چند گردان از شبهنظامیان سپاه و بسیج، روز یکشنبه، ۵ آذر، در مقبره آیتالله خمینی در مراسمی با عنوان «تجدید عهد بسیجیان با آرمانهای امام خمینی» مستقر شدند و محمدعلی جعفری، فرمانده کل سپاه برای آنها سخنرانی کرد.
سخنرانی جعفری حاکی از آن است که جمهوری اسلامی ایران دیگر اصراری به تکرار شعار «حضور مستشاری» سپاه در عراق و سوریه و یمن ندارد و در عمل به آنچه سازماندهی نیروهای مقاومت در سطوح مختلف در کشورهای منطقه است تاکید کرده و همچنین به آن «افتخار» میشود.
فرمانده سپاه اعلام کرد «هستههای مقاومت مسلحانه در کشورهای منطقه و کشورهای جهان تشکیل شده است و امروز به صورت رسمی تشکیل بسیج جهان اسلام را اعلام میکنیم».
او تاکید کرده «بسیج الگوی مقاومت ایستادگی برابر نظام سلطه است و اکنون در حال گسترش به دیگر کشورها است».
جعفری حزبالله لبنان، «مدافعین مردمی سوریه» که شمار آنها را ۱۰۰ هزار نفر اعلام کرد و حشدالشعبی را «نیروی عظیم مقاومت» دانست که فرهنگ بسیجی به آنها منتقل شده و میتوانند در «جنگ جهانی علیه انقلاب اسلامی ایران» یا «دفاع مقدس» نقشآفرینی کنند.
شبیه آنچه جعفری در سخنان خود بیان کرد، در همین مراسم از زبان محمدرضا یزدی فرمانده سپاه محمد رسولالله تهران نیز تکرار شد.
او نیز عنوان کرد: «وعده امام خمینی مبنی بر تشکیل بسیج جهان اسلام، امروز در غرب آسیا و با حضور بسیجیانی از شش کشور ایران، لبنان، سوریه، عراق، افغانستان و پاکستان محقق شده است».
او تاکید کرد، بسیجیان آماده هستند تا با سایر نیروهای انقلاب همکاری کنند و با کسانی که در کاروان انقلاب هستند، اختلافی نخواهند داشت و با سایر دستگاههای اجرایی همراه و هماهنگ برای خدمت رسانی و محرومیتزدایی تلاش میکنند «تا مردم لذت زندگی در حکومت اسلامی را احساس کنند»!
ادامهی خودبزرگپنداری
دستکم محتوای سخنرانی فرماندهان سپاه در روزهای گذشته پس از اعلام خبر «پایان داعش» و نامهنگاریهای علی خامنهای و قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس، نشان میدهد که آنها خود را در مرحلهای میبینند که تجلّی تفکر بسیجی را نه تنها در جغرافیای «مقاومت» در خاورمیانه، بلکه فراتر از آن در غرب آسیا و اروپا و دیگر نقاط جهان جستجو میکنند.
اوضاع بحرانی خاورمیانه و هزاران کشته و میلیونها آواره که نتیجه رقابتهای سیاسی قدرتهای منطقه است و به شکل جنگهای نیابتی بروز کرده و یک پای ثابت و مهم آنها سپاه و نیروهای شبهنظامی وابسته به آن است از نظر رهبران جمهوری اسلامی دستاوردی بزرگ در مسیر انقلاب و سلطهی قدرت شیعه برای ایستادگی و پایداری در مقابل غرب و کشورهای عربی است.
این وضعیت ادامهی همان «خودبزرگپنداری» فرماندهان سپاه است که نظام جمهوری اسلامی به آن مبتلاست و در کلام این فرماندهان نیز به روشنی پیداست. همین خودبزرگبینی و توهم باعث شده آنها خود را در یک جنگ جهانی علیه انقلاب اسلامی ببینند و این رسالت را احساس کنند که در این جنگ نباید از چیزی فروگذار باشند و باید دست به هر کاری با هر روشی بزنند.
تصاویر اجتماع گردانهای بسیج و سپاه در مقبره خمینی به خوبی نشان میدهد که در این لشکر بزرگ که فرماندهان سپاه مدعی آن هستند چیزی به اسم شرط سنی معنا ندارد. آنها برای دست پر نشان دادن خود از نوجوانان کم سن و سال و زنان و کودکان گرفته تا مردان و زنان کهنسال را به خط میکنند تا قدرت خود را به رخ بکشند.
