بخش ۱: بنیادها
انسان از آغازپیدایش و از هنگامی که به خود آمد، به بررسی جهان پیرامون خود پرداخت. این بررسی همچون بررسی کودکی خردسال، به ناچار با نگریستن، دست زدن و مزه کردن و سنجیدن همراه بود. سنجیدنی که نه تنها نگاه او را به سوی خود می کشاند، که به شگفتی و اندیشیدن وا میداشت.
بدین گونه بود که پنداشت و برداشت او نسبت به آنچه در پیرامون میدید، گسترده و گستردهتر گردید و برخوردهایش بسته به آب و هوا، کوه و دشت و دریا و همسایگانِ انسانی، گیاهی و حیوانی، و همچنین رویدادهایی چون زمینلرزه، آتشفشان، سیل و آذرخش، دارای راه و روشی شد که شیوه زندگی و برخورد با جهان پیرامون، چگونگی پوشش، کردار، گفتار و باورهای او را سامان بخشید. این ساماندهی را میتوان گامهای نخستین ساماندهی فرهنگی بر شمرد.
بدین گونه، فرهنگ مردمان گوناگون جهان، که گرد آمدهای از روشهای گوناگون میباشد، بر پایه نیاز، آب و هوا و چگونگی بافت گیاهی و جانوری، خواست، آرزو، پنداشت، اندیشه، آن هم در درازای دهها و سدها هزار سال، ذره ذره و چکه چکه، گرد آمد و بنیاد گذاشته شد.
روش زندگی و شیوههای گوناگون رویارویی و برخورد با جهان و جهانیان، در گذر زمان، پروردهتر گشته و بنا بر آنچه آمد، بستر و سرمایهای شد که با اندیشهها، باورها، آرزوها و خواستهای مردمی که در سامان دادن آن نقش داشتند، سازگاری پیداکرده و در خور هر گروه از مردم و زیستبومشان گردید.
بر چنین پایهای است که فرهنگ هر گروه از مردمان جهان، پیوندی تنگاتنگ با زیستبوم و جهان پیرامون دارد. برای نمونه در کشورهای بسیار گرم که بیشتر با کمآبی و خشکسالی روبرو بودهاند، باورهای آیینی و دینی و یا گونه پوشاک و گفتار و رفتار، گاهی اندیشه مردم، با پوشش، گویش، برخورد و باورِ مردمی که در کشورهای با آب و هوای میانه زندگی میکنند، دگرگونیهایی دارد.
بر پایه آنچه آمد، هر گروه از مردمان، از فرهنگ ویژه خود برخوردارند، فرهنگی که برخاسته از اندیشه، پنداشت، خواست، آرزو و زیستبوم و محیط پیرامون آنان است و هیچ انسانی بی فرهنگ نیست.
با این همه، این بی فرهنگ نبودن، نمایانگر آن نیست که همه فرهنگها یکسان و همانند میباشند، زیرا هستند آیینها و فرهنگهایی که نه تنها هیچ گونه همسانی و هماهنگی با فرهنگی دیگر ندارند، بلکه در زمینه هایی، بسیار ناهمخوان با آنها میباشند. بنا بر این هیچ گروهی نباید بکوشد با زور و یا فریب دادن، شیوههای باوری و داوری خود را به دیگر مردم جهان بخوراند و تحمیل کند، و اگر آیین و باوری از یک فرهنگ، از ویژگیهای نیکو و در خوری برای مردمان دیگر برخوردار باشد، آن روشها و آیینها خود به خود پذیرفته میشوند و نیازی به زورگویی و تحمیل ندارد.
۸ مارس ۲۰۱۵
[ادامه دارد]