بهنام امینی – ناآگاهی از پیشینه و ساختار یک واژه موجب میشود تا نه تنها آن واژه و حاملهایی که بر دوش آن قرار داده شده به تمامی از بین برود بلکه موجب تنش در فضای سیاسی و سردرگمیدر میان افکار عمومی و نهایتا منجر بی ارج شدن آن واژه در دیدگاه مردم شود مردمیکه در طی چهار دهه گذشته هر بار با یک نام و تیتر از یک روزن گزیده شدهاند.
اتفاقی که اقای نوریعلا بدون توجه به هشدارهای دیگران اخیرا مرتکب آن شده و این بار میرود تا یکی از ملیترین واژهایی که میبایست در این برهه حساس دستگیر این راه طولانی باشد را به سرنوشت دیگر واژهها و بازیهای تکحزبی شکست خورده دیگر تبدیل کند. آنگونه که بازیهای تک نفره دیگری پیش از این همچون کنگرهها و جبههها و شوراها از نفس افتادند.
امروز اما باید گفت بزرگترین اشتباه کاربردی از واژه مهیستان در مسیر ائتلافسازی این بوده که به آن پسوند داده شد، و از آن قالب جدیدی ساخته شده به نام «مهستان سکولاردموکراسی»، هر کس اندکی از ساختار مهیستان باستانی ایران آگاهی داشته باشد میداند که چینش این واژهها کنار هم به تمامی نادرست و غیرعلمی است مگر آنکه هدف صرفا کامیابی جناحی و گروهی از آن باشد. چرا که این واژه اصولا پسوندناپذیر است هرگونه پیشوند و پسوند حزبی و عقیدتی و گروهی و سیاسی و نژادی که به این واژه متصل گردد یعنی عملا آن را از ماهیت فلسفی و حقیقی خود تهی کرده است.
اشتباه زمانی بیشتر شد که اقای نوریعلا به آن پسوندها و شاخههای دیگری افزودند و آن واژه ترکیبی و مجعول «مهیستان در تبعید» در کنار «دولت در تبعید» بود. بنیان این تعبیر هم نیز از لحاظ پیشینه و عملکرد اشتباه است چون نه بنده به عنوان نسل سوم این انقلاب، نه بزرگترها هرگز به یاد نداریم که آقای نوریعلا یا دوستانشان در جبهه سکولاردموکراسی احیانا در سمت نخست وزیر یا رئیس دولت یا چیزی شبیه این بوده باشند که بر اثر وقوع انقلاب اسلامی، هیات دولت ایشان ناچار به تبعید به کشورهای دیگر شده باشد، یا در یک روند شفاف و دموکراتیک بخش نسبتا بزرگی از جامعه به ایشان ماموریت تشکیل دولت داده باشند. اگر این عنوان درست میبود میتوانست دست کم درمورد دکتر شاپور بختیار مصداق عینیتری داشته باشد، یا در روزگار کنونی مثلا در مورد اعضای جدا شده از رژیم بشار اسد مانند ریاض حجاب یا پیش از او عبدالحلیم خدام.
مسئله سوم آن است که شوربختانه به نظر میرسد هیچ کدام از نظریهپردازان گروههای سیاسی حاضر کنونی اپوزیسیون چه موافق و چه مخالف آگاهی کاملی از ساختار مهیستان باستانی ایران ندارند چنانکه جناب آقای دکتر دوشوکی گرامی در نقد خود به اقای نوریعلا به جای آنکه ناآگاهی اقای نوریعلا در کاربرد این واژه را مورد نقد قرار دهد به مهستان حملهور میشوند و تعریفی ناقص از کارکرد مهستان باستانی ایران ارائه میدهند و مهستان را «شیوه غیردمکراتیک و گزینشی سلاطین و پادشاهان برای شورای مشورتی مهتران و فئودالان» میداند که در آن «کهتران و مردم عادی جایگاهی نداشته و ندارند». این تعریف ناشی از اشتباهی تاریخی در کتب ما، و کمبود منابع ناشی از آن حاصل شده و همه میپندارند مهستان همان چیزی است که در دوره اشکانی به وجود آمده و عمل کرده. که البته پژوهشهای ما در این زمینه مخالف این نظرات مرسوم است.
