علی طهماسبی – با انتخابات اخیر رئیس جمهوری در ایران و با توجه به مسائلی چون اختلافات رئیس جمهور با «رهبر» و قوه قضاییه و با در نظرگرفتن تغییرات بزرگ در جهان و بالاخص در خاورمیانه و ورشکستگی مؤسسات مالی و دزدیهای سرسامآور در کشور این سئوال برایم مطرح شد که آینده جمهوری اسلامیچیست؟
اصولاً در تاریخ دو تئوری وجود دارد: اول اینکه عدهای بر این اعتقادند که تاریخ مثل یک مدار بسته (Circular) عمل میکند و با به وجود آمدن شرایط مشابه وقایع تاریخی تکرار میشوند. دوم اینکه گروه دیگری از مردم معتقدند که تاریخ خطی است و وقایع تاریخ حتی با شرایط مشابه دیگر به همان طریق اتفاق نمیافتد و این مثال را میآورند که تاریخ شباهت زیادی به یک رودخانه دارد و هر بار که در آن قدم بگذاریم دیگر همان رودخانه قبلی نیست.
من در این مقاله فرض را بر این میگذارم که تاریخ مانند مدار بسته عمل میکند و وقایع تاریخی با شرایط مشابه با احتمال زیاد اتفاق میافتند.
در نوشتن این مقاله به مطالعه عوامل و دلایل مشترک در رابطه با زوال امپراتوری رُم غربی، امپراتوری عثمانی، شکست انقلاب سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی و سقوط شاهنشاهی در ایران پرداختم. برای طولانی نشدن این مقاله بهطور خلاصه این عوامل و دلایلی را که باعث سقوط امپراتوریها و انقلابهای گذشته شدهاند را آوردهام.
عوامل سقوط امپراتوری رُم غربی
مورخین معتقدند که چند عامل خاص باعث زوال امپراتوری رُم غربی نشده بلکه علل زیادی در مدتی بیشتر از ۳۰۰ سال منجر به سقوط این امپراتوری گردید. دلایل خیلی مهمی که باعث سقوط این امپراتوری شد عبارتند از:
شکستهای امپراتوری رُم از امپراتوری قدرتمند ساسانی، فجایع ناشی از جنگهای داخلی، تهاجم بربرها، از دست دادن سرزمینهای شمال رودخانه دانوب، اختصاص منابع اقتصادی برای تقویت نیروی دفاعی، ایجاد بوروکراسی و در درازمدت از دست دادن علاقه مردم برای پیوستن به ارتش، بردهداری و رُل آن در جامعه و اقتصاد، سرکشی گروههایی از بردهها علیه دولت مرکزی، تضعیف شدید اقتصاد، عدم کنترل در سرزمینهای تحت اشتغال فساد گسترده اجتماعی، عدم ثبات حاکمیت، قدرت گرفتن مسیحیت و اختلافات دینی- دیکتاتوری، و از بین رفتن ارزشهای انسانی، فقر و مهاجرت گستردهی مردم، ایجاد رقبای بزرگی مانند ساسانیان وامپراتوری رُم شرقی، زوال قدرت مجلس سنای رُم غربی که مظهر دموکراسی بود.
عوامل تجزیه امپراتوری عثمانی
خلاصهای از عوامل عبارتند از:
تضعیف ارتش به دلیل ناموفق بودن محاصره شهر وین در زمان سلیمان کبیر و پس از شکست دریایی عثمانی از نیروهای متحده دریایی ایتالیا و اسپانیا. همین امر باعث تضعیف روحیه ارتش عثمانی گردید. اختلافات ناشی از دین و فرهنگ چند کشور اروپایی، مخالفت امپراتوری عثمانی درمورد بازرگانی کشورهای غرب با شرق، شورش کشورهای بالکان و مخالفت آنها با حکومت مرکزی، شروع ملیگرایی کشورهای تحت سلطه مانند یونان، صربستان و چند کشور دیگر.
مهاجرت گستردهی نخبگان و متخصصین یونانی و غیریونانی به ایتالیا، شکست در جنگ جهانی اول، عقب افتادگی در علوم و صنایع در زمانی که غرب به سرعت زیاد در پیشرفت علوم و صنایع بود.
