گزارش ویژه کیهان لندن – جمهوری اسلامی ایران از بدو تاسیس در سال ۱۹۷۹- ۱۹۸۰ دشمنی علنی خود با اسرائیل را اعلام کرد. روحالله خمینی بنیانگذار آن جمله معروف «اسرائیل باید نابود شود» را شعار اساسی نظام تازهتأسیس قرار داد و مقامات دیگر نیز پس از او با همه امکانات تلاش کردند این شعار یکی از ستونهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی بماند.
بر اساس همین سیاست بود که حاتمبخشیهای رژیم اسلامی به حماس، جهاد اسلامی و حزبالله لبنان و دیگر سازمانهای شبهنظامی که خودش نیز در شکل گرفتن برخی آنها نقش داشت، آغاز شد؛ رژیم جمهوری اسلامی در این زمینه هر آنچه از دستاش برآمد کوتاهی نکرد، از حمایت مالی گروههای تروریستی تا فرستادن موشک به غزه و جنوب لبنان؛ این در حالیست که اسرائیل تا قبل از آمدن خمینی هیچ مشکلی با ایران نداشت. ایران میتوانست نقش سازندهای در روند صلح خاورمیانه بازی کند و مانند خیلی از کشورها در آشتی دادن اسرائیل و اعراب نقش ایفا نماید اما مقامات جمهوری اسلامی نه تنها این کار را نکردند بلکه سعی کردند، کاسه داغتر از آش برای فلسطین شوند؛ حتی خود فلسطینیها اسرائیل را به رسمیت شناختند و آن را به عنوان یک کشور عضو سازمان ملل قبول کردند. اغلب کشورهای عربی یا روابط رسمی با اسرائیل دارند یا روابط خود را مشروط به مصالحه اسرائیل با فلسطینیها کردهاند و اغلب نمایندگان کشورهای عربی در حاشیه کنفرانسها بینالمللی و غیره با نمایندگان اسرائیل سخن میگویند و دست میدهند. ولی جمهوری اسلامی همچنان شعار نابودی اسرائیل میدهد؛ شعاری که با روند صلح عربها با اسرائیل از یک سو محلی از اعراب ندارد و از سوی دیگر هیچ مصلحت و منفعتی برای ایران ندارد. اسرائیل نه مشکل مرزی با ایران دارد و نه در گذشته با ایران دشمن بوده است.
جمهوری اسلامی با این سیاست مزمن و زیانبار به اسرائیل این امکان را داده که دست به سیاست مقابله «به مثل» بزند. احتمال دارد این سیاست در حمایت اسرائیل از گروههای قومی خود را نشان دهد. صحبت حمایت اسرائیل از گروههای قومی تقریبا چند سالی است که بر زبانها افتاده است. برخی گزارشها حکایت از ارتباط برخی تشکلهای قومی از مناطق مختلف ایران از غرب و جنوب با تلآویو دارد اما این گزارشها از سوی منابع رسمی تایید نشده و تنها در میان فعالان سیاسی خارج از کشور رد و بدل میشود.
وبسایت «ایلاف»
وبسایت ایلاف توسط عثمان العمیر یکی از روشنفکران لیبرال و سکولار عربستان سعودی اداره میشود. العمیر زمانی سردبیر روزنامه فرامنطقهای شرقالاوسط بود. خبرگزاری ایلاف در بین رسانههای عرب به درز دادن اخبار مربوط به اسرائیل و عربها معروف است؛ گفته میشود این خبرگزاری پیامهایی که دیگر خبرگزاریهای عربی بنا به دلایلی قادر به نشر آن نیستند، منتشر میکند.
ایلاف روز پنجشنبه هفته گذشته مصاحبهای با ژنرال گدی آیزنکات، رئیس ستاد ارتش اسرائیل منتشر کرد و وی در این مصاحبه گفت که کشورش آماده همکاری با ریاض به منظور مقابله با برنامههای ایران برای «کنترل خاورمیانه» است.
ژنرال آیزنکات در این مصاحبه همچنین گفت: «ما آماده تبادل تجربه با کشورهای میانهرو عرب و تبادل اطلاعات امنیتی برای مقابله با ایران هستیم».
وی در پاسخ به این پرسش که آیا تا کنون اسرائیل اطلاعاتی را با سعودی در میان گذاشته است، گفت که «ضرورت ایجاب کند، و ما آماده تبادل اطلاعات هستیم. ما و آنها منافع مشترک زیادی داریم». ارتش اسرائیل مطالب منتشر شده در ایلاف را تایید کرده است.