از طرفی آنچه در سوریه و عراق برای حکومت ایران به دست آمده، ابزاری شده برای حمله به جناح اصلاحطلب و دولت. آنها با استفاده از رسانههای خود یک دوقطبی ایجاد کردهاند که یک سرش قاسم سلیمانی است به عنوان نماد اقتدار و ایستادگی در مقابل آمریکا و اسراییل که دستاورد آن نابودی داعش است و یک سر دیگرش محمدجواد ظریف که میخواست با گفتگو و دیپلماسی منافع ایران را تامین کند و برجام را امضاء کرد ولی شکست خورد و تحریمها و وضعیت بد اقتصادی و گران شدن نان و کوچک شدن سفرهی مردم، به خیال آنان، نتیجه این شُل دادن در مقابل غربیهاست.
دو قطبی پُرمنفعت
این دوقطبی در بین حامیان رژیم جاذبه ایجاد کرده و از آنجا که بخشی از اصلاحطلبان هم در روزهای گذشته فرصتطلبانه به تعریف و تمجید از سلیمانی پرداختند و او را «سردار ملی» نامیدند، تنور تندروها بیشتر داغ شده و همین تعاریف و تقدیرها را نشانهی موفقیت ایستادگی سپاه معرفی میکنند که «اصلاحطلبان هم به آن رسیدهاند و اعتراف میکنند».
بسیاری از چهرههای سرشناس اصلاحطلب که با نادیده گرفتن رفتار سپاه در منطقه سلیمانی را ستودهاند همانهایی هستند که خود از آسیبدیدگان سپاه و جریانهای امنیتی- سیاسی داخل ایران هستند.
اینکه بعضی اصلاحطلبان به ستایش سلیمانی و سپاه پرداختهاند البته زمینه را برای ادامهی حیات سیاسی بیثمر آنها مهیاتر میکند و نوعی پیام به حکومت است که آنها را هم زیر چتر خود بداند، اما تناقض آنجاست که این مسیر تنها منافع بخشی از اصلاحطلبان چرخ پنجم در قدرت را تامین میکند. اما حتی در بین آنهایی هم که ظاهرا آسیبدیده از جانب سپاه و محافظهکاران هستند تعریف از قاسم سلیمانی یک ارزش و رسالت قلمداد شده است.
در روزهای گذشته رسانهها و روزنامههای نزدیک به اصلاحطلبان نه تنها مانند کیهان چاپ تهران و تسنیم و فارس در بوق سلیمانی دمیدند بلکه در برخی تمجیدها گوی سبقت را نیز از آنها ربودند.
روزنامه اعتماد، اول آذر، در صفحه اول خود با انتشار تصویری از سلیمانی در تیتری بزرگ نوشت: «الوعده وفا» و الیاس حضرتی در سرمقالهای با عنوان «وفای به عهد خوبان» به تعریف و تمجید از فرمانده سپاه قدس پرداخت.
«ژنرال خاورمیانه» تیتر شرق بود و «وعده صاق» تیتر روزنامه آرمان که هر دوی آنها در صدر رسانههای به اصطلاح اصلاحطلب قرار دارند.
شاید گفته شود که آنها چارهای نداشته و دستور بر این بوده است! اما چرا روزنامه اصلاحطلب قانون چنین خوشرقصی نکرد یا روزنامه اطلاعات که اتفاقاً ارگان ولی فقیه است از پرداختن به قاسم سلیمانی در رفت و چنانکه اصلاحطلبان به او پر و بال دادهاند خود را درگیر این ماجرا نکرده است؟ محمود دعایی، مدیر مسوول روزنامه اطلاعات از رفقای نزدیک محمد خاتمی رییس «دولت اصلاحات» است.
در بین چهرههای اصلاحطلب محمدعلی ابطحی، در صفحه اینستاگراماش نوشت بر اساس منافع ملی باید از سلیمانی تشکر کرد و او باعث «غرور ایرانی» است.
آذر منصوری، عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت واکنش متعادلتری به ماجرا داشته و در توییتی نوشت: «آخرین دژ داعش سقوط کرد از این پیروزی همه خوشحالیم و جای تبریک دارد، اما نباید به ریشههای رویش این گروهها بیتوجه بود و تا ریشهها هست، باید نگران رویشی دیگر با نام و عنوانی دیگر بود».
بدیهی است در بدنه اصلاحطلبان منافع اکثریت، با قرارگرفتن زیر چتر رژیم تامین شود، حالا باید از آن دسته شهروندانی که همچنان امیدوار به جریان اصلاحات هستند پرسید تا چه اندازه به شعار آنها مبنی بر دموکراسی و تامین منافع ملی میتوان امیدوار بود و اصلا به آن اعتماد داشت آن هم در شرایطی که همینها تا چند ماه پیش دستدرازیهای سپاه در سیاست و اقتصاد را عامل زمینگیر شدن دولت روحانی و خاتمی میدانستند.