اجرای قوانین و تفکرات بنیادگرای اسلامی که ساختار جامعه را تشکیل میداد و سلاطین عثمانی خود را خلیفه جهان اسلام میدانستند. تأثیر عمیق دین در تخریب و خاموشی چراغ علم، دیکتاتوری سلاطین و فساد در حکومت و جامعه. خسته شدن سلطان سلیمان در امر حکومت واگذاری امورمملکت به وزیراعظم و مشغول شدن به عیش و نوش در حرمسرا. سلاطین بعد از سلیمان اکثراً ضعیفنفس و نادان و ناتوان و بالا رفتن قدرت گارد سلطنتی و شورش آنها که به زوال امپراتوری کمک کرد. کشتن یا زندانی کردن اقوام نزدیک مانند برادر و پسران یا کسانی که امکان به دست آوردن قدرت و قیام علیه شخص سلطان بود. ایجاد کشورهای قدرتمند اروپایی که علاقه وافر غرب برای به دست آوردن سرزمینهای تحت سلطه امپراتوری عثمانی، اشتیاق انگلستان، فرانسه وروسیه برای اهداف سیاسی و ایجاد بندرگاه یا راههای دیگر.
بطور خیلی خلاصه تجزیه واقعی امپراتوری عظیم عثمانی پس از درگذشت سلیمان کبیر تشدید شد و با شرایطی که به وجود آمده بود این امپراتوری به بیش از ۱۸ کشور تجزیه گردید.
فروپاشی انقلاب سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی
با وجود دیکتاتوری لنین، استالین، مالینکوف وخروشچف تا اواخر ۱۹۸۰ به نظرمیرسید که اوضاع اقتصادی و سیاسی اتحادجماهیر شوروی رو به بهبود است. خروشچف آخرین رهبری بود که از پشتیبانی کمیته مرکزی حزب و انقلابیون بهرهمند بود. گورباچف تغییرات نسبتاً زیادی در سیستم سیاسی و اقتصادی شوروی داد. بخشی از این تغییرات شامل آوردن نیروهای جوان به کمیته مرکزی حزب و کم کردن محدودیتها در آزادی بیان، دین و کاهش دستگیری مخالفین بود.
بخش دیگری از این تغییرات نیز ترکیبی بود ازمارکسیسم و سرمایهداری مشابه آنچه در حال حاضر در چین به کار گرفته شده. دهههای ۷۰ و ۸۰ شاهد فساد سران حزب بود و آنها از زندگی مرفه برخوردار بودند ولی میلیونها نفر در فقر و گرسنگی بسر میبردند. این عوامل باعث جدایی مردم از سیستم و بالاخص مخالفت جوانان با رژیم گردید.
استالین برنامه پنج ساله خود را بر اساس تولیدات صنعتی و مخصوصاً مهمات جنگی گذاشت و تمامی منابع را در اختیار این برنامه گذاشت و همین باعث کمبود مواد مصرفی و ناخشنودی مردم گردید. علاوه بر این استالین دست به کشتار میلیون ها انسان که مخالف وی و برنامههایش بودند زد. بعد از برکناری خروشچف کمیته مرکزی حزب شروع به فاصله گرفتن از دیدگاههای لنین و استالین کرد و در تمام امور به طرف محافظهکاری گرایش بیشتری پیدا کرد.
در زمان کندی، جیمیکارتر و ریگان جنگ سرد غرب و اتحاد جماهیر شوروی به بالاترین سطح خود رسید. در دوران ریگان ارتش امریکا به تجهیزات بسیار مدرن دست یافت و این ابتکار عمل باعث عقبگرد تجهیزات اتمیشوروی گردید.
تحریم اقتصادی غرب از یک طرف و پایین آمدن قیمت نفت از طرف دیگر، ضربه بزرگی به اقتصاد شوروی وارد کرد.
یکی دیگر از عوامل مهم فروپاشی شوروی مربوط به ساختار این اتحادیه بود. اتحاد جماهیر شوروی از ۱۵ جمهوری تشکیل میشد و بخشی از این جمهوریها از اقوام و فرهنگهای متفاوتی بودند.
دیکتاتوری و قلدری روسها برای اقلیتهای قومی ایجاد تنش و بروز اختلاف بین روسها و تعدادی از جمهوریهای اروپایی و نهایتاً علت درگیریهایی در اروپای شرقی گردید، و این باعث تغییر رژیم در لهستان، و بعداً در چکسلواکی و یوگسلاوی گردید. تعدادی از متحدین شوروی خواستار استقلال از جمله در اوکراین و بلاروس وایالتهای بالتیک شد.
با ایجاد فضای باز سیاسی، و برنامه بازسازی میخاییل گورباچف (پروسترویکا Perestroika) جمهوریهای بیشتری خواستار استقلال گردیدند.
در اولین انتخابات آزاد بوریس یلتسین به عنوان رییس جمهوری انتخاب گردید و جنبشهای راستگرایانه، فساد و تبهکاریهای اجتماعی و سپس جدا شدن چچنیا (Chechnya) از اتحادیه باعث حذف رُل کمیته مرکزی حزب کمونیست از قانون اساسی گردید و به این ترتیب اتحاد جماهیر شوروی به طرف نابودی و تجزیه رفت.
عوامل انقلاب و سقوط شاهنشاهی ایران
به نظر عدهای از جامعهشناسان عامل اصلی انقلاب و سقوط شاهنشاهی را بایستی در عقبماندگی تاریخی جامعه ایرانیان جستجو کرد. البته سئوالی که ممکن است مطرح شود این است که آیا ایرانیان همیشه مردمیعقبمانده بودهاند یا خیر؟ گروه بسیار زیادی معتقدند که ایران تا قبل از قرن دهم میلادی جامعهای مترّقی، متمدن و پرچمدار علم و معرفت بود. حالا چگونه جامعهای با این شرایط و چه عواملی باعث این عقبافتادگی شدند.
در تعدادی از کتابها و مقالات به عوامل زیر اشاره شده:
- هجوم قبایل صحرانشین غیر ایرانی و ایجاد حکومتهای دیکتاتوری بین قرن دهم تا نوزدهم میلادی.
- گروهی دیگر که در جستجوی این عقبماندگی بودند به سراغ یورش اعراب و چیرگی دین اسلام بر تمدن آریایی رفتند.
- به هرصورت هجوم قبایل غیر ایرانی وایجاد دیکتاتوری، اعمال خشونت و کشت و کشتارهای بسیار زیاد بخشی از این مسئله را تشکیل میدهد.
- عده قابل ملاحظهای با اعتقاد به طرح توطئه، دخالت کشورهای خارجی در امور ایران را منشاء تمام مشکلات میدانند. اما با کمی تعمق این سئوال پیش میآید که همین عقبافتادگی جامعه ایرانی بود که نتوانستند از دخالت کشورهای خارجی در امور مملکت جلوگیری کند. چرا کشورهای مداخلهگر نتوانستند در امور کشورهایی با جامعه مترقی دخالت کنند؟
- نه تنها ایران بلکه تمامیجوامع اسلامی از مشکل عقبماندگی رنج میبرند. قشرهای این جوامع توانایی تجزیه و تحلیل، اندیشیدن خالی از تعصب، منطقی فکر کردن وسخن گفتن به دور از خشونت و اهانت به دگراندیشان را ندارند.
مشکل مردم متعصب به همین جا ختم نمیشود و اگر این قشر از جامعه را به درستی مورد بررسی قرار دهیم در مییابیم که این گروه از مردم توانایی قبول حقیقت را ندارند و طرح توطئه خارجیها را علت عدم پیشرفت خود میدانند.
- فساد، اسراف، خوشگذرانی و ایجاد حرمسرا از جانب حاکمان و دولتمردان در ده قرن گذشته عامل دیگری از انحطاط بود. شایع شدن فساد درحکومت باعث نفوذ کامل فساد در جامعه نیز میشود.
