آوازه – موسیقی ایران از مشروطیت به این سو از چند منزلگاه مهم عبور کرده است.
نخستین منزل همان انقلاب مشروطیت بود که از دل خود چند هنرمند خلاق و صادق را بیرون داد که دستمایه مناسبی را برای بنیاد موسیقی آینده فراهم آوردند. برجستهترین آنها را همه میشناسند. عارف قزوینی که باید او را چاووش آزادی نامید. ولی آن چه عارف کرده همه نیاز جامعه به موسیقی را برآورده نمیساخت باید منزلگاه دیگری با نیروی بیشتر مبارزه پیدا میکرد.
با ظهور علینقی وزیری معروف به کلنل این منزلگاه در چشمانداز قرار گرفت. نخستین سالهای قرن جاری خورشیدی در تاریخ موسیقی ایران مهمترین سالها به شمار میآید. علاوه بر اقدامات سودمند وزیری مثل بنیاد مدرسه موسیقی و تاسیس کلوب موزیکال که اهمیت این دومی هیچ کم از اولی نمیآورد، تئوری تازهای برای موسیقی ایران تدوین کرد و راه را برای آینده روشن ساخت. کلوب موزیکال تنها جای تفریح و استراحت نبود آنچه در آن میگذشت اذهان خسته و عقبمانده جامعه موسیقی را به چشماندازهای هنری نو آشنا میساخت. جامعه ایران که در سالهای ناصری با موسیقی بینالمللی آشنا شده بود حالا میتوانست این آشنایی را به شناخت تبدیل کند. وزیری هر ماه خطابهای را درباره جهان تازه و هنرهای نو ایراد میکرد و اندیشههای نو در اعضای کلوب که همه از نامداران شعر و ادب ایران بودند برمیانگیخت. بدین ترتیب پروسه اندیشیدن و نظر دادن را در جامعه موسیقی ایران نهادینه میکرد. از میان این نامداران چند تنی با وزیری در نهایت خلوص و صمیمیت رفتار میکردند و مشکلات اجرایی و اداری او را در کار مدرسه و کلوب از میان برمیداشتند.
ایرج میرزا و علی دشتی در صدر فهرست یاران نزدیک وزیری جای داشتند. چه بسا اگر محبتهای این نامداران نبود از کلوب و مدرسه هم به شکلی که وزیری میخواست اثری باقی نمیماند.
ایرج در زهره و منوچهر به این گونه وزیری را قدر میگذارد. از زبان زهره ملکه هنرها میگوید:
«من کلنل را کلنل کردهام
در وسط معرکه ول کردهام
اسم مجازیش علین نقیست
اسم حقیقیش ابوالموسیقی ست»
علی دشتی که این روزها سی و پنج سال از مرگش میگذرد از دو راه به یاری وزیری و بنیادهای او میآمد. اولا روزنامه پر تیراژ «شفق سرخ» را در اختیار او گذاشته بود که بتواند مشکلات خود را بیان کند و نیز «پروگرام»های ماهانه مدرسه و کلوب را انتشار دهد. از سوی دیگر دشتی خود هر چند گاهی مقالهای در «شفق سرخ» یا «نو بهار»، روزنامه ملکالشعرای بهار مینوشت و او را برای احقاق حق خود یاری میرسانید. با اتکا به همین روش یکی دو بار خطر تعطیل مدرسه از بیخ گوش وزیری گذشت و او را سپاسگزار دشتی ساخت. یک بار بر سر معافیت هنرجویان از نظام وظیفه، وزارت معارف دلیل آورد که معافیت شامل حال این مدرسه نمیشود چون مدرسه معمولی است و عنوان عالی ندارد. دشتی بلادرنگ به کمک وزیری آمد و از مقامات دولتی پرسید چرا مدرسه موسیقی نباید عنوان عالی داشته باشد. چون پاسخ منطقی در کار نبود موضوع را با لحن تند انتقادی در روزنامهاش منتشر کرد و مدرسه وزیری از آن پس عنوان عالی پیدا کرد.
علی دشتی روزنامهنگار و سیاستمدار چون مردی میمانست برای تمام فصول. نفوذ و اعتبار غریبی در ادارههای دولتی داشت و در واقع هر کاری را که میخواست از پیش میبرد. او از مشتریان پر و پا قرص کنفرانسها و کنسرتهای وزیری بود و برنامههای او را سخت مراقبت میکرد. محبت او به وزیری در وهله نخست به خاطر نوآوریهای او در ساختن و پرداختن موسیقی بود. جالب است که او با شعر نو مخالف بود و در روزنامهاش شعرها نوی اولیه را به تمسخر میگرفت ولی طرحهای وزیری را برای نوسازی موسیقی ملی میپذیرفت. از این گذشته دشتی مجذوب شخصیت انسانی وزیری شده بود و آن را قدر میگذاشت.
دشتی در شفق سرخ نوشت:
«وزیری هنگامی روح مرا تکان میدهد که کاسه تار را مثل طفل عزیزی در آغوش میگیرد و پیشانی هوشمند او بر روی آن خم شده و سرانگشتان او مثل اطفال بی خیال بر روی دسته تار پشت سر هم میدوند… آن وقت وزیری همهمه امواج دریا، ضجه دریا، غرش آبشار، زمزمه جویبار، آهنگ گردبادها، آهنگ معاشقه نسیم شاخسارها را به گوش شما میرساند…»
بعد به توصیف ویولن وزیری میرسد:
«وزیری یک مظهر زیبا و دوستداشتنی دیگری هم دارد و آن هنگامی است که آرشه او بر روی سینه ویولن میرقصد. آن وقت سرپنجه تار را فراموش میکنید و خیال میکنید که او باید فقط ویولن بنوازد… از سرانگشتان او آبشارها سرازیر میشود، جویهای خروشان جاری میگردد…»
دشتی در پایان تقریظ خود حرف آخر را میزند:
«اگر وزیری همهمه برگهای سبز را نت بردارد، من هم میتوانم موسیقی او را بنویسم!…»
کوتاه کنیم، وزیری بخشی از موفقیتهای خود را در کار پیشبرد هدفهای موسیقی مدیون منورالفکرهای نواندیش سالهای نخست دوره پهلوی اول است. خود او نیز همیشه در برابر آنان زبان سپاس گشوده است. محبتهای ایرج میرزا را با ابتکار درخشان در مجلس ترحیم او پاسخ گفت و به جای روضه و نوحه از موسیقی بهره گرفت.
وزیری همین کار را در سال بعد در مجلس ترحیم درویشخان تجربه کرد و با استقبال مردم روبرو شد. همه این کوششها و فعالیتها را دشتی با میل و رغبت بسیار در «شفق سرخ» بازتاب میداد و وزیری را به ادامه راهی که برگزیده بود ترغیب میکرد. روشهای او بدیهی است که در کل جامعه روشنفکری ایران باز میتابید و هواخواهان بسیار پیدا میکرد.
دشتی همان قدر که در سیاست و ادبیات ایران دانای کل است در کارهای تحقیقی و قصه و رمان نیز ید طولایی داشت. با کتاب معروف «بیست و سه سال» نشان داد که بر فقه اسلامی نیز اشراف دارد. جمهوری ملایان مزد او را ولی در کف دستش گذاشت. آن قدر در زندان آنان ماند که چون پوستی کشیده بر استخوانی شد و چندی بعد جان به جانآفرین تسلیم کرد.