سپیده فارسی: مبادله فرهنگی را جایگزین مجادله فرهنگی کنیم

یکشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۶ برابر با ۳۰ آپریل ۲۰۱۷


مانی تهرانی – ویدا حاجبی، فعال سیاسی چپ، که زمانی همکلاسی شهبانو فرح پهلوی بود، در ماه مارس ۲۰۱۷ و در سن ۸۱ سالگی در پاریس درگذشت.

پانزدهم آوریل در یادبودی که برای ویدا حاجبی برگزار شد، دو ویدئو ساخته سپیده فارسی از نزدیکان ویدا حاجبی به نمایش درآمد.

او که تا کنون پنج فیلم بلند سینمایی و چند مستند ساخته، در جشنواره‌های اروپایی شرکت کرده و در سال ۲۰۰۷ با فیلم «هرات» جایزه اول جشنواره «دی پوپولی»‌ فلورانس ایتالیا را به خود اختصاص داد.

سپیده فارسی

او همچنین در سال ۲۰۱۴ میلادی با کارگردانی فیلم سینمایی «گل سرخ» که درباره رابطه‌ای عاشقانه و بر بستر حوادث انتخابات ۸۸ در ایران می‌گذشت، توجه دوستداران سینما را به خود جلب کرد. فیلمی که برای اولین بار در سینمای ایران عشق زمینی و رابطه‌ی زن و مرد را به تصویر کشید.

در این روزهای انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در ایران، به سراغش رفته‌ام تا از ویدئوهایش درباره ویدا حاجبی، فیلمسازی در تبعید، اکران فیلمهای سینمای ایران در اروپا و فیلم سینمایی در دست ساخت وی که در کشور یونان فیلمبرداری می‌شود، بپرسم.

– آشنایی شما با ویدا حاجبی از کجا بود؟ و آیا نگاه این زن مبارز که در هر دو حکومت هزینه داده بود نسبت به گذشته و دو دوره پهلوی و جمهوری اسلامی تغییری کرده بود؟
– من از زمانی کودکی ویدا حاجبی  را می‌شناختم. چرا که رابطه و پیوندی خانوادگی داشتیم و از همان ابتدا با زنی متفاوت و آزاده روبرو بودم. بعدها تبعید زندگی در پاریس رابطه ما را به دوستی بدل کرد. او به دلیل فعالیت‌های سیاسی در سال‌های پایانی دوران پهلوی زندانی بود و بعد در دوران جمهوری اسلامی هم مدتی زندگی مخفی داشت و در نهایت ناچار به خروج از کشور شد. برای من به عنوان یک دوست و مخاطب جالب توجه بود که برخلاف بسیاری از فعالان سیاسی، ویدا هر دو دوره فعالیت خود و جریان سیاسی‌ای که خود به آن تعلق داشت -یعنی چپ ایرانی مخالف حکومت پیشین و فعلی- را به شکل منصفانه و آسیب شناسانه‌ای نقد  کرد. حرکتی که در میان ما ایرانی‌ها رایج نیست. برای اطلاع بیشتر مخاطبان از تفکرات و تحولات شخصیتی او، شما را به دو کتاب ویدا حاجبی به نام‌های «داد و بیداد» و «یادها» رجوع می‌دهم. ایراداتی که ویدا مطرح کرده به او و جریان فکری‌اش نیز منحصر نیست و این نقد در واقع به همه ما وارد است.

– بر این اساس و با توجه به اینکه به عنوان فیلمساز از زاویه دقیق‌تری تحولات اجتماعی را دنبال می‌کنید، برداشت شما از این اشتباهات تاریخی چیست؟
-فارغ از هر نوع ارزش‌گذاری؛ در ایران یک رژیم رفته بود و رژیم دیگری داشت جای آن را می‌گرفت و در این فاصله نیروهای سیاسی موجود، وزن مذهبیونی که انقلاب را ربودند و امروز حاکم‌اند را دست کم گرفتند. البته سن من آن موقع بسیار کمتر از آن بود که در این جریانات نقشی داشته باشم.

به عنوان یک فیلمساز تبعیدی منتقد جمهوری اسلامی، فکر می‌کنید اگر امروز فرصتی وجود داشت که قدمی به عقب برگردیم، نیروهای سیاسی با دریافت امروز باز همان رفتار را تکرار می‌کردند یا اینکه انقلاب را غیر ضروری می‌دانستند؟
-جواب این سؤالات خیلی پیچیده است. امروز از آن شرایط فاصله گرفته‌ایم و در این صورت باید بگوییم اگر دولت شاپور بختیار زودتر تشکیل می‌شد چه می‌شد یا اگر کودتای ۲۸ مرداد اتفاق نیفتاده بود و مصدق سر کار مانده بود چه می‌شد و خیلی اگرهای دیگر که ما را وارد یک فضای ساینس-فیکشنِ تاریخی-سیاسی می‌کند.

