آریو شعبانی – در چهل سال گذشته جمهوری اسلامی با استخدام لشکری از کارشناسان و مشاوران در امور روانشناسی، جامعهشناسی، مهندسی اجتماعی و جنگ روانی و اطلاعاتی، موفق شده است که ایده درخواست حمله آمریکا به جمهوری اسلامی را مانند آتش زدن قرآن، بدل به تابو کند. در این مقاله سعی کردهام که انواع بحثهایی که مخالفان حمله آمریکا به جمهوری اسلامی مطرح میکنند را پاسخ گفته باشم و در عین حال انواع مخاطرات بزرگتری که در پی قیام مردم ایران وجود دارند ذکر کنم. امیدوارم مقاله زیر ضمن تابوشکنی، خواننده را به تفکر بیشتر وا دارد.
*****
وقتی صحبت از سرنگونی جمهوری اسلامی میشود اولین ایدهای که به ذهن میرسد تکرار وقایع سال پنجاه وهفت است. مردم به تدریج بیشتر و بیشتر در خیابانها تظاهرات کرده و شعار بدهند تا حاکم حاضر به سخنرانی شده و اذعان کند که صدای انقلاب مردم را شنیده و داوطلبانه قدرت را وگذار کند. مسأله اینجاست که چهل سالست همگی شاهدیم انتقال قدرت به این شیوه، جمهوری اسلامی را نتیجه داده است و به وضوح موفق نبوده. از طرف دیگر حاکم فعلی، شاه سابق نیست و دنیای امروز دنیای سال پنجاه و هفت نیست. با وجود این، همچنان عدهای از مخالفان جمهوری اسلامی و آزادیخواهان ایرانی به امید قیام مردمی فراگیر، تنها راه مبارزه با جمهوری اسلامی را همان روش قدیمی میدانند. یعنی تحریک کردن مردم ایران به قیام. از طریق آموزشهای سیاسی و فرهنگی، افشاگری علیه رژیم، دادن انواع ایدههای کمخطر نمایش اعتراض به وجود جمهوری اسلامی و دیگر روشها. در حالی که این روش چهل سال است که هرگز نتیجه نداده و جمهوری اسلامی همچنان پابرجاست، نگارنده جزو دستهای از مردم ایرانست که خواهان حمله آمریکا به جمهوری اسلامیست.
متأسفانه در چهل سال گذشته جمهوری اسلامی با بهرهگیری از ثروت همهی معادن ایران قادر به استخدام لشکری از کارشناسان و مشاوران در امور روانشناسی، جامعهشناسی، مهندسی اجتماعی و جنگ روانی و اطلاعاتی شده، و موفق شده است که ایده درخواست حمله آمریکا به جمهوری اسلامی را مانند آتش زدن قرآن، بدل به تابو کند. بنابراین ممکنست برای خواننده این سؤال پیش بیاید که چطور ممکن است کسی ایرانی باشد، ولی همچنان خواهان حمله آمریکا به ایران باشد؟ شاید نقطه اصلی اختلاف بین ما همین کلمه ایران باشد. درواقع من و امثال من:
- خواهان حمله آمریکا به مردم ایران نیستند
- خواهان حمله عربستان و دیگر کشورهای همسایه به مردم ایران یا حتی به جمهوری اسلامی نیستند
- خواهان جنگ داخلی و جدا شدن استانهای ایران نیستند
- مخالف ایده جنگ دست خالی مردم ایران با جمهوری اسلامی و همه متحدان بینامللی آن بوده و
- خواهان حمله نظامی آمریکا دقیقاً به جمهوری اسلامی هستند
نتیجه بحثها و مناظرههایی که با مخالفان حمله آمریکا به جمهوری اسلامی و امیدواران به حصول نتیجه از قیام مردمی ایران داشتهام این مقاله است که در زیر آمده. در این مقاله سعی کردهام که انواع بحثهایی که مخالفان حمله آمریکا به جمهوری اسلامی مطرح میکنند را پاسخ گفته باشم و در عین حال انواع مخاطرات بزرگتری که در پی قیام مردم ایران وجود دارند ذکر کنم. امیدوارم این مقاله باعث تابوشکنی از این موضوع شده، خواننده را به تفکر بیشتر وا دارد.
