کیهان آنلاین – ۱۸ اسفند ۹۲ – این عنوان سخنرانی سعید پیوندی ، پروفسور جامعه شناسی در دانشگاه اورن (نانسی، فرانسه) بود که جمع قابل توجهی را به کتابخانۀ مطالعات ایرانی آورده بود. سعید پیوندی بخصوص در زمینۀ آموزش در ایران کارهای تحقیقی و تجربی بسیار انجام داده است از جمله رسالهای به انگیسی با عنوان “تبعیض و عدم تحمل در کتابهای آموزشی ایران” که در اینترنت در دسترس همگان قرار دارد.
قبل از آغاز برنامه، دکتر آجودانی، مدیر کتابخانۀ مطالعات ایرانی، با خوشامد به سعید پیوندی از کارهای با ارزش او در زمینۀ جامعه شناسی آموزش تقدیر کرد. دکترآجودانی یادآور تبعیض و محرومیت شدیدی شد که نسبت به برخی اقلیتهای مذهیی و نیز فرزندان مهاجران و پناهجویان افغان از طرف نظام آموزشی ایران اعمال میشود و آنان را از حق تحصیل محروم میکند. دکتر آجودانی به اطلاع عموم رساند که کتابخانه مطالعات ایرانی در صدد برگزاری سمیناری در مورد محرومیت از تحصیل در ایران با تاکید برمورد خاص فرزندان افعان است و از پروفسور پیوندی تقاضا کرد در این مورد با این مرکز همکاری کند.
سعید پیوندی قبل از پرداختن به موضوع سخنرانی از پراکندگی و نبود تداوم کاری در جوامع برونمرزی ایرانی سخن گفت. او گفت درنبود روحیۀ همکاری بین ایرانیان ما نمی توانیم به نحو شایستهای خود و فرهنگ خود را به جوامع میزبان ارایه دهیم. او با اشاره به کتابخانه مطالعات ایرانی و تداوم و گسترش فعالیت آن در طی دو دهۀ گذشته، این نهاد فرهنگی را یک تجربۀ مثبت در جامعۀ برونمرزی ایران دانست و از دست درکاران آن تقدیر کرد و گفت در هیچ کشور دیگری ایرانیان دارای چنین مرکز معتبری نیستند.
سخنران در بدو ورود به مبحث اصلی خود گفت ما ایرانیان عادت داریم در مورد سیاست و اقتصاد بسیار صحبت کنیم. ولی کمتر در مورد مسئلۀ آموزش فکر خودمان را مشغول میداریم در حالی که آموزش و پرورش نقش بسیارتعیین کنندهای در تکوین شخصیت فردی و اجتماعی انسان بازی میکند.
به نظر سعید پیوندی تضاد و تقابل بین سنت و تجدد در ایران به بارزترین وجهی خود را در نظام آموزشی قبل و بعد از انقلاب نشان میدهد. به دنبال مشروطیت و بخصوص در پی روی کار آمدن رضا شاه، حضور و نقش روحانیون در نظام آموزشی به تدریج کمرنگ شد. دردورۀ محمدرضاشاه البته از میزان و شدت عرفیسازی آموزش کاسته شد ولی روند عرفیسازی همچنان ادامه پیدا کرد. انقلاب اسلامی ولی این روند را به عکس خود تبدیل کرد. از فردای پیروزی انقلاب، روحانیون، دین اسلام و مذهب شیعه به طور روزافزونی حضور و نقشی پررنگ در نظام آموزشی و کتب درسی پیدا کردند هرچند که اساساً درک مشخص و روشنی از اسلامی کردن نظام آموزشی در رژیم وجود نداشته و هنوز هم ندارد.
