
-در سال ۱۹۵۹ میلادی زمانی که تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در ایران تمام کردم برای ادامه تحصیلات عالیه قصد داشتم موسیقی بخوانم . آن زمان وین، پایتخت اتریش بهترین محل برای یادگیری و تحصیل موسیقی در اروپا و حتی شاید تمام جهان بود. وین هنوز هم از مراکز عمده یادگیری موسیقی و باله و اپراست. به همین دلیل به وین رفتم. دورانی که برای یادگیری و کامل کردن کار موسیقیام در وین گذراندم بسیار پر بار بود. به دلیل این یادگیری موسیقی را ادامه دادم برای اینکه میخواستم به صورت حرفهای آن را دنبال کنم.
-از دیدگاه شما موسیقی چگونه هنری است و در مقایسه با هنرهای دیگر مانند نقاشی چه خصوصیات و ویژگیهایی دارد؟ از نظر اجتماعی چه جایگاهی در جامعه دارد و بر جامعه چه اثراتی میتواند بگذارد؟
-موسیقی هنر خالص است. انتزاعی ترین هنرهاست. موسیقی هنر تخیل است. از این نظر نابترین هنرهاست و قدرت بیان گستردهای به وسعت تخیل انسان دارد. کاری که با ادبیات یا با تئاتر و یا حتی شعر نمیتوان کرد. برای اینکه در این هنرها کلام به کار گرفته میشود. هنر موسیقی وجود انسان را پالایش میکند. با پرداختن به آن چه به عنوان نوازنده و چه شنونده، موسیقی سبب تلطیف روح انسان میشود. هنرهای دیگر میتوانند به درجاتی به انتزاع و تجرد نزدیک شوند اما هیچکدام به زلالی و خلوص موسیقی نیستند. به لحاظ تاثیرات اجتماعی هنر میتوان از اثرات زیادی سخن گفت اما هر چقدر که افراد بیشتری در جامعه به موسیقی بپردازند و به آن نزدیک باشند، آن جامعه، جامعه انسانیتری میشود.
-بعد از بر سر کار آمدن حکومت اسلامی در ایران موسیقی چه وضعیتی پیدا کرده؟
-از اولین اقدامات حکومت اسلامی ممنوع کردن موسیقی بود. وقتی هنری ممنوع میشود خوب حتما از آن حمایت هم نمیشود. این موضوع بر روی یادگیری و خلق آثار هنری در این رشته مسلما تاثیر گذاشته و میگذارد.
-اما میشنویم و میبینیم که شمار زیادی با اینکه موسیقی رسما ممنوع شده، به آن میپردازند…
-ایران اکنون حدود هشتاد میلیون جمعیت دارد. آیا به نسبت این رشد جمعیتی تعداد کسانی که به موسیقی میپردازند واقعا افزایش پیدا کرده؟ دقیقا نمیدانیم. آمار و ارقام دقیقی که در دست نداریم اما وقتی صدای زن ممنوع است یا سازها را در شبکههای تلویزیونی نشان نمیدهند، موسیقی نمیتواند رشد کند. موسیقی حرام است و سیاستهای رسمی دولت اسلامی به همین دلیل از آن حمایت نمیکند مگر در مواردی که در خدمت اهداف خودش باشد.
پیشپردهی فیلم «رگبار»:
-از چه زمانی به آهنگسازی پرداختید؟ شما برای فیلم هم موسیقی ساختهاید. از کی این کار را شروع کردید؟ و برای چه فیلمهای موسیقی متن ساختهاید؟
-من خیلی زود آهنگسازی را شروع کردم و وقتی در سال ۱۹۶۹ به تهران برگشتم تا زمانی که تا سال ۱۹۷۹ در ایران بودم برای نزدیک به چهل فیلم کوتاه و بلند، داستانی و مستند موسیقی متن ساختم . در زمینه سینما برای فیلمهای «رگبار» و «کلاغ» بهرام بیضایی و «شطرنج باد» محمد رضا اصلانی و سریال «دایی جان ناپلئون» ناصر تقوایی و «غارتگران» محمد متوسلانی و همینطور سریال «بازیخونه» که به کارگردانی خانم شروقی برای بچهها ساخته شد. برای باله «پریا» که بر اساس سروده بلند احمد شاملو بود هم موسیقی ساختهام. این باله در مونترال اجرا شد. در ایران مدتی هم برای تولیدات سینمایی وزارت فرهنگ و هنر که اغلب فیلمهای مستند بودند موسیقی ساختم.