باید گفت در تمام کتب تاریخی ایران توصیف و تعریف ارائه شده از مهیستان و کارکرد آن مطلقا بیش از یکی دو پارگراف فراتر نمیرود و شگفتآور آنکه همه هم این مجلس را کار دست و ساخته و پرداخته اشکانیان میدانند آن هم به دلیل فقر اطلاعاتی در این زمینه. واقعیت ان است، زمانی که ما در مورد واژه و مکانیزمی دچار فقر اطلاعاتی باشیم نه میتوانیم تعریف درستی از آن ارائه دهیم و نه مهمتر کاربرد درستی از آن داشته باشیم این اشکال البته دلیل خاص خود را دارد و گناه خواننده نیست و آن اینکه نخستین بار این سیاستمدار و مورخ رومی تاسیتوس بود که در سده نخست میلادی از ساختار مهستان ایرانی سخن گفت و او هر آنچه که به صورت ناقص از این هنر دستساز ایرانیان از دیگران شنیده بود در کتاب تاریخ خود آورد.
مورخان راحتطلب یا کمدقت ایرانی هم در تمام این مدت بدون ذرهای پژوهش بیشتر و یا شک به گفتههای تاسیتوس همین نقل قول او را عینا کپی کرده و در تالیفات خودشان آوردند. با آمدن اینترنت وضع بدتر شد و این کپیکاری شدت گرفت و توصیف ناقص تاسیتوس به فضای مجازی راه یافت و نهایتا امروز شده است مبنای استدلالات فعالین سیاسی ما همچون اقای نوریعلا و جناب دوشوکی و دیگران، آنچنان که وقتی بنده در نوشتهای انتقادی از اقای نوریعلا میپرسم مهستان را از کجا آوردید؟ دوستان و همکاران ایشان عینا لینک سایتهای مجازی لغتنامه و تعاریف ناقص و اشتباه آن را جلو من میگذارند!
از این رو ما از خواننده و شنونده محترم دعوت میکنیم ،اصل و بنیان واقعی مهیستان را درخواست کنند و در مورد آن بپرسند و بدانند، این بحث بسیار طولانی است و من در زمان مناسب خودش به آن خواهم پرداخت.
جدای از آن لازم است در اینجا خدمت جناب دوشوکی و خواننده گرامی این نکته را عرض کنم که «شورای ملی ایران» هرگز در جهت تشکیل مهیستان ایرانی گام برنداشت و اساسا در بسیاری جهات در تضاد آن حرکت، حرکت «انجمن مهیستان ایران» به عنوان یک تشکل سیاسی بسیار پیشتر از تاریخچه شورای ملی در داخل ایران تشکیل شده بود اما همزمانی تشکیل شورای ملی با برخی رخدادهای انجمن مهیستان ایران باعث شد تا انجمن مهیستان ایران، تنها از بابت تشویق به گفتمان جمعی و مهیستانسالاری و البته دوری از موازیسازی و احترام به شاهزاده رضا پهلوی و دیگر پیشکسوتان به شورای ملی بپیوند با آنکه خود طرح و برنامه جامع و کارشناسی در دست داشته و دارد. جدای از آن نقدهای ما به برخی عملکردهای اعضای شورای ملی در همان ابتدای کار مستند و موجود است.
