میدانیم که در همه کشورها و مناطق مختلف کلیشههایی برای طنز وجود دارد.
بریتانیاییها طنزشان به شدت طعنهآمیز و نیشدار است. آمریکاییها در اجرای طنز با حرکات بدن ماهر هستند و ژاپنیها طنزهای دوپهلو را میپسندند.
سوالی که اینجا مطرح میشود این است که آیا طنز در هر کشوری حقیقتا ریشه در فرهنگ آن کشور دارد؟ یا موضوعی فراتر و بین المللی است یا بسیار وابسته به افراد است؟
دلایلی وجود دارد برای اینکه باور کنیم که چیزی به عنوان شوخطبعی و طنز ملّی وجود دارد. اما بیایید بررسی این موضوع را از مشترکات خود شروع کنیم یعنی مدلهای مخلتف طنز که فراتر از مرزها و تحت شرایط مختلف در هر کشوری قابل درک هستند.
انواع خاصی از طنز در شرایط بینالمللی و چندملیتی- مثل فرودگاهها- کاربرد دارند. وقتی صحبت از طنز در وسایل حمل و نقل میشود، خطوط هواپیمایی ریشه و اساس همه طنزهایی هستند که از مرزهای فرهنگی و زبانشناسی یک کشور خاص فراتر میروند. نمایشهای خندهدار همراه با شوخی کلامی و سر و صدا که طنز ملایمیدارند و همینطور طنزهایی در مورد تخلفات و قانونشکنیهای اجتماعی و یا گاف و سوتیهای «مستر بین» همگی مثالهایی از این دست شوخیها هستند. شوخیهای بدون کلام مانند دوربین مخفی در برنامه «فقط برای خنده» در تلویزیون کانادا یکی از برنامههای همیشگی برای خطوط هواپیمایی بوده است.
این نوع طنزها مخاطبان گستردهای دارند و احتمالا بعید است کسی را برنجاند. البته یک دلیل عمده مقبولیت گسترده آنها این است که واقعا بر مبنای زبان بنا نشدهاند.
زبان فرهنگ
اکثر طنزها به ویژه طنزهایی که نیازمند تلاش بیشتری برای درک آنها هستیم ریشه در فرهنگ و زبان یک ملت دارد. این نوع طنزها بر پایه اشتراکات زبانی یا کاربردی یک جنبه خاص فرهنگ بنا شدهاند؛ برای مثال، طنزهای دوپهلو یا عامیانه.
در حقیقت اکثر تئوریهای طنزشناسی بر این باورند که اشتراکات زبانی یکی از کلیدهای اساسی طنز است که در واقع چیزی نیست جز همان فرهنگ.
تحقیقات نیز این موضوع را ثابت میکند. مطالعهای که در زمینه طنز روی دانشآموزان کالج در سنگاپور و آمریکای شمالی و اسرائیل انجام شد نیز به این موضوع مهر تائید میزند. در این تحقیق به دانشآموزان پرسشنامهای داده و از آنان خواسته شد که جالبترین جوکهایی را که تا به حال شنیدهاند را بنویسند. محققان دریافتند که دانشآموزان آمریکایی بیشتر به جوکهای سکسی تمایل داشتند و دانشآموزان سنگاپوری بیشتر به جوکهایی در مورد خشونت. آنها دریافتند که عدم علاقه دانشآموزان سنگاپوری به جوکهای سکسی، به جامعه محافظهکار و سنتی سنگاپور بر میگردد و علاقه به جوکهایی در مورد خشونت، ریشه در تاکید فرهنگ سنگاپور بر اصل تنازع بقا دارد.
تحقیق دیگری به مقایسه دانشآموزان ژاپنی و تایوانی در درک جوکهای انگلیسی پرداخت. نتیجه این بود که دانشآموزان تایوانی بیشتر از جوکها لذت میبردند و بیشتر مشتاق بودند که معنای جوکهای نامفهوم را درک کنند. این گزارش در نهایت اینطور نتیجهگیری کرده بود که این امر ریشه در فرهنگ اشرافی ژاپن دارد که چندان ارزشی برای طنز قائل نیست.
