چاپ جدید کتاب «هزاره ققنوس» اثر پژوهشی دکتر محمود کویر، به تازگی منتشر شده است.
به گفته دکتر کویر، چاپ اول این کتاب که توسط نشر آیدا، در آلمان، در سال ۲۰۱۴، انجام گرفته بود مدتی است که تمام شده و احتیاج به چاپ دوم دیده میشد. انتشار جدید این اثر توسط «اچ اند اس میدیا» در لندن در سه صورت کاغذی، الکترونیک و کیندل عرضه شده است.
این اثر را میتوان از هر کجای دنیا، متاسفانه به استثنای ایران، در وبسایت آمازون سفارش داد.
دکتر کویر میگوید که برای علاقمندان به تهیه این کتاب از ایران، پیشنهاد کرده است که هر کس به یکی از سازمانهای خیریه ایرانی ۱۰ هزار تومان کمک مالی کند و رسید آن را به انتشارات «اچ اند اس میدیا» بفرستد و یک نسخه الکترونیک کتاب را دریافت کند.
در بخشی از مقدمه کتاب «هزاره ققنوس» آمده است:
«تاریخ سرزمین ما اما، از بیش از هزار سال پیش به این سو، پیوستگی ندارد. بریده بریده است. جزیره جزیره است.
تاریخی به شمشیر، شرحه شرحه.
و کار تاریخنگار آن است که از این نخهای بریده جامهای ببافد از نور.
جهان وامدار تاریخ پر افتخار ماست. بشناسیم و بانگ برداریم: جهان بیا تماشا!
دوران ساسانی عصر شکوهمند و سرورانگیز تاریخ و فرهنگ ایران است در دو هزار سال پیش.»
پای صحبت دکتر محمود کویر نشستیم تا درباره «هزاره ققنوس» بگوید.
– این کتاب چگونه فراهم آمده و چه ویژگیهایی دارد؟
– «هزاره ققنوس» در حقیقت گونهای از نگرش نوین به دورهای حدودا هزار ساله در تاریخ ایران از اواخر ساسانیان تا انتهای غزنویان (تا قرن چهارم و پنجم هجری قمری) است. من آثار مکتوبی که از آن زمان، چه آثاری که در آیین «مزدی یسنا» بوده و چه از «خدای نامهها» باقی ماندهاند را با نگاهی نقادانه و نیز بخصوص با بذل توجه به آثار ادبی بررسی کردهام. بهطور مشخص، آثاری که در زمینه ادبیات، علوم و شهرسازی آفریده شدهاند اصلیترین منابع من بوده است. علاوه بر اینها، من اشیای باستانی و قدیمی مانند ظرفها فلزی و سفالی، سکهها و اشیای دیگر که از آن دوره در موزههای مختلف دنیا پراکنده هستند، گردآوری کرده و دستهبندی کردهام و دورههای تاریخی آنها را مشخص کردهام. از بررسی آنها به این نتیجه رسیدهام که برای نمونه فلزکاری در دوره سامانیان به چه شکل بوده است؛ و یا سفالگری در چه شهرهایی متمرکز بوده و در چه حدی از گستردگی بوده است. بر مبنای این بررسیها به شناختی از وضعیت اقتصادی آن دوره رسیدهام. وضعیت ادبیات را به همین صورت با بررسی نقادانه آثار ادبی باقی مانده از آن روزگار ترسیم کردهام.
– چرا به این دوره تاریخی پرداختهاید؟
– این هزار سال یکی از مهمترین دورههای تاریخی ماست. تحقیقات بسیار وسیعی بر روی آن صورت گرفته و اساتید بزرگی هم در این زمینه کار کردهاند. این هزار سال از نظر دوره تاریخی از اواخر ساسانیان شروع میشود و در ادامه به سقوط این خاندان که نزدیک به ۵۰۰ سال بر ایران حکومت کرد میرسد؛ تازیان به همراهی گروههای دیگر به ایران یورش میبرند و ایران را بهتدریج تسخیر میکنند. از همان زمان ایرانیان ابتدا با جنگها، سپس مقاومتها، به دنبال آنها با قیامهای مسلحانه، اجتماعی، ادبی، فرهنگی و سپس با شکل دادن جنبشها، ۲۰۰ سال در برابر یورش تازیان مبارزه میکنند و در ۲۰۰ سال بعدی، یعنی دقیقا از سال ۲۰۰ به بعد، سلسلههای مستقل ایرانی بر سر کار میآیند و تا همین دوره شگفتیهایی از فراز و فرود تاریخ ایران هویدا میشود. سلسلههای مستقل ایرانی صفاریان، سامانیان و آل بویه بودند و در پناه آزادی و استقلال ایران یک رنسانس عظیم فرهنگی، ۶۰۰ سال قبل از اینکه رنسانس در اروپا روی دهد، بر مبنای اندیشه ایرانشهری و بر مبنای احیای فرهنگ ایرانی و زبان فارسی و به وسیله ایرانیان در زمینههایی مانند علوم پزشکی، مهندسی، شهرسازی، ادبیات، تاریخ، جغرافیا و سفرنامهنویسی روی میدهد.