مهیستان تنشزا است نه تنشآفرین
از این سخنان گذشته، به نظر میرسد آنچه اقای نوریعلا در این یک ماهه اخیر انجام داده به تمامی تنش بوده ونه رفع تنش در واقع لازمه رشد و بلوغ اندیشه مهیستانیزم یا مهیستانگرایی رفع تنش مهیستان حقیقی آن مکانیزمیاست که توان آن را دارد که فضای متشنج و همهمههای گروهی را آرام کند و با روشی پلکانی و نقشه راه روشن، چنان کند که موافق و مخالف در یک کنسرت هماهنگ و هارمونیک بنوازند، این سخن به معنای آن نیست که مهیستان قرار است تضادها را از بین ببرد بلکه به تضادها حرکتی هارمونیک میدهد و با ساختاری که برآمده از عمق فرهنگی است مانع فالشاندیشی و فالشگویی میشود. با این همه باید دید در این مدت آیا آنچه اقای نوریعلا انجام داده در جهت رفع تنش بوده است یا تکثیر تنش؟ برای پاسخ به این پرسش بهتر است برگردیم و یک به یک اتفاقات یک ماه گذشته را مرور کنیم.
نخستین تنش بعد از کنگره سکولاردموکراتها و اعلام مهستانخواهی آقای نوریعلا با ما صورت گرفت (با انجمن مهیستان ایران به عنوان نخستین گروه سیاسی که بیش از یک دهه است پیشنهاد بازسازی دوباره انجمن مهستان را صورت داد و در جهت ایجاد آن تلاش میکند) آن هم از بابت اعتراض ما به موازیسازی در مسیر اپوزیسیون و ابهام در گفتار و رفتار این دوستان و نگرانی از استفاده نابجا از واژه مهیستان.
تنش دوم اقای نوریعلا با گروه شورای دموکراسیخواهان بود؛ تنش سوم در امتداد همین شورا با رسانه صدای امریکا بود آنگونه که اقای نوریعلا این رسانه را ناجوانمرد و با ذکر الفاظی از این قبیل خطاب میکند.
شلیک راکت چهارم از سوی اقای نوریعلا در مسیر ائتلافسازی به شورای ملی ایران و در مصاحبه با خبرنگار کیهان لندن بود. او در این مصاحبه هر چه دلش خواست به شورای ملی و شاهزاده رضا پهلوی گفت. او شاهزاده رضا پهلوی را متهم میکند که طرح وی را برداشته رفته و با آن شورای ملی درست کرده و میخواهد رئیس همه ما باشد (در لفافه معنایش میشود سرقت!).
تنش پنجم در میان خود سکولاردموکراتهای منتقد آقای نوریعلا است. دوستان سابق وی که اندیشههای او را بر نمیتابند و اتفاقا آنها هستند که آقای نوریعلا را متهم میکنند که ایشان میخواهد رئیس سکولاردموکراتها باشد و در جهت منافع شخصی گام بر میدارد. ریزش پی در پی یاران دیروز آقای نوریعلا و مخالفت حتی امروزی برخی از آنها بابت استفاده از نام مهستان بخش دیگری از این تنش است و چون مسئله درونگروهی است ما به آن نمیپردازیم.
حال با این شناسنامه یک ماهه باید پرسید که آیا اقای نوریعلا بخشی از جریان تنشزایی بوده یا تنشآفرین، و آیا در چنین فضای متشنجی آیا مهیستان فرصت تولد خواهد یافت؟
همه راههای رفته و همه نتایج نگرفته
اما نقدی که از برآیند عملکرد یک ماهه آقای نوریعلا متوجه ایشان است آنکه ایشان در حالی دیگران را در مسیر ائتلافسازی شکستخورده میداند (برخی گفتههای ایشان البته درست است) که خود وی بدون داشتن طرح و برنامهای عملا همان روشها را دنبال میکند.
جمع کردن چند ده نفر در اتاقهای مجازی اینترنتی، بهرهگیری از انتخاباتی اینترنتی آن هم توسط یک شرکت خارجی، با عنوان نظرخواهی و دعوت از مردم به عضویت در چیزی که اساسا نمیدانند موضوع چیست و نقشهاش چیست، آن هم در خارج از کشور بدون ارتباط با کلیت جامعه ۸۰ میلیونی ایران، بیشتر به یک شوخی بچگانه و شاید ماکتسازی از یک شهر رویایی بزرگ است که این شهر (اتوپیا) را فقط بر روی میز ماکت میتوان دید.