اغلب خبرگزاریها از جمله خبرگزاری فرانسه خبر ایلاف را منتشر کردند. این خبر به دلیل غیرعادی بودن مناسبات دیپلماتیک سعودی و اسرائیل کمی غیرطبیعی به نظر میرسید. به نظر میرسد ایلاف با انتشار این نوع اخبار میخواهد افکار عمومی جهان عرب را آزمایش کرده و آنها را برای یک اتحاد رسمی میان اسرائیل و کشورهای عربی در آینده نه چندان دور مهیا کند.
این خبرگزاری در حالی که خبر مصاحبهی رئیس ستاد ارتش اسرائیل هنوز در بین رسانهها و تحلیلگران رد و بدل میشود بار دیگر روز سهشنبه، ۲۱ نوامبر، مقالهای از ایدی کوهین استاد دانشگاه «بار ایلان» در اسرائیل و کارشناس مطالعات استراتژیک خاورمیانه، منتشر کرد با این عنوان تحریکآمیز: «اسرائیل باید به «الاحواز» کمک کند تا از اشغال ایران آزاد شود»!
کوهین در این مقاله گفته است: «در راستای اوضاع بحرانزده منطقه خاورمیانه و در پی حوادث، تغییرات و رویدادهای جدیدی که به ناامنتر شدن وضعیت این منطقه منجر شده است، تحلیل و درک رویدادها واضحتر میشود. این رویدادها برای ما اسرائیلیها یک چشمانداز متفاوت را روشن کرده که عربها دیگر نه تنها دشمن ما نیستند بلکه ممکن است همپیمان و دوست ما باشند زیرا دشمن مشترک ما یکی است و آن هم ایران است».
کارشناس اسرائیلی میافزاید: «ایران دشمن امت اسلامی و عربی است. ایران چهار کشور عربی را اشغال کرده و مقامات این کشور با افتخار اعلام میکنند که بر ۴ پایتخت عربی مسلط هستند. ایران در سال ۱۹۲۵ «الاحواز» [منظور استان خوزستان ایران است] را اشغال کرد و با استفاده از همه راههای غیرقانونی تلاش کرد تا هویت عربی آن را مسخ کند؛ در سال ۱۹۷۱ جزایرسهگانه امارات را اشغال کرد و امروز منطقه را به آشوب کشیده و تلاش میکند که در سایه آشوب و جنگ به توسعهطلبی در کشورهای عربی ادامه دهد. ایران سوریه، لبنان، عراق و یمن را اشغال کرده و اکنون برای اشغال بحرین تلاش میکند».
این کارشناس اسرائیلی که بر خلاف برخی از زمامداران جهان از جمله مقامات اسرائیل و آمریکا، نه از حکومت یا رژیم ایران و جمهوری اسلامی بلکه از «ایران» به طور عام نام میبرد، در بخش دیگری از مقالهاش نوشته است: «اگر فرض کنیم اسرائیل زمینی را از عربها اشغال کرده است، ایران چهار کشور عربی را اشغال کرده و اکنون با تمام توان برای اشغال بحرین تلاش می کند .ایران بزرگترین پشتیبان مالی و تسلیحاتی تروریسم در جهان است. این کشور جنبش تروریستی حماس و جنبش الجهاد را حمایت می کند. بنابراین، دولت اسرائیل باید از هر ملتی که سرزمینشان توسط ایران اشغال شده است، حمایت کند.» وی سپس با صراحت درباره سیاست ماجراجویانه و مداخلهگرانهی خود توضیح میدهد: «ما اکنون در اسرائیل با موضوع احیای مشروعیت دولت «الاحواز» به عنوان یک کشور مستقل عربی روبرو هستیم. ما بر این باوریم که این یک کشور عربی اشغال شده توسط ایران است. منابع و اموال از قبیل نفت و گاز، انرژی و سایر منابع خود را از الاحواز غارت کرده و برای کمک به پروژههای تخریبی خود و شبه نظامیانش در خاورمیانه استفاده کرده است. موضع ما در باره جزایر اشغال شده امارات متحده عربی نیز برگرداندن آنها به امارات است. دشمن ما یکی است و منافع ما با عربها نیز یکی است؛ ایران تنها ارگان بینالمللی حمایت از انواع تروریسم است».
این کارشناس اسرائیلی که آن روی سکهی سیاستهای جمهوری اسلامی را به نمایش میگذارد، بر سال ۱۹۲۵ تاکید کرده است. این تاریخ به تبعید شیخ خزعل در ۲۰ آوریل ۱۹۲۵ بر میگردد؛ در آن سال دولت مرکزی ایران در زمان رضاشاه شیخ خزعل حاکم محلی استان خوزستان را به تهران تبعید کرد و وی سپس در همانجا کشته شد. تبعید شیخ خزعل و پایان دادن به تحریکات ارتجاعی او که در خدمت سیاستهای انگلیس صورت میگرفت، بر بستر تغییر ساختار دولت ایران از «ممالک محروسه» به «دولت شاهنشاهی مرکزی ایران» رخ داد. این تغییرات مهم تنها شامل شیخ خزعل نبود بلکه همه حاکمان ملوکالطوایفی در همه استانهای ایران را در بر میگرفت. اما این کارشناس اسرائیلی ظاهرا اطلاعات تاریخی خود را بر مبنای مواضع سیاسیاش نه علیه جمهوری اسلامی بلکه علیه ایران تنظیم کرده است.
