الاهه بقراط (+عکس) آلمانیها در زندگی عادی به دقت و وقتشناسی مشهورند و به آن میبالند، چه برسد به آنکه قرار باشد نمایشگاه هنری مهمی را در یک موزه و گالری نامدار و پراهمیت در رابطه با دو کشور تنظیم کنند.
در این صورت حتما از چند سال قبل با بررسی همهی جوانب آن، برنامهریزی میکنند تا آن را به بهترین شکل ممکن به اجرا در آورند. مگر آنکه…
بله، مگر آنکه طرف مقابل، جمهوری اسلامی ایران باشد.
خبرنگار از مدیر «بنیاد میراث فرهنگی پروس» که از مسوولان نمایشگاه احتمالی برخی آثار موزهی هنرهای معاصر تهران در برلین است میپرسد، آیا قبلا چنین موردی را تجربه کرده بودید؟ پاسخ وی قاطعانه منفی است.
پس از آنکه رسانههای آلمان اعلام کردند که قرار است گزیدهای از گنجینهی هنری موزهی هنرهای معاصر تهران در «گالری نقاشی» موزهی بزرگ برلین به نمایش درآید و حتی پیشفروش بلیتهای این نمایشگاه به صورت آنلاین نیز آغاز شد، خبر رسید که ارسال تابلوها به دلایل گوناگون با اشکال روبرو شده است حال آنکه برای برگزاری این نمایشگاه بین مسوولان مربوطهی دو کشور قرارداد نیز بسته شده است.
جای شایعههای بیپایه نیز برای لاپوشانی دلایل اصلی در این میان خالی نماند از جمله اینکه چون این آثار پیش از انقلاب توسط شهبانو فرح خریداری شده ممکن است خود ایشان و یا افرادی از خانواده پهلوی به طور حقوقی مدعی آنها و مانع از بازگشت این آثار به ایران گردند. حال آنکه شهبانو فرح بارها در گفتگوهای گوناگون هر گاه که صحبت از خریداری آثار هنری در دوران پهلوی شد، تأکید کردند که این آثار به مردم ایران تعلق دارد و جزو داراییها و ثروت ملی است و از همین رو هم هرگز هیچ یک از اعضای خانواده پهلوی از جمله خود ایشان یک لحظه به این نیندیشیدند که هنگام خروج از ایران حتی آنهایی را هم که در کاخهای سلطنتی بودند با خود خارج کنند چه برسد آثار متعلق به موزهها را، که برای مردم ایران خریداری شده بود.
پیگیری موضوع اما نشان میدهد که این شایعات فقط برای انحراف افکار عمومی از واقعیتهایی است که بسیاری از نکات آن همچنان مبهم است.
امیرحسین چهلتن، نویسنده ایرانی که گاهی نوشتههایی از وی در برخی رسانههای آلمان منتشر میشود، در مقالهای که روز ۳۰ نوامبر ۲۰۱۶ در روزنامهی «فرانکفورتر آلگماینه» چاپ شد از قول یک «گالریست مشهور» در تهران نوشت که این گالریست «ارسال آثار هنری را به دلیل عدم شفافیت و مخفی نگاهداشتن نحوهی حمل و نقل این آثار مورد پرسش قرار داده است». به نوشتهی چهلتن، وی گفت: «ما هنوز نمیدانیم این سی اثر که انتخاب شدهاند، کدام آثار هستند و کسی هم به پرسشهای ما پاسخ نداده است. به همین دلیل حق داریم مشکوک باشیم، چون این کار ممکن بود پیامدهای منفی داشته باشد».
امیرحسین چهلتن در ادامه مینویسد: «وی این پیامدهای منفی را چنین توضیح میدهد: «برخی از آثار این موزه ضبط شدهاند چون به خاندان پهلوی و وارثان آن تعلق دارند و اگر به خارج کشور منتقل بشوند، ممکن است از راههای قانونی اقدام کنند تا آنها را پس بگیرند.» اما این فقط نیمی از حقیقت است. بر اساس شایعاتی که در شبکههای اجتماعی منتشر شده، برخی آثار را از موزه خارج کرده و به جای آنها آثار تقلبی و جعلی قرار دادهاند.»
