به مناسبت فرارسیدن کریسمس و جشن میلاد مسیح، بنیاد فردوسی در لندن از دکتر آرمیتیس شفیعی، نویسنده و پژوهشگر، دعوت کرده بود دربارهی این جشن و پیوند آن با جشن یلدای ایرانی سخنرانی کند.
سخنران با استفاده از منابع و اسناد نوشتاری و تصویری و با بیانی رسا و شیرین، به طرح موضوع پرداخت. آرمیتیس شفیعی تلاش کرد نشان دهد که عناصر و نشانههای زیادی در شکلگیری کریسمس و برگزاری آن در مغرب زمین دیده میشود، ریشههای میترایی و یا نشأت گرفته از آیین مهر ایرانی و به طور مشخص جشن یلدای ایرانی دارند که یکی از جشنهای آیین مهر ایرانی است.
قبل از ورود به مبحث اصلی، باید گفت که در این جلسه، حاضران شرکت فعالی در بحث داشتند. مسلماً ارتباطِ موضوع سخنرانی به آداب و رسوم ایرانی و اطلاعات جسته و گریختهای که ما معمولاً دربارۀ چنین موضوعهایی داریم در این امر موثر بود. ولی این بیشتر مهارت سخنران بود که توانست چنان فضایی به وجود آورد که سبب شرکت فعال حاضران در بحث شد. از این رهگذر هم امکان تدقیق اطلاعات و دانش حاضران دربارهی موضوع توسط سخنران فراهم شد و هم حاضران به صورت خودجوش در غنیتر ساختن بحث سهمیپیدا کردند که این امر رضایت خاطر زیادی در شنوندگان به وجود آورد.
در این نوشته فقط به گوشههایی از سخنرانی آرمیتیس شفیعی و رواج برگزاری جشن کریسمس در میان ایرانیان داخل و خارج کشور پرداخته میشود.
نسل گذشته به یاد دارد که قبل از انقلاب سال ۵۷ در ایران، سال نو مسیحی در برخی هتلهای پایتخت و شهرهای بزرگِ ایران با شرکتِ مهمانان مسیحی و غیرمسیحی جشن گرفته میشد. در آن زمان برگزاری کریسمس و خوردن غذاهای خاص مربوط به این ایام– که البته در کشورهای مختلف متفاوت است- و رسم آراستن درخت کاج در انحصار مسیحیان ایران بود. تغییری که در سالهای اخیر رُخ داده آن است که توجه به کریسمس و حتی برگزاری آن در داخل و خارج کشور در میان ایرانیان رواج پیدا کرده است. یعنی اگر چند دهه پیش کریسمس برای اکثریت جامعۀ ایران زمانی بود که در سرمای زمستان صرفاً نظارهگر فروش درختان کاج در محلههای مسیحینشین تهران و اصفهان و تبریز میشدند، امروزه در همین چند شهر بزرگ لذت بردن از حال و هوای کریسمس و آراستن درخت کاج و هدیه دادن از محدودۀ اقلیت مسیحی فرا رفته و شمار قابل توجهی از اکثریت غیرمسیحی جامعه ایران را نیز در بر گرفته است.
این پدیده و دلایل پیدایش آن را چگونه میتوان توضیح داد؟ آیا همزمانی و نزدیکی جشن یلدا (و ریشهدار بودن این جشن در میان ایرانیان) با کریسمس در این علاقهی ایرانیان میتواند در برگزاری کریسمس نقشی داشته باشد؟ به بیان دیگر، آیا ایرانیان غیرمسیحی این جشن را به نوعی و تا حدی متعلق به خود نیز میدانند؟
پژوهشگران ایرانی و غیر ایرانی در حوزهی مردمشناسی از سالهای دور دربارهی حرکت آیین مهر از ایران باستان به طرف اروپا و سرزمینهای امپراتوری روم پژوهشهای متعددی انجام دادهاند. آنها بر مبنای اسناد و شواهدی، مانند بقایای پرستشگاههایِ میترایی در مناطق مختلف اروپا، از جمله در مرکزهمین شهر لندن، نشان دادهاند که میتراییسم به صورت آیین ریشهداری در اروپای قبل ازمسیحیت در آمده بود. اما عموم مردم لزوماً از پژوهشهای آکادمیک باخبر نیستند. این بیشتر در چند دههی اخیر است که با مهاجرت و اقامت شمار قابلِ توجهی از ایرانیان در کشورهای غربی، نزدیکی و شباهتهای یلدای ایرانی و کریسمس مسیحی، برای ایرانیان بیشتر مطرح شده است. این هم نتیجهی آن است که با مهاجرت زندگی انسان به صورت روزانه در معرض تاثیر فرهنگِ و آداب و سنن جامعهی میزبان قرار میگیرد. از سویی دیگر، نسل اول مهاجر به آیینها و رسومی که از سرزمین مادری خود آورده است عادت دارد و عشق میورزد و میخواهد آنها را نگه دارد و به نسلهای بعد از خود منتقل کند. و اینجاست که زندگی در دو فرهنگ و تداخل آنها شروع میشود. همین زندگی در دو فرهنگ است که امکان مقایسه و مشاهدهی شباهتها و تفاوتهای دو فرهنگ را برای مهاجر فراهم میآورد. همین تجربهی دوگانگی و چندگانگی فرهنگی به نوبهی خود اندیشمندان و پژوهشگران ایرانی خارج از کشور را بر انگیخته است که توجه بیشتر و عمیقتری به این مسائل داشته باشند و چنین موضوعهایی را مورد بررسی و تحقیق قرار دهند.