اظهار نظرهای مخالفان حمله آمریکا به جمهوری اسلامی
- حمله آمریکا به جمهوری اسلامی حمله به ایرانست
از هزاران سال پیش وقتی جنگی در میگرفت نیروهای نظامی دو طرف با یکدیگر درگیر میشدند تا نتیجه مشخص شود. در پایان جنگ، سرنوشت مردم کشور مغلوب بسته به نیروهای پیروز درگیری داشت. گاهی سربازهای فاتح وارد شهر اشغالی شده، شروع به غارت و تجاوز میکردند، گاهیهم مانند لشکریان کوروش کبیر، مردم مغلوب را در ادامه زندگی عادی خود آزاد میگذاشتند. پس این ایده که با نیروهای نظامی و حکومت سرزمینی جنگ بشود اما مردم غیرنظامی آزاد گذاشته شوند، غیرممکن نبوده و قدمتی حداقل به تاریخ کتیبه کوروش کبیر دارد که قوانین حقوق بشری امروز جهان از آن الگو گرفتهاند. امروزه هم مانند گذشته، هر دو حالت جنگ میسر بوده و اتفاق میافتد. برای مثال رژیم بشار اسد و متحدانش در سوریه، کورکورانه شهرها و روستاها را بمباران شیمیایی کرده و باعث تلفات غیرنظامی بسیار شدند. این یک مثال از حمله به مردم یک کشور. در مقابل آمریکا در زمان اوباما هیچ واکنش نظامی برای دفاع از مردم سوریه انجام نداد. با پایان دوران ریاست باراک اوباما در آمریکا و شروع ریاست جمهوری ترامپ، ارتش آمریکا به پایگاه هوایی شیرات در مرکز سوریه، در پاسخ به بمباران شیمیایی مردم سوریه توسط همین پایگاه، حمله موشکی با موشکهای هدایت شونده انجام داد. در این حمله هیچ غیرنظامی کشته نشدند. پس حمله به یک حکومت بدون حمله به مردم آن کشور هم ممکنست. حال ما ایرانیان، یا باید در جامعه جهانی، با سیاست پردازی، آنچه خود میخواهیم را به جریان بیاندازیم، یا بنشینیم تا دیگران برای جان ما تصمیم بگیرند.
- تا آمریکا به جمهوری اسلامی حمله نکند برای مردم ایران خطری وجود ندارد
روزهای آخری که در ایران بودم برای کپی چند ورق کاغذ به یک مغازه رفته بودم. از صاحب مغازه پرسیدم فردا هم همین ساعت هستید؟ جواب داد فردا اعدام هست. اگر طول بکشد باید مغازه را بسته نگه دارم! وقتی پرسیدم اعدام؟ گفت «بله. همینجا جلوی مغازه قرار هست کسی را اعدام کنند». اعدام فردا انجام شد. فردی را طبق معمول با چند پلاکارد اتهام تجاوز، قتل، قاچاق مواد مخدر و غیره، از جرثقیلی آویزان کردند تا خفه شود. مسلماً من به تماشا نرفتم. غرض اینکه زندگی مردم ایران بدون حمله آمریکا به هیچ عنوان خالی از خطر نیست. بلایای طبیعی با وجود زیرساختهای ناشیانه و ضعیف کشور اولین خطر. اعدامهای مردم بیگناه برای ترساندن باقی مردم از سرنوشت خود، همزمان با اجبار خانواده فرد اعدامی به سکوت، دومین خطر. انواع مسمومیت غذایی و دارویی سومین خطر. بحران آب و خطر خشکسالی فراگیر مورد چهارم. مرگ دهها هزار نفر هر سال در جادههای ایران، اکثراً بخاطر محصولی ناقصالخلقه به نام پراید خطر پنجم! میتوان به این فهرست همینطور اضافه کرد. فقط همین مورد آخری به میزانی قابل مقایسه با جنگ ایران و عراق قربانی میگیرد. همه میدانیم که دانش بشر امروزه به جایی رسیده که یک زلزله، یا یک تصادف ساده خودرو، منجر به مرگ انسانها نشود. اما تا جمهوری اسلامی برقرار هست، چند برابر جنگ طویلالمدت و ناشیانه خمینی و صدام، هرساله مردم ایران قربانی اداره ناشیانه کشور توسط این رژیم میشوند. کسانی که مخالف حمله آمریکا به جمهوری اسلامی هستند مرگ هر روزه ایرانیان را مطلقاً نادیده میگیرند.
- امکان ندارد آمریکا به جمهوری اسلامی حمله کرده ولی به مردم خسارتی وارد نشود
همانطور که در مورد «حمله آمریکا به جمهوری اسلامی حمله به ایرانست» ذکر شد، مواردی هستند که در دوران معاصر حملهای انجام شده ولی خطرات جانی غیرنظامی نداشته است. در صورتی که حمله آمریکا به رژیم، سریع و برقآسا بوده و فرصت مقاومت به نفرات سپاه را ندهد و همینطور خامنهای را مجبور به تسلیم کند، این مسأله کاملاً ممکنست. البته امکان این وجود دارد که سپاه پاسداران فرصت کافی برای به گروگان گرفتن مردم غیرنظامی را پیدا کند. مثلاً در مهدکودک ضد هوایی نصب کند. یا در بیمارستان سکوی پرتاب موشک قرار بدهد. کاری که در جنوب لبنان و در حوزه قدرت حزبالله لبنان سابقه داشته. حتی در این صورت هم تقصیر از جمهوری اسلامیست و نه کشوری که برای سرنگونی این رژیم تصمیم به کمک نظامی به مردم ما گرفته است. احتمال وحشیگیری عدهای گروگانگیر باعث نمیشود تا دست روی دست گذاشته گروگانها را برای همیشه به حال خود رها کنیم، یا از آنها انتظار داشته باشیم خود با دست خالی خود را نجات دهند.
