کتایون حلاجان – عباس توفیق نویسنده، حقوقدان و جامعهشناس و از مدیران نشریه طنز معروف «توفیق» در نشستی در پاریس از علت توقیف این نشریه تاریخی سخن گفت.
این نشست به همت انجمن فرهنگی و اجتماعی ایرانیان در فرانسه (وال دو مارن) برگزار شد.
هفتهنامه توفیق با سابقهای بیش از نیم قرن در تاریخ فرهنگی و سیاسی مطبوعات ایران نقش بسزایی دارد. توفیق نشریهای ملی و مستقل بود که به گفته سردبیران و صاحبت امتیازان آن به هیچ حزب و دسته و جمعیتی وابستگی نداشت. این نشریه با نگاه و زبان طنز نسبت به اوضاع اجتماعی ایران در دوران خود شهرت بسیار یافت.
حسن، حسین و عباس توفیق (برادران توفیق) در سالهای آخر حیات این نشریه از گردانندگان اصلی آن بودند. برادران توفیق در ۲۹ اسفند ۱۳۳۶ یک روزنامهی طنز به نام «فکاهی» منتشر میکردند که به شدت مورد استقبال مردم قرار میگرفت. انتشار «فکاهی» که در زیر فشارهای شدید و سانسور و توقیفهای مکرر تا سال ۱۳۵۰ خورشیدی ادامه پیدا کرد و سرانجام در تیرماه ۱۳۵۰ به دستور امیرعباس هویدا نخست وزیر وقت برای همیشه بسته شد.
عباس توفیق رئیس هیت تحریریه توفیق بود. عباس توفیق استاد در رشته جامعهشناسی مطبوعات و روانشناسی است. وی در کتاب تازه خود با نام «چرا توفیق را توقیف کردند» از علت توقیف این نشریهی محبوب سخن گفته است.
عباس توفیق در نشستی که هفته گذشته توسط انجمن فرهنگی و اجتماعی ایرانیان در فرانسه برگزار شد به نکاتی درباره سانسور و نهایت توقیف روزنامه توفیق اشاره کرد و گفت: «در دوره سوم انتشار، این روزنامه شعاری داشت با این مضمون «توفیق روزنامه ملی و مستقل است و به هیچ حزب، جمعیت و دستهای تعلق ندارد». وی افزود، در آن دوران وابستگی، این راه و روش بسیار سخت بود. محمد غزالی میگوید استقلال در بینیازی است اما به عقیده من استقلال در این است که شما بتوانید و نخواهید! یکی از بزرگترین قدرتهای توفیق هم در همین بود، ما میتوانستیم که نخواهیم و از همین رو توانستیم همه چیز را بگذاریم و بگذریم.»
عباس توفیق در ادامه توضیح داد: «شایعات بسیاری در مورد توقیفهای این روزنامه وجود داشت به عنوان مثال می گفتند توفیق ناشیگری کرده و کاریکاتورهایی علیه نخست وزیر وقت و نزدیکانش چاپ کرده است. باید بگویم ما به هیچ عنوان ناشی نبودیم و بسیار بر آنچه انجام میدادیم آگاه بودیم. ایرانیان ملت طنزپرداز و با ذوقی هستند و شایعاتی هم که برای توفیق درست میکردند با ظرافت تمام بود. در کتاب آخرم با سند و مدرک علت توقیف روزنامه را توضیح دادهام که در اینجا به برخی نکات آن اشاره میکنم.»
عباس توفیق گفت: «در دوران نخست وزیری حسنعلی منصور یکبار بدون اینکه بدانیم چه اتفاقی افتاده است دستور توقیف توفیق را دادند؛ بعدها متوجه شدیم داستان از این قرار بود که نخست وزیر وقت تصمیم داشت نفت و بنزین را گران کند و از همین رو به نشریات وابسته دستور دادند که بنویسند این بالا رفتن قیمت «جهاد ملی برای پیشرفت» است. ما هنوز هیچ مطلبی در این رابطه ننوشته بودیم اما پیشبینی کرده بودند حتما ما راجع به این مسئله خواهیم نوشت و چون وابستگی نداریم به شدت انتقاد خواهیم کرد و حقایق را خواهیم گفت، به همین علت پیش از نوشته شدن هیچ مطلبی، روزنامه را بستند. مردم اینگونه شایع کردند که توفیق کاریکاتوری را چاپ کرده با این موضوع که ناصر مصری دارد تمبک میزند و حسنعلی منصور عریان مشغول رقصیدن است آن هم با این جمله «من ناصرم تو منصور، من فاعلم تو مفعول»! و از این حرفها، که البته اصلا چنین چیزی صحت نداشت و این ساخته و پرداخته ذهن خلاق خود مردم و خوانندگان بود.»
