آوازه (+ویدیو) یکی از حوزههای فرهنگی که تاثیر بسیار از جنبش مشروطه گرفت، عرصه ترانهپردازی است. آن هم در حالی که در آن زمان چندان برای ترانه اهمیتی قائل نبودند و ترانهپردازان را شاعر نمیشناختند. مصراع معروف ایرج میرزا خطاب به عارف قزوینی ترانهسرای معروف نشاندهنده نگاه منورالفکران به ترانه و ترانهپردازی بود: «تو شاعر نیستی تصنیفسازی!»
ولی همزمان با عارف اهمیت ترانه و ارزش آن در تحولات اجتماعی به اثبات رسید. تا آنجا که روزنامهها همه صحبت از ترانههای نو میکردند و عارف را تصنیفساز بزرگ انقلاب به شمار میآوردند. پیوستن فرهیختگانی چون ملکالشعراء بهار به قافلهی ترانهپردازان ارزش این عرصه را دو چندان کرد. ترانههای بهار که بیشتر قصیده میساخت و او را باید بزرگترین قصیدهسرای بعد از مشروطیت به شمار آورد نشاندهنده ارزش کیفی تلفیق شعر و موسیقی در آن زمان است. در میان این ترانهها «مرغ سحر» چون نگینی بر تارک ترانهسرایی ایران میدرخشد.
امسال درست نود سال از نخستین اجرای این ترانه میگذرد و به نظر میرسد که این شهرت و محبوبیت جاودانه است. تا کنون بیشتر خوانندگان ممتاز ایرانی آن را در رپرتوار خود نیز قرار دادهاند. از این سوی صحنه یعنی از سوی مخاطبان نیز استقبال بیش از این غیرمتصور است و همین شهرت سبب پیدایش روایتها و حاشیههایی نیز شده است.
نخستین اجرای «مرغ سحر» برخلاف نظر عامه از آنِ قمرالملوک وزیری نیست. آن را در هفتمین سال بنیاد روزنامه «ناهید»، خوانندهای به نام ایرانالدوله هلن اجرا کرد. این ترانه چنان دهان به دهان چرخیده تا به حنجره محمد رضا شجریان رسیده است و هنوز در راه استمرار میرود. سبب این شهرت و محبوبیت را باید در چند عامل جستجو کرد.
نخستین عامل، شهرت شاعر آن بود که در آن زمان مردم او را یک آزادیخواه واقعی به شمار میآوردند. عامل دوم، شاید با برنامهگزاری آن در ارتباط باشد. روزنامه «ناهید» یکی از محبوبترین نشریات آن دوران بود. عامل سوم، که آن را مهمترین عامل تلقی میکنند از متن خود ترانه برمیخیزد.
دو بند انقلابی
«مرغ سحر» بهار در پیوند با موسیقی مرتضی نیداوود در اصل چهار بند دارد که دو بند آن هیچگاه نه در پیش و نه در بعد از انقلاب اجرا نشده است؛ یا بهار از تندروی پرهیز میکرده و یا دستگاههای پخش انتشار آن را مناسب با روزگار تشخیص نمیدادهاند. ولی همان دو بند مجاز پخش شده آنچنان نیرویی از اندیشهی انقلاب در خود دارد که میتواند قبل از آنکه مرغ سحر کاری بکند شورشی برانگیزد.
خطاب شاعر به جامعه ایران است که آنرا مرغی اسیر قفس میداند. بهار در بند اول آزادی نوع بشر را میطلبد و از مرغ اسیر میخواهد که پر و بالی بگشاید و از کنج قفس به درآید. در بند دوم سخن را تیزتر میکند و آنرا چون تیری به سوی سینه اربابانی رها میکند که ساغرشان پر می ناب است. و اما در بند سوم همان کسانی را هدف گرفته که جلوی انتشار آنرا گرفتهاند. همانها که برای دزدی، وطن و دین را بهانه میکنند.
عمر حقیقت به سر شد/ عهد و وفا بیاثر شد
ناله عاشق، ناز معشوق/ هر دو دروغ و بیثمر شد
راستی و مهر و محبت فسانه شد/ قول و شرافت همگی از میانه شد
از بهر دزدی وطن و دین بهانه شد/ دیده تر کن!