– از ویدئوهایی که برای خانم حاجبی ساخته‌اید و در مراسم یادبود ایشان نمایش داده شد بگویید و آیا فکر شده و برای انتشار ساخته بودید؟
-متأسفانه من گرفتار پیش تولید فیلم جدیدم در یونان بودم و نمی‌توانستم در مراسم خانم حاجبی شرکت کنم. برای همین تصمیم گرفتم پیام یادبود شخصی برای این مراسم بفرستم و دو کار ویدئویی ساختم و در هر دو ویدئو سعی کردم از اشیاء شخصی ویدا استفاده کنم، از اشیاء دور و برش تا کتاب‌هایی که می‌خواند، از آخرین لیوان چایی او و آخرین ته سیگارش و یادداشت‌هایی که در آخرین ساعات عمرش نوشته بود و میز کارش تصویر گرفته بودم. خوشبختانه توانستم به اینها دسترسی داشته باشم. با این تصویرها سعی کردم حس خودم را از نبودش بیان کنم. ویدئو دوم کمی طولانی‌تر است و در آن بیشتر از عکس‌ها و نوشته‌های ویدا در دفترچه‌های خاطراتش استفاده کردم. از شعری از فرناندو پسوا هم در کار استفاده شده و سعی کردم حسم به ویدا را در این دو ویدئو بیان کنم، حسی که امیدوارم برای دوستداران و نزدیکانش قابل لمس باشد.

– در روزهای انتخابات ریاست جمهوری اسلامی در ایران هستیم و از اکران فیلم قبلی‌تان «گل سرخ» هم فاصله گرفته‌ایم. امروز نظرتان درباره فیلم چیست؟ و فکر می‌کنید آیا آن روزها قابل تکرار است؟
– خلق هر کاری یک تجربه حسی شخصی و هنری است در یک برهه‌ای و بعد از ساخت راه خودش را می‌رود و من اصولن نگاه کردن به پشت سر را دوست ندارم و به سراغ کار جدید می‌روم. آن روزهای پر شور سال ۸۸ هم دیگر قابل تکرار نیست چرا که ایران امروز جای دیگری ایستاده است. اگر در سال ۸۸ ایرادهای زیادی می‌شد به نحوه برگزاری انتخابات گرفت، نام این بازی یک ماه دیگر را اصلن نمی‌شود انتخابات گذاشت و شاید باید گفت انتصابات.

فیلمساز در مهاجرت با سانسور روبرو نیست و در عین حال دشواری‌هایی دارد که در زادگاهش بی معنی است. تجربه شما چیست و در این سال‌ها بزرگ‌ترین مانع فیلم سازی‌تان چه بوده؟
– بله آدمی همیشه با انتخاب‌هایش در زندگی چیزهایی را از دست می‌دهد اما چیزهای دیگری را به دست می‌آورد. در ایران فیلم ساختن کار سختی است چون چهارچوب سانسوری که در جامعه وجود دارد، برای هنرمندان و خصوصأ فیلمسازان حتی تنگ‌تر است. بنابراین همکاران من در ایران یا ناچار هستند در قالب فیلم حرفشان را بزنند و بعد از ساخت یک فیلم ممنوع الکار شوند و یا با ترفندهایی حرفشان را بزنند که دچار مشکل جدی نشوند، اما به هر حال با سانسور روبرو هستند. از طرفی هم به امکانات دولتی و غیر دولتی و بودجه‌های متفرقه دسترسی دارند، مسئله‌ای که در خارج از ایران ساده نیست و در این زمینه رقابت شدیدی وجود دارد. اینجا از نظر امکانات فنی شرایط خیلی بهتری وجود دارد، اما جذب بودجه و سرمایه دشوارتر از ایران است.