چهلتن سپس ادامه میدهد: «از سال ۱۹۹۱ از موزه ملی ایران ۴۱۰ اثر باستانی گم شده، ۴۰۰ سکهی طلا و نقره، شش قلمدان، یک لوح سنگی، یک تابلو و دو لوح طلا و نقره. با وجود سالها جستجو، تا امروز هیچ ردّ پایی پیدا نشده که بتواند این سرقتها را توضیح دهد. این دزدیها آدم را به یاد سرقت هنری توسط داعش و طالبان میاندازد.»
چهلتن با افسوس میافزاید: «در میان اشیای گمشده، فقدان دو لوح طلا و نقره از دوران هخامنشی بسیار غمانگیز است. این کتیبههای بسیار گرانبها هشتاد سال پیش در حفاریهای تختجمشید پیدا شده بودند. اما حالا در راه انتقال از یک موزه به موزهی دیگر گم شدند! درباره گم شدن این آثار تاریخی بیست سال تمام سکوت شد و فقط وقتی که برملا شد، مقامات قضایی ایران به پیگیری حقوقی آن پرداختند. اگرچه در این مدت لوح نقره پیدا شده ولی هنوز معلوم نیست لوح طلا چگونه از دست رفت. مقامات قضایی در کنفرانس مطبوعاتی خود نه نام مرتکبان را اعلام کردند و نه حرفی از روند پیگرد این سرقت زدند. در حالی که بر اساس شایعاتی که پخش شد، متهم اعتراف کرد که لوح طلا را ذوب کرده و فلز گرانبهای آن را به فروش رسانده است».
بر آنچه در بالا خواندید موارد بسیار دیگری را میتوان در تخریب و سرقت و گم شدن آثار هنری و باستانی ایران افزود که ظاهرا یا از چشم مسوولان علاقمند آلمان به آثار هنری ایران پنهان مانده و یا آنها را چندان جدی نگرفتهاند که در معادلات و قرارداد خود به آنها توجه کافی بکنند. اما مسیری که نمایش آثار موزهی هنرهای معاصر تهران در برلین طی کرد، احتمالا تجربهی بینظیر و آموزندهای برای آلمانیها خواهد شد.
در همین رابطه، برای اطلاع از سرنوشت این نمایشگاه و آخرین واکنشهای مقامات آلمان، روزنامهی فرانکفورتر آلگماینه (۶دسامبر) به گفتگو با هرمان پارتسینگر پرداخته که از سال ۲۰۰۸ مدیریت «بنیاد میراث فرهنگی پروس» را بر عهده دارد که موزه برلین با پانزده مجموعهی اعلای هنری به آن تعلق دارد. قرار بود برلین و این موزهی نامدار از نخستین روزهای دسامبر ۲۰۱۶ میزبان گنجینهی موزه هنرهای معاصر تهران باشد ولی تا کنون خبری از آن نیست. رویدادی که در تاریخ برگزاری نمایشگاههای هنری در این کشور سابقه نداشته است. این گفتگو را که دارای نکات مهمی است، برای تکمیل پروندهی نمایشگاهی که ظاهرا خودش هم به اندازه موزه و گنجینهاش دارد تاریخی میشود، در ادامه میخوانید آن هم در شرایطی که وبسایتهای مربوط به برنامههای فرهنگی و هنری برلین وعده دادهاند که این نمایشگاه از ژانویه تا مارس ۲۰۱۷ در پایتخت آلمان برگزار میشود بدون آنکه از روز مشخصی برای آغاز و پایان آن نام برده باشند.