- اگر آمریکا جمهوری اسلامی را رها کند خطر حمله هیچ کشوری وجود ندارد
اینطور نیست. درواقع یکی از اهداف مهم ایده حمله آمریکا به جمهوری اسلامی، متوقف کردن این رژیم از تحریک همسایگان ایرانست. در ۱۳ آبان ۱۳۹۶ یک موشک بالیستیک از یمن به سوی ریاض شلیک میشود. به گزارش رویترز سازمان ملل این موشک را ساخته ایران دانست. این یک نمونه از تلاش خستگیناپذیر جمهوری اسلامی برای درگیر کردن مردم ایران در جنگی با عربستان و دیگر همسایگان ایران است. کسانی که مخالف حمله آمریکا به جمهوری اسلامی هستند خطر حمله کشورهای همسایه به ایران را نادیده میگیرند. تجربه حمله آمریکا به عراق نشان میدهد ارتش این کشور از دقت بالایی برای پرهیز از تلفات غیرنظامی برخوردار است. در مقابل سابقه تهاجم ارتش سعودی به یمن نشاندهنده بمباران کور مناطق غیرنظامی این کشور است. اگر مورد اول اتفاق نیافتد جمهوری اسلامی سرانجام موفق به شروع مورد دوم خواهد شد. عربستان به ایران حمله کرده و دو کشور درگیر جنگی خونین برای سالیان سال شده و تنها جمهوری اسلامی از این وضع سود خواهد برد. با رفتاری که از جمهوری اسلامی میبینیم، مخالفان ایده حمله آمریکا به جمهوری اسلامی، خواسته یا ناخواسته، موافقان حمله همسایگان ایران به این کشور هستند.
- اگر آمریکا به ایران حمله کند شرایط ایران مانند عراق و افغانستان خواهد شد
ناامنی در عراق و افغانستان بلافاصله بعد از سقوط حکومتهای صدام و طالبان شروع شد. این نا امنی به گواهی تاریخ متأثر از دو دلیل بود: ارسال سلاح از ایران به عراق (اینجا، اینجا و اینجا). تصمیم باراک اوباما به کاهش شدید نیروهای نظامی آمریکا در عراق و افغانستان. حال ایده حمله نظامی آمریکا به جمهوری اسلامی دقیقاً خواهان سرنگونی عامل ناآرامیهای دهه گذشته در عراق و افغانستان بوده و این حمله را بشرط برقرار ماندن حمایت نظامی آمریکا از ایران، تا پای گرفتن دموکراسی با ثبات خواهان است. کاری که در آلمان بعد از جنگ جهانی دوم انجام شد.
- حمله آمریکا به جمهوری اسلامی باعث اتحاد مردم پشت سر نظام خواهد شد
بعد از پایان جنگ خمینی و صدام و در روزهای اولیه پذیرش قطعنامه توسط خمینی، سازمان مجاهدین خلق دست به حمله از خاک عراق به ایران میزند. از همه گفتهها در مورد این عملیات، این قسمت از خاطرات سعید شاهسوندی، عضو سابق سازمان مجاهدین خلق، و از شرکتکنندگان در عملیات فروغجاویدان، در مصاحبهای در ۲۵ ژوئیه ۲۰۰۴ با بیبیسی فارسی برای من همیشه جالب بوده:
«در مدتی که ما پیشروی می کردیم، واکنش مردم غیرنظامی در مقابل ما بیشتر به شکل فرار از مهلکه بود، نه اینکه آن گونه که رهبری مجاهدین پیش بینی میکرد، به ما بپیوندند. یکی از علل اصلی کندی حرکت نیروهای مجاهدین که روی جاده آسفالت اصلی تردد میکردند، ازدحام مردمی بود که با تراکتور و کامیون و حتی پای پیاده، در حال فرار بودند».
