در آخرین روزهای عمر دولت کنونی آمریکا و نزدیک شدن زمان تغییر سرنشین و سیاستهای کاخ سفید، گردانندگان جمهوری اسلامی که بند ناف خود را به ادامه صادرات نفت و داشتن مجوز جولان در بحرانهای منطقهای گره زدهاند، از بیم تغییرات محتمل و مورد انتظار، گریبان یکدیگر را چسبیدهاند.
صادق لاریجانی، با بهره هوشی کمتر از برادر خود علی که در میانهی سیاست حکومت اسلامی خود را قرار داده و گاهی به نعل میزند و گاه به میخ ، متعلق به جناح راست است و سودای جانشینی علی خامنهای را در سر میپروراند.
در مقابل او، حسن روحانی قرار گرفته با هدف کوتاه مدت تجدید ریاست جمهوری و انگیزهی تثبیت موقعیت خود در میانمدت و بعد از پایان دوران علی خامنه ای. روحانی با پوشیدن عبای عملگرایی و موعظه پیرامون حقوق شهروندی مایل است حکومت اسلامی را به دوران «پساانقلابی» هدایت کند، آن را در قالبی متعارف قرار دهد، و در داخل با مردم در حد توانایی، آشتی و در منطقه با همسایگان از در سازش درآید.
تجدید انتخاب روحانی در ماه اردیبهشت بدون شک تضعیف جناح راست را به دنبال خواهد داشت و خاتمه یافتن بخت جانشینی صادق لاریجانی. رییس قوه قضائیه و همگروههایش به امید حمایت پنهان علی خامنهای، خود را بر سر راه روحانی قرار دادهاند و تاکتیک انتخابی آنها برای تخریب دولت، عریان کردن کمکاریهای گسترده و انتقاد از فساد دولتی و نزدیکان متهم به فساد رییس دولت است.
حسین فریدون، برادر حسن که در دولت از نفوذ فراوان برخوردار است و متهم به جابجا کردن مهرههای دولتی، تغییر روسای بانکها، رشوه گرفتن از بابک زنجانی، تلاش برای گرفتن دکترای قلابی، شرکت مرتب و غیر لازم در مذاکرات اتمی بدون داشتن کوچکترین درک از موضوع مذاکرات و یا ابتداییترین آشنایی با زبان گفتگوها، هدف شماره یک رقبای رییس دولت است که شاید به حق او را سرحلقهی فساد معرفی میکنند.
یک مشکل این ستیز و ابزار انتخابی مخالفان روحانی برای جنگ، آلودگی لایههای مختلف نظام است در فساد عمیق و گسترده که در نتیجهی ادامه ستیز و پردهدریها بوی عفونت آن بیش از پیش مشام جامعه را آزار میدهد.
بابک زنجانی نماد و مخرج مشترک این آلودگی است که از سپاه، دولت روحانی، نمایندگان مجلس، قاضی دادگاه، شخص علی خامنهای و دولت در درون دولت او که «بیت رهبری» نامیده میشود تشکیل شده و دارای نیروی نظامی مستقل، وزیر خارجه و وزیر داخله است و بنا بر گزارشهای منابع معتبر بیش از یکصد میلیارد دلار دارایی.
جدال دو جناح یا دو قوه؟
یکی از مختصات حکومت اسلامی شکل گرفتن حلقههای مستقل درون و یا بیرون حلقههای نمادین و ظاهری است که به سادگی میتوان آن را دولت در درون دولت دانست.
در تمام کشورهای جهان یک نیرو برای نظم داخلی در نظر گرفته شده که شکل متعارف آن پلیس است، بعلاوه، فرانسویها و ایران پیش از انقلاب نیروی دیگری را به نام ژاندارمری به امنیت مناطق بیرون شهرها گماردهاند. برای دفاع از مرزها و در مقابله با تهدید های خارجی کشورها نیروهای نظامی جداگانهای ترتیب دادهاند که در ایران آن را به نام ارتش میشناسیم.
در درون حکومت اسلامی، در کنار ارتش متعارف، سپاه پاسداران را علم کردهاند که تدریجا از ارتش بسیار بزرگتر شده با داشتن حلقههای نیمه مستقل مانند بسیج و نیروهای قدس در درون خود که هر کدام ساز جداگانه میزنند.
