وفا آذربهاری (+عکس) مراسم بیست و نهمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، در منطقه واشنگتن دی سی برگزار شد.
یکی از اعضای کمیته برگزارکنندهاین مراسم پیش از آغاز این برنامه، در گفتگو با خبرنگار کیهان در منطقه واشنگتن دی سی، بر این موضوع تاکید کرد، کهاین گردهمایی «فرصتی را فراهم میکند، که با یادآوری سرگذشتها و خاطرهها، و با جمعآوری اسناد و شواهد تاریخی در مورد کشتار و اعدامها، تاریخ مبارزه مردم را بازنویسی کنیم.»
هنوز جزییات کشتارها روشن نشده است
سالن اجتماعات مدرسهای در شهر اوکتن در ایالت ویرجینیا، نزدیک به پایتخت آمریکا، میزبان «یادمان جانباختگان کشتار زندانیان سیاسی و عقیدتی دهه ۶۰» بود.در بیانیهای که از سوی کمیته برگزارکننده در قسمت دوم این برنامه خوانده شده، آمده است: «… گرچه امروز، هویت ۴۷۹۹ نفر از جانباختگان سال ۶۷ منتشر شده، اما هنوز نه آمار کاملی در این زمینه در دست است، و نه جزییات کشتارها روشن شده، و نه حتی تمامی گورهای دستهجمعی شناسایی شدهاند…»
«کمیته مستقل» با شعار«زندهباد سوسیالیسم»
مراسم سالگرد کشتار ۶۷، که از سوی«کمیته مستقل یادمان کشتار زندانیان سیاسی دهه ۶۰» سازماندهی شده بود، روز یکشنبه ۱۷ سپتامبر برابر با ۲۶ شهریور با نیم ساعت تاخیر با اجرای ترانهای توسط «رفیق لطیفه» که در آن شعار« زندهباد سوسیالیسم » سر میداد، رسمی شد.
جمیله ندائی: ما بیچرا زندگانیم!
سخنران مراسم کشتار ۶۷، جمیله ندائی بود که از سوی برگزارکنندگان برنامه، «هنرمندی انسانگرا»، «فعال فمنیست» که در انجمنهای مختلف فعالیت دارد، از جمله عضو «انجمن دفاع از زندانیان عقیدتی و سیاسی پاریس» وعضو «کمیته مبارزه با بنیادگرایی دینی» معرفی شد.
جمیله ندائی متنی را که خود نوشته بود، با عنوان «سیاهکل، کشتار ۶۰، کشتار ۶۷» قرائت کرد و در مورد آن گفت: «این متن نه سند تحلیلی، نه سند اجتماعی، نه سند سیاسی تئاتر و سینمای ایران است. هدف من در این جستجو بازیابی، فهمیدن سینما و تئاتر همزمان با سه واقعه سیاهکل، کشتار ۶۰، کشتار ۶۷ است.»
جمیله ندائی که عباس سماکار در صفحه ۱۳۱ کتاب «من یک شورشی هستم» او را به عنوان فردی با «گرایشات رادیکال و تند» پیش از انقلاب معرفی کرده است، در بیست و نهمین سالگرد کشتار ۶۷، ۱۳ دقیقه از سخنرانی ۳۶ دقیقهای خود را به عملیات مسلحانهی سیاهکل اختصاص داد و با بیان این که «اوایل سالهای ۴۰، خفقان سیاسی و سکوت چنان سخت بود که هیچ کسی از اهالی فرهنگ نمیتوانست به شرایط جامعه بی اعتنا و بی احساس بماند»، گفت: «در چنین فضایی شهر تهران ظاهرا آرام به نظر میرسید، اما نگاهها به امید تغییر با هم تلاقی میکرد… واقعه سیاهکل همه را بهتزده کرد، ما بی چرا زندگانیم… مقاومت شکلهای گوناگونی گرفت، زبان در استعاره در هنر، چنان رواج پیدا کرد که در هر جمع هنری میدانستیم، یک نفر خبرچین ساواک است.»
جمیله ندائی در ادامه با تاکید بر اینکه «شهاب رها شده در جنگل، شعلهای نبود که فرو بنشیند»، نگاهی به دو فیلمی نیز انداخت که در سال ۱۳۵۱ تولید شدند: «آرامش در حضور دیگران» به کارگردانی ناصر تقوایی، و «رگبار» به کارگردانی بهرام بیضایی، و از گفتار خود نتیجه گرفت که «ساواک همه جا حاضر بوده است.»