-آقای پارتسینگر، اوایل دسامبر میبایست مجموعهی آثار موزه هنرهای معاصر تهران در «گالری نقاشی» موزه برلین به نمایش در آید. تا کنون اما نه تنها معلوم نیست که این آثار بالاخره به برلین میرسند یا نه بلکه بیشتر به نظر میرسد که این نمایشگاه اصلا برگزار نشود. آیا قبلا چنین موردی را تجربه کرده بودید؟
-خیر! البته ما از همان اول میدانستیم که این یک پروژهی پیچیده است؛ هم از نظر سیاسی مشکل است و هم از نظر روند تدارکاتی و فنی. در عین حال این اولین پروژهی بینالمللی موزه هنرهای معاصر تهران از چندین دههی پیش به این سو است. یک دلیل تعیین کننده در به تعویق افتادن این نمایشگاه، تعویض وزیر فرهنگ ایران بود. به همین دلیل ما سه چهار هفته وقت از دست دادیم. این همان مدتی است که کم آوردیم تا بتوانیم در دسامبر نمایشگاه را افتتاح کنیم.
-ولی این تعویض نمیتواند این تعویق را توضیح دهد. به هر حال انتظار میرود یک وزیر جدید در جریان پروژههای قبلی قرار بگیرد بدون اینکه اخلالی در اجرای آنها پیش بیاید.
-ممکن است اینجا این طور باشد ولی تا جایی که از اینجا میتوان قضاوت کرد، در ایران به این سادگیها و به این روشنی نیست. ما نمیدانیم چه گفتگوها و مذاکراتی در آنجا صورت گرفته.
-بالاخره وقتی آیتالله [منظور خامنهای است] موافق نباشد، وزیر هم دستاش بسته است. به نظر میرسد نه شما و نه طرف مقابل نمیتوانید روی توافقهایتان حساب کنید.
-مسلم است، یک هیرارشی حکومتی وجود دارد. هم علی جنتی وزیر قبلی و هم سیدرضا صالحی وزیر کنونی بیشتر جزو نیروهای لیبرال به شمار میروند. این نیروها بسیار علاقمندند که این نمایشگاه برگزار شود.
-چه انتظاری از سفر یوآخیم یِگِر متصدی موزه و آندریاس گورگن مدیر ادارهی فرهنگ و ارتباطات وزارت امور خارجه آلمان به تهران دارید؟
-فکر میکنم این سفر مهم است تا بتوان آخرین مشکلاتی را که هنوز باقی ماندهاند به طور قطعی حل کرد. مساله فقط بر سر این نیست که مجوز ارسال این آثار امضا شود بلکه همچنین مسایل عملی مانند تدارکات و مسوولیتهای مربوط به حمل و نقل و مسایلی از این دست. اگر بخواهیم در ماه ژانویه این نمایشگاه را برگزار کنیم، همین حالا باید به این مسایل بپردازیم.
-این طور که شما توضیح میدهید به نظر میرسد برای ژانویه هم چندان فرصتی باقی نمانده. این همه چطور باید در طول چند هفته حل شود؟
-اگر بتوانیم مسایل را تا پیش از کریسمس حل کنیم، آن وقت ممکن است.
-در دوران خاتمی و گاهی در دوران احمدینژاد نیز هر بار آثاری از موزه هنرهای معاصر تهران به عنوان امانت در نمایشگاههای بینالمللی دیده میشدند. در تهران مدتهاست این تمایل وجود دارد مجموعهای که فرح دیبا در دههی هفتاد میلادی جمعآوری کرد و پس از انقلاب به انبار و زیرزمین منتقل شد، در خارج به نمایش گذاشته شود. قبلا ارنست بیلر (گالریست و موزهدار سوییسی) در سال ۲۰۰۳ سعی کرد آنها را به شهر بازل بیاورد و بعد ماکس هولین (موزهدار اتریشی) خواست آنها را در فرانکفورت به نمایش بگذارد. حالا چه شد که این امتیاز نصیب برلین شده؟
-یوآخیم یگر، مدیریت «گالری ملی نو» دو سال پیش یک نمایشگاه از اتو پینه (هنرمند آلمانی و از موسسان گروه هنری Zero) در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار کرد. پس از آن با شوق از امکاناتی گزارش داد که میتوان آثار آن موزه را در برلین به نمایش گذاشت و اینکه ایرانیها مشغول مذاکره با دیگر علاقمندان بینالمللی هستند. آن زمان در رسانهها حرفهای زیادی درباره کرایهی این آثار زده میشد. ولی ما اصولا کرایه نمیپردازیم. شاید موزه هنرهای معاصر تهران پس از مذاکرات طولانی با طرف مقابل متوجه شد که چه چیز ممکن و چه چیز غیرممکن است. در عین حال مسلما حمایت فرانک والتر اشتاینمایر وزیر امور خارجه نقش موثر داشت که سرانجام بتوانیم این قرارداد را با موزه هنرهای معاصر تهران امضا کنیم.
