«نیروی انتظامی جمهوری اسلامی پلیسی جامعهمحور و مظهر اقتدار است»، این جمله نظر و گفتهی حسن روحانی است که ابتدای دوران ریاست جمهوریاش در مراسم دانشآموختگی دانشجویان علوم انتظامی مطرح کرد و تیتر بسیاری از رسانهها شد.
اما عملکرد بخشهای مختلف نیروی انتظامی در بسیاری موارد جامعهستیزی ماموران نیروی انتظامی را نشان میدهد و بیشتر چنین به نظر میرسد که آنها در یک خودمختاریِ بینظم و انتظام بسرمیبرند؛ خودمحوری و خودمختاریای که هزینههایی را نیز برای جامعه به همراه داشته و زخمهایی را بر دل آن نشانده است.
نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران (ناجا) پلیس جمهوری اسلامی ایران است که در سال ۱۳۷۰ خورشیدی از ادغام شهربانی و ژاندارمری و نیز کمیته انقلاب اسلامی به وجود آمد و در حال حاضر به طور رسمی نیروی اصلی مسئول حفظ امنیت داخلی ایران است. پلیس پیشگیری، پلیس آگاهی، یگان ویژه، پلیس فتا، پلیس اطلاعات و امنیت عمومی از جمله زیرمجموعههای نیروی انتظامی جمهوری اسلامی هستند.
در حالی که نیروی انتظامی قاعدتا مسئول حفظ امنیت داخلی ایران است و باید آرامش و احساس امنیت را برای جامعه به ارمغان بیاورد اما نمونههای بسیاری وجود دارد که نیروی انتظامی به جای اینکه حافظ جان و مال و امنیت مردم باشد در بزنگاههایی آرامش و امنیت را از آنها ربوده و رعب و وحشت به وجود آورده است.
کم نیستند ایرانیانی که می گویند با دیدن ماشین نیروی انتظامی و یا افرادی که لباس فرم نیروی انتظامی را بر تن دارند، به جای اطمینان خاطر دچار اضطراب و وحشت میشوند.
کوی دانشگاه، نخستین حضور وحشیانه
ماجرای کوی دانشگاه در سال ۷۸، این نیرو، در حالی که کمتر از یک دهه از تشکیل نیروی انتظامی جمهوری اسلامی گذشته بود، در کنار بسیج و «لباسشخصی»ها، داغی ماندگار بر دل دانشجویان ایران گذاشت.
پس از رسانهای شدن اطلاعاتی پیرامون قتلهای زنجیرهای در ایران، روزنامه «سلام» به خاطر انتشار نامه محرمانه سعید امامی به قربانعلی دری نجفآبادی، وزیر اطلاعات دولت خاتمی، محاکمه و توقیف شد.
توقیف شدن روزنامه «سلام» اعتراض برخی دانشجویان را در پی داشت که در روز ۱۸ تیر ۷۸ به اوج خود رسید و به حمله نیروی انتظامی و بسیج و اوباش لباسشخصی حکومت به کوی دانشگاه منجر شد. بر اثر حمله نیروی انتظامی به کوی دانشگاه ۷ نفر کشته شدند، سعید زینالی، یکی از دانشجویان معترض بازداشت شد که تا کنون از سرنوشت او اطلاعی در دست نیست. همچنین محسن جمالی زواره، دانشجوی پزشکی، به دلیل اصابت گلوله به چشمش، بینایی خود را از دست داد.
در حالی که دانشجویان نیروی انتظامی را عامل اصلی کشتارها و خسارتهای ماجرای کوی دانشگاه میدانستند در نهایت قوه قضاییه همه نیروهای پلیس دخیل در این ماجرا را تبرئه کرد و فقط یک سرباز به نام اروجعلی ببرزاده به جرم دزدیدن یک ریشتراش از خوابگاه دانشجویان به پرداخت صد هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد.
