کیهان آنلاین – ۳۰ خرداد ۹۳ – عصر شنبه ۷ ژوئن درکتابخانۀ مطالعات ایرانی پروفسور تورج دریایی، استاد تاریخ دانشگاه کالیفرنیا و پژوهشگر انستیتوی مطالعات شرقی دانشگاه آکسفورد زیر عنوان “ساسانیان: دورۀ درخشان تاریخ ایران” سخنرانی داشت.
دکتر ماشاءلله آجودانی، مدیر کتابخانۀ مطالعات ایرانی، ضمن خوشامدگویی به شرکتکنندگان، حضور پروفسور دریایی در عرصۀ پژوهشهای جهانی و ایرانشناسی را موضوعی با اهمیت خواند و گفت: «باعث سربلندی کتابخانۀ مطالعات ایرانی است که یک بار دیگر تورج دریایی در اینجا حضور دارد و در این دنیای آشوبزده که فرهنگ ایران غارت میشود و کسانی که باید این فرهنگ را پاس بدارند درست برعکس، آن را نابود میکنند حضور ایشان مایۀ دلگرمی ماست. ایرانیانی مانند تورج دریایی ستونهای اساسی برای استمرار تاریخ و فرهنگ درخشان ایران هستند.”
پس از مقدمه دکتر آجودانی، دکتر نامدار بقایی یزدی، مسئول فرهنگی کتابخانه به معرفی پروفسور دریایی پرداخت. او با اشاره به سخنرانی قبلی پروفسور دریایی در کتابخانه زیر عنوان “گذر از دو قرن سکوت” در سال ۲۰۱۱ یادآور شد که این پژوهشگر ایرانی دو ماه برای مطالعات تحقیقی مهمان بورس بهاری است. دریایی متولد ۱۹۶۷ است و کتابها و مقالات متعددی در نشریات معتبر آکادمیک منتشر کرده است. وی دارای مدرک دکترا در زمینۀ تاریخ و فرهنگ هند و اروپایی در دوران قرون وسطا است. پروفسور دریایی هم چنین زبانهای سانسکریت، اوستایی، فارسی قدیم و زبان فبه پارتی را میداند.
سپس پروفسور دریایی به اطلاع حاضران رساندکه اهمیت تاریخ تمدن ساسانی در جلسات هفتگی در آکسفورد بررسی میشود و قصد آن است که یک کرسی دائمی در این زمینه به وجود آید. وی در ادامه سخنان خود به بررسی دلایل این اقدام پرداخت.
پروفسور تورج دریایی گفت: در میان ما ایرانیان نسبت به دورۀ ساسانی دید چندان مثبتی وجود ندارد و بلافاصله صحبت از فروپاشی شاهنشاهی ساسانی و وجود یک جامعۀ طبقاتی- و یا کاستی- میشود که موبدان هم در آن بالا نشسته و به طبقات پایین زور میگفتند. صحبت از آن میشود که پادشاهان نه چندان خوب ساسانی این مملکت را رو به زوال بردند. گفته میشود که اوضاع چنان خراب بود که مردم مایوس در قرن ۷ میلادی دروازههای کشور را به روی اعراب مسلمان، که شعار برادری و برابری می دادند، گشودند.
زمانی که من بزرگ میشدم کتابهای تاریخی شوروی مُد بودند که با دید کمونیستی به نگارش در آمده بودند و بر مبنای همان چارچوب نظری دولت ساسانی را یک دولت “فئودال” ارزیابی میکردند که باید از هم میپاشید. اسلامگرایان نیز متاثر از همین دید و با استفاده از آن به این نتیجه میرسیدند که ایران دورۀ ساسانی قاعدتاً یک جامعۀ طبقاتی بوده پس حتما در فروپاشی شاهنشاهی ساسانی ایدۀ برابری و برادری اعراب مسلمان بسیار موثر بوده است!