ندائی در ادامه سخنرانی خود به موضوع کشتار ۶۰ رسید، و با اشاره به زمستان سال ۱۳۵۹، به روشنفکران نزدیک به حزب توده اشاره کرد که «همگی رژیم اسلامی را ضدامپریالیست و خمینی را رهبر انقلاب معرفی میکردند.» به گفته ندائی، «سینماها یکی پس از دیگری مصادره میشد، و به پیشنهاد حزب توده مرکز سینمای ملی که در حال شکلگیری بود، پیشنهاد کرد که فیلمسازان به جای اشاعه فحشا و رواج تبهکاری،به دادگاه انقلاب برده شوند.»
در راستای کشتار ۶۰ و فضای تبلیغاتی آن دوران، جمیله ندائی به دو فیلم «توهم» محصول ۱۳۶۴ به کارگردانی سعید حاجی میری، و«دستنوشتهها» محصول ۱۳۶۵ به کارگردانی مهرزاد مینویی و نویسندگی بهروز افخمی اشاره کرد که هر دو فیلم علیه سازمان مجاهدین ساخته شده است.
وزارت اطلاعات با افتخار فیلم سیانور، ماجرای نیمروز و سریال شهرزاد میسازد
جمیله ندائی در ۱۰ دقیقه پایان سخنرانی خود به کشتار ۶۷ پرداخت و اضافه کرد: «از ۶۷ به بعد علنا سینمای ایدئولوژیک را هدایت میکنند، چون هم سرمایه تولید را در دست دارند، هم پخش فیلم را، و هم سالنهای سینما را در اختیار دارند، در خارج از ایران هم ، در شرکتهای پخش فیلم سرمایهگذاری کردند.»
جمیله ندائی با استناد به نوشته غلامحسین ساعدی در نمایشنامه «اتللو در سرزمین عجایب» که در دهه ۶۰، در سالهای ۱۹۸۵ و ۱۹۸۶ در پاریس و لندن به روی صحنه رفت، گفت: «از اردیبهشت سال ۱۳۶۱ دیگر تئاترهای حرفهای با یک اطلاعیه کوتاه از طرف دایره منکرات که اساسا هیچ ارتباطی با مسائل فرهنگی و هنری ندارد و دستگاهی است مربوط به تفتیش عقاید، تخته شد و دیگر از گروههای مستقل تاتر خبری نبود.»
ندایی در ادامه سخنان خود اظهار داشت: «تا ۶۷ ایدئولوگهای اسلامی کم کم آموختند چگونه لبها را بدوزند، وزرات اطلاعات کم کم همه مراحل صنعت سینما را از پای در آورد؛ فیلمساز، منتقد و برنامهریز سینمای به وجود آورد… به جایی رسیدهایم که وزارت اطلاعات با افتخار فیلم سیانور، ماجرای نیمروز و سریال شهرزاد میسازد… کشتار عظیم ۶۷، و سرکوب شدید فرهنگی، میزان خلاقیت را دربست در اختیار کمدانشان اسلامیگذاشت. ایدئولوژی مذهبی درونی شد.»
جمیله ندایی در انتهای سخنرانی خود گفت: «مقاومت فرهنگی از دید من شکسته است، اما ادامه دارد، سینما و تئاتر سخت در میان ضد ارزشها خورد شدهاند. سینما امری سیاسی است اما کار سیاسی نیست، تئاتر امری سیاسی است اما کار سیاسی نیست.»
موسس «نهاد مادران علیه اعدام»: کشتار دهه ۶۰ یک تهاجم علیه جمهوری اسلامی
در بخش دوم برنامه، پیام ویدیویی مهوش علا سوندی، مادر دو اعدامی (محمد و عبدالله فتحی که در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۰ به اتهام سرقت مسلحانه و محاربه اعدام شدند)، و موسس «نهاد مادران علیه اعدام» پخش شد.