امروز سی سال از آن حمله گذشته. حتی جمهوری اسلامی هم اعتمادی به مردم برای دفاع از این رژیم ندارد. نشانه این امر هم فاصله گرفتن هرچه بیشتر سپاه پاسداران از مردم عادیست. بطوری که گذراندن سربازی در سپاه پاسداران به عقیده بسیاری از مردم، آسانتر از ارتش بوده، و ورود به سپاهپاسداران برای دوران سربازی نیازمند نفوذ در حکومت بوده و برای مردم عادی میسر نیست. سربازان از خانوادههای بدون نفوذ و قدرت، مجبورند دوران سربازی را در ارتش یا حداکثر نیروی انتظامی بگذرانند. بنابراین با نظر به این حقیقت که حتی جمهوری اسلامی هم نیروی نظامی خود را با شهرکهای مسکونی جداگانه و پادگانهای نظامی جداگانه از مردم عادی ایزوله کرده، مشخص میشود اتحاد مردم پشت سر رژیم، در صورت حمله خارجی، حتی برای خود رهبر جمهوری اسلامی هم غیرمحتمل است. باوجود این اگر فرض را بر این بگذاریم که با وجود ناشیگریهای حکومت در جنگ با عراق، فرستادن سربازان به میدانهای مین، یا روانه کردن سربازان شناکنان به سوی دشمن، با وجود اطلاع از لو رفتن کامل یک عملیات (عملیات کربلای چهار)، همه بدبختیهایی که در چهل سال اخیر بر مردم ایران رفته، زلزلههای اخیر و کتک خوردن مردم از دست سپاهیانی که نه تنها کمک نمیکردند بلکه کمکهای مردمی را هم بزور میگرفتند و هزاران خاطره تلخ دیگر، بازهم این مردم تحت سندروم استوکهلم، حاضر به جنگیدن تحت فرماندهی جمهور اسلامی خواهند بود، مراد از حمله نظامی آمریکا به جمهوری اسلامی حملهای برای ضربه زدن به این حکومت و سپس وا نهادن آن به حال خود نیست. کاری که آمریکا و متحدانش در جنگ کویت، علیه صدام حسین انجام داده و نتیجه آن را هم دیدند. هدف از برنامهریزی و لابیگری برای این حمله، سقوط کامل جمهوری اسلامیست. چرا که بعد از سقوط این رژیم، دیگر گروگانگیری وجود ندارد که عدهای به سبب سندروم استوکهلم بخواهند برای آن دلسوزی کنند.
- اتحاد سراسری رمز موفقیت ایرانیان
این ادعا بدون داشتن برنامه گامبهگام و مشخص که این اتحاد دقیقاً برای انجام چه کاریست، ادعایی پوچ و بدون سرانجامست. مثلاً اتحاد سراسری برای تولید خودرو؟! اتحاد سراسری برای خودکفایی در کشاورزی؟ اتحاد سراسری برای چه کاری؟ اتحاد سراسری برای شعار دادن در خیابان؟ اگر جمهوری اسلامی بروی شعار دهندگان آتش گشود شما آرزو نمیکنید آمریکا این رژیم را شکست داده بود؟ مدام در بوق و کرنا کردن ایده اتحاد سراسری بدون داشتن برنامهای برای چنین اتحادی بیفایده است. مثل این است که همه همسایگان را نیمه شب به میان کوچه فرا بخوانید و وقتی همه سراسیمه آمدند هیچ حرفی برای گفتن نداشته باشید. اتحاد سراسری به خودی خود بدون برنامه، امکانات وهدف مشخص، باعث موفقیت یک ملت در هیچ کاری نمیشود.
- اعتصابات عمومی کمر رژیم را خواهد شکست
تصور اعتصابات عمومی بسیاری را متقاعد میکند که بلاخره راهحل جایگزین در مقابل حمله نظامی آمریکا به جمهوری اسلامی را یافتهاند. گویی که در خانه نشستن مردم هیچ هزینه و خسارتی نداشته و به سادگی در عرض مدت کوتاهی (مثلاً چند روز) رژیم را بدون خون و خونریزی ساقط خواهد کرد. دارندگان این تصور شاید هنوز در ایران زمان شاه زندگی میکنند. ایرانی با کارخانههای ارج، آزمایش، ایران ناسیونال، شرکت نفت، شرکت هواپیمایی هما، و خلاصه صنعتی شکوفا و متنوع! اما ما در مورد ایران امروز صحبت میکنیم. بلافاصله این سؤال مطرح میشود که اگر با کار نکردن همزمان همه مردم ما مشکل سرنگونی رژیم حل میشود، پس چرا مردم عموما از معضل بیکاری شکایت میکنند؟ اعتصاب هیچ تأثیری بر حکومت ندارد چرا که: حکومت نیازی به کار مردم ندارد. در صورت نیاز به کالا یا خدمات آن را از چین و روسیه وارد میکند. در صورت نیاز مردم به کالا یا خدمات (مثلاً پخت نان)، اعتصاب مردم به ضرر خودشان خواهد بود. در صورت نیاز به دفاع، رژیم از سامانههای پرتاب موشکی نیمه اتوماتیک برخوردار بوده و نیروهای منتفع از نظام یعنی سپاه پاسداران، برای بکاربردن این تسلیحات کافی هستند. باز اگر سپاه برای دفاع از جمهوری اسلامی کافی نباشد، رژیم با ارائه زمین و امتیازات مختلف از روسیه، چین و دیگر متحدانش کمک میگیرد. درواقع هیچ اعتصابی از طرف مردم نیست که برای حکومت راه چارهای نداشته باشد. آرزوی بسیاری از جوانان ایرانی داشتن شغلی مطمئن با درآمدی مکفی است. پیشنهاد اعتصاب دادن به کسی که گرفتار معضل بیکاریست احمقانه است.