ایدی کوهین در مقالهی خود در وبسایت ایلاف از همهپرسی اقلیم کردستان در عراق نیز به شدت دفاع کرده در حالی که موضعگیری اسرائیل به زیان کردها تمام شد.
اسرائیل و «حمایت» از عربهای ایران
حمایت برخی از نیروهای اسرائیل، مانند ایدی کوهین، از عربهای ایران صرفا از مواضع سیاسی علیه جمهوری اسلامی و به عنوان یک ابزار فشار ریشه میگیرد. همین اسرائیل در ۲۵ نوامبر سال ۱۹۶۳ یکی از سازمانهای آزادیبخش عرب در استان خوزستان موسوم به «اللجنه القومیه العلیا» را که برای یک قیام مسلحانه خود را آماده میکرد، به وسیله ماموران موساد کشف کرد و اطلاعات کامل آن شبکه را به ساواک داد که اغلب رهبران آن حرکت مسلحانه از جمله محییالدین الشیخ حمیدان الناصر الکعبی و دهراب اشمیل الناصری الکعـبی و عیسى المذخور النصاری بازداشت و پس از محاکمه در اردوگاه شهر اهواز تیرباران شدند.
عربهای ایران مانند همه ایرانیان دیگر و گروههای قومی ایرانی با مردم فلسطین همدردی میکنند و مشکل آنها مانند بقیه مردم ایران با رژیم این کشور است. در عین حال رویدادهای تلخ کردستان عراق پس از همهپرسی استقلال که حمایت اسرائیل یکی از بهانههای برخورد شدید دولت مرکزی عراق، ترکیه و ایران با آن شد، برای همه اقوام ایرانی تجربه بسیار مفیدی است که بار دیگر ثابت میکند سرنوشت هیچ قوم و مذهبی در کشورهای با تنوع قومی و مذهبی نمیتواند به تنهایی و به امید حمایت کشورهای دیگر تعیین شود بلکه در پیوند و تفاهم و توافق و هبستگی با همه مردمان آن سرزمین؛ و ایران از این قاعده مستثنی نیست.
تلاش برخی از نیروهای اسرائیلی برای ورود کشورشان به عرصه داخلی ایران و جهتگیری کشورهای عربی به یک اتحاد عملی احتمالی با تلآویو، واکنش به سیاستها و عملکرد دشمنانهی جمهوری اسلامی علیه اسرائیل و همچنین کشورهای عربی است.
تأسیس و تأمین و حمایت از گروههای شبهنظامی شیعه توسط جمهوری اسلامی کافی نبود، اکنون جمهوری اسلامی با تاسیس بیش از ۴۰۰ پایگاه نظامی در سوریه نیروهای خود را در نوار مرزی این کشور با اسرائیل متمرکز کرده است.
رژیم ایران برای دوران پس از داعش و نفوذ و بقای دائمی در سوریه و عراق و لبنان خودش را آماده کرده است. برای اسرائیل چندان مشکل نیست که «ایران» را به عنوان خطر بالقوه به افکار عمومی مردمان منطقه و جهان بقبولاند. حکومت ایران سالهاست با بازوهای شبهنظامی خود علیه اسراییل و دیگر کشورهای عرب در منطقه میجنگد و عجیب نیست اگر اعراب و اسرائیل جبههای جهت مقابله با سلطهجویی حکومت ایران تشکیل دهند. بر همین اساس چندی پیش هم از سوی عربستان و هم از سوی مقامات آمریکا مقابله با سیاستهای ایران در قالب «جنگ نیابتی» مطرح شد. یعنی به همان شیوهای که جمهوری اسلامی در خارج از مرزهای خود با «دشمنان» میجنگد، این «دشمنان» هم با نیروهای وابسته به خود در داخل ایران علیه حکومت خواهند جنگید! مقالهی ایدی کوهین، کارشناس اسرائیلی، در وبسایت ایلاف، زنگ خطری برای شروع این جنگ نیابتی، توسط گروههای وابسته به کشورهای خارجی، این بار در داخل خاک ایران است. همان گونه که انواع شبهنظامیهای وابسته در عراق و سوریه و یمن و… برای جمهوری اسلامی میجنگند!