احمد رافت – گیدئون مندل برای نمایشگاهی که درباره وضعیت پناهجویانی که سالها در جنگلی در حومه بندر کاله در فرانسه به امید سفر غیر قانونی به بریتانیا زندگی میکردند، نام «جنگل» و نه ترجمه انگلیسی آن را انتخاب کرده است.
گیدئون مندل به گیهان لندن میگوید: «اکثر پناهجویانی که در این حلبیآباد در آرزوی سفر به بریتانیا سالها زندگی کردند ایرانی و افغان بودند. آنها این اردوگاه را به زبان خودشان «جنگل» میخواندند و من نخواستم این اسم را که آنها برای این مکان انتخاب کرده بودند تغییر دهم».
اردوگاه یا حلبی آبادی که گیدئون مندل به آن اشاره میکند ۲۶ اکتبر گذشته پس از سالها بهدرخواست دولت بریتانیا توسط نیروهای ویژه پلبیس فرانسه تخلیه و با خاک یکسان شد. برخی از پناهجویانی که مدتها بود در این «جنگل» سکونت داشتند و هر شب تلاش میکردند قاچاقی سوار کامیونهایی بشوند که از طریق بندر کاله راهی بریتانیا میشوند، پس از تخلیه پذیرفتند رسما در فرانسه تقاضای پناهندگی بدهند و حداقل تا فرصت دیگری از سفر به بریتانیا انصراف دهند. بسیاری ولی پس از تخلیه کاله و با خاک یکسان شدن آن، در حومه همین شهر هنوز هم میپلکند و تلاش دارند راهی بیابند و به صورت غیرقانونی پا به خاک بریتانیا بگذارند.
آنچه در نمایشگاه «جنگل» دیده میشود اشیایی است که این پناهجویان هنگام تخلیه «جنگل» با خود نبردند. آنچه دیده نمیشود، عکسی از این عکاس معروف از این «جنگل» است. لباسهای سوخته، کتابهای ورق ورق شده، کیسه خواب، کفش، مسواک، صندلی، ورق بازی، وآنچه از یک دوچرخه باقیمانده است، از جمله اشیایی هستند که در محل نمایشگاه به روی زمین قرار داده شدهاند تا بازدیدکننده بتواند با لمس آنها با زندگی این پناهجویان آشنا شود. گیدئون مندل به کیهان لندن میگوید: «نمیتوانستم هیچ عکسی از این اردوگاه و ساکنان آن بگیرم که به اندازه این اشیاء زندگی غمانگیز آنها را بهتصویر بکشد. این اشیاء نوعی انرژی در خود دارند که درد صاحبانشان را به بیننده منتقل میکند».
گیدئون مندل فرزند یک زن و شوهر پناهنده است. این عکاس آفریقای جنوبی در ادامه میگوید: «هم مادرم و هم پدرم از یهودیان آلمان بودند و بخشی از کودکیشان را در اردوگاههای نازی گذراندهاند. مادر بزرگ پدریام در یکی از همین اردوگاها جان سپرد. من با داستان فرار و جستجوی محلی امن برای زندگی بزرگ شدم، و اگرچه غیر مستقیم، اما با درد کسانی که در این جنگل زندگی میکردند آشنا بودم».
این عکاس که در زمینه کارهای اجتماعی سابقه بسیار دارد و برخی از مجموعه عکسهایی که منتشر کرده است، چون «زندگی با ایدز» یا «قربانیان آپارتاید» شهرت جهانی دارند، برای انجام طرحی به کاله رفت که در حقیقت هرگز وارد مرحله اجرایی نشد. گیدئون مندل میگوید: «در همکاری با دانشگاه شرق لندن قرار بود با آموزش کوتاهی به گروهی از پناهجویان، دوربین در اختیار آنها قرار دهیم تا زندگی در جنگل را از دید خودشان بهتصویر بکشند. طرحی که هرگز پا نگرفت چون این پناهجویان دغدغه های مهمتری چون رساندن روز به شب و فکر فردا را داشتند و نمیتوانستند ذهن خود را روی موضوع دیگری متمرکز کنند».
مرحله بعدی، عکاسی خود گیدئون از زندگی روزانه در «جنگل» بود. گیدئون میگوید: «بار اولی که دوربین به دست وارد کلیسایی شدم که چند پناهجوی اریترهای ساخته بودند، یکی از حاضرین فریاد زد شما با وعده کمک به ما به اینجا میآیید و بعد از اینکه از ما مثل حیوانات در قفس عکس گرفتید بهخانههایتان باز میگردید و همه چیز را فراموش میکنید. پس از آن هرگز دیگر دوربینی در این حلبیآباد بدست نگرفتم».
گیدئون که روزها و شبهای زیادی را از ماه مه تا تخلیه اردوگاه در ماه اکتبر در جنگل گذرانده است میافزاید: «نمیخواستم و نمیتوانستم دست خالی از کاله به لندن بازگردم و آنچه دیده بودم را برای خودم نگهدارم. در ابتدا از روی کنجکاوی برخی اشیاء را که روی زمین افتاده بود جمع کردم، درست مثل کسانی که در خیابان آشغال جمع میکنند. بار اول که با ماشین پر از این اشیاء به لندن بازگشتم، همسرم فکر کرد دیوانه شدم، ولی پسر نوجوانم چیزی گفت که مرا به فکر واداشت. او گفت همه به اردوگاههای پناهندگان لباس و غذا میبرند و تو تنها کسی هستی که با دست خالی رفتی و با دست پر بازگشتی! اینجا بود که به فکرم افتاد از این اشیاء به عنوان وسیلهای برای روایت زندگی پناهجویان در جنگل استفاده کنم. میخواستم با این اشیاء که به نوعی فرزند هرج و مرج آشفتگی بودند، داستانی به شیوهای منظم را روایت کنم».
بسیاری از اشیایی که گیدئون مندل در این نمایشگاه استفاده کرده است از آلونکهایی است که آتش گرفتهاند. گیدئون مندل میگوید: «چون در جنگل برق نبود، ساکنان آن شبها از شمع برای روشنایی استفاده میکردند و تقریبا شبی نبود که یکی از این سرپناهها آتش نگیرد». البته در این نمایشگاه شماری محفظه گاز اشکآور هم دیده میشود. گاز اشکآورهایی که پلیس فرانسه در حملات متعدد به این حلبیآباد و ساکنان آن استفاده کرده است. گیدئون مندل در این رابطه میافزاید: «یکی از تفریحهای کودکان جنگل نقاشی روی این محفظهها بود که از آنها به عنوان اسباب بازی استفاده میکردند».
عکاس آفریقای جنونی در پایان گفتگو با کیهان لندن میگوید آنچه بیش از هرچیز او را تحت تاثیر قرار داد «تلاش ساکنان جنگل برای یک زندگی نسبتا عادی در شرایطی کاملا غیر عادی است». «جنگل» به گفته این عکاس «داستان دو دنیاست که به فاصله کمی در کنار هم قرار دارند، مکان امن و غیر امن و زندگی مرفه و فقر کامل. طبیعی است که در چنین شرایطی ساکنان فقیر منطقه غیر امن بخواهند برای ادامه زندگی به منطقهای امن و با رفاه کوچ کنند. آنچه من با این نمایشگاه قصد بیان دارم این است که نمیتوان این حق را از هیچ انسانی گرفت».