عکاسان حرفه‌ای مطبوعات و ابتکارات‌شان

جمعه ۲۸ فروردین ۱۳۹۴ برابر با ۱۷ آپریل ۲۰۱۵


سیاوش آذری – عکاسان حرفه‌ای مطبوعات که دراصطلاح فرنگی، فتوژورنالیست نامیده می‌شوند برخی اوقات برای تهیه عکس خبری ناگزیر به خلق سوژه می‌شوند.

کار آنان دست کمی از گزارشگران خبری ندارد و عکس‌هایی که می‌گیرند گاه همان اهمیتی را دارد که یک گزارش نوشته شده ممکن است دارا باشد.

ماجراهای عکاسیدر اغلب موارد چاپ یک عکس خوب خواننده را به خواندن گزارش خبری ترغیب می‌کند.

عکاسان خبری در خارج از ایران به ویژه در کشورهای پیشرفته اهمیت فراوانی دارند اما در کشورهای در حال توسعه مانند ایران هنوز به ارزش و اعتبار کار ایشان پی نبرده‌اند.

پرنسس ان خواهر ملکه الیزابت دوم سال‌ها قبل در حالی که سرهنگ تاونزند سخت عاشق او بود و حتی برای جلب توجه معشوقه با هواپیما از زیر پل لندن گذشت،  اما همسری عکاس کاخ را به خلبان نظامی ترجیح داد.

اشاره به کار چند عکاس حرفه‌ای خارجی و داخلی حساسیت و اهمیت کار فتوژورنالیست‌ها را بیشتر آشکار می‌سازد.

ابتکار عکاس فرانسوی

سال‌ها قبل عکاس نشریه معتبر پاری ماچ در ایران برای عکس‌برداری از  مراسم خداحافظی رئیس جمهوری پاکستان با شاه که با قطار مخصوص از تهران به میرجاوه و از آنجا به کشورش باز می‌گشت و شاه در پای پلکان هر لحظه حرکت قطار را انتظار می‌کشید. در همین هنگام عکاس فرانسوی نفس‌زنان از راه رسید. اگر می‌خواست خود را به جلو قطار برساند با توجه به ازدحام بدرقه‌کنان مقدور نبود. زاویه دیگری که بتوان عکس مناسب گرفت هم وجود نداشت. بعلاوه هر لحظه ممکن بود قطار حرکت کند و فرصت از دست برود. ناگهان فکری به خاطرش رسید. همان دم تِلِه را روی دوربین گذاشت و با میزان کردن آن یک دست را به دهان برد و سوت بلندی کشید. به نحوی که هم شاه و هم رئیس جمهوری و سایر بدرقه‌کنان درسکوت مطلقی که بر ایستگاه حکم‌فرما بود سر خود را به سویی که صدای سوت بلند شده بود برگرداندند. عکاس فرانسوی کلید دوربین را زد و با صدای بلند تشکر کرد و عکس دلخواه را برای نشریه‌اش مخابره کرد.

در کاخ  کرملین

محمدرضاشاه و شهبانو فرخ در سفر رسمی به اتحاد جماهیر شوروی سابق در ضیافت شام نیکلای پادگورنی صدر هیئت رئیسه اتحاد شوروی شرکت کرده بودند ولی به عکاسان همراه مهمانان ایرانی اجازه استفاده از دوربین و عکس‌برداری داده نشد و میزبانان با تاکید گفتند ما خودمان عکس در اختیارتان قرار می‌دهیم. عکاسان هر چه اصرار ورزیدند افاقه نکرد.

من کمی در بلند سالن ضیافت را باز کردم و از آنچه دیدم به راز ممنوعیت عکس‌برداری پی بردم. تابلوهایی که بر دیوارهای سالن ضیافت نصب بودند زنان برهنه‌ای را نشان می‌داد که ظاهرا میزبانان نمی‌خواستند در جائی دیده شود. عکاسان کرملین که حد و مرز عکس‌برداری را می‌دانستند عکس‌ها را به گونه‌ای می‌انداختند که آن تابلوها دیده نشوند.

عکاس ایرانی

در قزوین زلزله مهیبی رخ داده و گروه زیادی از دهقانان در دهات و قصبات بوئین زهرا و رودک جان خود را از دست داده بودند.

وقتی به اتفاق باقر زرافشان عکاس باذوق کیهان به محل حادثه شتافتیم ۲۰۰ جنازه توسط مردم از زیر آوار بیرون کشیده و با آب رودخانه شسته و منتظر رسیدن کفن بودند.

زرافشان به طرف جنازه‌هایی که در کنار هم ردیف شده بودند نرفت بلکه مدام در فکر بود چگونه عکسی تهیه کند که هم زلزله را تصویر کند و هم واکنش ساکنان ده را نشان دهد.

ناگهان چوب قطوری را که از لابلای سقف فروریخته ای نمایان بود بیرون کشید و به دست پسربچه ۱۲ ساله ژنده‌پوشی که جان به در برده بود داد. سپس او را جلو تَلی از آوار قرار داد و ناگهان سیلی محکمی به گوش پسربچه نواخت! پسرک بینوا گریه‌اش بلند شد و زرافشان در همان حال عکس او را گرفت. بعد صورت او را بوسید و چند سکه کف دست‌اش گذاشت.

آن عکس بهترین عکس از میان تصاویر زلزله قزوین شناخته شد و سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی عکس را از روزنامه کیهان خرید و روی بلیط‌های بخت‌آزمائی چاپ کرد و کلی بلیط برای کمک به زلزله‌زدگان فروخت.

شاهکار دیگر

در استخر امجدیه مسابقه شیرجه بین نوجوانان برگزار می‌شد. باقر زرافشان مأمور شده بود برای کیهان ورزشی عکس جالبی تهیه کند. هرچه این در و آن در زد سوژه جالبی به نظرش نیامد تا اینکه پیرمرد ۸۰ ساله‌ای نظرش را جلب کرد. به هر ترتیب بود او را راضی کرد بالای سکوی بلند استخر بایستد. بعد جوانی را آماده کرد که وقتی پیرمرد بر بالای سکوی «دایو» قرار گرفت به اشاره او به داخل استخر هُل‌اش بدهد! پیرمرد با دلهره در نقطه عمیق استخر در آب فرود آمد.

زرافشان بعد از گرفتن عکس دلخواه که روی جلد کیهان ورزشی چاپ شد یک اسکناس پنج تومانی کف دست پیرمرد گذاشت.

برای تهیه عکس آیت‌الله حسین بروجردی به اتفاق شادروانان سیامک پورزند و قدرت داوودی عکاس برجسته کیهان به قم رفتیم. در گرگ و میش بامدادی عکاس مرا به پشت بام مسجد حرم برد. دست‌هایم را از طرفین باز کرد و گنبد حضرت معصومه را در میان دست‌هایم زوم کرد و یک عکس جالب برای نیویورک تایمز گرفت.

متأسفانه هیچ کدام از این عکس ها در دسترس نیست.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=9805