تارا بیگلری (+عکس، ویدیو) «رویا و سرنوشتــ افسانهای نو از ایران» نام نمایشی است که در ماه سپتامبر در سالن «فرشتهی کوچک» ایزلینگتون واقع در شمال لندن روی صحنه رفت.
این نمایش یکی از کارهای مربوط به تئاتر «لیتل جاینت» (غول کوچک) است که از داستان، عروسک، ماسک، نمایشگر، ویدیو و حتی تماشاگران استفاده میکند و حاضران را به دنیایی میبرد که هم آنان را میخنداند و هم به تفکر وامیدارد.
کیهان لایف با رُشی آبا، مدیر و طراح و تهیهکنندهی نمایش «رویا و سرنوشت» گفتگویی داشت.
– چه چیز شما را به فکر ساختن این نمایش انداخت؟
ــ نمایش ما مجموعهای از داستانهای نو اما شبیه قصههای جنّ و پری است که در یک تراژدی- کمدی اشارهای به زندگی امروز دارد.
من این داستانها را برای آن انتخاب کردم که ۱۵سال قبل کتابی از یک نویسندهی ایرانی به نام علیرضا میراسدالله خواندم که فریفتهی آن شدم و امروز نویسندهی مورد علاقهی من است. به راستی عاشق نحوهی داستانپردازی این نویسنده شدم. او در نوشتههایش در دست انداختن خوانندگان، استاد است.
نخستین داستان دربارهی نوازندهی گیتاری است که به دنبال معبود و معشوق خود به صحرایی میرود تا او را ببیند؛ ولی با یک غول برخورد میکند. وی میداند که غول او را خواهد خورد ولی متوجه میشود که با نیروی هنر میتواند در دل این هیولا تغییری به وجود آورد.
نکتهای را که میخواهم بگویم آن است که پایان داستان آن چیزی نیست که انتظارش را دارید.
آخرین داستان به نام «شیر نامریی» (شیر آشامیدنی) به زبان فارسی است. داستان شعر موزونی است که نشان میدهد که یک قدیس چگونه خلق میشود. در این بخش، خلق و خوی خارقالعادهی ایرانی دیده میشود. در عین حال نمایانگر تنوع است زیرا هنرمندان چینی، کره جنوبی، کلمبیا، ایران، ایتالیا و انگلیس در آن نقش بازی میکنند.
به باور میراسدالله که اکنون با من بر اداره سالن «غول کوچک» نظارت دارد نمایش برداشتهای مختلف از زندگی از جمله شادی و شادکامی و تلاش برای یافتن پاسخ به پرسشها، ترس و همچنین وسوسهها و هوسها را با مخاطبان به اشتراک میگذارد.
– آیا ممکن است درباره زندگی و گذشتهی خود همــ اینکه کجا بزرگ شدهاید و چگونه به نمایش عروسکی روی آوردهاید، بگویید؟
ــ من در ایران به دنیا آمدم و بزرگ شدم. اکنون بهعنوان یک هنرمند و مدیر یک تئاتر زندگی میکنم. از دانشگاه آزاد در ایران در رشتهی ترجمهی زبان فرانسه لیسانس گرفتم. همیشه علاقه و توجه مخصوصی به تئاتر داشتم ولی این توجه و علاقه در دوران تحصیلام در دانشگاه بیشنر شد و پرورش یافت. در نمایشهایی از مولیر و شکسپیر و تعدادی فیلم کوتاه بازی کردم که موجب شد خودم تعدادی فیلم کوتاه از جمله «بیماری عشق» را بسازم.
در حال حاضر با تهیهی «رؤیا و سرنوشت» به نمایش عروسکی روی آوردهام. به خیمهشب بازی عشق میورزم زیرا شما در آن پادشاه قلمرو خودتان هستید. البته من ملکهی سرزمین خود هستم؛ میتوانم با شخصیتهایی که میسازم به هر نحو که میخواهم رفتار کنم بدون آنکه از این نظر دغدغه و نگرانی داشته باشم.
علاوه بر نمایش، اکنون در حال به پایان رساندن فوق لیسانسم در رشتۀ تئاتر پیشرفته از Royal Central Callege of Speech and Drama در لندن هستم.
– چگونه میراث ایرانی شما هنرتان را تحت تأثیر قرار داد؟ خیمهشببازی قرنها سرگرمی مورد علاقه ایرانیان بوده است. آیا شما از این سنت بهرهای میبرید؟
ــ به گمان من هر هنرمندی تحت تأثیر میراث فرهنگی خود قرار میگیرد. بهعنوان یک هنرمند، فرهنگ ایران در کار من نقشی عمده دارد و از تمام امور و اصولی که در زندگی با آن آشنا بودهام از جمله خیمهشب بازی، شعر، موسیقی و رقص که ریشههای عمیقی در ایران دارند، بهره میبرم.
– واکنش تماشاگران نسبت به نمایشهای شما چگونه است؟ این تماشاگران چه اشخاصی هستند؟
ــ عملا نوع تماشاگران با زبانی که نمایش را اجرا میکنم بستگی دارد. چون من زبانهای مختلفی در نمایش به کار میبرم. هر بار تماشاگران متکلم به آن زبان برای تماشا میآیند.
هنگامی که من نمایش مولیر را به زبان فرانسه اجرا کردم بیشتر تماشاگران فرانسویزبان بودند. به همین ترتیب، اجرای نمایش به زبان فارسی، بیشتر فارسیزبانان را جلب می کند. چون این نمایش به بیشتر از دو زبان و به ویژه به انگلیسی و فارسی اجرا میشود تماشاگران بیشتر از دو گروه فارسی و انگلیسیزبان هستند. تا کنون برخورد تماشاگران بسیار مثبت بوده. در عین حال برقراری ارتباط با جامعهی ایرانی لندن بسیار هیجانانگیز است.
– آیا الان نمایشی برای آینده در نظر دارید؟
ــ فعلا میخواهیم این نمایش را برای مدتی اجرا و از آن ویدئو درست کنیم و بعد آن را در شهرهای دیگر هم نمایش دهیم.
*منبع: کیهان لایف (کیهان لندن به زبان انگلیسی)
*ترجمه از کیهان لندن