سیاوش آذری – ازدواج رسمی در میان زوجهای ایرانی به ویژه جوانان، چه در داخل و چه در خارج کشور، کاهش شدید یافته است. بسیاری از دختران که به سن ازدواج رسیدهاند یا کمتر توانستهاند جوانی را برای شریک زندگی آینده خود جلب کنند و یا اصلا مایل به ازدواج رسمی نیستند و داشتن «دوست پسر» را بیشتر میپسندند. پسران نیز یا همسر مورد علاقه خود را نمییابند و یا با داشتن “دوست دختر” راضی به نشستن پای سفره عقد و برگزاری مراسم عروسی نیستند.
در برخی موارد، عدم ازدواج قانونی جوانان بیشتر به دلیل هزینه بالای جشنهای عروسی است که آنها را از برگزاری عقد و دیگر مراسم خاص آن باز میدارد.
در حال حاضر، برای نمونه در لس آنجلس، بسیارند دخترانی با تحصیلات عالی و برخورداری از زیبائی ظاهری که یا مرد مورد علاقه خود را نمییابند و یا از خواستگار برای آنها خبری نیست.
میل به همسریابی و تشکیل خانواده نه تنها در خارج که در داخل کشور نیز به شدت پائین آمده است و برخی از پسران و دختران بدون عقد و عروسی به اتفاق، زیر یک سقف با هم زندگی میکنند و حتی صاحب فرزند هم میشوند ولی به دلایل مختلف اقدام به ازدواج رسمی نمیکنند.
البته در ایران این نوع همزیستی، به علت تعصبات ریشهای خانوادگی مردود است. با این همه کم نیستند زوجهای جوانی که بدون ازدواج رسمی به ویژه در شهرهای بزرگ و عمدتا تهران زندگی میکنند. اما در خارج این امر شیوهای متداول شده است و مردان و زنان به دلایل مختلف، بدون برگزاری مراسم ازدواج، زندگی مشترک خود را آغاز میکنند.
برخی از جوانها ادعا معتقدند که ازدواج قاتل عشق است و تا زمانی که با هم عاشق و معشوق هستند و از زندگی با هم لذت میبرند صلح و آرامش برقراراست اما همین که به عقد و ازدواج هم در آیند آن وقت است که تعهدات و مسئولیتها عشق را از بین می برد و احساس وظیفه، احساسات عاشقانه را میکُشد.
با وجود اینکه بسیاری از خانوادههای ایرانی روی تعصبات خانوادگی این نوع زندگی مشترک را نمیپسندند، اما بر خلاف میل باطنی خود ناگزیر سکوت میکنند چون در غیر این صورت با مشکلات قانونی از جمله دخالت در حریم خصوصی فرزندان بالغ خود متهم شده و با دستگاه قضا و دادگاه طرف خواهند بود.
بسیاری از این نوع زندگیهای مشترک اگر به فرزند و سپس به جدائی و در نهایت پیدایش “مادران تنها” ختم شود بر اساس قانون مرد به پرداخت مقرری ماهیانه به زن و فرزند مشترک مکلف میشود.
در داخل ایران اما زوجهائی که بدون ازدواج که به «ازدواج سفید» معروف شده با هم زندگی میکنند، اگر در خیابان و گذر با هم مورد بازپرسی گشتهای ارشاد و یا نیروی انتظامی قرارگیرند و ثابت شود که به طور رسمی ازدواج نکردهاند تحت پیگرد قرار میگیرند. در این سوی دنیا و کشورهای آزاد اما کسی حق ندارد وارد حریم خصوصی آنان شود و در این مرد آنها را بازخواست کند. در این کشورها حتی زنانی که چند سال با مرد دلخواه خود زندگی مشترک داشته و سپس از هم جدا شدهاند اگر وضع مالی بهتری نسبت به مرد داشته باشند، میبایست به او نفقه بپردازند و اگر فرزندی داشته باشند، مادر باید هزینه سرپرستی وی را بر عهده بگیرد. اموال و اثاثیه آنها نیز به طور تساوی بین آنها تقسیم میشود. در هر صورت همیشه قانون حیّ و حاضر است تا از حقوق زن و مرد و فرزندان آنها دفاع کند و طرفین را مکلف به انجام وظایف خود در قبال یکدیگر نماید. به ویژه در مورد فرزندان قانون بسیار سختگیر است به طوری که اگر مثلا پدر از پرداخت مقرری خودداری کند، بیدرنگ به زندان میافتد، در حالی که اگر حتی مرتکب قتل شود با تامین قرار ممکن است تا تشکیل دادگاه از رفتن به زندان معاف شود.
به هرحال، شمار زوجهای مشترک که با هم در زیر یک سقف زندگی میکنند، به شدت در حال افزایش است. برخی جوانان ایرانی که با هدف تحصیل به امریکا آمدهاند با زن یا مرد دلخواه خود به زندگی مشترک پرداخته و تحصیلات خود راهم دنبال میکنند و با گذشت زمان کم کم خانوادههای خود را در ایران از وجود شریک زندگی خود آگاه میسازند. به ویژه دختران ایرانی که نسبت به پسران محدودیت بیشتری در این زمینه دارند، با خود میاندیشند که با فرسنگها فاصله، واکنش پدر و مادر آنها نمیتواند آنها را از تصمیم خود باز دارد و اگر موافق باشند حتی به ترتیبی شریک زندگی خود را به ایران هم میبرند و به خانواده معرفی میکنند.
یکی از دختران ایرانی که هم اینک سرگرم طی دوره دکتراست و مایل نیست ناماش را منتشر شود، با مرد دلخواهش زندگی میکند و میگوید: مگر نه اینکه من باید همسر آیندهام را بپسندم و با او زندگی کنم؟ من همین جوان دیپلمه اتومبیلفروش را قبول دارم. حرف دیگری هم هست؟!
نظیر این استدلال را میتوان از زبان بسیاری جوانان که زندگی مشترک بدون عقد و ازدواج دارند شنید.
دوران عوض شده و باید تغییرات را پذیرفت و قبول کرد، وگرنه راه دیگر چیست؟!
برخی دختران دم بخت که با وجود تجربه چندین دوست پسرهنوز مرد دلخواه خود را پیدا نکردهاند از بیم گذشت زمان و احتمال محرومیت از آرزوی بچهدارشدن، با استفاده از تکنولوژی جدید، تخمکهای بارداری خود را منجمد یا “فریز” کردهاند برای روز مبادا. با توجه به پیشرفت علوم پزشکی، امروزه پزشکان قادرند نوع فرزند را نیز پیشاپیش تعیین و تخمک زن را برای بارداری در سالهای بعد منجمد کنند.
این شیوه هم اکنون توسط بسیاری دختران ایرانی به کاربسته شده است. با این همه دختران ایرانی حتی با وجود زیست و زندگی در کشورهای آزاد و تطبیق نوع زندگی خود با فرهنگ و مردم کشورهای دیگر اما حاضر نیستند سخنان خود را به طورعلنی و با ذکر هویت بیان کنند و این به فشار و سانسوری مربوط میشود که از سوی فرهنگ غالب بر جامعه تحمیل میگردد.