- قیام مردمی به تدریج به نتیجه خواهد رسید
در این زمانه خطرناکترین کار قیام مردمیست. در دوران قدیم مردم عادی قادر به ساخت سلاحهایی قابل مقایسه با تسلیحات در اختیار حکومتها بودند. اگر حکومت از تیر و کمان و شمشیر و سپر برخوردار بود، در صورت قیام عمومی، نجارها و آهنگران برای مردم عادی همین تسلیحات را فراهم میآوردند. اگر حکومت اسب داشت، مردم هم اسب فراهم میکردند. بنابراین قیام مردمی به تدریج به نتیجه میرسید. همچنین فاصله پایتختها از یکدیگر بقدری صعبالعبور و طولانی بود که بندرت از حکومتهای متحد، کمک نظامی فرا میرسید و اگر هم میرسید، معمولاً وقتی بود که دیگر کار از کار گذشته و حاکم سابق سرنگون شده و فرستادگان متحد حاکم سابق، بناچار با حکومت برخاسته از انقلاب، به مذاکره میپرداختند. از زمانی که محمدعلیشاه با کمک قوای روسیه مجلس مردم ایران را به توپ بست، توپ، سلاحی که مردم عادی قادر به ساخت آن نبودند و روسیهای که فقط برای یاری حکومت ایران آمده بود و نه مذاکره با مردم، ایده قیام مردمی در مقابل حکومت به تاریخ پیوست. کسانی که به قیام مردمی امید بستهاند، سلاحهای شیمیایی و میکروبی، بمبهای خوشهای، موشکهای هدایت شونده با کلاهک هستهای و انواع خودروهای زرهای و هواپیماهای رهگیر و بمبافکن را نادیدهگرفته و در دوران رمانتیک رابینهود و ابومسلم خراسانی سیر میکنند! تحریک مردم بیگناه به خودکشی دستهجمعی، تحت عنوان پرطمتراق «قیام مردمی» برای جنگ با دست خالی با رژیم جمهوری اسلامی و همه متحدانش، بی خردانه و بیانصافانه است.
- آمریکا باید بهجای حمله به رژیم از قیام مردم ایران یا از نیروهای اپوزیسیون ایرانی حمایت کند
این در نگاه اول ایده خوبیست. درواقع طرفداران مجاهدین خلق مشابه همین ایده را مطرح میکنند. برخی طرفداران سپاهپاسداران رژیم هم تصور میکنند آمریکا باید از سپاه کاملاً آغشته به خون ملت ایران حمایت کند تا سرنگونی رژیم فعلی توسط همین گروه سابقهدار انجام بشود. به این امید که فرماندهان سپاه بعد از این از عیش و نوش و تجاوز به حقوق مردم چشمپوشی کرده، زیر نظر آمریکا، برای سالیان پیش رو، نیکوکاری و مردمداری پیشه کنند! عدهای هم معتقدند آمریکا باید بجای حمله از اتحادیهای از اپوزیسیون ایرانی حمایت کند. سؤال اما اینجاست که این حمایت چگونه باید باشد؟ اگر حمایت آمریکا تنها بصورت کلامی باشد مانند خط قرمزهایی که باراک اوباما رئیس جمهوری پیشین آمریکا برای رژیم بشار اسد قرار میداد و تأثیری در جلوگیری از بمباران شیمیایی بیشتر توسط این رژیم نداشتند، این حمایت در عمل بیفایده خواهد بود. آرزوی موفقیت کردن برای ایرانیان در مبارزه با این رژیم فایده چندانی ندارد. حتی اگر از طرف کاخ سفید باشد. اگر حمایت بصورت حمایت مالی و تسلیحاتی باشد، تضمینی نیست گروه دریافتکننده این بسته حمایتی، به تنهایی و بدون مشارکت آمریکا، قادر به مقابله با رژیم و متحدانش بوده و کار رژیم را بدون یک جنگ طولانی و چند دههای و بدون تخریب همه زیرساختهای باقیمانده کشور به پایان برسانند. از طرفی تضمینی نیست گروه دریافتکننده حمایتهای مالی، نظامی و اطلاعاتی آمریکا قصد برقراری دموکراسی در ایران را داشته باشند و از طرفی قادر به انجام این کار هم باشند. یعنی تجربه آن را داشته باشند. سابقه افغانستان و طالبان و سابقه لیبی نشان میدهد ارائه حمایت تسلیحات و اطلاعاتی به گروههای شوروشی مسلح، به هدف سرنگونی حکومت دست نشانده روسیه، و بعد رها کردن کشور در دستان آنها، میتواند باعث بوجود آمدن جهنمی از دیکتاتوری و ظلم بوسیله همان گروههای شورشی مسلح بشود. همانطور که در دیگر بندهای این مقاله بحث شده، بعد از سرنگونی این رژیم در ایران خلاء قدرتی بوجود میآید و برقراری نظم و دموکراسی و عدالت نیازمند نظارتی بینالمللی از طرف کشورهایی با سابقه روشن و با ضمانت اجرایی است.