سخنران در مورد تاریخچۀ شروع نظام نوین آموزشی در ایران گفت که نخستین تماسهای ایرانیان با نظام آموزشی نوین بر میگردد به سالهای ۱۸۱۴ و ۱۸۱۵ که اولین گروه دانشجویان برای کسب علم و دانش جدید به لندن فرستاده شدند. بعدها امیرکبیر با همکاری ایرانیان تحصیل کرده در اروپا، در سال ۱۸۵۱ مدرسۀ دارالفنون را تاسیس کرد که اولین جوانههای نظام آموزشی جدید در ایران شمرده میشود. این تاریخ، سرآغاز رابطۀ پرتنش بین آموزش جدید و سنتی ایران است که در سراسر قرن ۱۹ با شدت ادامه پیدا میکند و حتی کار به ترور معلمان کشید. بیشترین حمله از سوی سنتگرایان و روحانیون البته متوجۀ مدارس دختران و آموزش آنها بود.
ریشههای این تنش و تضاد شدید در ایران در کجاست؟ چرا متولیان نظلم قدیم آموزش یعنی روحانیون این قدر به جوانههای نظام نوین حساسیت نشان دادند؟.نظام آموزشی نوین معرف یک نگاه نوین و متمایز از سنت به انسان و دنیاست. در نظام سنتی اما، آموزش به دنبال تربیت انسان دنبالهرو و مقلد است. در ایران عصر قاجار نه تنها روحانیون مخالف نظام جدید آموزشی بلکه دربار قاجار هم نسبت به آن بدبین بود و گمان میکرد آموزش نوین، مردم را یاغی خواهد کرد. در نتیجه درآغازِ کارِ مدارس نوین در ایران تنش بین نظام سنتی و جدید به نقطۀ اوج خود رسید.
در ایرانِ قرون وسطی از قرن دهم به بعد، به تدریج علوم دقیقه از مواد درسی حذف شدند در حالی که قبل ازآن در کنار فقه، ریاضیات و نجوم نیز تدریس میشد. اما در اروپا با پیدایش مدارس جدید، علوم مذهبی نه فقط به یکباره به حاشیه برده نشد بلکه به عنوان مواد درسی وارد برنامههای آموزشی شدند و همچنان حضور خود را در کنار علوم بالندۀ جدید حفظ کرد. به این ترتیب درغرب، گذاراز آموزش قدیم به جدید با تنش کمتری همراه بود. اما در ایرانی که برای قرنها با تسلط فقه و شریعت، علوم دقیقه کاملاً به حاشیه رانده شده بود، برای روحانیون ورود علوم جدید در برنامۀ درسی مسلماً تهدیدی جدی بود. روحانیون به درستی درک کرده بودند که نظام جدید آموزشی معرف نگاه نوین به انسان و دنیاست. سخنران در این مورد تاکید داشت که آموزش نوین درسودای ساختن جامعۀ مدرن و ایجاد هوشیاری و وجدان تاریخی است و در پی تربیت انسانهای متفکر و مستقل است.
سخنران بر این عقیده بود که با فرا رسیدن دورۀ پهلوی چیزی که در عمل پیاده شد – که اتفاقاً حاکی از برخوردی متعادل و پیشرفته است – آن بود که سازش و تعادلی نسبی بین علوم دینی وعلوم جدید در برنامۀ درسی به وجود آمد. به عبارت دیگر، تعلیمات دینی در مواد درسی حفظ شد هرچند که جایگاه ویژه ازِ آن علوم جدید گشت. این جایگزینی سریع البته روحانیون را خوش نیامد.
از همان ابتدای سر کار آمدن، آیتآلله خمینی بر اسلامی کردن آموزش تاکید ویژهای داشت. صحبت خمینی آن بود که نظلم آموزشی ایران غیراسلامی، غرب زده و “نا کارا” از نظر تربیت نسل جدید مسلمان است. در کنه این سخنان این نکته نهفته بود که برای پایدار نمودن نظام باید مدرسه و دانشگاه اسلامی ایجاد شود. منظور آیتآلله خمینی از اسلامی کردن مدارس و دانشگاهها البته چیزی فراتر از مدارس علوی و کمال دورۀ قبل از انقلاب – که توسط جریانهایی مانند نهضت آزادی ایجاد شده بودند- بود. در مدارس مذکور تعلیمات دینی حجم بیشتری را نسبت به مدارس غیرمذهبی اشغال مینمود.