-شما اولین و از بهترین استادان و مربیان موسیقی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودهاید. چگونه و از چه زمانی شروع به کار در کانون کردید و تا چه زمانی کار خود را در آنجا ادامه دادید؟ در کانون به چه کارهایی مشغول بودید؟
-در واقع قسمت آموزش موسیقی کانون را من شروع کردم. من به تعداد زیادی مربی موسیقی متد ویژه آموزش موسیقی « اورف»* را یاد دادم و آنها در کتابخانهها کار آموزش موسیقی را به کودکان و نوجوانان بر اساس متد « اورف» انجام میدادند. تمام وسایل و سازهای لازم هم در اختیار مربیان بود. زمانی که در سال ۱۹۷۹ ایران را ترک کردم در پنجاه و یک کتابخانه کانون موسیقی تدریس میشد. این کار عمده و پر مسئولیت من در کانون بود.
-از چه زمانی و چرا به خارج کشور آمدید؟ این مدتی که در خارج کشور زندگی میکنید، چه فعالیتهایی داشتید؟
-تا حکومت اسلامی بر سر کار آمد و اعلام کرد که موسیقی ممنوع است، دیدم دیگر جای ماندن نیست و در سال ۱۹۷۹ ایران را ترک کردم. ابتدا به آلمان رفتم و تا زمانی که در سال ۱۹۸۶ به مونترال کانادا آمدم در شهر فرایبورگ زندگی میکردم. میدانید که موسیقی جزیی مهم از زندگی مردم آلمان است. در این مدت به طور خصوصی به تدریس موسیقی مشغول بودم.
-در خارج از کشور استقبال از یادگیری موسیقی از سوی کودکان و نوجوانان چقدر است و با دورانی که شما شروع به یادگیری این هنر کردید، چه تفاوتهایی دارد؟
-در دورانی که به عنوان یک کودک خردسال و در ایران که در اوج تقابل سنت و مدرنیته بود، موسیقی یاد میگرفتم، آموختن موسیقی به وسیله کودکان محدود بود اما حالا و در کشورهای غربی استقبال زیادی از یادگیری موسیقی از سوی ایرانیان میشود. من هم در سالهایی که در اینجا زندگی میکنم، مشغولیت اصلیام آموختن موسیقی به کودکان و نوجوانان بوده است.
-در ماه دسامبر کنسرتی در مونترال کانادا دارید. در این کنسرت چه کسانی با شما همکاری دارند و چه آثاری اجرا میکنید؟
-بله، در این برنامه که با عنوان «دیالوگ ۵» اجرا میشود، در مجموع نه قطعه اجرا خواهد شد. این برنامه با همکاری I Musici de Montreal، ارکستر مجلسی (Orchestre de chambre) و نوازندگان و بالرینهای حرفهای کانادایی اجرا میشود. طراح بالهها دانیا ریوو و ماری- پیر بازینه هستند که سه قطعه باله این اجرا را کوریوگرافی کردهاند.
-خانم قراچه داغی، از اینکه وقتتان را برای این گفتگو در اختیار کیهان لندن گذاشتید سپاسگزارم.
-من هم از کیهان لندن که این فرصت را در اختیار من گذاشت تا در باره موسیقی و فعالیتهایم در این زمینه حرف بزنم متشکرم.
*کارل اورف Carl Orff موسیقیدان قرن بیستم آلمانی که شیوهی تازهای برای آموزش موسیقی به کودکان ابداع کرد. مشهورترین اثر او اپرای «کارمینا بورانا» است.