فساد مهلک‌تر از بحران اقتصادی است (شاهین فاطمی)

جمعه ۲۳ خرداد ۱۳۹۳ برابر با ۱۳ ژوئن ۲۰۱۴


کیهان آنلاین – ۲۳ خرداد ۹۳ – هر زمان که در گوشه‌ای از جهان آزاد، شهروندان کشوری در اعتراض به برنامه‌های ریاضت اقتصادی دولت‌هایشان و یا دیگر مسائل اقتصادی، دست به اعتراض می‌زنند،درجمهوری اسلامی این خبربا آب وتاب بزرگ‌نمایی می‌شود. رژیم سعی می‌کند  تلویحاً به ملت ایران چنین وانمود کند که آسمان همه جا همین رنگ است. اما مردم ایران سال‌هاست دست این رژیم را خوانده‌اند و هرچه از ماشین دروغ‌سازی صداوسیماببینندو بشنوند دقیقاً خلاف آن را باور می‌کنند. یکبارطی سی وپنج سال عمر این نظام در تابستان هشتادوهشت مردم ایران اندک فرصتی یافتندتا آزادانه اظهار نظر کنند و دیدیم با چگونه واکنش وحشیانه‌ای روبرو شدند.

معترضان به تقلب انتخاباتی “خس و خاشاک” نام گرفتند و اعتراضات آرام آنها “فتنه” خوانده شد. اکنون، پس از پنج سال، از چند هفته پیشو برای نخستین بار، ویدیوی اقرار فرمانده سپاه پاسداران در دخالت و سرکوب بی‌رحمانه آن حرکت مردمی به همت شیر پاک خورده‌ای در اینترنت برای ملت ایران و جهانیان به تماشا گذارده شده است.
[video_lightbox_youtube video_id=”3iz2nPLYd_0″ width=”640″ height=”480″ auto_thumb=”1″]

 بی گمان بحران اقتصاد جهانی جدی است اماشادی سران رژیم از این بحران بی مورد است. زیرا هر چه این بحران شدیدتر شود نه تنها دردی از دردهای بی‌درمان جمهوری اسلامی علاج نخواهد کرد و سودی نصیب رژیم نخواهد شد، بلکه برعکس چنانچه این رکود در اروپا به یک رکود ممتد (دیفلیشن)  تبدیل شود، این حضرات در جمهوری اسلامی هستند که  در پی سقوط شدید تقاضا و بهای نفت، به نان شب  محتاج خواهند شد.  اقتصاد ایران را طی سی و پنج سال گذشته چنان وابسته و متوسل به صادرات نفت نموده‌اند که اگر این منبع  آسیب‌پذیر درآمد روزی کاملا بسته شود، سران و عوامل نظام، به دست مردم ایران، به سرنوشتی دچار خواهند شد که عاقبت شوم صدام و مبارک، بن علی و قذافی در برابر آن رنگ خواهد باخت.

 بحران اقتصادی درغرب

بحران اقتصادی اروپا و آمریکا در حالی که متقابلاً بر هم تأثیر  می‌گذارند، از دو نوع گوناگون هستند و نباید آن دو را با یکدیگر اشتباه گرفت. همان طور که می‌بینیم تمام نمودارهای بورس در آمریکا نه تنها به حالت قبل از بحران بازگشته‌اند بلکه هرگز تا این حد بالا نبوده‌اند. اما این بدان معنی نیست که آمریکا گرفتار پاره‌ای مسائل اقتصادی نیست. مشکل آمریکا نرخ بیکاری بی‌سابقه در آن کشور است. در حالی که طی نیم قرن گذشته به ندرت نرخ بیکاری در امریکا از پنج درصد تجاوز کرده بود. طی چند سال اخیر دولت اوباما نتوانسته است بر این مسأله فائق آید و هنوز نرخ بیکاری بیش از هفت درصد است. این عامل مهم اقتصادی در تعیین سرنوشت دولت‌های آن کشور بسیار مؤثر بوده است. به عنوان نمونه بوش ( پدر) پس از موفقیت در جنگ اول با عراق و آزادسازی کویت از محبوبیتی در حدود هفتاد درصد برخوردار بود و کسی فکر نمی‌کرد در دور دوم مبارزات انتخاباتی با شکست رو به رو شود. اما همان گونه که مشاهده کردیم بیل کلینتون که شخصیتی گمنام  و فقط فرماندار یک ایالت کوچک جنوبی به نام آرکانزاس بود، با استفاده  از شعار «مشکل اقتصاد است، احمق!» و یا «اقتصاد مهم است، نادان!»، توانست جرج بوش اول را شکست دهد. این بار هم اگر اوضاع به این منوال پیش رود و نرخ بیکاری همچنان در سطوح بالا باقی بماند امکان بُرد برای دمکرات‌ها در انتخابات میان دوره‌ای پائیز بسیار اندک خواهد بود. بنا بر این مسأله آمریکا مسأله بیکاری و کمبود سرمایه‌گذاری است.  شرکت‌های بزرگ انباشته‌اند از نقدینگی، اما چون از آینده اقتصادی امریکا اطمینان کافی ندارند تا کنون از سرمایه‌گذاری امتناع ورزیده‌اند و در نتیجه عدم سرمایه‌گذاری بر موج بیکاری افزوده شده است.

