در تازهترین برنامهی «انجمن سخن» در لندن، دکتر مجید تفرشی دربارهی تاریخ معاصر ایران سخنرانی کرد.
مجید تفرشی دانشآموختهی تاریخ و علوم سیاسی دردانشگاههای تهران و لندن است. وی تاریخنگار و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران و مولف ۶ کتاب و حدود ۷۵ مقالهی دانشگاهی است. فعالیتهای دو سه سال اخیر وی دربارهی تاریخِ مستند ایران و بریتانیاست. سخنرانی او در «انجمن سخن» بر اساسیافتههایِش از مجموعه اسناد تازه آزادشده در مرکز ملی اسناد بریتانیا درارتباط با تحولات ایران در سالهای واپسین جنگ ایران و عراق بود.
دکتر تفرشی بر این عقیده است که تاریخنگاری معاصر ایران دچار ضعف و از نظر اسنادِ اصیل و درجه یک داخلی و بینالمللی دچارِ کمبود اساسی است. ایران به دلایلِ مختلف، داشتن مرکز اسناد و آرشیو را خیلی دیر آغاز کرده است و وی در نتیجه فعالیت خود را بر جمعآوری اسناد قرار داده است.
سخنران درابتدا مشخص کرد که اسناد آزادشده بیشتر دربرگیرندهی تحولات سال ۱۹۸۶ و کمی هم مربوط به سالهایِ قبل و بعد از آن است. بیشتراسناد مربوط به ایران و خاورمیانه، کشورهای خلیج فارس و آسیای مرکزی و جهان اسلام که به ایران مربوط است متعلق به وزارت امور خارجهی بریتانیا در مرکز آرشیو ملی بریتانیا نگهداری میشود. ۹۰ درصد این اسناد از ابتدایِ قرن ۱۹ و تقریباً از زمانِ تاسیس سلسلهی قاجاریه است و ۱۰ درصد هم مربوط به قبل از قرن ۱۹ و حتی از سدهی ۱۵ و ۱۶ میلادی است. ولی از قرن ۱۹ که ایران وارد چرخهی مستمر و مستقیم معادلات جهانی شده و حضوری ثابت در عرصهی بین المللی یافته و بریتانیا نمایندهی تامالاختیار مقیم ایران داشت از آن زمان حجم این اسناد افزایش یافته که هنوز هم ادامه دارد. تخمین او بر این است که کُل اسناد مربوط به ایران در آرشیوهایِ بریتانیایی در حدود ۴ میلیون برگ است که ۳ میلیون آنها در آرشیو ملی و یک میلیون در آرشیوهایِ دیگر نگهداری میشود.
سخنران سپس توضیح داد که قبلاً قوانین آزادشدن اسناد طوری بود که ۳۰ سال پس از تولید سند، چنانچه منع امنیتی وجود نداشت، آزاد میشد.از جمله اسنادِ دارای منع امنیتی یکی مربوط به کودتای ۱۲۹۹ در ایران و اسناد مربوط به جنگ جهانی اول و دوم، که بسیاردیرتر از موعد مقرر آزاد شدند. اسناد مربوط به رویداد ۲۸ مرداد نیز از این جملهاند که هنور هم آزاد نشده و رد پایی هم از آنها وجود ندارد و معلوم هم نیست که کی آزاد خواهد شد. با این حال در سال ۱۹۹۷ تونی بلر در جریان مبارزات انتخاباتی وعدهی تصویب قانون دسترسی آزادانه به اسناد را داد. پس از پیروزی، حزب کارگر به وعده اش عمل کرد که البته تا اجرایی شدن آن ده طول کشید، یعنی آغاز نخست وزیری گوردن براون در سال ۲۰۰۷٫
سخنران گفت که اجرایی شدن این قانون برای کارِ وی حیاتی بوده است. یک سری از اسنادی که او بر اثر این قانون موفق شده به دست آورد، نزدیک شش هزار سند مربوط به تحولات منجر به اعادهی حاکمیت ایران بر جزایر سه گانه خلیج فارس در فاصلهی سالهای ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۱ است یعنی زمانی که دولت بریتانیا تصمیم به خروج از خلیج فارس میگیرد تا تاسیس حکومت امارات عربی متحده و بازگشتِ جزایر تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی به ایران. دلیلی هم که دولت بریتانیا برای تعویق آزادکردن این اسناد ارائه میداد آن بود که این دعوا هنوز بین ایران و کشورهای عربی پایان نیافته و آزادشدن این اسناد کفهی یک طرف (یعنی ایران) را سنگین خواهد کرد. امروزه ۹۰ درصد این اسناد آزاد شده است.
