آوازه – هفته گذشته دست مرگ گریبان هنرمند برجستهای را از دنیای پاپ ایران گرفت و بر زندگی انزواجویانه او نقطه پایان نهاد.
محمد اوشال با آن که ذهنیتی پر توان در آفرینش موسیقی داست آثار آهنگسازان دیگر را را به قول ایرج جنتی عطایی زمزمهپذیر میساخت. اوشال که دوستان نزدیکاش او را «ممل» صدا میزدند قهرمان پشت صحنه بود، چه آهنگ را میساخت و چه آهنگ را تنظیم میکرد، ذوق و سلیقه هنرمندانه خود را آشکار میساخت.
او دورهی موسیقی را در هنرستان عالی موسیقی (کنسرواتوار تهران) گذرانده بود و به ویژه از محضر استاد از دست رفته کنسرواتوار، هوشنگ استوار بهره میبرد. رابطه این دو آنچنان تنگ بود که اوقات فراغتشان را نیز با هم میگذراندند وبعد بحث و جدل با مشارکت ویسکی اسکاچ در میگرفت.
موسیقی ممل تمایل به موسیقی پاپ غربی داشت ولی این تمایل تا حد تقلید و تبعیت از آن پیش نمیرفت. ممل مثل استادش به بیشتر جنبشهای هنری معاصر بدبین بود و همه آنها را دست میانداخت. میگفت انسان و انسانیت در روزگار ما به دست دروغ و دغل افتاده است.
محمد اوشال در گروه معروف طنین با بزرگترین خوانندگان پاپ همکاری میکرد. فرهاد مهراد و گوگوش را پرورش میداد. مُهر محمد اوشال بر پیشانی ترانههایشان نشسته بود. دو ترانه «اسیر شب» و «خسته» با تنظیم درخشان اوشال نخستین پایههای شهرت او را فراهم آورد.او نیز چون استوار مرد انزوا بود. بی آنکه توجه کند که برای هنرمند امروز انزوا مهلک است. در جهان ما آدمی باید رابطه خود را با آنچه پیرامون اوست برقرار کند. درست است که همانگونه که شاعر میگوید: دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد، ولی در رابطه است که انسان جایگاه خود را پیدا میکند. محمد اوشال خود را بی رابطه نگاه داشته بود، آفریدههایش را میشنیدیم و دریغ میخوردیم که لذت بهرهگیری از ذوق خود را از دیگران دریغ میکند. آهنگسازان گروه طنین همیشه با او ارتباط برقرار میکردند تا هم آثارشان را تنظیم کند و هم در او این فکر را ایجاد کنند که از انزوای خود دست بردارد. متن ترانههای او که عمدتا از آن ایرج جنتی عطایی بود در زمره بهترین آثار اوست.
ممل را باید از تلفات انسانی انقلاب اسلامی دانست. تقریبا تمام سالهای پس از انقلاب در خارج از میهن و در لندن زیست. استمرار حرص خوردنهای بیهوده، روز و شب او را به پایان میبرد. دوستان او همان طور که گفتیم مرتبا با او تماس میگرفتند تا از پستوی خانه خود به درش آورند ولی ثمری نمیبخشید. او یک سره از دنیا بریده بود. به قول حافظ، از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود. اگر خود را واگذاشتی، حسابت با کرامالکاتبین است.
حال که بحث تنظیم و تنظیمکننده در ترانههای ایرانی پیش آمد بهتر است از یک بی عدالتی که در روابط هنرمندان ایرانی جریان دارد نیز صحبت کنیم. هر ترانه حاصل همکاری و مشارکت چند هنرمند است: آهنگساز، شاعر، خواننده و تنظیمکننده. در ایران همه ارزشهای کار ترانه را به خواننده نسبت میدهند. آهنگ و شعر و نوازنده و آهنگساز همه در سایه خواننده اظهار وجود میکنند و اظهار وجود تنطیمکنندگان از همه کمتر است حال آنکه تنظیمکننده اگر در میان نباشد همه ترانههای معروف و محبوب بی اعتبار میشوند. اوست که تلفیق شعر و موسیقی را باید بشناسد، حالت ملودیها را دریابد و بخصوص ریتمها را زیر ذرهبین دقت خود بگذارد. در ترکیب این عناصر هر کدام نادرست عمل کند مجموعه ترانه باطل خواهد شد. از همین روست که نقش اوشال و دیگران نظیر او برجسته میشود. جالب است بدانید که بسیاری از ترانههای واروژان اگر خود او تنظیمکننده نبود همه زیبایی خود را از دست میداد. اوشال اگر تنها و منزوی نمیشد یکی از برجستهترین تنظیمکنندگان موسیقی در ایران به شمار میرفت. حالا هم همین آهنگهای تنظیم شده محدود او ناماش را در تاریخ ترانهسازی ایران امروز نگاه میدارد.