 آنچه مسأله آمریکا را مشکل کرده است بیشتر به سیاست و مسائل سیاسی مربوط می‌شود تا ضعف اقتصادی آن کشور. امروز آمریکا از دوگانگیِ حکومتی رنج می‌برد، یعنی در حالی که کاخ سفید و سنا در اختیار دمکرات‌ها است، کنگره یا مجلس عوام در اختیار جمهوری‌خواهان قرار داد که در انتخابات میان‌دوره‌ای اکثریت را به دست آوردند و این دوگانگی در  تصمیم‌گیری‌ها در سطوح بالا احتمالاً تا ماه نوامبر سال آینده و یا اوایل ژانویه ۲۰۱۵  ادامه خواهد داشت. علائمی از بازگشت به تفاهم میان دو حزب که هر دو خود را برای انتخابات آینده آماده می‌کنند به چشم نمی‌خورد، از این رو می‌توان گفت که مشکل اقتصادی آمریکا بیشتر سیاسی است تا بنیادی.

 در اروپا مسأله از نوع دیگری است و بسیار جدی‌تر و عبور از آن مشکل‌تر به نظر می‌رسد. دلیل اصلی بحران اروپا را باید در کمبود و نقصان ساختاری پول یورو و معاهده «ماستریخت» جستجو کرد. در واقع اروپایی‌ها سعی کردند برای ایجاد اتحاد کامل میان کشورهای عضو اتحادیه با ایجاد پول مشترک زودتر و با یک میان‌بُر نسنجیده مسیری را طی کنند که در آمریکا بیش از صد و پنجاه سال زمان برده بود. داشتن بانک مرکزی و سیاست پولی مشترک برای هفده کشور اروپایی در مدتی به این کوتاهی باعث شد که آنها نتوانند همگام با پول مشترک و بانک مرکزی مشترک دستگاه‌های اجرایی کشورهای عضو را  نیز هماهنگ و مرتبط کنند. در آمریکا از زمان شروع تلاش برای ایجاد ایالات متحده تا زمانی که به بازار و پول مشترک رسیدند بیش از یکصد و پنجاه سال زمان لازم بود. در اروپا سعی کردند به دلایل سیاسی و استراتژیک پس از سقوط امپراتوری کمونیستی،  این امر را در ظرف کمتر از ده سال به انجام برسانند. در هر صورت آنچه در گذشته انجام شد قابل تغییر نیست، اما امروز اروپا با مشکل بزرگی رو به رو است. اکثر کشورهای اروپایی طی بیست سال گذشته  هر سال بودجه‌های نامتوازن داشته‌اند و اکنون این بدهی‌ها به جایی رسیده که اعتبار بازپرداخت پاره‌ای از این حکومت‌ها مورد سؤال قرار گرفته است.

 راهی که می‌تواند مسأله را حل کند در دست بانک مرکزی اروپا است. این بانک می‌تواند با خرید اوراق بدهی کشورهای اسپانیا و ایتالیا از فشار بازارها بکاهد و نرخ بهره پرداختی آنها را که توانایی پرداخت ندارند ولی ناچار به پرداخت آن هستند،  به صورت قابل ملاحظه‌ای تقلیل دهد.   اما اشکال کار در این است که اساسنامه بانک مرکزی اروپا چنین اجازه‌ای به بانک نمی‌دهد، مخصوصاً مجلس آلمان و پاره‌ای از کشورهای اروپایی با این سیاست مخالفت می‌ورزند. بنابراین تا زمان نوشتن این یادداشت هنوز کسی نتوانسته است راه حل قابل اجرایی برای مسأله اروپا ارائه دهد. اما مسلماً برخلاف آنچه در تهران ادعا می‌شود جهان غرب اجازه نخواهد داد که اروپا و پول یورو آسیب غیر قابل جبران نصیب‌شان شود.

فروپاشی ناشی از فساد در ایران

آنچه در ایران روی می‌دهد بحران اقتصادی نیست، بلکه آشفتگی و فروپاشی ناشی از فساد و عدم کفایت است. به هر بخشی از اقتصاد ایران که نظر  افکنیم جز مشکلات روزافزون اثری از حیات اقتصادی دیده نمی‌شود. اکنون که فضاحت برنامه‌های رژیم به منتها درجه رسیده است، همه سعی می‌کنند گناهان را به گردن دیگری بیندازند و در این میان قرعه به نام احمدی نژاد افتاده است و مرتب او را به عنوان مقصر اصلی معرفی می‌کنند. غافل از این که این نظام آلوده به فساد حتی یک روز هم نتوانسته است در مسیر منافع ملی ایران و بهبود شرایط زندگی مردم گامی بردارد . در سال‌های نخست به د لیل جنگ خانمان‌سوز مردم مجبور به تحمل عواقب فساد و ندانم‌کاری‌های حکومت اسلامیست شدند و اکنون که نزدیک به سه دهه از آن دوران می‌گذرد هنوز خرابی‌های خرمشهر و دیگر نقاط جنگ‌زده مرمت نشده است و هر روز دامنه فقر و استیصال  به بخش دیگری از جامعه منتقل می‌شود.

تا زمانی که این نظام پا برجاست امید به بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی داشتن جز خودفریبی و خیال‌پروری ثمره دیگری نخواهد داشت. امروز همه امیدها به مذاکرات هسته‌ای با امریکا معطوف شده است در حالی که عوامل فاسد در سپاه پاسداران وبه اصطلاح روحانیت حاکم کوچک‌ترین علاقه‌ای به عادی شدن روابط و خروج از بحران کنونی ندارند.

پاریس، ۱۳ژوئن ۲۰۱۴

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=801