راهی که آخرین بار شورای ملی ایران طی کرد و ما به عنوان یکی از گروههای سیاسی تشکیلدهنده آن همان روزهای نخست بیثمر بودن آن را هشدار دادیم. مسئله آن است که در این مسیر حتی آقای نوریعلا خود دست به هیچ خلاقیت و تولیدی نزده و با عجله نام را از یک گروه دیگر (انجن مهیستان ایران) و روش را از تشکیلاتی دیگر (شورای ملی ایران) گرفته و در هر دو وجه یعنی هویت و محتوا تغذیهکننده صرف دسترنج دیگران است.
لازم است در همین جا به این نکته اشاره کنم که در طی بیش از ده سالی که ما به عنوان نخستین پیشنهاددهنده استفاده از این ساختار سیاسی فعالیت کردهایم چندین بار این واژه محل استفاده نابجا توسط دیگران شد. دست کم در سه مورد این گروهها بدون توجه به هدف و پژوهش و تلاشهای ما سعی کردند به صورت حزبی از آن بهره سیاسی ببرند؛ یک بار به نام «مهستان شاهنشاهی» دیگری با نام «مهستان جمهوری»، حال با نام «مهستان سکولاردموکراسی» که جملگی به نتیجهای منجر نشد. هر سه هم یک اشتباه استراتژیک را تکرار کردند: به مهیستان پسوند و پیشوند دادند. واقعیت آن است که مهیستان تنها در حوزه مفاهیم ملی و کلیت جغرافیای ایران تعریفپذیر است و نه انشعابات حزبی و جزایر خودمختار سیاسی.
با این حال این گله از این عزیزان پیشکسوت باقیست که تا به امروز هیچ کدام میل نداشتند دست کم لحظهای به پیشنهادات یا حرفهای خود ما گوش دهند یا ما را قابل بدانند و دعوتی از ما در این زمینه به عمل آورند.
نکته آخر اما شاید تلختر از عدم توجه پیشکسوتان به ما، بیتوجهی رسانههای برونمرزی به ما بوده و هست که شوربختانه با وجود آنکه سخن از فرصت برابر و طرح اندیشههای طیفهای گوناگون میرانند اما به هر دلیلی که نمیدانیم، نخواستهاند دست کم این فرصت برابر را در اختیار ما و همچنین جوانان داخل کشور قرار بدهند. این عمد است یا سهو، هرچه هست در طی این مدت جای شگفتی بسیار باقی گذاشته است.
*بهنام امینی (مهیستان بختیاری) دبیر انجمن مهیستان ایران
*«مهیستان» تلفظ صحیح و اصیلتر این واژه است. در فرایند زبانشناسی ما بر حسب عادت کاری و پژوهشی از تلفظ قدیمیتر و اصیل آن بهره میبریم اگرچه کاربرد مهستان هم محل اشکال نیست. این تفاوت از آن جهت است که زبان در مسیر تاریخی خود همواره رو به سادگی و تغییر میرود به همین دلیل در گفتار عامیانه از «مهستان» استفاده میشود.
شما چون با انجمن مهستان و اقای امینی و بحثای اونا تو این سالها آشنا نیستی ، عصبانی میشی، مهستان اون چیزی که شما فکر می کنی نیس من خودم خیلی سال پیش تو روم پالتاک با این پیشنهاد مهستان و این گروه انجمن مهستان آشنا شدم تا وقتی تو این بحثا نباشی چیزی متوجه نمیشی باید از لحاظ تاریخی بحثاشونو دنبال کنی بعد خودت می فهمی چرا ایراد داره
جای تاسف است که چنین تحلیلهای تهی از هر گونه پشتوانه منطقی در کیهان لندن درج میشود. کدام اسمان به زمین و زمین به اسمان میرود اگر واژه های کهن و غیر کهن را برای مورد حال حاضر استفاده کنیم و پسوندی هم برای آن اختیار کنیم. مشکل این جناب امینی بنظر بنده نه با واژگان کهن، بلکه با فعالیت هایی است که حکومت إسلامی را باخطر سقوط مواجه میکند.