در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی، غرب ستیزی در میان روشنفکران مذهبی و چپ ایرانی نیز گفتمان غالب بود. آنان نظام آموزشی ایران را نیز غرب زده میپنداشتند. پس از انقلاب، روحانیون پیروزمند تصوری روشن از اسلامی کردن نظام آموزشی نداشتند و بیشتر با نفی نظام آموزشی قبل از انقلاب و نه با رویکردی مثبت برای ساختن و جایگزین کردن نظام دلخواه خود عمل کردند. این هم بی شباهت به برخورد روحانیون نسبت به رشدیه، مبتکر آموزش نوین در تبریز نیست. آنان به پشت میز نشستن شاگردان در مدارس جدید او ایراد میگرفتند و این را شیطانی میدانستند. البته رشدیه به دلیل آنکه میدانست دنبال چیست در این مورد انعطافها و عقبنشینیهایی نشان میداد. در فردای پیروزی انقلاب هم باز درعمل محدودیتها وممنوعیتها شیوۀ حاکم شد تا بنای ساختمانی جدید. مدارس دخترانه از معلمین مرد محروم شدند. اولویت به استخدام معلمان مکتبی داده شد حتی اگر آنان فاقد صلاحیت و خلاقیت لازم میبودند زیرا در اندیشۀ زمامداران نظام جدید در ایران، تقدم بر تزکیه است و نه تعلیم. به این ترتیب معلمان و شاگردان غیرمکتبی همواره از نظر رعایت قوانین اسلامی تحت نظر هستند و هنوز هم پس از ۳۵ سال گله میشود که مدارس و دانشگاه ها به اندازۀ لازم مکتبی نیستند. همین جو امنیتی نیز جلوی پیشرفت و رشد خلاقیتها را در ایران میگیرد. در طول سال ۱۶۶ مراسم مختلف در مدارس ایران برگزار میشود که به نوعی به مذهب و انقلاب مربوط است و دانش آموزان به اجبار باید در آنها شرکت نمایند. برنامههای فوق برنامه وزن بسیار سنگینی در ایران دارد.
خلاصه آنکه با نگاه به تصویب قانون تعلیمات اجباری در ۱۲۹۰ و نیز در سال ۱۳۲۲ و هم چنین قانون آموزش و پرورش عمومی سال ۱۳۵۳ میبینیم که نظام آموزشی ایران سیر تکاملی در دورۀ قبل از انقلاب داشته است. وقتی این سیر تکاملی را با قانون اسلامی کردن آموزش و پرورش در سال ۱۳۶۶ مقایسه می کنیم که در ان تزکیه بر تعلیم برتری دارد، درمییابیم که چقدر به قهقرا رفتهایم.
تغییرات منفی و محدود کننده از همان زمان رفسنجانی شروع ودر طول ریاست جمهوری خاتمی و البته بیشتر در زمان احمدی نژاد ادامه پیدا کرد.
با بررسی کتب درسی میبینیم که در عمل ۴/۱ وقت آموزشی در ایران صرف مباحث مذهبی میشود. این مباحث مذهبی هم فقط در محدودۀ کلاس و کتابهای تعلیمات دینی نیست بلکه حضوری پررنگ در کتابهای ادبیات، تاریخ و زبان عربی دارد. در حالی که در سطح بینالمللی به طور متوسط فقط ۸ درصد برنامۀ درسی را تعلیمات دینی تشکیل میدهد.
در دنیا اساساً ۴ رهیافت و رویکرد نسبت به آموزش دین وجود دارد:
۱- در نظام آموزشی فرانسه و آلمان هیچ گونه برخورد ارزشی نسبت به دین و مذهب وجود ندارد، بلکه دین از منظر جامعه شناسی بررسی و در برنامۀ درسی گنجانده شده است.