- ایران کشوریست مستقل؛ حمله آمریکا به جمهوری اسلامی استقلال ایران را زیر پا میگذارد
نکته همینجاست که اگر ایران تحت اشغال جمهوری اسلامی استقلال داشت میتوانستیم تمام مشکلات را مشکلاتی داخلی فرض کرده و به امید حل آنها توسط نیروهای داخل کشور منتظر بمانیم. در حالی که اینطور نیست. در ادامه مشخص میشود که حتی اگرچه نگارنده مدرکی مانند ویدئو، صدا یا سند دست اول از قرارداد برای اثبات این مدعا ندارد، قابل اثبات است که جمهوری اسلامی در قراردادهای مختلف مجبور به اطاعت از روسیه و چین بوده و در نتیجه مستقل نیست. پس از آنجا که ایران درحال حاضر مستقل نیست، حمله آمریکا چیزی را در این مورد تغییر نمیدهد. حال چطور مطمئن میشویم که جمهوری اسلامی در مقابل چین و روسیه مستقل نیست؟ از آنجا که جمهوری اسلامی با حمله به سفارت آمریکا در ابتدای انقلاب، مصادره اموال شرکتهای خارجی بویژه آمریکا در ایران، ادامه جنگ خمینی و صدام برای شش سال بعد از اولین پیشنهاد صلح، اصرار بر برنامه غیرصلحآمیز هستهای شامل غنیسازی اورانیوم، تولید آب سنگین و ساخت موشکهای بالیستیک با قابلیت حمل کلاهک هستهای اعتماد جهانی را به ایران از بین برده، این رژیم هدف قطعنامههای تحریمی بسیاری از جانب سازمان ملل قرار گرفته. در مقابل روسیه و چین تاکنون چندین بار با دادن رأی وتو در سازمان ملل از جمهوری اسلامی حمایت کردهاند. در مقابل جمهوری اسلامی فاقد حق وتو در سازمان ملل است. هر عقل سالمی متوجه میشود که این خدمات بخاطر عشق ملل روسیه و چین به تاریخ و فرهنگ ایرانی نیست. بلکه این کمکها باید جایی دیگر از طرف جمهوری اسلامی جبران بشوند. هرجایی که جمهوری اسلامی مشغول جبران لطف چین و روسیه باشد، از خرابکاریهای نظامی در سوریه تحت عنوان دفاع از حرم ائمه تا انواع قراردادهای تجاری و حتی مذاکره بر سر سهم ایران از دریای کاسپین (دریای خزر)، جمهوری اسلامی منطقاً مجبور به دادن امتیاز برای جبران الطاف دو کشور فوقالذکر خواهد بود. به زبان سادهتر وقتی حکومت ایران کالا، خدمات یا امتیازی را در ازای میزان معقولی از پول و برای مدت زمانی محدود و معقول به روسیه یا چین میدهد این استعمار و وابستگی نیست. اما اگر این داد در مقابل ستدی پایاپای نبوده بلکه به دلیل محتاج بودن این رژیم به حمایت طرف مقابل باشد، این سند وابستگی و تحتالحمایگی است. هربار که روسیه و چین از جمهوری اسلامی در سازمان ملل دفاع کنند، سندی است بر تأمین چیزی به نفع این دو کشور از طرف جمهوری اسلامی و از منابع ایران زمین. چرا که روسیه و چین لطفی به کشور ایران نمیکنند. بنابراین، ایران در حال حاضر از نعمت داشتن حکومتی مستقل محروم است. پس گذاره بالا در مورد مستقل بودن ایران کنونی، اساسا باطل میشود.