کهریزک: بیماری ویروسی ناجا
ده سال پس از ۱۸ تیر ۷۸، در حالی که نقش نیروی انتظامی در ماجرای کوی دانشگاه هنوز در یادها باقی بود، در سال ۸۸ بار دیگر نیروی انتظامی، این بار در جریان اعتراضهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری، در مقابل مردم ایستاد؛ آشکارتر و خشنتر از پیش.
یکی از جنایتآمیزترین کارهایی که نیروی انتظامی مسئول مستقیم آن شناخته میشود، فجایعی بود که در بازداشتگاه کهریزک به بار آمد.
ماموران نیروی انتظامی به دستور فرماندهان خود، از جمله سردار رادان و سرداراحمدی مقدم، زندانیان را مورد ضرب و شتم قرار داده و در حالی که به آنها فرمان میدادند برهنه شوند آنها را مجبور میکردند روی زمین سینهخیز بروند. محسن روحالامینی، محمد کامرانی، رامین قهرمانی و امیر جوادیفر از جمله بازداشتشدگانی بودند که بر اثر ضرب و شتم ماموران نیروی انتظامی در کهریزک جان باختند.
سردار احمدی مقدم، فرمانده نیروی انتظامی، پس از ۴ سال گفته بود بازداشتگاه کهریزک ویژه نگهداری مجرمان خطرناک و اراذل و اوباش بوده است. احمدی مقدم در عین حال ادعا کرده بود «کشته شدگان در این بازداشتگاه بر اثر ضرب و جرح فوت نکردهاند بلکه براثر یک بیماری ویروسی جان باختهاند.»
از ندا آقا سلطان تا ستار بهشتی
در حالی که اسماعیل احمدیمقدم گفته است «پلیس در درگیریهای سال ۸۸ با خویشتنداری برای حفظ امنیت مردم ایستاد» اما شواهد دیگری غیر از کهریزک هم هست که نشان میدهد نیروی انتظامی نه تنها در درگیریهای سال ۸۸ بلکه تا مدتها پس از آن بدون خویشتنداری امنیت مردم را به مخاطره انداخته است.
ندا آقا سلطان یکی از کشتهشدگان خردادماه ۸۸ در جریان اعتراضهای پس از انتخابات بود. چشمان باز ندا آقا سلطان، در حالی که خون از آنها جاری شده است، با گذشت ۸ سال هنوز بر آنچه نیروی پلیس تحت فرمان حاکمان جمهوری اسلامی با مردم ایران کرده و میکنند، خیره مانده است.
در میان حوادث دلخراشی که در یادها مانده، شاید تصویر رفت و برگشت ماشین نیروی انتظامی از روی پیکر نیمه جان جوانی معترض در سال ۸۸ نیز هرگز از حافظه جامعه ایران پاک نشود. همچنین تصویر جوانانی مانند سهراب اعرابی که گلوله پیکر آرزومندشان را شکافت.
ماموران عصبانی و خشن در نیروی انتظامی
عصبانیت و رفتار خشن ماموران نیروی انتظامی البته تنها شامل اعتراضهایی چون کوی دانشگاه و انتخابات سال ۸۸ نمیشود. به گفته خود مقامات انتظامی، سالانه تعداد زیادی شکایت از ماموران نیروی انتظامی مطرح میشود. فرمانده نیروی انتظامی کشور میگوید،۷۰ درصد شکایتهای مردم از پلیس مربوط به سوء رفتار کارکنان است. کمتوجهی، پایین بودن وجدان کاری، برخورد غیرمحترمانه و ضرب و شتم و اهانت جزو مواردی است که از زبان مردم به گوش میرسد.
به نظر میرسد غیر از اینکه تعدادی از ماموران نیروی انتظامی با اهانت و غیرمحترمانه با مردم برخورد میکنند، برخی از آنها استفاده از اسلحه را هم درست آموزش ندیدهاند و این عوامل باعث بروز حوادثی میشود که نیروی انتظامی را به پرداخت دیه متهم میکند.
