روزی که اروپا لرزید (شاهین فاطمی)

شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۳ برابر با ۳۱ مه ۲۰۱۴


کیهان آنلاین – ۱۱ خرداد ۹۳ – همزمانشدن چندین “انتخابات” در هفته‌های گذشته، در میان دیگررویدادهای چشمگیر در این روزها، مانند جنگ در اوکراین، سوریه و آفریقا، ظاهراً موجب شده است که اهمیت آنها به فراموشی سپرده شود.  نتیجه انتخابات عمومی در هندوستان که شاید موجب تغییردر  سرنوشت  آن کشور شود و یا انتخاب رئیس جمهوری جدید مصر که اگر در برنامه‌های اقتصادی خود موفق گردد، ضربه مهمی به اسلام‌گرائی  درمنطقه خواهد زد، و هر یک از این ماجراها  به تنهائی نیازمند چندین مقاله و تفسیر است، اما در این میان انتخابات پارلمان اروپا ، بیش از همه خبرساز بود.

با آنکه درکوتاه‌مدت ورود غیرمنتظره احزاب حاشیه‌ای در صحنه، و به علت کم اهمیت بودن پارلمان در ساختار سیستم اتحادیه اروپا، چندان مهم نیست، موفقیت بی‌سابقه سه حزب افراطی و راستگرا در انگلستان، فرانسه و دانمارک، مانند یک زمین‌لرزه بزرگ  نه  تنها موجب  حیرت و نگرانی همه شهروندان دمکرات و لیبرال اروپا شد بلکه باید هنوز در انتظار پس‌لرزه‌های سیاسی و اجتماعی  این فاجعه روزشماری کنیم. سوای پیچیدگی‌های دیگر این  رویداد، نباید فراموش کنیم که دشمنان سوگندخورده  اتحادیه اروپا،  از چپ افراطی در یونان تا راست نژادپرست در فرانسه و دانمارک  دقیقاً از همان شیوه مزورانه وهمیشگی  فاشیست‌ها، اسلامیست‌ها  و کمونیست‌ها یعنی سوء استفاده از دمکراسی برای نابود کردن آن پیروی می‌کنند. اینان با تفکر اتحاد اروپا که بیش از پنجاه سال است از بروز جنگی دیگر در این قاره پیشگیری کرده است مخالفند، دشمن سوگندخورده و منکر اهمیت سیاسی، تاریخی و بین‌المللی این ساختار پایدار صلح هستند، اما هم‌زمان می‌خواهند به نمایندگی در پارلمان آن انتخاب شوند. درست همان گونه که هیتلر نخست در یک انتخابات آزاد مصدر امور شد، کمونیست‌های روسی با دولت معتدل کرنسکی  وارد میدان شدند و اسلامیست‌ها در ایران،  بازرگان را سپر بلای خود کردند، این جماعت هم امیدوارند  با ورود به پارلمان اروپا این اتحادیه  را از درون متلاشی کنند. خوشبختانه آن قدر اختلاف در میان آنها هست که به سختی خواهند توانست بین خودشان از چپ افراطی یونان و فاشیست‌های دانمارکی، تا نژادپرست‌های فرانسوی ودست راستی‌های افراطی انگلیسی  به توافق و زبان مشترکی برسند. در نتیجه، این سی درصد تازه‌وارد در برابر هفتاد درصد میانه‌رو از احزاب دمکرات راست و چپ اروپا قاعدتاً نباید بتوانند جز ایجاد درد سر، در انجام کار دیگری موفق شوند.

مشکلات اروپا واقعی‌ست

اگر مشکلات واقعی در ساختار و رفتار مداخله‌جویانه اتحادیه اروپا وجود نداشت عوام‌فریبی و دغل‌بازی سیاسی احزاب افراطی به تنهائی نمی‌توانست چنین موجی از تنفر و بی‌اعتمادی نسبت به اتحادیه اروپا و سیاست‌هایش ایجاد کند.  دخالت‌های بی‌جا در اموری که بهتر می‌بود درچارچوب ملّی ومحلی با آن برخورد می‌شد و یا سرعت گسترش تعداد اعضا از شش به بیست و هشت کشور، به ویژه پس از فروپاشی دیوار برلین، زمینه را برای این برخورد منفی تا حدودی آماده کرده بود.  ولی  پرسش در مورد آنچه موجب این واکنش غیرمنتظره شد را باید در جای دیگری جستجو کرد.  فراموش نشود که فکر ایجاد اتحادیه اروپا با وعده  و وعید شکوفائی اقتصادی آغاز شد. قرار بود  بر درآمدها افزوده شود و مشکل مستمر بیکاری علاج شود.  با استقرار پول مشترک، و تأسیس بانک مرکزی اروپا کشورهائی که توانستند بر مشکلات داخلی خود چیره شوند، مانند هلند و آلمان  از اوضاع اقتصادی بهتری بهره‌مند شدند اما پاره‌ای دیگر، مانند یونان و فرانسه که قادر به حل مشکلات ساختاری خود نشده‌اند همان گونه که انتظار می‌رفت از قافله عقب ماندند. 