اسناد دیگری که ۸۰ درصد آنها آزاد شده مربوط به مناسباتِ هستهای ایران و بریتانیا در قبل از انقلاب است که شامل روابط گستردهای از جمله پیشنهاد پروژه مشترک غنیسازی اورانیوم هم هست. این اسناد نشاندهندهی «استانداردهای دوگانه» دولت بریتانیا در موضوع پروندهی هستهای ایران است. اسنادی هم هست که تلویحا نشان دهندهی این است که محمدرضا شاه بی علاقه به ساخت بمب هستهای نبوده است. ولی روابط خاصِ ایران و بریتانیا و منافع آخری باعث نادیده گرفته شدن آن شده است. ولی در مورد سوم که اسناد مربوط به ۲۸ مرداد است، سخنران گفت که به جایی نرسیده زیرا بر اساس قانون باید سرنخی وجود داشته باشد که در نبود اسناد سرنخی هم وجود ندارد.
سخنران آنگاه گفت که علاقهی اصلیاش مربوط به روابط ایران و بریتانیا بعد از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. زیرا که در مورد قبل از آن نسبتاً زیاد کارشده است. ولی از ۳۲ تا ۱۵ خرداد ۴۲ و بعد از آن، یعنی سالهای تاسیس اوپک، افزایش قیمت نفت و روابط ایران و بریتانیا در آستانهی انقلاب و بعد از انقلاب، کار جدی نشده است. این در مجموع دورهای حدوداً ۳۵ سال، از ۱۹۵۳ تا ۱۹۸۸ را در بر میگیرد. سخنران افزود از این دوره چیزی در حدود ۳۰۰ هزار برگ سند گردآوری کرده است. از۱۹۸۵ به بعد درحدود ۵۰ هزاربرگ آزاد شده که از آن در مجموع ۵ هزار صفحه سند را برای کارِ فعلی خود گزیده است و به زودی نوشتههایش را بر اساس این اسناد منتشر خواهد ساخت.
وقتی صحبت از اواسط دههی ۸۰ میلادی میشود بیشتر سالهای پایانی جنگ ایران و عراق است. این اسناد نشان میدهد که صدام حسین به هر حال با چراغ سبز کشورهایِ عربی، امریکا، بهخصوص با سکوت ضمنی کشورهای غربی به ایران حمله کرد و در پرتو آغاز جنگ و گروگانگیری، هدف تغییر حکومت ایران و شکست ایران در جنگ بود ولی بعد که این اتفاق نیفتاد، در میانهی جنگ هدف به شکست نخوردن عراق در جنگ تبدیل شد. ولی وقتی به سال ۱۹۸۶ میرسیم کاملاً آشکار است که هدف کشورهای غربی و کشورهای عربی آن میشود که هیچ یک از طرفین در جنگ پیروز نشود.
این سه مرحله در سیاست راهبردیِ کشورهایِ غربی و عربی در جنگ خلیج فارس در این اسناد کاملاً آشکار است. در همین رابطه هم مستندات نشان میدهد که در آغاز جنگ هم کشورهایِ عربی و هم اپوزیسیون ایرانیِ برونمرزی، شامل دوگروه دکتر شاپور بختیار و ارتشبد غلامعلی اویسی، صدام را تشویق به حمله به ایران کردند و فکر میکردند که حکومت ایران از این راه سقوط میکند و آنها حکومت ملی را ابتدا در خوزستان و بعد در بقیهی کشور برپا خواهند داشت. همهی کشورهایِ عربی منطقه، حتی عمان هم- که همیشه روابطاش با ایران خوب بوده– ولی بیشتر امارات، پادشاهی سعودی و اردن بر این موضع بودند. البته از سال ۱۹۸۵ به تدریج مناسبات شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق با عراق بهتر و نزدیکتر از قبل شد و به دلیل ناامیدی عراق از دیگر گروههایِ اپوزیسیون، گروه مسعود رجوی بزرگترین گروه اپوزیسیون ایرانی حامی و عامل اجرای سیاستهایِ عراق علیه ایران شد.
به نظر سخنران، در مورد شروع جنگ اگر سه اتفاقِ تاریخی زیر روی نمیدادند احتمال وقوع جنگ بسیار کم میشد.
اول تغییرِنامِ بینالمللی ایران از پرشیا به ایران بود که درصورت انجام نشدن باعثِ حفظ بیشتر ابهت و احترامِ بینالمللی ایران میشد و امثال صدام حسین و کشورهای عربی کمتر به فکر تعرض به ایران میافتادند. سخنران البته اذعان داشت که این بحث گسترده و پیچیدهای است که به ویژه خشم شماری از گروههای قومگرا را برخواهد انگیخت.
دوم تصمیم ایران در آخرین روزهای دورهی شاه در مورد خروج از پیمان مرکزی «سنتو» بود که بعد از انقلاب اجرایی شد. به نظرسخنران با این تصمیم ایران از پیمان با آمریکا، بریتانیا، ترکیه و پاکستان خارج شد و این خروج کشور را از نظر نظامی بسیار بی پناه و در عمل منحل ساخت. این تصمیم توسط دولت بختیار گرفته شد ولی اجرایش را شورای انقلاب کرد.