در همین رابطه سردار علیرضا جزینی، جانشین معاون هماهنگ کننده نیروی انتظامی، گفته است: «نیروی انتظامی در بحث مربوط به دیه ۱۲ میلیارد تومان بدهی دارد و در این راستا باید قانون بهکارگیری سلاح و اصل تیراندازی در بین کارکنان ناجا آموزش داده شود.»
آنها با یکدیگر هم درگیر میشوند
خبرها از ایران نشان از این دارد که ماموران نیروی انتظامی این روزها عصبانیتر و کم طاقتتر از همیشه، تنها منتظر یک اشارهاند تا باتوم بر سر مردم کوبیده و آنها را مورد ضرب و شتم قرار دهند.
درگیری ماموران نیروی انتظامی با اهالی روستای آقدرّه وسطا در محوطه معدن طلای آقدرّه تکاب در آذربایجان غربی، درگیری ماموران نیروی انتظامی با مالباختگان موسسه کاسپین در زاهدان، درگیری خانوادههای کارگران محبوس شده در معدن آزادشهر با یگان ویژه ناجا، درگیری دستفروشان با یگان ویژه نیروی انتظامی همدان، درگیری نیروی انتظامی با بسیج در میدان هفت تیر تهران، درگیری شهروندان لامرد استان فارس با نیروی انتظامی که به تیراندازی به یک جوان انجامید و درگیری مردم اسرآباد مریوان با نیروی انتظامی، نمونههایی از تنشهای اخیر میان نیروی انتظامی و مردم است. این درگیریها با مردم در حالی روز به روز افزایش مییابد که خود مأموران نیز با هم درگیر میشوند.
در یکی از این نمونهها که روز دوشنبه، ۲۹ خرداد، رخ داد، ماموران نیروی انتظامی شهر تهران در ابتدا در هنگام مأموریت پراکنده کردن معترضین و مالباختگان موسسه مالی ثامن علاوه بر ضرب و شتم شهروندان تهرانی با یکدیگر نیز درگیری فیزیکی پیدا کردند.
در حالی که ویدئوی این درگیری به سرعت در شبکههای اجتماعی و خبرگزاریها منتشر شد، حسین ساجدینیا، رئیس پلیس تهران این درگیری را «خودسرانه» دانست و گفت عوامل حاضر در درگیری شناسایی و با خاطیان برخورد شده است.
با توجه به توضیح رئیس پلیس تهران این پرسش مطرح میشود که چگونه نیروی انتظامی، در حالی که لباس فرم بر تن دارد، در ساعت کاری که مامور به انجام وظیفه است، به خود اجازه میدهد خودسر عمل کند؟
آیا این نتیجه همان خودمختاری نیست که در شعب آگاهی به ماموران داده میشود که به راحتی حقوق فرد بازداشت شدهای را که هنوز جرمش ثابت نشده زیر پا بگذارند و وی را تحقیر کرده و مورد ضرب و شتم قرار دهند؟
آیا عصبانیت و خشونت و «خودسری» مأموران نیروی انتظامی نتیجه همان نمایشی نیست که «اراذل و اوباش» را آفتابه به گردن در کوچه و خیابان مورد تحقیر و تمسخر قرار میدهد؟
آیا نتیجهی همان «آتش به اختیار» بودن نیست که در جریان اعتراضات سال ۸۸ ماموران نیروی انتظامی هموطنان خود را به گلوله بستند و با ماشین یک نهاد دولتی و انتظامی آنها را زیر گرفتند و با باتوم فرق سر آنها را شکافنتد؟
اینکه ماموران نیروی انتظامی در رفتار غیرحرفهای و همراه با آبروریزی در میان مردم به جان هم میافتند و با یکدیگر نیز درگیر میشوند نشاندهنده این است که این نیرو نه تنها برای حفاظت از آرامش و امنیت مردم قابل اعتماد نیست بلکه مدیران و مسوولان و فرماندهانی که سالها یک فرهنگ غلط را در نیروی انتظامی برقرار کردهاند نیز نمیتوانند در روز مبادا به این مأموران چندان امیدوار باشند.
روشنک آسترکی