– به گفته بسیاری از فیلمسازان بودجه‌ها در ایران رانتی شده و به تعدادی از خودی‌ها تعلق می‌گیرد. در اروپا چطور؟ آیا شاخص دریافت بودجه فنی و هنری است؟
– بله متفاوت است. طبیعتا دریافت بودجه برای سینمای مخاطب عام آسان‌تر است و رقم این بودجه‌ها هم بالاتر است، اما برای سینمای مؤلف میزان بودجه‌ها کمتر و دریافت آن هم دشوارتر خواهد بود. مؤسسات فرهنگی دولتی و نیمه دولتی در فرانسه و کشورهای دیگر اروپایی وجود دارند که برای دریافت بودجه از آنها  کمیسیونی فیلمنامه را می‌خواند و ارزش‌گذاری می‌کند. بله، در ایران عده کمی به امکانات فراوان دولتی دسترسی دارند و سهم باقی هنرمندان تقریبأ هیچ است. البته همان‌طور که گفتم بودجه مورد نیاز برای ساخت فیلم در ایران خیلی کمتر است در مقایسه با کشورهای دیگر و سرمایه گذاری خصوصی هم بیشتر انجام می‌شود. اتفاقی که در فرانسه و اروپا دست کم از چند دهه پیش به این سو دشوار شده.

– در اروپا به همان میزان بازگشت سرمایه هم بیشتر است؟
– نه به این سادگی نیست. هزینه‌های پخش فیلم بسیار بالا است و بازگشت سرمایه از طریق فروش بلیت، فروش دی‌وی‌دی و پخش تلویزیونی کم است. در نتیجه سرمایه‌گذاری شخصی کمتر انجام می‌شود و درصد بازگشت سرمایه بسیار پایین‌تر است.

– این مسئله فیلمسازان را به فیلمبرداری در کشورهای ارزان‌تر سوق می‌دهد؟
– بله حتی ایرانی‌ها هم همین کار را انجام می‌دهند و به عنوان مثال به جای فیلمبرداری در پاریس به پراگ یا بوداپست می‌روند و آنجا فیلمبرداری می‌کنند.

– بستر فرهنگی فرانسه به شما به عنوان یک فیلمساز چه کمکی می‌کند؟
– معمولاً هر هنرمندی برای خلق اثر از بذری تغذیه می‌کند که کم کم آبیاری می‌شود و رشد می‌کند تا به نهال تبدیل شود و گسترش این فرآیند به خلق اثر هنری منجر می‌شود و من هم بی شک از اتفاقات دور و بر خودم در فرانسه الهام می‌گیرم.

معمولاً هنرمندان به فرانسه علاقه دارند و پاریس به مهد فرهنگ شناخته می‌شود؛ اما یک تناقضی در صحبت شما هم به چشم می‌خورد که انگار آفرینش هنری در جامعه دمکراتیک دشوارتر از جوامع استبدادی نظیر ایران است؟
– نکته جالبی را مطرح کردید. مثلأ در سینمای اسپانیا در دوره دیکتاتوری فرانکو شاهکارهایی خلق شد که پس از آن کم‌تر نظیر آنها به وجود آمد. البته جواب مرا نباید به معنی توجیه سانسور تلقی کنید، سانسور در هر شرایطی و به هر شکلی مذموم و محکوم است. اما به نظرم این سؤال جواب کلی ندارد. و من ترجیح می‌دهم در این دام نیفتم… (می‌خندد)

– مدتی است محصولات سینمایی داخل کشور در سینماهای اروپا اکران می‌شوند و برخی مخالفان می‌گویند فیلم‌های مهاجران ایرانی در شرایط نابرابر تولید می‌شوند و در نتیجه این اکران‌ها به رقابت نابرابر دامن می‌زند و همزمان این فیلم‌ها با سانسور و حجاب اجباری در واقع فرهنگ ضد دمکراتیک را تبلیغ می‌کنند.
-بحث رقابت نیست. این فیلم‌ها در داخل کشور و در شرایط متفاوتی ساخته می‌شوند. مشکل احتمالی در نوع خوانش مخاطب بیگانه با واقعیت ایران از این فیلم‌ها پیش می‌آید. تماشا و برداشت واقع‌بینانه از این فیلم‌ها به شناخت کدهایی نیاز دارد که مخاطب غیر ایرانی به این کدها دسترسی ندارد. این مسئله حتی در ادبیات هم صادق است، اما در سینما بارزتر است. مثلاً کمتر کسی در اروپا با جزییات حجاب اجباری در ایران آشناست، به این معنی که حجاب اجباری جمهوری اسلامی بر پرده سینما یا صفحه تلویزیون حتی از آنچه در خیابان‌های ایران می‌بینیم هم محدودتر است. البته بخشی از این مسئله تفاوت درک و خوانش در فرهنگ‌های دیگر هم صادق است. مثلاً فیلم هندی را هم یک تماشاگر هندی با تماشاگر غیر هندی متفاوت می‌بیند و از آن برداشت متفاوتی خواهد داشت. این اختلاف فرهنگی برای تماشاگر فرهنگ دیگر طبیعی است که تفاوت برداشت ایجاد کند و در مورد محصولاتی که از کشورهایی با فضاهای فرهنگی بسته‌تر مثل ایران می‌آید این سوء تفاهم‌ها غلیظ‌تر و پر رنگ‌تر می‌شوند.

