اختر قاسمی (+عکس) شنبه گذشته فیلارمونی کلن مهماندار دو گروه موسیقی ایرانی، یکی از ایران و دیگری خارج از ایران، بود.
نزدیک به ۱۴۰۰ نفر در این کنسرت حضور یافتند که عمدتا آلمانی بودند. گروه «آوای دوست» که متشکل از پنج زن به سرپرستی فریبا هدایتی، سازندهی ترانهها و همچنین خوانندهی گروه سولماز بدری بود. اجرای کنسرت گروه زنان به ویژه تکنوازی دف مژگان ابوالفتحی به شدت مورد تشویق و توجه حاضران قرار گرفت، گرچه انتقاداتی از جانب ایرانیانی که با موسیقی آشنایی داشتند شنیده شد که با وجود تکنیک درست آواز اما صدای خواننده با قدرت و حس قوی بیان نمیشد که شاید علت را باید در محرومیت زنان در موسیقی درون کشور و نبود امکانات صحنهای برای تمرین کافی یک هنرمند حرفهای دانست. آنها حتی در آلمان هم موفق به تمرین نشدند چون سفارت آلمان به آنها فقط ویزای سه روزه داده بود که فرصتی برای تمرین نمیماند. این برخورد سفارت آلمان در ایران با وجود اعتراض گروه که حتی حاضر به صدور ویزای یک هفتهای هم نشدند واقعا سوالبرانگیز است.
گروه بعدی که در فیلارمونی کلن برنامه اجرا کرد، گروه ضربانگ بود که متشکل از سه ایرانی، بهنام سامانی از بنیانگذاران گروه، جاوید افشاری راد و رضا سامانی، یک ایتالیایی به نام آندرآ پیچونی و یک آذربایجانی به نام امامیار حسناف بود که ضمن اجرای موسیقی بدون کلام به همراه شاهرخ مشکین قلم هنرمند رقصنده نیز برنامهی زیبایی ارائه دادند که بسیار مورد توجه و تشویق حاضران قرار گرفت.
آنچه توجه مرا به هنگام تشویق مردم جلب کرد حضور چشمگیر آلمانیها بود که به گفتهی مسئولین سالن بیش از نیمی از تماشاگران را تشکیل می دادند و این در حالیست که سالیان پیش در کنسرتهای ایرانی، حتی کنسرتهایی که از جانب خود نهادهای آلمانی مثل فیلارمونی و یا رادیو و تلویزیون برگزار میشد، عمدتا تماشاگران ایرانی بودند و تعداد آلمانیها گاهی قابل شمارش بود، که این خود نشان از تلاش هنرمندان ایرانی خارج از کشور دارد که توانستند با سماجت و پشتکار از سالنهای کوچک که فقط ایرانیان را در خود جای میداد به فیلارمونی راه یابند و آلمانیها و غیر ایرانیها را نه تنها به شنیدن موسیقی ایرانی بلکه به یادگیری موسیقی ایرانی تشویق کنند. از آنجا که خود من شاهد تلاش این هنرمندان بودهام که با چه امکانات محدود و مشکلاتی مواجه هستند تصمیم گرفتم با بهنام سامانی از پیشکسوتان و بانیان گروه ضربانگ گفتگویی انجام بدهم و خوانندگان کیهان لندن هم از زبان خود او بشنوند که چگونه این گروه شکل گرفت و امروز به اینجا رسید که با موفقیت به همراه دیگرهنرمندان حرفهای اروپایی و آسیایی در فیلارمونی شهر کلن برنامه اجرا کند.
ـ بهنام جان، مایلام از زبان خودت روند شکلگیری گروه ضربانگ و چگونگی کارش را برای علاقمندان توضیح بدهی و اینکه چطور شد گروه موسیقی ایرانی ضربانگ به یک گروه بینالمللی تبدیل شد و هنرمندان ایتالیایی و آذربایجانی هم عضو این گروه شدند؟
-بله، در سال ۱۹۹۶ گروه ضربانگ با مرتضی اعیان، سیاوش یزدانیفر و مرشد مهرگان شکل گرفت. هدف ما معرفی سازهای کوبهای بود چون حتی خود مردم ایران هم سازهای محلی کوبهای را نمیشناختند. در آن زمان ما خیلی کار میکردیم مثلا در شهری مثل کلن فقط ۴۰ یا ۵۰ نفر میآمدند و از آلمانیها هم سه چهار نفر که سازهای کوبهای ما را نمیشناختند ولی به کمک همهی این دوستان توانستیم این کار را ادامه بدهیم و امروز میبینید گروه تغییر کرده و این به خاطر تجربهای است که در این سالیان پیدا کردیم و متوجه شدیم که فقط سازهای ایرانی جوابگو نیست و بهتر است دو یا سه هنرمند دیگر یا از ایران و یا خارج از ایران دعوت کنیم که در کار تغییر صورت بگیرد ضمن اینکه نوازندهی خارجی باعث میشود که بینندگان دیگر را هم جذب کنیم. مثل این بار که آندرآ از ایتالیا و یا امامیار حسناف بین ما بودند و حتما عدهای به خاطر حضور این نوازندگان شرکت میکنند. قبلا هم از حکیم لودین یا ماتیوس از یونان استفاده کرده بودیم.