- اگر تونس، هند، آفریقای جنوبی و مصر توانستند بدون حمله آمریکا انقلاب کنند چرا ما نتوانیم؟
یک نکته در مورد کشورهای بالا مشترک است: فقدان معدن نفت. این یعنی که برای مثال دولت مصر برای درآمد تقریباً صد در صد محتاج مالیات مردمیست. مالیات براساس درآمد مردم است. درآمد بسیاری از مردم مصر از راه توریسم است. در صورت قیام عمومی در مصر، تونس، هند و آفریقای جنوبی، تولید خدمات توریسم و کالاهای کشاورزی عملاً متوقف میشود. این است که هر زمان در این کشورها اعتصابی عمومی از سوی مردم صورت گرفته ظرف مدت کوتاهی رژیم حاکم مجبور به تن دادن به خواست مردم شده. درواقع حکومت برای تأمین حقوق ماهانه ارتش و نیروی انتظامی محتاج مالیات مردم است. مطمئناً در ایران رابطه مردم و حکومت برعکس است. رژیم از درآمد نفت برخوردارست. درواقع مردم برای شغل و داشتن حقوقی ثابت محتاج رژیم هستند. کسانی هم که شغل ثابت دارند درآمدشان از مشتریانی بوده که در این چرخه اقتصادی نهایتاً ورودی درآمدشان از کسانیست که در شرکتهای خصوصی یا سازمانهای دولتی مشغول انجام پروژهای برای رژیم، یا واردات کالایی تحت نظارت و با اجازه رژیم هستند. نکته دیگر این است که در زمان این قیامها، بهر دلیل روسیه و چین در امور این کشورها مداخله نکردند. حال آنکه زمانی که در سوریه مردم قیام کردند بشار اسد با خیال راحت دست به کشتار جمعی مردم کشور خود با سلاحهای متعارف و غیرمتعارف زد. طبیعی است که در چنین شرایطی درآمد رژیم اسد از توریسم به صفر میرسد. اما ما شاهد حمایت نظامی روسیه، ایران، چین و کره شمالی از این رژیم بودیم. مطمئناً همانطور که در مورد وابستگی جمهوری اسلامی به روسیه و چین گفته شد، این دو کشور منافعی در ایران داشته و در صورت نیاز، به نفع جمهوری اسلامی مداخله نظامی خواهند کرد. بنابراین برخلاف کشورهای بالا، در صورت یک اعتصاب عمومی، رژیم جمهوری اسلامی مطلقاً عکسالعملی نشان نخواهد داد. کما اینکه در اعتراضات اخیر مالباختگان مؤسسات مالی شاهد بیتفاوتی کمابیش رژیم هستیم. در صورت شورش فراگیر اما، رژیم با خیال راحت قادر به بمباران شیمیایی تک تک شهرهای ایران خواهد بود. چه کسی چنین آیندهای را میخواهد؟
- چطور ممکن است روسیه یا چین ایران را به دامان آمریکا رها کنند؟
اولاً طرح این مسأله نشانه پذیرفتن این حقیقت از طرف فرد مطرح کننده است که روسیه و چین در ایران منافعی یکطرفه دارند. آنچنان که کشور مورد نظر مطمئن باشد در صورت تغییر رژیم در ایران و روی کار آمدن یک حکومت دموکراتیک، این منافع را از دست خواهد داد. اگر بخواهیم سؤال بالا را با سؤال جواب بدهیم باید بگوییم: چطور ممکن است که روسیه یا چین ایران را در دامان مردم انقلابی رها کنند!؟ چطور ممکن است در صورت سرنگونی جمهوری اسلامی به دست مردم این حکومتها برای حفظ منافعشان شروع به جدا کردن بخشهایی از ایران نکنند؟ جابجا کردن نیروها از بوشهر به اهواز و آبادن برای رژیم روسیه چقدر کار دارد؟ اما برگردیم به سؤال بالا. پاسخ به اینکه چنین کشورهایی چطور حاضر خواهد شد دست از منافعشان در ایران بکشند در این چند نکته نهفته است: آمریکا به عنوان ابر قدرت، قادرست هزینه ادامه استعمار ایران برای روسیه را بالا ببرد. چه از طریق تحریم، چه از طریق تهدید. نکته دیگر اینکه روسیه در حال حاضر با کشورهای متعددی دارای مشکلات مرزیست. ژاپن، مغولستان، گرجستان و اوکراین از این قبیل اند. تحریک این کشورها به پیگیری مطالباتشان از رژیم روسیه میتواند هزینه پافشاری بر استعمار ایران را برای این رژیم افزایش بدهد. همینطور در مورد چین و اختلافات مختلف با هند، فلیپین، تایوان، کامبوج، ویتنام و حتی ژاپن. در عین حال، روسیه بارها و بارها از کارت افزایش قیمت گاز برای وارد آوردن فشار بر اتحادیه اروپا استفاده کرده. تا جایی که برخی صاحبنظران خودداری ناتو در وارد شدن در جنگ روسیه و اوکراین را نتیجه این اعمال فشار میدانند. یک ایران دموکراتیک و پایدار میتواند فروشنده قابل اطمینان گاز به اروپا باشد. جوری که هم منافع مردم ایران بعد از چهل سال و در یک قرارداد عادلانه تأمین شود و هم تأمین گاز کل قاره اروپا در دست یک شخص دیکتاتور در روسیه نباشد. موارد بسیاری از این دست وجود دارند. ما ایرانیان ابتدا باید بپذیریم که حمله آمریکا به جمهوری اسلامی ضروریست، سپس میتوانیم برای بوجود آمدن نقشه استراتژیک برای رسیدن به این هدف باهم همفکری و همکاری کنیم.