سومین رویداد گروگانگیری و اشغال سفارت آمریکا در تهران بود که تاثیر مستقیم در بروز جنگ داشت. اگراین اتفاق نمیافتاد آمریکا با جمهوری اسلامی به نوعی مماشات میکرد و احتمالاً مانع حملهی عراق به ایران میشد.
در قسمت پرسش و پاسخ شماری از حاضران از سخنران خواستند که بهطور مشخصتر از نقش ایران در بروز جنگ هم صحبت کند که وی گفت رژیم ایران هم با تبلیغات مربوط به صدور انقلاب در آغاز جنگ نقش خود را داشته ولی واقعیتِ تاریخی آن است که اقدامِ عملی جنگ را صدام حسین شروع کرده است.
موضوعی که به نظرِ سخنران در اسناد آزادشده چشمگیر و مربوط به سپهرِ سیاست داخلی ایران است قرارگرفتن ایران در دو قطبیِ اعتدالگرا و تندروی پس از تحولاتِ منتهی به خروج آقای بنی صدر از قدرت و کشته شدن رئیس جمهوربعدی، آقای رجایی، در فاصلهی سالهای ۱۹۸۱ و ۱۹۸۶ است. نکتهی جالبی که، به نظر سخنران، از حیرتانگیزترین مسائل روزگارمیباشد این است که حداقل با قضاوت دیپلماتهایِ بریتانیایی در اسناد، گروه اعتدالگرا در ایرانِ آن زمان تحت رهبریِ رئیس جمهور مملکت، حجتالاسلام خامنهای بود و گروه تندرو تحت رهبری میرحسین موسوی نخست وزیر و تیم او بود.
در واقع پس از آنکه میرحسین از وزارت امورخارجه کنار میرود، از گزارشهایِ دیپلماتهایِ بریتانیایی در تهران کاملاً معلوم است که آنها نفس راحتی میکشند و میگویند که رادیکالها در دستگاه سیاست خارجی ایران کناررفتند واعتدال و عقلگرایی بر وزارتِ خارجه حاکم شد. البته تندرویِ وزارت خارجه دردورهی موسوی و اوایل دورهی ولایتی از وزرا سرچشمه نمیگرفت زیرا که وزارت عملاً در دست حسین شیخالاسلام، قائم مقام وقتِ و تیم دانشجویان خط امام بود که به وزارت خارجه منتقل شده بودند و تندروی از آنها ناشی میشد.
باری، بر اساس این اسناد، در مجموع، و نه همواره، درآن زمان آیتالله منتظری و میرحسین موسوی گروه تندرو، رفسنجانی میانه و حجتالاسلام علی خامنهای و دکتر علیاکبر ولایتی جناح اعتدالگرا و کسانی بودند که میشد با آنها مذاکره کرد. البته بعدها و اکنون بازیِ روزگارجور دیگری رقم خورده و مواضع تغییر کرده است.
به گفته مجید تفرشی، در اسناد آزادشده به دقت به روندهایی پرداخته شده که باعث میشود که ایران به مرور در برابر واقعیتهایِ موجود و ناگزیر، از شعارهایِ غیرعملی مربوط به سقوط صدام دست بکشد و خواهانِ پیدا شدن میانجی مناسبی برای پس گرفتنِ سرزمینهای اشغال شده باشد.
دکترتفرشی در بخشی دیگر از سخنرانی خود بر مبنای اسناد آزادشده دربارهی نقشی که بریتانیا در ایجاد ابهام در به کار بردن مورد نام تاریخی، رسمی و قانونی خلیج فارس داشته، توضیحاتی ارائه داد.
این اقای تفرشی سرش در آخور جمهوری اسلامی است. آدم حالش به هم میخورد از این افراد. مردم ایران کلیه می فروشند تا عدهای بچه آخوند یا گدازهاده های قدیم در انگلیس خوش گذرانی کنند این مردک که مانند آخوندها پشت گردن کلفت کرده روزی بیاید که گردنش در زیر گیوتین قطع کنند بابا از مردم ایران مایه نگذارده اگر ذرهای شرف دارید که غیر ممکن است داشته باشید از مردم مایه نگذارید. اقای تفرشی را من خوب میشناسم پدرش پول نزول اسلامی میداد
… بقول پرزیدنت ترامپ : گزارش جعلی!
بر اساس مقالۀ ۳ سال پیش جناب محمود دلخواسته در مورد تهمت به بختیار براساس اسناد انگلیس در اختیار جناب تفرشی و عدم توانائی هر دو نفربه مدت سه سال در ارائۀ اسناد مربوطه که چند بار از آنها درخواست شد، گمانم برآنست که ایشان در جبهۀ ج ا کارمیکنند.