ـ آیا حضور این نوازندگان مثل آندرآ که ایتالیایی است تاثیری بر موسیقی شما داشته؟
ـ سازهای کوبهای متعلق به تمام ملتها هستند چون ملودی ندارند و شما میتونید خیلی سریع رابطه برقرار کنید. مثلا شش و هشت را ما روی تنبک اجرا میکنیم ولی آندرآ روی سازی به نام تامبورلا که سازی دایرهای است اجرا میکند و طبیعیست که کاراکتر ایتالیایی خودش را دارد که نه تنها هیچ مشکلی نیست بلکه یکی از خوبیهای این کار این است که آندرا تحت تاثیر موسیقی ما با ریتمهای ایرانی آشنا میشود و ما هم تحت تاثیر ساز و نوازندگیاش، از او یاد میگیریم.
ـ چرا اعضای قبلی ضربانگ در ارکستر حضور ندارند؟
-از سال ۲۰۰۰ مرتضی اعیان به ایران برگشت و سیاوش هم تصمیم گرفت که دیگه ساز کار نکند بعد پژمان حدادی و جاوید افسری راد و حکیم لودین به ما اضافه شدند. در این چند سال خیلی خوب با هم کار کردیم و شاید ۱۴-۱۵ سال ما پنج نفر با هم کار کردیم و بعد حکیم تصمیم گرفت که کارهای دیگری انجام بدهد مثلا وُرک شاپ داشته باشد و پژمان هم فعلا چون درگیر کارهای دیگریست با ما نیست ولی بعد دوباره ملحق میشود و جاوید و رضا هم که هستند. البته مهمان به ما انگیزه میدهد مثل همین حضور امامیار و آندرآ که به ما پیوستهاند.
ـ چند بار در سال کنسرت برگزار میکنید؟
ـ ما گاهی هشتاد تا صد کنسرت در سال برگزار می کنیم و دیگه در این کار پخته شدیم. زندگی ما صحنه است. موسیقی عشق ماست این همه کار و تمرین میکنیم به خاطر همان نیم ساعت و یک ساعت روی صحنه. البته برخی مقایسه میکنند نسبت به گروههایی که از ایران میآیند، بخصوص در مورد زنهای موزیسین. مثلا در مورد همین گروه «آوای دوست» انتقاد داشتند ولی به نظر من اینها عالی بودند طبیعتا ما در اینجا به هر شکل و نوعی میتوانیم کنسرت بدهیم و آزاد هستیم و این آزادی را روی صحنه حس میکنیم. اما نوازندهای که از ایران میآید بخصوص خانمها چون در جامعهای بسته هستند یک مقدار حرکت از آنها گرفته میشود به خاطر اینکه اجراهایشان خیلی کمتر است و طبیعتا اثر میگذارد روی کار آنها. مثلا در مورد کار با رقص، من خیلی از نوازندهها را دیدم که حاضر نیستند با رقص کار کنند و فکر میکنند که رقص جزو موسیقی و کار هنری نیست و واقعا این فرهنگ در نوازندههای ما هست ولی ما که اینجا زندگی میکنیم میدانیم که اینطور نیست مثلا در آذربایجان بهترین موسیقیدانان و اساتیدشان با رقصندهها ساز مینوازند یعنی شما رقص و موسیقی را از هم جدا نمیبیند یا در هندوستان یا اسپانیا… ولی در فرهنگ ما چنین چیزی کم بوده و امیدوارم روزی هنرمندان ما نیز رقص را جزیی از کار خودشان بدانند.
ـ بله، حتی در خارج از کشور هم طی سالیان گذشته این موضوع جا افتاده، مثلا خود شما چند سال اخیر خیلی خوب در این زمینه کار کردید… ولی سوالی که برای من مطرحه اینکه آیا این اتفاقی بود که در کنسرت فیلارمونی، اول یک گروه فقط زنان و بعد یک گروه فقط مردان باشد؟
-این در واقع تصمیم فیلارمونی بود که گفت ما به همراه شما یک گروه زنان میخواهیم وگرنه ما تصمیم داشتیم در یک قسمت با هم کار کنیم اما متاسفانه همان طور که میدانید اینها فقط سه روز ویزا داشتند که روز جمعه بعد از ظهر رسیدند و ما شنبه کنسرت داشتیم و یکشنبه هم برگشتند. متاسفانه ما اصلا فرصتی برای تمرین با هم نداشتیم. ضمن اینکه حضور شاهرخ برای رقص هم بود و متاسفانه برای هنرمندان از ایران که محدودیتها و نگرانیهای کاری دارند، حاضر به همکاری با رقص شاهرخ نمیشوند. ولی من خیلی علاقمند بودم که با آنها همکاری کنم چون با جدایی هنرمندان زن و مرد خیلی مخالف هستم؛ ولی متاسفانه نشد.