مهوش علا سوندی، با تاکید بر اینکه «زمانی که بچهها را در آغوش کشیدم، صدای قلبشان را با ضربان قلب خودم یکی دیدم»، گفت: «جمهوری اسلامی یک نفر را نمیکشد، یک عده بیشمار را میکشد، اگر عزیز ما را میکشد، و زیر خاک دفن میکند، ما را هر لحظه با یاد و خاطره عزیزان دارد میکشد، و این کمدردی نیست که ما بخواهیم سالی یک بار سالگرد عزیزانم که میشود، بخواهیم از دردمان بگویم. من مادر، که خودم داغ دیدم ، خودم این زجر را کشیدم ، خودم ساعتهایی را از زندگیم حذف کردهام . من مادر هنوز عطر و بوی صبحگاهان را نمیتوانم تحمل کنم، میدانید چرا؟ چون یادآور لحظه اعدام فرزندانم است،چون آن صبح من آنجا بودم، آن بو هیچ وقت از مشام من نمیرود.»
مهوش علا سوندی افزود: «الان ۶ سال است من هیچ صبحی را نتوانستهام بیدار باشم، و آن عطر به مشامم نرسد و اذیت نشوم. من دو روز از روزهای هفته را حذف کردم. نمیتوانم آن روزها را به عنوان روز عادی زندگیم به حساب بیاورم، چرا؟ چون یک روزش، روز آخرین دیدار با فرزندانم بود که کشته شدند، و یک روز هم روزی است که نمیتوانستم به دلایل مختلف بروم به ملاقاتشان… دو روز در هفته ندارم، عطر صبحگاه را به هیچ عنوان نمیخواهم، چون یادآور خفگی فرزندانم است، چون مرا هم خفه میکند.»
موسس «نهاد مادران علیه اعدام» در ادامه پیام خود اضافه کرد: «۳۰ هزار کشته دهه ۶۰، ۳۰ هزار مادر، ۳۰ هزار خواهر، ۳۰ هزار برادر، ۳۰ هزار پدر، چه چیزهایی را هر روز تجربه میکنند؟ چه چیزهای بدی را تجربه میکنند؟ چه غذاهایی را دیگر نمیخواهند بخورند؟ چه عطرهایی را دیگر نمیخواهند استمشاق کنند؟ فقط به خاطر این جنایت هولناکی که شده… میخواهم بگویم که این اتفاق، این فاجعه هولناک تاریخی را ما نباید سالی یک بار یاد کنیم، ما هر لحظه باید صدای آنها باشیم.ما باید این فاجعه را به یک امر تهاجمی تبدیل کنیم علیه جمهوری اسلامی، و هر لحظه و هر ساعت این را فریاد بزنیم، چون آسیبهایی که به علت از دست دادن این عزیزان به خانوادهها و یک جامعه وارد شده، خیلی هولناکتر از آن است که سالی یک بار بخواهیم دربارهاش صحبت کنیم.»
خواهر دو اعدامی ۶۷: بین این همه شقایق کدام یک برادران من میتوانند باشند؟
سودابه صالحی، خواهر دو اعدامی۶۷ (حمیدرضا صالحی و علیرضا صالحی)، که خود نیز یکی از اعضای کمیته برگزارکننده این مراسم بود، از خاطرات خود و نحوه برخورد حکومت با خانواده زندانیان سیاسی گفت. وی در سخنان کوتاه خود از جمله گفت:
«من هم خواهر ۲ اعدامیهستم، ۳۰ سال پیش برادران مرا اعدام کردند، و هنوز در انتظارم که کی میشود که برگردم ایران و بدانم کدام خاوران آنها را خاک کردهاند… دیشب زمانی که این تابلو گلزار خاوران را میکشیدم، تک تک شقایقها را با دقت میکشیدم،و حس میکردم هر شقایقی که میکشم، شاید انسانی بوده که ما از دست دادهایم، و فکر میکردم حالا ببین این همه شقایق کدام یک برادران من میتوانند باشند؟ آیا روزی میتوانم بروم خاورانهای ایران، جنگلهای شقایق را درست کنیم، که سمبل آنها باشد؟ نمیدانم ولی تا روزی که زنده هستم ادامه میدهم، نمیبخشم و سعی میکنم فعالیت داشته باشم در این جنبش.»