-پارلمان و وزارت امور خارجه آلمان این نمایشگاه را با ۲میلیون و ۸۰۰هزار یورو تأمین میکنند. چه چیز این نمایشگاه برای دولت آلمان این همه اهمیت دارد؟
-علاوه بر تأثیرات سیاست فرهنگی، برای تماشاگران بسیار مهم است آثاری را که چند دهه در انبار خاک خوردهاند دوباره ببینند. اینها آثار بسیار ارزشمند شناختهشدهترین نامها هستند. در میان این آثار، قدیمیترین مدل رایشتاگ [ساختمان تاریخی پارلمان آلمان] که توسط کریستو بستهبندی شده بود قرار دارد. آوردن این آثار برای بار دیگر در برابر دید عمومی و قرار دادن آنها در گفتمان تاریخ هنر، آن هم در دیالوگ با آثار هنرمندان ایرانی، واقعا بسیار هیجانانگیز و جذاب است.
-مرتب شنیده میشود که موقعیت زیرزمینی که این آثار برای سالها در آنجا انبار شده بودند مناسب نبوده است.
-بر اساس اطلاعاتی که ما داریم نمیتوانیم این را تایید کنیم. در هر صورت، آن آثاری که به برلین آورده میشوند در موقعیت بسیار خوبی هستند.
-این شایعه هم وجود دارد که گویا چهل اثر هنری مدت طولانی در وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی انبار شده بودند و شماری از آنها به فروش رسیده و به جای آنها نسخههای کپی و جعلی گذاشتهاند.
-ما هم این شایعات را شنیدهایم ولی هیچ کس به درستی نمیداند که مبنای آنها چیست. در مورد آثاری که قرار است در «گالری نقاشی» به نمایش در آیند، هیچ شک و تردیدی نسبت به اصالت آنها وجود ندارد. تاریخ این مجموعهی هنری البته بسیار جذاب است. زمانی موزه هنرهای معاصر تهران مهمترین موزهی هنری خارج از اروپا و آمریکای شمالی بود، در واقع جزیرهای از آثار فرهنگ غربی که مدتها مخفی مانده بود. حتی خودم هم بر این جنبه چندان آگاه نبودم با اینکه در زمیان خاتمی هر بار به عنوان باستانشناس در ایران کار کرده بودم. برای ما این نمایشگاه به معنای این امیدواری است که بتوان دیالوگ فرهنگی را به سطح تازهای ارتقا داد و از این راه نیروهای لیبرال را در ایران تقویت کرد.
-ولی این نمایشگاه نه در ایران بلکه اینجا برگزار میشود. از محافل هنری ایران انتقاداتی شنیده میشود. آیا این نمایشگاه چیزی برای سازندگان فرهنگ در ایران به همراه دارد؟
-فکر میکنم بله، زیرا طبیعتا ما در برلین در این باره صحبت خواهیم کرد که هنر چگونه به وجود میآید و اینکه اجازه دادن به ابراز عقاید و دیدگاههای دیگر چه اندازه اهمیت دارد. در برنامههای جنبی که در انستیتو گوته برگزار خواهد شد، هنرمندان و نویسندگان و فیلمسازان نیز در این باره به بحث خواهند پرداخت. البته که این نمایشگاه تاریخی درباره ماجرای یک مجموعهی هنری هیچ تغییرات بنیادی در مناسبات ایران به وجود نخواهد آورد. اما با حرف نزدن و فرصت ابراز وجود ندادن به هنرمندان نیز کمکی به آنها در ایران نمیشود. من امیدوارم این پروژه راههای بیشتری باز کند و ما در یک دیالوگ تعمیقیافته به عرصهی هنری کنونی ایران راه پیدا کنیم.