سیاهنمایی و کاستن ارزش خود
موضوعات مختلفی وجود دارد که میتواند طنز یک ملت را تعریف کند. ملتی که با هم میخندند ملتی است که همبستگی قوی بین شهروندانش وجود دارد. خنده یکی از مهمترین نشانههای اجتماعی است و وقتی با طنز ترکیب شود بر پیوندهای اجتماعی تاکید میکند. البته گاهی اوقات ممکن است به قیمت بدنام کردن سایر گروههای اجتماعی تمام شود. این موضوع در بسیاری از کشورها دیده میشود برای مثال یک فرانسوی از جوک گفتن در مورد بلژیکیها لذت میبرد یا سوئدیها با جوک گفتن در مورد نروژیها سرگرم میشوند. در حقیقت اکثر ملتها، یک کشور را به عنوان هدف جوکهای خود به صورت سنتی انتخابی میکنند.
طنزهای جنسیتی و نژادی هم مثالهایی از این نوع بدنام کردن هستند. مدل این جوکها در فرهنگهای مختلف متفاوت است اما این پدیده خودش میتواند پیوندهای اجتماعی را تقویت کند. برای استفاده از این نوع طنز، دانستن مرزهای اجتماعی قابل قبول ضروری است و این آگاهی از مرزها، پیوندهای اجتماعی را تقویت میکند. از آنجایی که هدف اولیه انسانها از تفاهم و داد و ستد فرهنگی با یکدیگر بدنام کردن دیگران نیست، برای فردی که چنین جوکهایی تعریف میکند باورش سخت است که با این کار موجب رنجش سایرین میشود. در حالی که خودش فکر میکند فقط دارد جوک تعریف میکند. هر چند از آنجایی که جهان هر روز بیشتر به سمت جهانی شدن و پذیرفتن تفاوتها پیش میرود، این نوع طنزها کمتر در فرهنگهایی که از تنوع استقبال میکنند مورد قبول قرار میگیرد.
بدنام کردن و سرزنش خود نیز مهم است اگر البته به طور تقریبا ملایم و در حد هنجارهای قابل قبول اجتماع باقی بماند. تئوری خشونت ملایم بیان میکند که هر چیزی که هنجارهای فرهنگی و اجتماعی را تهدید میکند قابلیت تبدیل شدن به طنز را دارد.
در اینجا یادآوری این نکته دارای اهمیت است که آنچه باعث ایجاد یک آسیب و رنجش ملایم میشود قطعا ریشه در فرهنگ دارد و از ملتی به ملت دیگر و حتی در بین گروههای اجتماعی آن ملت متفاوت است که همگی بحثی ورای تاریخ آن ملت دارد. طنزی که زمانی به عنوان یک طنز ملی قابل قبول بود هم اکنون میتواند غیرقابل قبول باشد. برای مثال برای یک بریتانیایی این قابل قبول است که یک انگلیسی بیش از حد مبادی آداب را که میلی به صحبت با غریبهها ندارد، مسخره کند. ولی جوکهایی با محتوای تمسخر مردم سرزمینهایی که قبلا مستعمره بریتانیا بودهاند امروز مخالفان زیادی دارد. این جوکها احتمالا بدون هیچ ملاحظه عاطفی، هنجارهای اجتماعی را زیر پا میگذارند.
نکته دیگر این است که ما همیشه احتیاج داریم نشان دهیم فردی را که با او شوخی میکنیم میشناسیم. به نظر من ما حتی دوست داریم نشان دهیم که مهارت خواندن ذهن سایرین را نیز داریم. شناختن افرادی که با ما شباهتهای فرهنگی دارند و توانایی نشان دادن آن، عوامل کلیدی در تولید و تحسین محتوای طنز است. برای همین است که ما با مردم کشور خودمان متفاوت از فرهنگهای دیگر شوخی میکنیم.
الگوهای مشترک فرهنگی که بیشتر از هر چیز از تلویزیون به دست آمده یک جنبه مهم از حس ملی طنز است. آنها حس تعلق و صمیمیت ایجاد میکنند. آنها به ما حس اعتماد به نفس بیشتری در خصوص طنزمان میدهند و میتوانند برای ساختن جوکهای دیگر به کار روند. یک حس گسترده مشترک در مورد طنز یکی از بهترین شاخصهایی است که به ما حس یک ملت بودن میدهد. در واقع حس طنز یک ملت بیشتر نمایانگر وحدت درون یک جامعه است تا نمایانگر تفاوت آن ملت با سایر ملتها.
*منبع: The Conversation
*نویسنده: گری مک کیوون Gary McKeown
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن