شامگاه جمعه ۲۰ اکتبر به مناسبت سی و پنجمین سال پایهگذاری کانون ایران مراسمی در سالن کتابخانهی مرکزی شهرداری منطقهی کنزینگتون لندن برگزار شد.
در این مراسم که با شرکت بسیاری از ادبدوستان و علاقمندان به شعر فارسی تشکیل شده بود ابتدا مدیر کانون، دکتررضا قاسمی، گزارش مختصری از وضعیت کانون از جنبههایِ گوناگونِ آن ارائه نمود و در ضمن آن بر مشکلات مالی این نهاد فرهنگی تاکید ورزید.
سپس پروفسور تجلی کشاورز استاد ممتاز رشتهی بیوتکنولوژی دانشگاه وستمینستر سخنرانی جامعی تحت عنوان «آیا شعر در جهان آشفتهی کنونی نقشی دارد؟» ایراد نمود و با ذکر نمونهها و مثالهایی از آثار ادب فارسی، نقش شعرا را در درازای تاریخ و در جهان آشفتهی کنونی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. سخنران این نقش را از جنبههای گوناگونِ زندگی اجتماعی به یاری شناخت و فلسفهی خود تفسیر و تجلیل نمود.
پروفسور کشاورز در بحث خود بر چگونگی نقش شعر در شئون زندگی عادی و تغییرات تدریجی و ناگهانی جامعه نیز تاکید کرد.
گزیدههایی از سخنان پروفسور تجلی کشاورز را در ادامه میخوانید.
«در پاسخ به این پرسش که آیا شعر میتواند در جهان آشفتهی امروز نقشی داشته باشد، شاید بتوان گفت که «بله»، آنجا که تو بخواهی؛ و «نه»، آنجا که برای تو مطرح نباشد.
اینکه شعر چگونه تأثیری بر ما میگذارد، به عبارتی یکی تأثیر فردی آن است و دیگری تأثیر جمعی. در فرد فرد ما این اثر در تغییر حالات ماست و در جمع، در ایجاد کردن تحرکی جانانه.
اما شعر با تحرکات بسیار متنوعاش در هیچ محدودهای نمیگنجد. باید که دربارهاش گفت:
هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد
دل برد و نهان شد
هر دم به لباس دگر آن یار بر آمد
گه پیر و جوان شد
پس برای آنان که به شعر توجه دارند، شعر در جنبههای مختلفی فعال است. ما را به فضای اثیری خود میبرد که فضای رنگارنگِ ابراز موارد گوناگون است. شعر و نقش آن در رشد ذهنی و احساسی، در آگاهی به جهان بیرون و آگاهی به جهان درون، هر بار تجربه میشود.
شاید نقشی که شعر در پایداری و زنده نگهداشتن هویت یک ملت دارد را درمورد ایران عزیز بتوانیم بهتر از هر مثال دیگری ببینیم. هویتی که با زنده نگهداشتن زبان از طریق شعر، اشعار حماسی فردوسی پایدار مانده و هر ایرانیِ با فرهنگِ وطندوستی با این مطلب بسیار آشناست. آنجا که اشعار فردوسی را در گروههای کوچک و بزرگ، در قهوهخانهها و کاروانسراها میخواندند و شعلهی شور ایرانی بودن را با وجود استیلای خفقانپرورغاصبان و زورگویان برقرار میداشتند.
در جهان آشفتهی امروز، شاید آسانتر باشد که نقش شعر را در پایداری ملی و حفظ هویت ببینیم، در بیان سیاسی درک کنیم و مسوؤلیت شعر را در این محدوده و فقط دراین محدوده ببینیم و بگوییم آنجا که بیان از زیباییها با اشارات و استعارههاست، کدام نقش را در ابراز بر شناخت خود دارد؟ آنجا که طراحان بی فرهنگ با تفرقهافکنی، انفجارها و جنایات صدها، هزاران و میلیونها نفر را کشته و آواره کرده و مملکتها را تجزیه کرده و میکنند، شعر و بیان عمق فلسفه چه نقشی دارد؟ اما مطلب این است که سهلاندیشی است که دنیای بیرون و درون را جدا از هم بپنداریم، و وجوه مختلف ابراز شعر و تأثیر آنها را بر فضای ذهنی فردی و فضای جاری اجتماعی، جدا از هم بدانیم. همه با هم مرتبط و پیوستهاند و نقش شعر در گستردهی بی انفصالی جریان دارد.
اساس صحبت از آگاهی است و نقش شعر در هر جنبهاش اینست. اما اینکه آن آگاهی را شخص به چه راهی و منظوری به کار میگیرد، دیگر با خود اوست.
سؤال اینست که با وجود اشعار گوناگون در زمینهها و با عناوین مختلف، چطور است که نه فقط در دوران اخیر بلکه در طول قرون، آگاهیِ حاصل آمده انگار دیری نپاییده؟ آن همه اشعار رزمی و سیاسی و پر شور چه کردند؟ جنگها و نفاقها هنوز ادامه دارند. آن همه اشعار فیلسوفانه، عارفانه و صوفیانهی پر مفهوم که ما را از «من» به ما شناساندند چه کردند که هنوز دوتاییها و دشمنیها برقرارند.
خلاصهی مطلب، شعر چه نقشی داشته در زمانهای گذرا که این دورهی ملتهب کنونی هم جزء کوچکی از آنست؟
هرکلمه ای و کلامی، هر اشارهای و تصویری اثری دارد و این اثرات غالباً ناپیدا در عمق ذهنیت مینشینند و آن را به تحرکی اغلب ناآگاه در میآورند و این تحرکات به تدریج جمع میشوند و ناگهان سرازیر میگردند.
پس صحبت از تدریج ناگهان است. ترکیب کلمات بر دل مینشیند و ذره ذره دنیایی در درون میسازد که با هیاهوی آشفتهی دنیای بیرون روبرو میشود و چون شمشیرزنِ ذِن دشمن نمیبیند، بلکه با این جهان ملتهب در رقصی جانانه همراه میشود.»
پس از پایان سخنرانی، پروفسور کشاورز به چند پرسش پاسخ داد.
یکی از حضار این پرسش را مطرح کرد که شعر نو چه پدیدهای است زیرا برخی از اشعاری که زیر عنوان شعر نو ارائه میشود درواقع نثر است و نه نظم. شاید نثرهای خوبی باشند ولی فرم نظم و شعر را ندارند.
پروفسور کشاورز توضیح داد که او اساساً با تقسیمبندی شعر به قدیم و یا کلاسیک و یا نو موافق نیست. از نظر او شعر یا شعر است و یا شعر نیست. آنچه خصوصیت شعر است از نظر مفهوم، عمقِ احساسی- فلسفی است و از نظر ترکیب، چگونگی قرار گرفتن کلمات با هم است در یگانگی با مفهوم. در چنین دیدگاهی، یک شعر همیشه نو است چه در سرودههای پیش از ساختمان اوزان عروضی، چه در اشعار عرضه شده در آنچه شعر کلاسیکاش میخوانند و چه پس از آن در دوران معاصر. شعر ناب چون موجودی است زنده که با زمان پیر نمیشود و هربار که آن را میخوانی با مفهومی نو جلوه میکند و بر ذهن و احساس خواننده اثر دارد.
آیین سی و پنجمین سالگرد پایهگذاری کانون ایران با اهدای کتابهای علمی و تاریخی به قید قرعه به حاضران و پذیرایی از شرکت کنندگان با کیک مخصوص سالگرد کانون پایان پذیرفت.