بحران اقتصادی سال‌های ۲۰۰۸-۲۰۱۲ مزید بر علت شد وآن روی  منفی جهانی شدن اقتصاد مانند یک اپیدمی مهلک  اقتصاد کشورهای آسیب‌پذیر  و ضعیف اروپا را متلاشی کرد. پر واضح است که این امر ارتباطی به اتحادیه اروپا و بانک مرکزی آن نداشت بلکه برعکس چه بسا بدون دخالت بانک مرکزی از سوئی و وام‌های اتحادیه اروپا از سوی دیگر، کشورهائی مانند یونان، ایرلند، و ایتالیا به سختی می‌توانستند از این مشکل گذر کنند.

بنا بر این همه تبلیغات توخالی احزاب افراطی  لااقل در حیطه مسائل اقتصادی فاقد هرگونه اعتبار است.  به عنوان مثال گذار از یورو و بازگشت به فرانک که رهبر پر مدعا و بی‌سواد “جبهه ملّی فرانسه” دائم از آن سخن می‌گوید از نظر قانونی امکان‌پذیر نیست و از نقطه نظر اقتصادی برای فرانسه و یا هرکشور دیگری که چنین کند فاجعه‌بار خواهد بود.  در مرحله نخست همه بدهکاری‌های فرانسه  به پول یورو باید پرداخت شود.یعنی اگرفرانسه از یورو خارج شود و به فرانک سابق برگردد باید فرانک بفروشد و نزدیک به چهار تریلیون (چهار هزار بیلیون) یورو بخرد تا دیون خود را بپردازد.  تصور فروش  فرانک در چنین ابعادی چنان از ارزش  فرانک خواهد کاست که در چنین شرایطی فرانسه به سختی خواهد توانست پول کافی برای واردات خود  مانند نفت  را تأمین کند.  این یک نمونه کوچک از نادرست بودن گزافه‌گوئی‌های عوام‌فریبانه این دغل‌کاران سیاسی است. 

حملات بی‌جا به بانک مرکزی اروپا یکی دیگر از ابزار نامشروع احزاب افراطی در فریب‌کاری انتخاباتی آنهاست. بانک مرکزی اروپا با    سیاست‌های مدبرانه خود توانسته است یورو، پول نوپای اروپا را به رقیب سرسختی برای یکه‌تازی‌های دلار در بازار بین‌المللی پول وسرمایه مبدل کرده و ازاین راه به کارآمد کردن بازارپول بین‌المللی و متنوع کردن امکانات بپردازد، و به تجارت میان کشورها کمک کند.

آنجائی که افکار عمومی در مورد اروپا حساسیت دارد و باید مورد توجه قرارگیرد، دخالت‌های بی رویه در اموری است که  در سطوح ملی و محلی  بهتر می‌توان به آنها پرداخت. در قوانین اتحادیه اروپا در این مورد قانونی وجود دارد به  نام (Principle of Subsidiarity) که برمبنای این اصل  در آنچه که بهتر می‌شود در سطوح ملی یا محلی با آن برخورد کرد نباید اروپا  دخالت کند. 

موضوع دیگری که حساسیت برانگیخته است  آزادی سفر و رقابت در بازار کار برای اتباع کشورهای اروپای شرقی است. به ویژه در انگلستان این مسئله بسیار مشکل‌آفرین شده است.  هر چه بحران اقتصادی شدیدتر شود رقابت در بازار بسیار مشکل کار،  میان مردم بومی و دیگر اروپائیان که از حقوق قانونی مساوی برخوردارند بیشتر خواهد شد. در واقع باید گفت پایه‌گذاران اتحادیه اروپا ظاهراً فکر دوران “بلای سخت” را نکرده بودند.

امروز اروپا یک بار دیگر با دیو ناسیونالیسم افراطی روی در رو شده است و گذار عاقلانه از این مشکل، تعیین‌کننده آینده اروپاست.  امروز یک بار دیگر اروپا در برابر تاریخ به چالش کشیده می‌شود.  چگونگی برخورد اروپا با این  چالش نه تنها برای اروپا بلکه برای جهان آزاد سرنوشت‌ساز خواهد بود.   

پاریس، شنبه  ۳۱ مه ۲۰۱۴ 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=737