آوازه – در این سی و هفت سالی که من در آلمان به صورت تبعیدی خودخواسته زندگی میکنم به سبب گرفتاریهای ژورنالیستی از یک سو و اشتغال به کار گِل از سوی دیگر کمتر فرصت سفر به جاهای دیگر را پیدا کردهام. اگر هم سفری بوده بیشتر به اجبار شغل و حرفه بوده است.
جالب آن است که در فهرست سفرهای من کشورهای پر جاذبه نزدیک به آلمان و اقامتگاه من کمتر به چشم میخورد. برای مثال شهری که میل میداشتم ببینم آمستردام هلند بود ولی هیچگاه سعادت دیدارش رخ نداده بود تا هفته گذشته برای مختصری تفریح و رفع خستگی برای شرکت در یک گردهمآیی در پژوهشکده بین المللی تاریخ اجتماعی که به همت ایرانیان مقیم پا گرفته است. دیدم که فرصت خوبی است که استخوانی سبک کنیم و در عین حال به آرزوی دیرین برسیم و ببینیم که این پژوهشکده فرهنگی که توجهی ویژه به تاریخ ایران و جهان دارد چه ارمغانی برای ما دارد.
به این ترتیب شال و کلاه کردیم و راهی دیار وان گوک شدیم. هنوز نرسیده به آمستردام جلسه پژوهشکده تشکیل میشد و ما باز آمستردام را ندیده دست به قلم و کاغذ میشدیم. پس از یک ناهار کوچک پیکنیکی به تماشای آرشیو پژوهشکده رفتیم که اسناد کار و زندگی و مبارزه و داستانهای مهاجرین و تبعیدیانی چون ما را به صورت مکتوب در خود داشت. آرشیوی بینهایت ارزشمند که نکات جالبی از زندگی و مبارزه مارکس و انگلس را نیز در خود دارد. اسنادی که درباره محتوای آنها به این مقدمه ناگزیر پرداختیم. پس از آن، همه با اتوبوسی به ایستگاه راهآهن مرکزی رفتیم کنار بندر و در میان دریا و پس از آنهم جای دوستان خالی شراب و کباب دستپخت آشپزان هلندی را تجربه کردیم. در فضای دنیای شرابآلوده کلی حرف و حدیث به میان آمد. از سیاست روز ایران و سرنوشت انتخابات گُل گفتیم و شنفتیم و روز را به ساعت یازده شب رساندیم بعد هم به تاکسیهای گرانقیمت آمستردام متوسل شدیم و برگشتیم که فردا صبح زود از ترن بازگشت باز نمانیم. سفری این چنین فقط از عهده روزنامهنگاران بر میآید که دقایق را به نوشتن گزارش سر میکنند. میبینید از سفرمان لذت بردیم ولی وان گوک را ندیدیم و همهاش داستان آن پسرک هلندی در چشم ذهنمان میآمد که در کلاسهای ابتدایی میخواندیم. پسرکی که با فرو کردن انگشت خود در سوراخی که در سد پیدا شده بود وطن خود را از مصیبت نجات داد. الان که دارم این یادداشت کوتاه را مینویسم، در راه بازگشت به آلمانم و در نهایت یک نتیجه روشن است؛ ما باز هم آمستردام را ندیدیم ولی از آشنایی با پژوهشکدهای ناب سخت مشعوف شدیم.
پژوهشکده بینالمللی تاریخ اجتماعی نزدیک به هشتاد سال عمر دارد. بزرگترین پژوهشکده در جهان در نوع خود به شمار میرود. آنگونه که تورج اتابکی از مسئولان پژوهشکده میگوید سابقه ماجرا برمیگردد به سالهای جنگ جهانی اول. کسانی که در سالهای آغازین جنگ آواره و فراری شدند به آلمان آمدند تا از انتقامجوییهای پس از جنگ در امان باشند. آنها وابسته یا علاقمند به گروههای مختلف سیاسی در روسیه تزاری بودند. منشویکها و تروتسکیستها از جمله آنان بودند. آنها همه اسنادی را که با خود داشتند به آرشیوهای آلمانی از جمله آرشیو مارکس و انگلس سپردند. به گفته اتابکی در این اسناد همه مدارک مهم سیاسی، جنگی و همه اوراق و بیانیههای مبارزهجویان پیدامیشد که برای سوسیال دموکراتهای آلمان تصاحب آنان مغتنم بود.