پروفسور دریایی افزود، هر نسلی تاریخ را از دید خود مینویسد در غیر این صورت تاریخ یک حوزۀ مرده است. ما باید از این فاصله بگیریم که همه چیز را در مورد تاریخ خودمان میدانیم. باید بتوانیم با جسارت بگوییم که از تاریخ خودمان چیز زیادی نمیدانیم. من به عنوان یک تاریخدان اعلام می کنم که از تاریخ ساسانی چیز زیادی نمیدانم. ما باید منابع مختلف را بررسی کنیم و ببینیم آنها به ما چه میگویند.
اگر ما از تاریخنگاری مسلط قرن بیستم فاصله بگیریم طور دیگری نیزمیتوانیم به تاریخ دورۀ ساسانی برخورد کنیم. ما باید از تقسیمبندی تاریخ به دورههای درخشان و زوال و دید ایدئولوژیک فاصله بگیریم و تاریخ را برای درک سیر تحولی یک جامعه بررسی کنیم.
با مقدمۀ فوق پروفسور دریایی به موضوع اصلی سخنرانی خود پرداخت که چرا سلسله ساسانیان به از دورههای درخشان تاریخ ایران است و آن دوران تاریک طبقاتی و رو به زوال که همواره گفته و تبلیغ میشود، نبوده است. وی گفت، در مطالعۀ دورۀ ساسانی ما با چیزی روبرو می شویم که نه فقط هویت ملت ایران بلکه ملتهای همجوار را نیز ساخته و پرداخته است. به نوشتۀ شاهنامۀ ابن منصوری، ایرانشهر، به عنوان تمدن ایرانی– از رود جیحون تا فرات بوده است. در اینجا صحبت از مرزهای فرهنگی است.
ساسانیان از فارس یا پارس سر بر آوردند. ما قبل از قرن سوم میلادی هیچ نشانی از این خاندان نداریم. اینان بنیانگذار سلطنتی شدند که از ۲۲۴ میلادی تا ۶۵۱ بر فلات ایران حکومت کرد. تا قرن سوم میلادی تاریخ ایران تاریخ بسیار گُنگی است. پس از آن دوره ما آثار و اشیای زیادی داریم که بر اساس آنها میتوانیم درک روشنتری از تاریخ ساسانی به دست آوریم.
در “نقش رستم” ما اردشیر بابکان، مؤسس پادشاهی ساسانی را میبینیم که با گرفتن دایره مانندی حکم سلطنت را از اهورا مزدا میگیرد. زیرسُم اسب او اردوان ششم، آخرین پادشاه خاندان اشکانی است و زیر سُم اسب اهورا مزدا اهریمن قرار دارد. پس در سرآغاز سلطنت ساسانی میتوان یک ایده جدید و جالبی را نشان داد. همچنان که اهورا مزدا در کهکشانها اهریمن را به زیر پا دارد، اردشیر بابکان، پادشاه ساسانی، در زمین از موقعیتی مشابه برخوردار است.
سکههای ساسانی هم نشان میدهند که ساسانیان چه دیدی نسبت به خود وسرزمینهای زیر سیطرۀ خود داشتند. نخست آنکه نشان از زرتشتی بودن آنها دارند. دیگر آنکه اعلام میکند اردشیر و شاهان دیگر ساسانی پادشاه همه ایرانیان هستند. پس مفهومی از ایرانی بودن وجود داشته است. دیگر آنکه پادشاه خود را به صورت الهی میخواهند جلوه دهد. اینها همه عوامل تشکیل دهندۀ ایدههای ساسانیان در آغاز قرن سوم میلادی هستند.
