دختر جوانی به نام مهسا که شش میلیارد تومان در حساب بانکیاش پول داشت به خاطر مخالفت خانواده با ازدواج او با پسر مورد علاقهاش با وی فرار کرد.
پدر مهسا ضمن شکایت از دخترش به بازپرس دادسرای تهران گفت: مهسا به پسری علاقمند شده و اصرار دارد با او ازدواج کند اما من و مادرش با ازدواج دخترمان با پسر غریبه مخالفیم. من آدم پولداری هستم و در حساب دخترم پول زیادی گذاشتهام، لطفا او را پیدا کنید.
چند روز بعد پدر مهسا به دادسرا رفت و گفت دخترش شش میلیارد تومان به حساب این پسر ریخته است. چند روز دیگر پدر مهسا برای سومین بار به دادسرا رفت و گفت دخترش به خانه بازگشته. مهسا در دادسرا حاضر شد و در پاسخ بازپرس که پرسید تا حالا کجا بودی گفت در ویلایی در لواسان با دوست پسرم!