۲- رهیافت کثرتگرا که شاگرد براساس اعتقادات دین و مذهبی خود کلاس درس تعلیمات مذهبی را انتخاب میکند.
۳- رهیافت سنتی: در این رهیافت آموزس دینی اجباری است ولی تفکیک روشن بین علوم جدید و علوم قدیم وجود دارد و در آن نوعی جدایی و همزیستی بین دین و علوم تحمل میشود.
۴- رهیافت ایدئولوژیک؛ مانند عربستان و یمن که هر یک با ۳۳ درصد محتوای دینی در برنامۀ درسی افراطیترین کشورها ودر این امر صدرنشین هستند و جمهوری اسلامی با ۲۵ درصد در مقام بعدی قرار دارد.
در ایران مانند برخی کشورها گفتمان حاکم آن است که علم و دین یکی هستند. در جاهایی هم که علم از دین پیشی گرفته است، مانند تئوری تکامل داروین، از نظر دین “غلط کرده” و باید سرجایش نشانده شود. در عربستان مانند ایران گفته میشود که همه چیز در قرآن امده است.
برخی از پژوهشگران در داخل کشور توانستهاند مسائلی را در مورد تبعیض نهفته در کتب درسی به زبانهای غیرفارسی بگویند. طرح مسئله به زبان فارسی با واکنش شدید حکومت روبرو میشود.
اصول و ارزشهای دینی در گفتمان آموزشی ایران زمان و مکان نمیشناسد و تو گویی تغییرناپذیر هستند. پیشرفتهای علمی نیز هیچ کاری با آنها ندارند و خللی در آنها ایجاد نمیکنند. تفکر انتقادی و سنجشگرا در ایران جایگاه خود را از دست داده و همه چیز به صورت “حق و باطل” و سفید و سیاه در آمده است. هدف آن است که نسلی مقلد و دنبالهرو تربیت شود که به خود اجازۀ اندیشۀ انتقادی و خارج از قطببندی سفید و سیاه را ندهد. اما مسئله مهم در این است که باورهای دینی و علوم جدید به هرحال و به صورت اجتنابناپذیر با همدیگردر نقطهای تصادم و تضاد پیدا میکنند. در نتیجه متولیان امور نوعی بدگمانی به شاگردان دارند و همیشه به آنها توصیه میکنند که بیش از حد در تماس با علوم و فنآوری جدید قرار نگیرند. نسبیگرایی که یکی از پایههای آموزش مدرن است جایی در نظام آموزشی ایران ندارد. نتیجه این امر آن میشود که نوجوانان و جوانان ایران همواره در نوعی دوگانگی بسر میبرند. در مدرسه به آنها گفته میشود که دین علم است و علم باید دینی باشد. آنها در تجربه و خارج از مدرسه در مییابند که علم با رویکرد دینی تناقض دارد ولی آنها مجبورند همواره با این تناقض و تضاد زندگی کنند.
در کتب درسی ایران اولین تقسیم بندی بزرگ بین خودی و غیر خودی صورت میگیرد. مسلمانان شیعه اثنی عشری خودیهای کامل هستند و غیرخودیها طیف وسیعی را تشکیل میدهند. سنی مذهبها و پیروان ادیان ابراهیمی را رژیم تحمل میکند. ولی جریانهایی که خارج از این چارچوب قرار میگیرند از آنها به عنوان “منحرفان”، “کفار” و “منافقان” یاد میشود. اینها نیز واژههایی هستند که فقط ارزشی هستند و هیچ معنای دیگری ندارند.
بچههای ایرانی از همان ابتدا میبینند که امامان جمعه اسلحه به دست خطبههای نماز را اقامه میکنند که معنای تلویحی آن است که اسلام همیشه آمادۀ قلع و قمع “خوارج” و “کفار” است و هیچ مدارایی را نسبت به آنها قبول نمیکند. “کافر” را جزء ده گانۀ نجاست از جمله ادرار، مدفوع ، مردار حیوانات، سگ، خوک، مشروبات الکلی و… میدانند.