-هنگامی که در تابستان اعلام شد مجید ملانوروزی مدیر موزه هنرهای معاصر تهران در مراسم اعطای جایزه به مسابقه کاریکاتور درباره هولوکاست شرکت کرده، مونیکا گوترز وزیر فرهنگ دولت حمایت خود را از این نمایشگاه پس گرفت. شما حرکت ملانوروزی را چگونه تفسیر کردید؟
-من از کار وی جا خوردم! بلافاصله یک نامه به او نوشتم و گفتم: در کمال احترام، با این کار، شما از یک خط قرمز عبور کردید. هر آن چیزی که با کماهمیت کردن هولوکاست یا مضحک جلوه دادن قربانیان هولوکاست سر و کار داشته باشد، برای ما مطلقا قابل قبول نیست. ظاهرا اشتاینمایر وزیر امور خارجه نیز واکنش مشابهی به همتای ایرانی خود نشان داد. سپس ایران یکی از معاونان وزیر فرهنگ و ارشاد، علی مرادخانی را به ما معرفی کرد تا با او صحبت کنیم. همین به نظر من نشان میدهد که برگزاری این نمایشگاه برای دولت ایران مهم است.
-به سختی میتوان تصور کرد مدیر موزه که خودش از نیروهای محرکهی این پروژه بود، ناگهان دیگر در آن نقشی نداشته باشد.
-ما که با مرادخانی مذاکره میکنیم و با او پروژه را پیش میبریم.
-ظاهرا قرار است این نمایشگاه بعدا به MAXXI در رم برود. فرض کنیم که مدیران آلمانی که به تهران سفر کردهاند با دست خالی برگردند، در این صورت چه خواهد شد؟
-اگر ما نتوانیم همین امسال به تصمیمات قاطع برسیم و مشکلات را حل کنیم، دیگر خیلی دیر خواهد بود. ما نمیتوانیم هر طور که دلمان خواست آن را تمدید کنیم، بلکه به تضمین اجرای برنامهمان نیاز داریم. ما همهی تلاشمان را کردیم و حالا میبایست در ژانویه نتیجه بدهد.
*هنرمندانی که قرار است آثارشان در نمایشگاه برلین به نمایش در آید عبارتند از:
نصرالله افجهای، مسعود عربشاهی، ناصر عصار، فرانسیس بیکن، سونیا بالاسانیان، کاظم چلیپا، کریستو و ژان کلود، کیز فون دونگن، ژان دوبوفه، دان ادی، سید محمد احسایی، ماکس ارنست، پروانه اعتمادی، منیر فرمانفرماییان، پل گوگن، منصور قندریز، گیلبرت و جرج، آدولف گاتلیب، مارکو گریگوریان، جواد حمیدی، دان هانسون، مهدی حسینی، صداقت جباری، جاسپر جانس، واسیلی کاندینسکی، حسین کاظمی، فرانتس کلاین، ویلم دوکونیگ، فریده لاشایی، روی لیشتناشتاین، وریس لویی، آگنس مارتین، لیلی متین دفتری، سیراک ملکونیان، بهمن محصص، روبرت مادِروِل، غلامحسین نامی، پابلو پیکاسو، فرامرز پیلارام، میکل آنجلو پیستولتو، روبرت راشنبرگ، اد راینهارد، مارک روتکو، جعفر روحبخش، علی اکبر صادقی، حبیبالله صادقی، بهجت صدر، ابوالقاسم سعیدی، سهراب سپهری، پیر سولاژ، پرویز تناولی، سای تامبلی، محسن وزیریمقدم، اندی وارهول، منوچهر یکتایی، شارل حسین زندهرودی، جلیل ضیاپور