ولی این آگاهیها بیشتر محصول زندگی در خارج کشور و کمتر میتواند در شرایط داخل کشور صادق باشد. در نتیجه، بسیاری نفوذ فرهنگ غربی و رواج برخی جشنهای آنها از جمله کریسمس، هالووین و روز والنتاین در داخل کشور را در درجهی اول با بسط و گسترش فرهنگ غربی و جهانی شدن این فرهنگ توضیح میدهند.
در این میان، برخی بر نقش شبکههای تلویزیونی ماهوارهای و شبکههای اجتماعی تاکید میکنند. دستگاههای تبلیغاتی جمهوری اسلامی و ایدئولوگهای آن نیز تمایل به این نگاه دارند و رواجِ برگزاری کریسمس را در میان ایرانیان با بزرگنمایی و تاکید بیش از حد به نقش رسانههای «اجنبی» مربوط میدانند.
در اینکه شبکههای تلویزیونی ماهوارهای خارجی و ایرانی به درجات مختلف به بسط و گسترش فرهنگ غربی یاری میرسانند تردیدی نیست. اما این تمامیواقعیت نیست. توضیح اینکه چگونه این فرهنگ مسلط جهانی در شرایط ویژهی ایران بستر مناسبی برای رشد و گسترش پیدا میکند این دیگر بستگی به شرایط سیاسی و اجتماعی کشور دارد. در همین رابطه برخی تشدید چنین تمایلهایی را بیشتر یک واکنش منفی در برابر سنتگرایی و واپسگرایی مفرطِ رژیم ایران توضیح میدهند. اینان بر این باورند که این واکنشی است در برابر رژیمی که بیهوده میکوشد با زور و اجبار جوانان ایران را از چشیدن حس زیبای ارتباط با جهانِ مدرن و همراهی با حرکت پیشرو آن باز دارد. طبیعی است که بر چنین بستری هر آنچه رژیم ضد ارزش میداند و منع میکند، از جمله غربگرایی و ارزشهای زندگی غربی، درست برعکس، شدیداً خواستنی میشوند.
تمایل به مسیحیت در میان ایرانیان را نیز بر همین بستر باید توضیح داد. در این مورد هم هستند بسیاری که بدون توجه به شرایط داخل کشور، این تمایل را فقط با تلویزیونهای ماهواره ای مسیحی و موعظۀهای آنها توضیح میدهند. علاقۀ شماری از ایرانیان به مسیحیت بدون تردید در رو آوردن آنها به برگزاری مفضل کریسمس نقش مهمیدارد.
در این میان نباید نقش اعضای فامیل و بستگان خارج از ایران را از یاد برد. اینان که با زندگی در اروپا و آمریکا در معرض تاثیرپذیری مستقیم از فرهنگ کشورهای میزبان قرار دارند و از سویی دیگر درارتباطِ مستمر با بستگانشان درداخل هستند در این میان نقشی مهم ایفا میکنند.
خلاصهی کلام اینکه در ایران امروز و ایرانیان امروزی تشدید غربگرایی به طورکل و توجه به کریسمس به طور اخص را تنها به وسیلهی مجموعهای از عوامل فوق میتوان توضیح داد. نوعی آشنایی و مبادلهی فرهنگی در طول قرنها و هزارهها باعث شد که میتراییسم به آیین حاکم در سرزمینهای تحت سلطهی امپراتوری روم درآید. امروزه هم نوعی مبادلهی فرهنگی ایرانیان از داخل کشور با دنیای خارج و بخصوص غرب صورت میگیرد. این مبادله و تاثیرپذیری فرهنگی البته به درجات بالاتری در مورد ایرانیان مهاجر و مقیم کشورهای غربی صادق است. این امرطبیعی نیز هست و نباید با معیارهای اخلاقی و ناسیونالیستی افراطی به این مراودهی فرهنگی نگاه کرد.
اما باید در نظر داشت که در این مبادلهی فرهنگی، بیشتر ایرانیان داخل و خارج کشورهستند که به فرهنگ کشور میزبان و فرهنگ غربی توجه نشان میدهند. این ما هستیم که با بالا شمردن آن آمادهی تاثیرپذیری از این فرهنگ هستیم. و این در حالیست که بیش از دو هزار سال پیش که آیین مهر از ایران به اروپا آمد اینگونه نبود . تاثیر پذیری اروپاییان از آیین مهرِ ایرانی و متقابلاً تاثیرپذیری ایرانیان از فلسفهی یونانی، مراودهای به معنی دقیق کلمه دو طرفه بود.
آرمیتیس شفیعی در سخنان خود تأکید کرد که ما باید تاریخ خود را بشناسیم و ببینیم چه تاثیری بر دیگر ملتها گذاشته ایم و بیشتر به خود اعتماد پیدا کنیم. گرایش غالب در مغرب زمین، با وجود استثناهایی، به هر حال «غربمدار» است. ایدئولوژی غربمداری هم در پی لاپوشانی این واقعیت است که عناصر زیادی در فرهنگ غربی و به طور اخص در جشن بزرگ کریسمس و جشن میلاد مسیح وجود دارد که از فرهنگ و آیین مهرایرانی گرفته شده است.
در برابر این وضعیت، کاری که ما ایرانیان باید انجام دهیم، به قول دکترمحمود کویر در گفتگو با کیهان لندن، تنها و تنها کار مثبت و سازنده و شناساندن هر چه بیشتر ارزشهای فرهنگ و تمدن ایرانی به جوامع میزبان است که ما مهاجران در آنها زندگی میکنیم.