در بند چهارم بهار فکری به حال خود میکند تا از این همه خشم و خروش بیاساید:
ای دل تنگ ناله سر کن/ وز قویدستان حذر کن
ساقی گلچهره بده آب آتشین/ پرده دلکش بزن ای یار دلنشین
ناله برآر از قفس ای بلبل حزین/ کز غم تو سینه من پر شرر شد.
حال که سخن به اینجا رسید بد نیست روایتهایی را که درباره «مرغ سحر» انتشار یافته از زیر چشم بگذرانیم. یک روایت میگوید ترانه بهار واکنشی در برابر حوادث استبداد صغیر است. روایت دیگر به دوره رضاشاه مربوط میشود. پژوهشگر ایرانی ناصرالدین پروین در پژوهش کوتاه خود به درستی اشاره میکند که اگر در سال ۱۳۰۶ ترانه اجرای اول را داشته است نمیتوان مربوط به دوره مشروطه باشد. از سوی دیگر در متن چاپ شده ترانه نام بهار نیامده است که میتوان آن را به ملاحظات امنیتی بهار مربوط دانست.
نکته دیگری که در رابطه با روایتها جلب نظر میکند این است که بهار در آثار دیگر منظوم و منثور خود هیچ اشارهای به «مرغ سحر» ندارد.
امروز در همه تالارهای کنسرتهای موسیقی سنتی ایرانی نوای «مرغ سحر» در اوج است. مردم تا تکرار «مرغ سحر» را نشوند تالار را ترک نمیکنند.
«مرغ سحر» شاید نخستین ترانهای نیز باشد که به اشاره و تمثیل تاریخ ایران را باز میتاباند. تا زمان بهار زبانها ساده بود و سمبل و نماد نقشی در شعر و ترانه بازی نمیکرد. بهار با «مرغ سحر» زبان مناسب و سازگاری برای ترانه پیدا کرد. زبانی که سخت رواج یافت و مجموعه ترانهسازی ایران را زیر تاثیر گرفت. امروز کمتر ترانهای را میتوان شنید که از امکانات زبان نمادین و تمثیلی استفاده نکرده باشد. گاهی نمادها چنان در هم میتنیده میشود و گسترش مییابد که به زحمت از آن میتوان مفهومی را دریافت. «مرغ سحر» در واقع آغاز نوعی ترانه با عنوان سرود- ترانه است که این روزها در همه فضاها جاری است. البته حسن کار بهار و ترانهپردازان اجتماعی دیگر این است که متن خود را هدفمند میسازند و می کوشند همه بندهای ترانهها از یک هدف پیروی کند.
اجرایی از نسل جدیدی که از آه و نالهی مرغ سحر خسته است:
نکته جالبی که در حاشیه میتوان گفت روایت خود بهار از دستکاری کوچکی است که در متن ترانه به وجود آورد. بهار در جایی از ترانه گفته است: «شام تاریک من را سحر کن» شب در کنار پنجره اتاق آوازی از کوچه میشنود که شام تاریک «ما» را سحر کن. با تبدیل «من» به «ما» در شعر، تاثیر اجتماعی آن افزایش مییابد. بهار این تصحیح را میپذیرد و شعر به صورت امروزی در میآید.
غیر از ایرانالدوله هلن، ملوک ضرابی کاشانی، قمرالملوک وزیری، محمدرضا شجریان، هایده و… «مرغ سحر» را بازخوانی کردهاند. «مرغ سحر» حتی عرصه موسیقی پاپ را نیز زیر تاثیر قرار داده است. بهترین نمونه اجرای فرهاد مهراد است که به شیوه خود در کار خواندن سنگ تمام گذاشته است.
«مرغ سحر» بهار نطفه اعتراض را پس از عارف در زهدان ترانهسرایی نگاه داشت و آن را به زمان ما رسانید که هنوز در قفس نفس میزنیم و کاری نمیکنیم که در هم بریزد.