تقسیم بندی بزرگ دیگر بین مسلمانان و غیرمسلمانان است. در اینجا نه صحبت از سازش، مدارا و همزیستی بلکه صحبت از برتری مسلمانان است. به عنوان مثال تصویری به شدت منفی از کشورهای غربی و اسرائیل به منزلۀ غیرخودی ارائه داده میشود. خصوصیات این جوامع را ارتباط میدهند با دوران قبل از اسلام و جاهلیت آن دوران که باعث ظهور اسلام شد.
تقسیمبندی دیگر بین زن و مرد است. در کتب درسی تبعیض جنسیتی همه جا موج میزند. فرهنگی که الگو قرار میگیرد فرهنگ مبتنی بر تبعیض علیه زنان، دشمنی با غرب و ادیان دیگر است. الگوی ایدهآل کتابهای درسی مرد مسلمانِ شیعۀ اثنی عشری است. هدف آن است که مسلمانان پرخاشجو تربیت شوند زیرا که باور بر این است که مسلمان داتاً انسان خوبی است و “کافر” ذاتاً انسان بد. این دو گانگی در یک مجموعه ارائه داده میشود و شاگردان را شدیداً تشویق میکنند که الگوی مسلمان ایدهآل را سرمشق خود قرار دهند.
دلیل این امر آن است که ساختن و پرداختن «حقیقت تاریخی» در کتابهای درسی و سیستم آموزشی در انحصار رژیم است و جامعۀ مدنی ایران نقشی در این زمینه ندارد. در حالی که درغرب جامعه مدنی، دانشگاهها و “مخازن اندیشه” در ساختن این حقیقت تاریخی شرکت موثر و نقش بسزا دارند.
در غرب، دینداری یک امر شخصی تلقی میشود. در ایران، اما، مشکل در آنجاست که حکومت دارای حق مداخله در امورخصوصی شهروندان است. البته جامعه مدنی در برابر این مداخلات و قشارها مقاومت میکند.
در مدارس هم اقلیتهای مذهبی از طریق کتب تاریخ و ادبیات و زبان عربی در معرض تبلیغات شیعه قرار میگیرند. فشار این تبلیغات طبیعتاً بیشتر بر دوش سنی مذهبان است.
نتیجۀ اعمال چنین سیاستهایی آن شده است که نسل جوان ایران به طور غالب وابستگی لازم به سرزمین مادری خود را از دست میدهد. جوانان طبقۀ متوسط در اکثریت خود خواهان ترک کشور و ساختن آیندۀ خود در سرزمینهای آزاد هستند. حکومتی که هر دم سخن از اخلاقیات می زند، جامعه را در باطن به شدت از آن تهی کرده است. بیشترین بخش صحبتهای رایج در مورد قیمت دلار و طلا و سود و نفی شخصی و مهاجرت است. جامعه به شدت اتمیزه و پاره پاره شده است و انسجام و همپیوستگی مردم، آسیب و وجدان اجتماعی مشترک و هوشیاری تاریخی ضربه سختی دیده است.
رژیم اجازۀ طرح گفتمان رقیب در پهنۀ اجتماع در برابر اصول خود مانند احکام قصاص، اعدام و انتقامجویی را نمیدهد. رژیم چالشهای برآمده از جامعۀ مدنی را به شدت سرکوب میکند و جلوی انتشار آنها را میگیرد و از همین رو افکار عمومی تحت تاثیر آنها قرار نمیگیرد.
در پایان سخنرانی، سعید پیوندی به دنبال ترسیم چنین فضای نه چندان امیدبخشی با گفتن اینکه به هرحال علم و فنآوری مدرن در حال پیشروی و رسانهها و شبکههای اجتماعی مدرن کار سترگی انجام میدهند، تلاش کرد به حاضران درباره آینده بهتری برای ایران امید دهد.