- با پیدایش نفت در دو قرن گذشته در ایران و احتیاج وافرغرب به منابع طبیعی و مخصوصا نفت دخالت درامور داخلی ایران رو به افزایش گذاشت.
- یکی دیگر از عوامل سقوط پادشاهی در ایران خاموش شدن چراغ علم بین قرن دهم تا نوزدهم و پیشرفت علم وصنعت در غرب و روسیه است. در دوران قاجاریه و بالاخص در دوران پهلوی که کشور از وضع اقتصادی بهتری برخوردار شد عده زیادی از مردم برای سیاحت و جوانان برای تحصیل راهی اروپا و امریکا شدند. با دیدن تمدن و صنعت و آشنایی با تعلیم و تربیت در این کشورها و بدون توجه از بنیاد و ساختار فرهنگی در غرب مسئولیت عدم پیشرفت و تمامی مشکلات را به گردن دو رژیم قاجاریه و پهلوی گذاشتند. نه تنها این گروه، حتی متفکرین، نویسندگان با ناآگاهی از واقعیتها و بدون داشتن آشنایی با دمکراسی در غرب، کتابها و مقالات زیادی در مقصر شناساندن این دو رژیم انتشار دادند.
بطور خیلی خلاصه میتوان گفت که عقبماندگی اجتماعی و عدم آشنایی مردم از جهان واطراف خود، وجود دیکتاتوری، عدم امنیت اجتماعی، حقوق فردی، رابطه اسفانگیز بین مالک و رعیت، فساد حکومت و اطرافیان عوامل مهم سقوط پادشاهی در ایران گردید.
نتیجهگیری
با بررسی و تجزیه و تحلیل عوامل سقوط امپراتوریها و انقلابات که از حوصله خوانندگان این مقاله بیرون است میتوان به این نتیجه رسید که سقوط امپراتوریها و شکست انقلابها وجوه مشترک زیادی با هم دارند. این عوامل مشترک عبارتند از:
جنگها، دیکتاتوری و کُشت و کشتارها، ایجاد بحران، ملوکالطوایفی، تأثیر مستقیم دین و یا ایدئولوژی، اوضاع بد اقتصادی، فقر جامعه، دخالت در امور کشورهای دیگر، جدایی مردم از حکومت، فساد درحکومت و دولتمردان، نفوذ فساد درجامعه، عقبافتادگی وعدم تعقل وعدم جدایی دین از حکومت جزیی از عوامل مشترک بین این امپراتوریها و انقلابها هستند که باعث سقوط و زوال آنها شده است.
حال به جرأت میتوان گفت که تمامیاین عوامل در جمهوری اسلامیدیده میشود و روز به روز هم پررنگتر میشوند و در نهایت به جدایی کامل مردم از انقلاب و جمهوری اسلامی میانجامد.
بعد از سرنگونی رژیم پهلوی در سال ۱۹۷۹ میلادی ایرانیان به درخواست خمینی رفراندومی برای جانشینی رژیم پادشاهی به مردم ایران تحمیل شد. متن شوم این رفراندم را خمینی «جمهوری اسلامی ایران» تعیین کرد. مردم بدون آشنایی و آگاهی از محتوای حقیقی و افکار پلید در پشت آن، با اکثریت قریب به اتفاق به این رفراندوم رأی مثبت دادند. در اینجاست که میتوان به عقبافتادگی اجتماعی و ناآگاهی متفکرین، احزاب، قشر روشنفکر که میبایستی پیشآهنگ مردم عوام باشند پی ببریم.
رفراندوم دومی نیز برای تصویب قانون اساسی که منشاء آن بر ولایت فقیه است ترتیب داده شد. مجدداً مردم ایران بدون هیچ شناختی یا تحقیقی از ولایت فقیه که اساس آن حکومت شیعه افراط گرایی تدوین شده بود به آن رأی مثبت دادند.
حکومت ولایت فقیه جوانان، روزنامه نگاران و نویسندگان را به خاطر اعتقادشان زندانی و اعدام کردند. زنان را سنگسار کردند، مردم را شکنجه و تعزیر اسلامیکردند و اسلام را دین صلح و صفا خواندند.