غولهایی مانند زکریا رازی، ابن سینا، بیرونی، خیام، فردوسی، خوارزمی و اصطخری همه فرزندان این دوره تاریخ دویست ساله ما هستند. متاسفانه بعد از این دویست سال اول، بار دیگر تازیان و خلافت بغداد، این بار به یاری اُغزهای و ترکهای غزنوی، بر ایران میتازند و همه دستاوردهای این رستاخیز بر باد میرود و سلسلههای ایرانی مستقل سقوط میکنند و سلسلههای اُغز در ایران به قدرت میرسند که عبارتند از غزنویان، خوارزمشاهیان و سپس سلجوقیان و بعد میرسیم به دوره مغول و تیمور که ایران در طوفانی از خاک و خون در میغلتد. در نتیجه، این رستاخیز، که با اوج شکوفایی رسیدن دوره ساسانی شروع میشود و با سقوط آن ادامه می یابد و ۲۰۰ سال بعد رستاخیزی دیگر ظهور و سپس افول مییابد در حدود هزار سال طول میکشد. بعدها هم بارها و بارها در تاریخ ما چنین حوادثی تکرار شده است و این دلیل اهمیت این دوره تاریخی است.
– آیا آنچنانکه شما در کتابتان آوردهاید به راستی یک رستاخیز یا نوزایی (رنسانس) فرهنگی ۶۰۰ سال قبل از رنسانس اروپایی در فاصله بین قرن سوم و پنجم هجری اتفاق افتاده است؟
– آری، به گمان من چنین است و از همان زمان نبرد بین سنت و آنچه جدید است، بین دانش و آنچه جهل است، در گرفته است. در عرصه ادبیات، منوچهری به ناگهان پیدا میشود و در اشعارش از طبیعت و جشنهای ایران باستان و مهرگان میگوید که تقریبا در تمام شعرای این دوره، مانند رودکی و زنان شاعر مانند رابعه -که بنیانگذار غزل عاشقانه است- و بعد به فاصله کمی مسقطی گنجوی این امر صادق است و شعر این دوره را در رشتههایی نو میکند. شاعران بسیار بزرگی در این زمان مانند شهید بلخی، دقیقی، عنصری و فرخی پیدا میشوند و یک رستاخیز در زبان و ادبیات فارسی به راه میافتد. در زمینه علوم هم چنین است. ما یکباره با کسانی مانند زکریا رازی روبرو میشویم که پزشک، فیلسوف و اندیشمند بزرگی است و یا بیرونی که یک جامعه شناس، یک مونوگرافیست و یک تاریخنگار بسیار برجسته است؛ یا در زمینه جغرافیا با اصطخری و دیگران روبرو هستیم. یعنی ما میبینیم که در تمام زمینههایی که بعدها رنسانس اروپایی از آنها بهره میبرد و پیامد آن تحول عظیم فرهنگی در اروپاست، ۶۰۰ سال پیش از آن، ما به اندیشهها و به ادبیات نوین آن هم به تمامی بر مبنای اندیشه و فرهنگ ایرانی دست مییابیم. این زنده کردن دوباره فرهنگ، هویت ایرانی و ایرانشهری است که از میان رفته بود.