در کشورهای متعارف جهان، قضاوت و دادگاه و صدور حکم قضایی مستقل است و احکام دادگاهها را مجریان حکم برعهده دارند که یا در شکل ملی (پلیس فدرال و در اختیار دولت) عمل میکند، و یا به عنوان پلیس ایالتی و در اختیار شهرداران و فرمانداران قرار دارد.
در جمهوری اسلامی قوه قضائیه دولت بدون مرزی است که علاوه بر صدور دستور برای دادگاهها، صدور حکم به شیوه رژیمهای کمونیستی برای مقابله با مخالفان، دارای پلیس مخصوص به خود، زندانهای مخصوص به خود و درون زندانها، بندهای مخصوص به خود است.
در همین زمینه سپاه پاسداران با وجود وزارت اطلاعات در دولت، دارای واحد اطلاعاتی خاص خود شده با ماموران مستقل برای بازداشت، زندانهای پیدا و پنهان در کشور و اختیار تام برای بازداشت و شکنجه، زیر نام دفاع از انقلاب اسلامی.
سپاه در کنار دولت مجموعه اقتصادی بزرگی را به خود منحصر ساخته که ابعاد آن قابل مقایسه با کلیه فعالیتهای اقتصادی دولت است، اگر چه با اتکا به آمار ظاهری و بدون منظور کردن بخشهای غیر آشکار (بخشی که احمدی نژاد به «برادران قاچاقچی» نسبت میداد) حجم آن یک سوم حجم اقتصاد دولتی است. در این بخشِ فاسدتر از اقتصاد دولتی، از نفت تا تریاک را آزادانه میفروشند و بنادر و فرودگاههای خاص خود را دارند.
آنچه امروز در جمهوری اسلامی شاهدیم جنگ حلقههای درونی و فاسد نظام است با یکدیگر به منظور دفاع از مطامع و منافع غیر قانونی است که در اختیار آن قرار دارد.
مداخله جناحها در امور یکدیگر و قرار گرفتن رییس قوه قضائیه در مقابل رییس دولت و موذیگریهای علی لاریجانی، رییس قوه مقننه، در رابطه با کار دولت و یا حدود اختیارات برادر، مخالفت روحانی با بردن مردم به بهشت با زور و اصرار صادق خان در مخالفت با این اقدام، اصرار روحانی به حذف ضرورت کسب صلاحیت برای رفتن به مجلس ملایان و «عوامانه»خواندن این نظر از سوی لاریجانی و سایر جهات تقابل جناحها و قوهها، شکل ظاهری این نبرد است که در جریان آن، حلقهی مفقوده همانا مردم ایران و مصالح و منافع آنهاست که هر روز بیش از روز پیش لگدمال میشود.
نگاه خارجی
نبرد حلقههای درونی قدرت در حکومت اسلامی از ابتدای تولد آن وجود داشته و در وضعیتهای انتقالی و زمان مقابله با بحرانها و یا شرایط خاص شکل حاد گرفته.
حکومت اسلامی در داخل به دلیل شدت گرفتن نارضاییهای عمومی، توسعه فقر و فساد و درگیر شدن تودهها و افراد با حکومت در عرصه جنگ سایبری و فضای مجازی اعتماد به خود را از دست داده و در مقابل چند موج، از جمله هجوم اعتراضی و حساب شده مردم به پاسارگاد و موضوع اعتصاب غذای آرش صادقی عقب نشسته است.
در عرصه خارجی، حکومت مذهبی با رفتن ترامپ به کاخ سفید تعادل خود را برای حرکت به شیوه گذشته از دست داده و نگران آیندهای است که قادر به ترسیم تصویر روشن از آن نیست.
تعریف وضع موجود حکومت اسلامی، قرار گرفتن در «وضعیت انتقالی» است؛ آمیزهای از ترسهای خارجی، رقابتهای داخلی و مقابله مجموعه نظام با غول خفته که ملت ایران نامیده میشود، با تمامی انتظارات برنیامدهی آنها.