در تاریخ ایران این اولین بار است که یک سلسله پادشاهی برای مدت بیش از ۴ قرن بر فلات ایران مسلط بود و از همین رو یک دوره نسبتاً با ثبات در تاریخ ایران شکل گرفت. برای حفاظت بیشتر از این سرزمین پهناور، دیواری در سرحدات شمالی امپراتوری ساسانی، به طول ۱۹۵ کیلومتر و دارای ۳۳ برج کشیده میشود که طولانیترین دیوار در دورۀ باستان است (دیوار چین دارای یک ساخت یکدست و منسجم نیست). در این میان، به ندرت راجع به این موضوع صحبت میشود که چگونه برای محافظت از تهاجم مداوم اقوام ترک آسیای میانه در قرون ۵ و ۶ ایرانیان به فکرکشیدن دیوار افتادند. پس در ذهنیت ساسانیان درکی از هویت ایرانی برای مردمانی که در داخل این مرزها زندگی میکردند وجود داشته است و آنها لزوم حفاظت خود را از کسانی که خارج از این تمدن بودند به شدت حس میکردند.
ایده ایران و ایرانشهر را نیز ساسانیان به وجود آوردند و ما امروز هم مدیون آنها هستیم . ساسانیان با یک برنامهریزی هدفمند و مبتنی بر اندیشه، برای نخستین بار به فلاتی که ما به آن ایران میگوییم نام «ایرانشهر» دادند. قبل از آن هیچ نشانهای وجود ندارد که این سرزمین به این نام نامیده میشده است. البته واژۀ ایران وجود داشته است.
در همان دوره است که سعی میشود تعریفی ارائه گردد که ایرانی بودن به معنای چیست و از چه عناصری ساخته شده است. از آیین زرتشت نیز برای هویت دادن به مردمی که در داخل مرزهای این سرزمین زندگی میکردند استفاده میشده است. مدارکی داریم که نشان میدهد که فکر میکردند انسان ایرانی چه افکار و رفتاری باید داشته باشد.
در مورد تدوین تاریخ ملی ایرانیان نیز کار از زمان ساسانیان شروع میشود. در کتاب خداینامه، که البته خود کتاب باقی نمانده است و بر اساس اشارههایی که در منابع دیگر به آن شده است میتوان نتیجهگیری کرد، سعی شده است با استفاده ازروایات ملی/مذهبی هویت تاریخی ایرانیان ساخته و پرداخته شود. این کتاب در دوره خسرو انوشیروان تدوین شده است و شاهنامۀ نیز از وارثان این کتاب است. ما میتوانیم ببینیم که از قرن ۵ و ۶ یک سری ایدههایی ازافکار و رفتار ایرانی داریم که در زمان ساسانی شکل گرقته و هنوز با ماست، در نتیجه بررسی آن دوره اهمیت ویژهای دارد.
درعین حال جالب است بدانیم که نوعی شناخت و احترام نسبت به دیگر اقوام و ادیانی که در مجاورت ساسانیان میزیستند نیز وجود داشت. بهرام گور نمونۀ بارز این مدارای مذهبی است. مادر او یک کلیمی بود که و او نقش بسیار مهم فرهنگی و سیاسی در تاریخ ساسانیان بازی کرده است. باورمندان به ادیان دیگر نیز به شاهنشاهان ساسانی احترام میگذاشنتد و آن سلسله را متعلق به خود میدانستند.
پروفسور تورج دریایی آنگاه به قانونگرایی ساسانیان اشاره کرد و با مبحث شکلگیری گفتمان «شهروند» در آن دوران، به سخنان خود پایان داد:
دیگر آنکه خسرو انوشیروان، بعد از داریوش کبیرهخامنشی، دومین پادشاه بزرگ ایرانی است که مبحث قانون را به وجود آورد. این امر آن قدر اهمیت داشته که در ادبیات عرب نیز به قانونپروری خسرو انوشیروان اشاره شده است. یعنی در آن دوره اگر کسی از قانون شاه پیروی میکرد و بر حسب قانون عمل میکرد از امنیت برخوردار بود. در این دوره است که ساکنان ایران شهروند مرد و شهروند زن هستند و این یک پدیدۀ بسیار جالب و مهم در تاریخ است.