سودابه صالحی افزود: «من پدر و مادرم را فقط به خاطر اعدام برادرهایم از دست دادم. یعنی فقط دو نفر را از دست ندادم، چهار نفز را در ظرف یک سال از دست دادم. وقتی که مادرم زنده بود، یک روز تلفن زنگ خورد، مادرم همیشه خودش جواب میداد، چون فکر میکرد حتما یک خبری است که میخواست زودتر بداند. آن روز در تلفن بهش گفتند، بیا، تمام شده! میتوانی بیایی پول بدهی لباسهاشون را بگیری. بیچاره مادر له شد، من بیشتر از اینکه حال خودم را بدانم، نگران حال مادری بودم که خبر اعدام بچههایش را به او داده بودند.
واقعا میتوانم بگویم که مادر را روی کولم گذاشتم و به اوین بردمش. وقتی رسیدیم زندان اوین دست و پایمان هر دویمان میلرزید، مادر که دیگر جان نداشت. گفتیم آمدهایم، چه میخواهید از ما؟ گفتند که اعدام نشدهاند، داشتیم آمادهتان میکردیم! حالا بروید بعد بهتون خبر میدهیم! نمونهای از شکنجه روحی است که با یک تلفن به مادر و خانوادهای وارد میکردند… آنها روزها جهنم زندگی من و خانوادهام بودند، هنوز هم ادامه دارد، فکر میکنم جمهوری اسلامی نیمیاز قلب مرا سیاه کرده، هیچ وقت نمیتوانم فراموش کنم، و همیشه چشم به راه آن روزی هستم که برگردم ایران و بدانم کسانی که این همه جوان را به شقایقها تبدیل کردند، الان چه میکنند؟»
سهم هنر و فرهنگ در یادمان کشتار زندانیان سیاسی دهه ۶۰
در مراسم «یادمان جانباختگان کشتار زندانیان سیاسی و عقیدتی دهه ۶۰» در منطقه واشنگتن دی سی،سوای سخنرانی، در سه مرحله موسیقی نیز اجرا شد. دو ترانه از لطیفه، یک گروه موسیقی آمریکایی TRUCK FARMERS، و گروه موسیقی بیبیان با اجرای سرود و ترانه «آفتابکاران»، «یک شب مهتاب» ، «مرغ سحر» و « یار دبستانی» در این مراسم حضور داشتند.
گفتگو با یکی از اعضای «کمیته مستقل یادمان کشتار زندانیان سیاسی دهه ۶۰»
منیرمشعشعی، یکی از اعضای «کمیته مستقل یادمان کشتار زندانیان سیاسی دهه ۶۰» به پرسشهای خبرنگار کیهان لندن پاسخ داد.
– به چه علت در برگزاری مراسم مربوط به کشتار دهه ۶۰، خود را « کمیته مستقل» تعریف کردهاید، از آنجا که جانباختگان دهه ۶۰، تعلقات سازمانی داشتهاند، چرا فکر میکنید تاکید بر فراسازمانی خواندن این مراسم اهمیت دارد؟
-استفاده از «کمیته مستقل» نه برای تهی کردن این انسانهای آرمانخواه از تعلقات سازمانی آنان، بلکه فراسازمانی بودن برگزارکنندگان این مراسم را تاکید میکند. جانباختگان دهه ۶۰ انسانهایی از طیفهای فکری مختلفی بودند که برای آرمانهای آزادیخواهانه خود مبارزه کردند، و اعدام شدند.
– چرا فکر میکنید بعد از گذشت سه دهه ، همچنان باید کشتار دهه ۶۰ را در ذهن جامعه زنده نگه داشت؟
– برگزاری گردهماییهای گوناگون در کشورهای مختلف فرصتی را فراهم میکند، که با یادآوری سرگذاشتها و خاطرهها، و با جمعآوری اسناد و شواهد تاریخی در مورد کشتار و اعدامها، تاریخ مبارزه مردم ایران را بازنویسی کنیم.
تجربه کشورهایی که کشتارهای دستهجمعی در آنها صورت گرفته، نشان داده که بعد از برکناری رژیم دیکتاتوری، پرونده کشتارها آنطور که باید پیگیری نشده، و حتی کسانی که خود در کشتار دست داشتهاند، با عضویت در کمیتههای حقیقت یاب، در کار پیگیری این پروندهها اشکالتراشی کردهاند. برگزاری مراسمیاز این دست، به گردآوری این اسناد و شواهد تاریخی کمک میکند، و راه دادخواهی را نیز برای آیندگان آسانتر خواهد کرد.