عباس توفیق افزود: «کسانی معتقدند که طنز سوپاپ اطمینان برای دولتهاست اما من معتقدم طنز شمشیر است و بستگی دارد که چه کسی از آن استفاده کند. وی ادامه میدهد، زمانی که امیرعباس هویدا نخست وزیر ایران شد آدم گمنامی بود و هر کاری میکرد تا سر و صدایی شود و به شهرت برسد. امیرعباس هویدا دزد نبود و بسیار انسان باهوشی بود. اما دوست داشت همه چیز را تحت کنترل داشته باشد و همچنین مقام نخست وزیری را در سیستم حکومت ایران ثابت نگاه دارد.» عباس توفیق در ادامه گفت: «چگونگی کشتن هویدا از وی چهرهای مظلوم ساخت؛ در زمان نخست وزیری ایشان روزی نبود که توفیق با شخص ایشان درگیر نشود. من در کتاب دیگرم که به زودی چاپ خواهد شد که «هویدا و شاه بدون معما» نام دارد چهره دیگری از هویدا و شاه را نشان دادهام. از کارهایی که امیرعباس هویدا در زمان نخست وزیری انجام داد گذاشتن سانسورچی در دفتر نشریات بود تا قبل از نوشته شدن مطالب و چاپ آن گاه حتی تیتر درشت روزنامهها سانسور شود. از جمله کارهای وی همچنین سردبیرهای فرمایشی بود. هویدا در زمان نخست وزیری سردبیر برخی نشریات را عوض کرد و کسانی را که خود میخواست جایگزین کرد. نمونه آن در روزنامه کیهان بود که امیر طاهری را جایگزین مهدی سمسارزاده کردند. آقای مصطفی مصباح زاده در کتاب «معمای شاه» به این مسئله اشاره کرده است.»
عباس توفیق همچنین گفت: «هویدا با روزنامه توفیق در ابتدا بسیار دوستانه برخورد کرد و ما را به مذاکره دعوت کرد تا با او همسو شویم، وقتی به نتیجه نرسید بر آن شد تا نشریه فکاهی دیگری با نام مجله «کاریکاتور» را با همکاری محسن دَوَلّو کاریکاتوریست مشهور راهاندازی کند تا رقیبی از جنس حکومت برای ما بتراشد که آن هم به نتیجهای که او میخواست نرسید. روزنامه توفیق در میان مردم شهرت داشت و آن را دوست میداشتند. بالاخره بعد از تهدیدهای مکرر، آقای نخست وزیر یک روز بدون علت و بدون هیچ حکم قانونی دستور توقیف داد. طبق قانون اساسی [مشروطه] روزنامهها را نمیشد توقیف کرد مگر به حکم دادگاه اما روزنامه توفیق را بسیار مظلومانه توقیف کردند. هیچ اتهامی به ما وارد نکردند، شماره آخر توفیق زیر چاپ بود و محرمعلی خان سانسورچی تلفن زد و گفت روزنامه توقیف است بدون اینکه او هم از دلیل آن با خبر باشد.»
عباس توفیق تاکید کرد: «انصاف روزنامهنگاری من حکم میکند که بگویم با اینکه محرمعلی خان شغل سانسورچی داشت اما خصوصیات اخلاقی قابل تحسینی هم داشت. یکبار به او گفتم خاطراتات را بنویس و به صورت کتاب منتشر کن زیرا تاریخ مطبوعات ایران بدون خاطرات تو بی ارزش و ناقص است، پاسخ داد چی بنویسم وقتی کارم سالها کشتن آزادی وایجاد اختناق بوده است. به هر حال بابت توقیف روزنامه کسی به ما دلیل موجه ارائه نکرد. همچنین به دستور هویدا اجازه نداند هیچ روزنامهای حتی روزنامه کیهان و اطلاعات در مورد توقیف روزنامه توفیق مطلبی بنویسند.»