– و به نام فرهنگ ایرانی تمام می‌شود.
– بله متأسفانه ممکن است این‌طور شود. اتفاقاً من در فیلم «گل سرخ» تلاش کردم این دوگانگی فرهنگی در ایران را به تصویر بکشم تا تماشاگر ببینید که در داخل خانه‌ها در ایران چه اتفاقی رخ می‌دهد و چقدر زندگی در خیابان‌های ایران با داخل خانه‌های مردم متفاوت است.

– وظیفه دولت‌های دمکراتیک در حمایت از سینمای مهاجرت ایرانی به عنوان مروج ارزش‌هایی مثل آزادی و حقوق بشر چیست؟
– می‌توانند حمایت ایجابی انجام دهند، اما اگر این حمایت را سلبی و به معنی ممنوعیت اکران اروپایی سینمای داخلی ایران در نظر بگیریم، راه رفتن روی زمین لغزنده است. این هم نوعی سانسور و هم جنس همان رفتاری است که جمهوری اسلامی انجام می‌دهد. در حالی که باید سعی کنیم فرهنگ آزادی را گسترش دهیم که جمهوری اسلامی هم از رفتارش دست بردارد و اجازه دهد فیلم‌های خارجی روی پرده سینماهای ایران اکران شود. بهتر این است که تولیدات داخل و خارج در کنار هم اکران شوند و شرایط مطبوعاتی فراهم شود که اکیپ‌های اکران و کارگردان‌ها بتوانند درباره فیلم‌ها و شیوه و امکانات ساختشان روشنگری کنند. باید مبادله فرهنگی را جایگزین مجادله فرهنگی کنیم. یا بهتر از آن، سعی کنیم به عنوان شهروند-فیلمساز جهانی فیلم بسازیم تا کارهایمان محدود به یک مرزبندی جغرافیایی نشوند.

– موضوع فیلم جدیدتان چیست؟ ایده‌اش از کجا شکل گرفت؟ و در چه مرحله‌ای از ساخت قرار دارد؟
– روزهای منتهی به انتخابات ۱۳۸۸ که بوی تحولی بزرگ به مشام می‌رسید «خانه  زیر آب» را ساختم (اقتباسی آزاد از قصه‌های بیژن نجدی) که آخرین فیلم سینمایی من در ایران بود و می‌دانستم که به این زودی‌ها دیگر امکان ساختن فیلم در ایران را نخواهم داشت. «گل سرخ» قصه‌ای ایرانی بود که سال ۲۰۱۴ میلادی در خارج از ایران ساختم. قصه فیلم جدیدم- فردا به آن‌سو می‌روم– به ایران ربطی ندارد، درباره مهاجرت، مسائل اقتصادی و نقد نظم نوین جهانی است. دو شخصیت اصلی آن یکی جوانی سوری است که در پی جنگ از کشورش خارج شده و دیگری یک پلیس یونانی که با مشکلات بحران یونان دست و پنجه نرم می‌کند. قصه فیلم در یونان اتفاق می‌افتد. زبان فیلم یونانی، انگلیسی و عربی است. فیلمنامه کامل شده است و فیلم در مرحله انتخاب بازیگران و پیش تولید است. فصل پاییز فیلمبرداری را شروع می‌کنیم و اگر طبق برنامه پیش برویم، فیلم‌برداری دو ماه ادامه خواهد داشت  و بعد هم چند ماه مراحل پایانی کار و … و امیدوارم که فیلم حدود یک سال دیگر، یعنی بهار آینده آماده اکران باشد.

– نگاهتان بیشتر به سوی جشنواره است یا اکران؟
– هر دو خوبند و لازم. تا کار دیده شود. مخاطب سینمای مؤلف ابتدا در جشنواره‌ها پیدا می‌شود و به همین دلیل فیلم‌های سینمای مؤلف ابتدا از جشنواره شروع می‌کنند و سپس به اکران می‌رسند.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=72745