چهارشنبهای که گذشت هشتم مارس روز جهانی زن بود. ۳۸ سال پیش، روز پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۵۷، فقط کمتر از یک ماه پس از پیروزی انقلاب، نخستین تظاهرات علیه رژیمی در تهران انجام شد که در گیجی پیروزی نامنتظرهی خود بسر میبرد.
آن تظاهرات، اعتراض به زمزمههای اجباری شدن حجاب از سوی روحالله خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی بود. شرکتکنندگان در آن، افرادی بودند که هجوم به حق پوشش زنان را یکی از نخستین گامهای انحصارطلبانهی انقلابیون اسلامگرا میدانستند. آن تظاهرات، تحمیل حجاب از سوی حکومت را سه سال به تعویق انداخت و به زمانی موکول شد که حکومت خمینی قدرت را چنان در دستان خود قبضه کرده بود که فرستادن زنان به زیر حجاب اجباری دیگر مشکل نبود. گروههایی که مخالف حجاب اجباری بودند نیز چنان از سوی حکومت و حزبالله و همچنین گروههای مختلف سیاسی، از جمله چپگرایان، تحت فشار و سرکوب قرار گرفتند، که اساسا هیچ صدایی از آنها نمیتوانست در هیاهوهای آنها شنیده شود.
۱۷ اسفند ۵۷ (۸ مارس ۱۹۷۹) اما به عنوان اولین تظاهرات علیه رژیم کنونی در تاریخ معاصر ایران ثبت شد. جنبش زنان پس از یک دورهی سرکوب شدید که شامل حال همهی جامعه میشد، دوباره به میدان آمد. جنبشی که از یک سو با حکومت مردسالار، از سوی دیگر با جامعهی سنتی و پدرسالار، و از یک سوی دیگر با سردرگمیها و بدفهمیهای درون خود روبرو بود.
سالها بحث بر سر «فمینیسم اسلامی» ادامه داشت که مانند «دمکراسی دینی» و «حقوق بشر اسلامی» مفهومی معیوب و مندرآوردی برای توجیه کمبودها و سرکوبهای اسلام سیاسی است. همزمان حکومت نیز تلاش میکرد «فمینیسم» را یک اندیشهی کژ و فاسد و «بیبند و بار» معرفی کند. بحث و تلاش بر سر «مطالبات» و «تغییر قوانین تبعیضآمیز»، گاه زیر سایهی سنگین سیاستهای جاری بین دو جناح حکومت و گاه با تلاش برای حفظ استقلال جنبش زنان، ادامه یافت. از این همه اما بدون روشن شدن سردرگمیها و بدفهمیهای درونی این جنبش، چه در داخل و چه در خارج از کشور، نمیتوان نتیجهی پرباری انتظار داشت. نتیجه آنکه کم نیستند فعالانی که «فمینیسم» را با «مردستیزی» اشتباه میگیرند، و چه بسا ناخواسته، تبعیض تازهای را جانشین تبعیض قبلی میکنند؛ کم نیستند «فمینیست»هایی که با انکار تفاوتهای جسم و جان زن و مرد، در پی اثبات برتری جنسیتی خود هستند؛ و کم نیستند کسانی که برآمدن و خودآگاهی زنان را لحظهی «انتقام» از فرهنگ و تاریخ مردسالار و همچنین مردان جامعهی خود میپندارند.
فمینیسم اما با وجود آنکه به دلیل مسمومیت ایدیولوژیک میتواند طرفداران افراطی یا مماشاتگر خود را داشته باشد، ولی نهایتا یک معنی ساده بیشتر ندارد: برابری حقوقی زن و مرد! برابری انسانها در برابر قانون، فارغ از جنسیت و تفاوتهاشان؛ فمینیسم، یعنی دلیلی برای مردسالاری و نیز مردستیزی وجود ندارد.