ـ چرا در گروه ضربانگ زن حضور ندارد؟
-به دلیل اینکه زنانی که سازهای کوبهای را به طور حرفهای کار میکنند عمدتا در ایران هستند و راستش این امکان دست نداده ولی در این فکر هستم که در آینده اگر شرایط فراهم شود حتما از خانمها دعوت کنم که کاری مشترک انجام بدهیم چون من همیشه اینجا کار کردم و سعی کردم که نوازندهی غیر ایرانی دعوت کنم. میدانید که ضربانگ یک گروه سازهای کوبهای است و یک یا دو نوازندهی ملودی دارد و من نمیخواهم که بیشتر از این تحت تاثیر موسیقی ملودیک باشد.
ـ یعنی تصمیم دارید در آینده عضوی برای گروه ضربانگ بگیرید؟
-عضو که نه ولی تصمیم دارم چند خانم را برای یک تور دعوت کنم.
ـ چرا عضو نه؟
-چون یکی از مشکلات ویزاست. ممکن است ما بخواهیم برای فستیوال موسیقی مثلا امریکا یا هنگ کنگ برویم که گرفتن ویزا سخت است. الان من و برادرم رضا که همین جا هستیم مدام با هم کار میکنیم و آندرآ هم که هشت سال با ما در ورک شاپهای «درامینگ هالیدی» (Drumming Holiday) مدام با ما کار میکند و ما ایدههای جدید داریم که باید خیلی تمرین کنیم. به خاطر همین نوازندهای که قرار باشد عضو گروه باشد باید اول به شکل مهمان حضور داشته باشد تا بعد بتواند عضو ثابت شود.
ـبازتاب کنسرت تا حالا چگونه بود؟
-خیلی عالی بود. من ایمیلهایی گرفتم که عدهای تصمیم دارند برای آموزش تنبک و دف شرکت کنند. البته میدونید که واقعا همهی ما اینجا واقعا سالها خیلی زحمت کشیدیم و شما حتما یادتان هست که قبلا ما خودمان همهی کارهای تدارکاتی را انجام میدادیم نه تنها گرفتن سالن بلکه حتی خودمان صندلیها را میچیدیم و یا سالن را تمیز میکردیم و درآمد هم نداشتیم و الان وقتی میبینم استقبال اینطور خوب است بخصوص از طرف جامعه ایرانیها میدانیم که نتیجهی زحمت همهی دوستان است.
ـ خاطرهی جالبی داری که بخواهی برای ما بازگو کنی؟
-بله، یادم میاد که با یک خانم آلمانی موزیسین آلمانی کار میکردم حدود ۲۴ـ ۲۵ پیش و یک روز به او گفتم من آرزو دارم روزی در فیلامورنی کلن ساز بزنم. به من خندید و گفت امکان ندارد در فیلارمونی موسیقی ایرانی برگزار شود! چون موسیقی ایرانی شناخته شده نبود. ولی می بینید که حدود دوازده سیزده ساله که مدام کنسرتهای ایرانی در اینجا برگزار میکنیم و بیشترین تماشاگر را در کنسرت های خارجی دارند. و از این بابت خیلی خوشحالم. و یا جوانی امریکایی را در همین کنسرت فیلارمونی دیدم که نزد من آمد و گفت من در ورک شاپهای شما در اتریش (Drmming Holiday) شرکت کردم و علاقمند شدم و الان در هامبورگ درس موسیقی میخونم. این جوان اطلاعیه کنسرت ما را دیده بود و از هامبورگ به کلن آمد که در کنسرت ما شرکت کند که برای من بسیار باعث خوشحالی بود.
ـ واقعا هم باعث خوشحالیست! برنامه بعدی چیست و کجاست؟
-برنامه ی بعدی ما با حسین بهروزنیا (عود)، جاوید افسری راد (سنتور) و داود ورزیده (نی) در ماه مه در ووپرتال و در آوریل در مونیخ است. ضمنا، در حال تدارک برنامهای با گروه «دستان» و شهرام ناظری هستیم.
-آرزوی موفقیتهای بیشتر برایت دارم و سپاسگزارم از وقتی که در اختیار کیهان لندن گذاشتی.
*Drmming Holiday نام وُرک شاپهایی ست که توسط رضا سامانی و بهنام سامانی هر سال در دامنه کوههای آلپ اتریش برگزار میشود و استادان اروپایی هم سالیانیست در آنجا آموزش میدهند و سازهای کوبهای ملل مختلف تدریس میشود. تابستان ۲۰۱۷ دهمین سال برگزاری این وُرک شاپ است.