عباس توفیق افزود: «هویدا ظاهرا این موضوع را از شاه و ملکه نیز پنهان کرده بود، جایی شنیدم که شهبانو از هویدا پرسیدهاند چرا توفیق منتشر نمیشود و هویدا گفته چاپخانه روزنامه آتش گرفته و این نشان می داد که شخص فرح پهلوی هم توفیق را میخوانده است. پس از گذشت چند ماه از توقیف روزنامه، وزیر اطلاعات [و جهانگردی] تلفن زد و گفت آقای نخست وزیر پیشنهادی دارند که اگر قبول کنید روزنامه در عرض بیست و چهار ساعت رفع توقیف میشود. پیشنهاد این بود که روزنامه را به شکل شرکت سهامی درآورید، مانند روزنامه «آیندگان» و سپس پنجاه و یک درصد از سهاماش را به آقای هویدا بفروشید ایشان مبلغی را نیز اضافه میپردازند (به عنوان رشوه) و علاوه بر آن هفتهای دویست و پنجاه هزار تومان بابت آگهی به روزنامه کمک میکنیم، این نوع آگهی تبلیغاتی [دولتی] ابداع امیرعباس هویدا بود. من به آنها گفتم اجازه بدهید فکر کنیم، نه به دلیل اینکه تردید داشتیم که پیشنهاد را بپذیریم یا نه به این دلیل که میخواستم جوابی در خور پیدا کنم. سپس نامهای رسمی به وزرات اطلاعات [و جهانگردی] نوشتیم به این مضمون که روی پیشنهاد شما فکر کردیم، شما گفتید اگر شریک برای روزنامه قبول کنیم در عرض بیست و چهار ساعت روزنامه رفع توقیف خواهد شد از این رو ما میخواهیم شرکت را با حضرت عباس شریک شویم و اگر شراکت ما و حضرت عباس را قبول دارید پس هر چه زودتر روزنامه ما را رفع توقیف کنید! بعد از دریافت نامه به ما تلفن کردند که شما اشتباه متوجه شدید ما منظورمان امیرعباس هویدا بود نه حضرت عباس! پس از آن پیشنهاد دیگری دادند که باز هم مادی بود مبنی بر اینکه اگر نصف سهام شرکت را به امیرعباس هویدا بفروشید ایشان هم در عوض سند محضری میدهند که سود سهام خود را از روزنامه نگیرند.»
عباس توفیق در ادامه گفت: «خریدن روزنامه توفیق و شرف آن با پول غیرممکن بود و این چیزی بود که نخست وزیر وقت به ذهناش خطور نمیکرد. پس از آن من و برادرها تصمیم گرفتیم شکایت کنیم اما چون توفیق غیرقانونی توقیف شده بود سند و مدرکی در دست نداشتیم. اما با ذکاوت توانستیم سند به دست آوریم. به ادارههای شهربانی شهرستانها نامه نوشتیم مبنی بر اینکه ماموران شما بدون دستور و حکم به دفاتر توفیق آمدهاند و هزارها روزنامه را با خود بردهاند بدون اینکه رسید بدهند. بعد از یکهفته از شهربانی رامسر نامهای محرمانه آمد که نماینده شما دروغ گفته و ما بدون هماهنگی و دستور مقامات کاری انجام ندادهایم و سند و دستور توقیف را با شماره برای من فرستاده بودند. به هرحال این روزنامه از توقیف بیرون نیامد و بعد از حضور نیم قرن در عرصه مطبوعات برای همیشه بسته شد.»
عباس توفیق در پایان این نشست تاکید کرد که جزییات شایعات توقیف توفیق به همراه سندها و مدارک کامل در کتاب «چرا توفیق را توقیف کردند» آمده است. این کتاب را «نشر هرمس» در تهران منتشر کرده است.