در سالهای بعد وقایع دیگری در جهان روی داد که بر حجم فراریان افزود. سر برآوردن هیتلر و درگیر شدن با تبلیغات نازیها دوباره عده ای را به گریز از سرزمینهای خود وادار کرد. فراریان تازه نیز اسناد و مدارک خود را به آرشیو غنی شده مارکس و انگلس سپردند. روسها در دوره استالین هیئتی را به آلمان فرستادند و خواستند اسناد آرشیو بینالمللی و آرشیو مارکس و انگلس را خریداری کنند.
تورج اتابکی که گفتار و رفتارش او را متبحر در زمینههای تاریخی نشان میدهد، میگوید که به نظر میرسید که انترناسیونال دوم به همکاری با انترناسیونال سوم به دیده شک نگاه میکرد و حاضر به واگذاری اسناد به آن نبود. رئیس هیئتی که از شوروی آمده بود بوخارین معروف بود. او پس از شش ماه گفتگوهای پیاپی با آلمان به شوروی بازگشت و در سر راه در آمستردام توقف کرد. در این توقف کوتاه مسئولان آرشیو مارکس و انگلس به او هشدار دادند که به شوروی برنگردد زیرا تصفیهها در کشور شوراها آغاز شده بود. بوخارین به این هشدارها توجه نکرد و در بازگشت جاناش را از دست داد.
آرشیو باقی مانده در آمستردام با این کوششهایی که به کار زده شده بود به بزرگترین پژوهشکده تاریخی به ویژه در نگهداری اسناد مربوط به مبارزات کارگری تبدیل شد.
تورج اتابکی در پی توضیحات مشروح خود درباره پژوهشکده و رسالت آن میگوید: پژوهشکده آمستردام وقایع دیگری را نیز از سر گذرانیده است. دو سه بار توطئهای چیدند تا دستبرد به اسناد و مدارک آرشیو بزنند ولی موفق نشدند.
به گفته اتابکی، پس از جنگ، مکاتبات بسیاری بین آمستردام و کشورهای بزرگ انجام شد که در آنها بازگرداندن اسناد به جایگاه اصلیاش خواسته شده بود.
آمریکاییها این کار را کردند ولی روسها به آن تن ندادند. اتابکی میافزاید که ندادند و ندادند و ندادند تا گورباچف بر کرسی قدرت نشست. در آن زمان نمایندگانی از آمستردام از جمله تورج اتابکی راهی شوروی شدند و توانستند اسناد را به هلند برگردانند.
جالب است که از ایران چیز دندانگیری در میان اسناد و مدارک نیست. میتوان حدس زد که آرشیو مربوط به ایران داستان قساوتها و خونریزیها در خود دارد.
به گفته اتابکی از میان گروه های سیاسی ایران حزب توده حتی یک سند مبارزاتی از خود ندارد. حال آنکه این پژوهشکده معتبرترین سازمان مطالعات کارگری در جهان است.
آن گونه که ما دریافتیم سازمان فداییان خلق اقلیت، تنها سازمان کارگری و سیاسی است که در این پژوهشکده فعالیت میکند. کار تحسین برانگیزی است. حالا که در عرصه سیاست و به سبب اشتباهات چشمگیر خود از دور خارج شدهاند از طریق کارهای فرهنگی و تاریخی، زمان آزاد خود را پر میکنند! خدا کند که در این کار پیگیر باشند و بمانند.