شاهنامه فردوسی هم در حقیقت بیانیه نوزایی این فرهنگ است. این رنسانس البته در اندیشه فردوسی و یا منوچهری محدود نمیماند. این احیا، این نوسازی، این رنسانس را شما میتوانید بهصورت خطی مداوم، به دنبال سقوط ساسانیان، همچنان ببینید. مثلا ما میبینیم که در اندیشههایی در قابوسنامه و به فاصله اندکی در سیاست نامه خواجه نظام المللک و در آثار فلسفی سهروردی فکر احیای نظام ایرانشهری به خوبی آشکار است. در عرصههای دیگر خیام همین کار را با نوشتن نوروزنامه، با نو کردن تقویم، و با رباعیاتی که میسراید (که در آنها همه سخن از فرهنگ و تمدن بر باد رفته است) میکند. ما در تمام اینها رستاخیز را میبینیم و معنی رنسانس هم دقیقا همین است. برای درک روشن آن کافی است «حکمت اشراق» سهروردی را بخوانیم تا ببینیم چقدر در آن به حکمت و فلسفه ایران باستان اشاره دارد. من این مسائل را به طور مبسوط و بر مبنای اسناد و مدارک در این کتاب آوردهام.
– آقای دکتر کویر، اگر دوره ساسانیان یکی از دورههای زرین و افتخار آفرین تمدن و تاریخ ایران است، چرا آن سلسله سقوط کرد؟
– بیش از ۴۲۵ سال یک خاندان حکومت کرده بود و ایران را به اوج عظمت خود رسانده بود. در این دوره دانشگاه جندی شاهپور و مراکز علمی و فرهنگی و نیز شهرهای متعددی در ایران ساخته شد. آثار بیمانند علمی، فرهنگی و ادبی آفریده شد که امروزه خوشبختانه حدود ۲۵۰ جلد از این کتب را در اختیار داریم که همه نشان میدهند ایران در آن دوره به اوج عظمت رسیده بود. ولی پرسش این است که با وجود این، چرا ساسانیان سقوط میکنند؟ یک جنبه از قضیه، اشتباهات سیاسی است که حاکمان مرتکب میشوند؛ مانند از میان برداشتن خاندان لخمی که حائلی بین ایران و اعراب بودند. دیگر جنگهای طولانی با روم که بعدها رومیان را در قالب سپاه شامیان پشت سرلشکر اعراب کشاند؛ اشتباهاتی که در رابطه بین یمن و حبشه روی داد که آنها را علیه ایران برانگیخت؛ نشان ندادن مقاومتهای لازم در برابر یورشهای اولیه اعراب و به هیچ انگاشتن آنها؛ اختلافات درونی دستگاه حکومتی مانند اختلافاتی که بین رستم فرخزاد با خانواده سلطنتی پیش آمد؛ همدستی قبایل تازی با همدیگر و بالاخره افتادن تجارت جنوب یعنی عربستان شام و یمن در دست خانواده قریش. یعنی آن سمت ماجرا را هم باید دید که فقط یک مشت عرب تازی دوران جاهلیت نبودند که به ایران یورش بردند. سپاه روم بود، تمدنهای یمن و شام بودند، لَخمیها بودند؛ و قبایل متحد عرب بودند که از فرصتی که پیش آمده بود استفاده کردند.
چنین رخدادهایی در تاریخ ملتهای دیگر دنیا هم به دفعات داشتهایم. مگر مغولها نبودند؟ مغولها چند قبیله بیشتر نبودند که از حوالی مغولستان راه افتادند و تا میانه اروپا پیش رفتند. خلاصه این یک حادثه تاریخی عجیب و غریب نبوده است که نمونهای نداشته باشد. نمونهاش ساکسونها و امپراتوری انگلیس است و یا گلها و فرانک در اروپاست و یا هونهاست. تمدنی به اوج عظمت خود میرسد ولی به دلیل شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سقوط میکند.
آثار باقی مانده از ساسانیان نشان میدهند که ایران در این دوره به عظمت خود رسیده بود. ما کافیست به شهرهایی که ساسانیان بنا کردهاند نگاه کنیم و این را با تمدنهای همسایه مقایسه کنیم. شهر تیسفون به معنای واقعی کلمه یک کلان شهر و متشکل از هفت شهر به هم پیوسته بود. تمام اینها سپس با خاک یکسان شدهاند. گفتم عوامل و دلایل زیادی باعث این امر شده است. در حالی که بسیاری خام اندیشان فکر میکنند که این اتفاق نادری است و این قدرت اسلام بوده که ساسانیان را به زانو در آورده است. خیر، در چنین رویدادهای تاریخی نمیتوان تنها بر یک عامل تکیه کرد. مجموعهای از عوامل و شرایط دست در دست هم داده و حادثه رخ میدهد.
استاد کویر عزیز، ممنون از بیان و تفسیر زیبای شما.