مدت کمی پس از به قدرت رسیدن خمینی، شمار طرفداران انقلابیون و احزاب از ولایت فقیه رو به کاهش گذاشت.
درگیریهای متعددی بین مجاهدین خلق، سازمان چریکهای فدایی با رژیم جدید رُخ داد و خمینی به گفته خودش با خدعه و با کنار آمدن با حزب نهضت اسلامیمخالفین را سرکوب و به دست اعدام و کُشت و کشتارهای بزرگ زد.
عواملی که در دوران حکومت اسلامی اتفاق افتاده و نهایتاً به سرنگونی این جمهوری منجر می شود بطور خلاصه عبارتند از:
دیکتاتوری، تفتیش عقاید، ولایت فقیه، کشت وکشتارهای بدون محاکمه واقعی، اعدام سران سابق حکومت شاه، کشتار بزرگ سال ۶۷، مهاجرت گسترده قشر تحصیلکردهی متفکرین، نویسندگان، دانشمندان، هنرمندان، دانشجویان، سرمایه داران و دیگر جوانانی که آیندهای برای خود در ایران نمیبینند، فساد کامل رژیم و وابستگان آنها، دخالت در امور کشورهای همسایه، صدور انقلاب اسلامی شیعهگری ولایت فقیه، تضعیف اصول اخلاقی در جامعه و افزایش فساد اجتماعی، گسترش بی حد وحصر فحشا و معتادین، اخلاف بین قوای سهگانه، مشکلات رئیس جمهور با رهبری نظام، دخالت «رهبر» در تمام امور کشور، تقلب واضح در انتخابات، عدم آزادی بیان، مطبوعات، حقوق فردی، آزادی دین.
در اختیار گرفتن کامل شبکههای رادیو تلویزیونی توسط «رهبر»، اختلاسهای گسترده دولتمردان و بستگان آنها، دزدیهای ملیارددلاری مدیران و سران سازمانهای مالی و فرار آنها از کشور، پخش جهل و خرافات دامنگیر که اساس آن در شیعهگری ولایت فقیه است. ده برابر شدن تعداد زندانیان، دخالت مستقیم سپاه پاسداران در امور اقتصادی و انحصاری کردن واردات و صادرات، نقض حقوق بشر، اختصاص دادن منابع کشور برای تولید بمب اتمی و موشکهای بلندپرواز، کاهش سطح تولیدات داخلی، شکست افتضاحآمیز از کشور همسایه عراق، تحریم اقتصادی کشورهای غربی و پایین رفتن قیمت نفت که باعث صدمه بزرگ به اقتصاد کشور شد، نداشتن حق وکیل بسیاری از زندانیان سیاسی و اعدام جوانان زیر ۱۸ سال و ایجاد دشمنی با کشورهای عرب و کشورهای دیگر.
با بیان فقط تعدادی از عوامل و شرایط موجود در جمهوری اسلامیولایت فقیه که جهنمی از ایران ساخته که زبان قادر به توصیف آن نیست و در نهایت باعث جدایی کامل مردم از جمهوری اسلامی خواهد شد.
مشابهت عوامل فوق با علل سقوط امپراتوریها و شکست انقلابها اینطور به نظر میرسد با پُررنگتر شدن نارضایتی و نفرت مردم جمهوری اسلامیرا در سراشیب سقوط گریزناپذیر قرار داده است. به قولی، دیر یا زود این سیب گندیده جمهوری اسلامی فرو میافتد.
منابع
- «هشت دلیل» از Evoh Andrews
- علل عقب افتادگی ایرانیان «ما چگونه ما شدیم» از صادق زیبا کلام
- زوال امپراتوریهای رُم غربی و عثمانی در ویکی پدیا
- جزوه ولایت فقیه «حکومت اسلامی» از روحالله خمینی
- مقاله «به برکت اسلام عزیز جوامع مسلمان در عقبافتادگی فکری بسر میبرند» از سیروس پارسا
- غربزدگی از جلال آل احمد
- «۲۱۰ دلیل در سقوط امپراتوری رُم غربی» از Alexander Demandt