- اختلاف بین مردم و رژیم مثل اختلاف بین فرزندان و والدین هست
ناموسی کردن مسأله بین مردم و حکومت، عملی است عمدی و برنامهریزی شده توسط جمهوری اسلامی. در یک خانواده، والدین فرزندان را متولد میکنند و بزرگ میکنند و در مقابل این خدمات برای مدتی محدود از آنها انتظار فرمانبری دارند. در مقابل حکومت ملت را نزاییده و بزرگ نکرده و برای مدت نامحدود از آنها انتظار اطاعت دارد! زمانی که بین اعضای یک خانواده درگیری پیشمیآید هرگز از گاز سارین، تفنگ ژ۳، هواپیماهای میگ و سوخو و بمبهای بشکهای تیانتی استفاده نمیشود! حتی اگر درگیری و دعوا در یک خانواده به ضرب و جرح برسد، قربانیان به دادگاههای خانواده مراجعه میکنند که قدرت اجرایی داشته و میتوانند عضو خاطی را محاکمه و زندانی کنند. در مقابل در جهان هیچ دادگاهی با قدرت اجرایی برای محاکمه و مجازات جمهوری اسلامی وجود ندارد. حتی اگر بخواهیم جمهوری اسلامی را مشابه والدین برای خانواده مردم ایران تصور کنیم، امروز این والدین نه تنها کودکان خود را مجروح و مقتول کردهاند بلکه در میان همسایگان هم به قتل و غارت و تخریب مشغولند. پس موقع کمک خواستن از یک نیروی پلیس برای سرنگونی این رژیم هست. تشبیه رابطه مردم با جمهوری اسلامی به روابط خانوادگی نه درست است نه ایده حمله آمریکا به این رژیم را رد میکند.
- شرمآورست اگر مردم ایران نتوانند به تنهایی رژیم را سرنگون کنند
شرمی در این نیست اگر توجه بکنیم که هر آنچه رژیم از قدرت و مکنت به دست آورده ثروت متعلق به همین مردم بوده و در عین حال کمک گرفتن مردم ایران از آمریکا بیانصافی در حق این رژیم ناعادل نیست. چرا که خود از روسیه، چین و دیگر متحدانش بارها کمک گرفته است. ظلم ظالم شرمآور است نه یاری طلبیدن مظلوم. کشور ما زمانی که توانش را داشت (دوران پهلوی) به کشور عمان کمک کرد. سربازان ارتش ایران به حمایت مالی مردم کشور همسایه رفتند. حال ما از جامعه کشورهای آزاد جهان، انتظاری بجا، برای حمایت نظامی از نبرد ما با جمهوری اسلامی و متحدانش داریم. این اصلاً شرمآور نیست.
- آمریکا هرگز به مردم کشوری دیگر کمک نکرده
این ادعا به گواهی تاریخ درست نیست. در جنگ جهانی دوم، آمریکا به چندین کشور اشغال شده توسط ژاپن و آلمان نازی کمک کرده و این کشورها را آزاد کرد. بعد از آزادی از چنگال ارتش اشغالگر، آمریکا برخلاف اتحاد شوروی حکومت کشورهای آزاد شده را به مردمان خودشان واگذار کرده، ضمن ارائه کمکهای مالی، نظامی، سیاسی و علمی، از مداخله در امور داخلی آنها خودداری کرد. نتیجه این کمکها، وضعیت امروز کشورهای ژاپن، کرهجنوبی، فلیپین، سنگاپور، مالزی، آلمان، ایتالیا و فرانسه است. در جنگ ویتنام هم آمریکا به ویتنام جنوبی کمک میکرد و چین به ویتنام شمالی. سرانجام حزب دموکرات در آمریکا به قدرت رسیده و دستور خروج ارتش آمریکا از ویتنام جنوبی و قطع حمایت نظامی از این کشور را صادر کرد. درنتیجه ویتنام جنوبی ساقط شده و همه این کشور بدل به سرزمینی کمونیستی شد. تاریخ نشان داد که آمریکا طرف خوب مبارزه را گرفته بوده چراکه امروز ویتنام با آمریکا دارای روابط حسنه تجاری و سیاسی است. در زمان قاجاریه هم مستشاران آمریکایی به ایران کمکهای بسیاری کردند که سرانجام با التیماتوم روسیه از ایران اخراج شدند. پس از جنگ جهانی اول با رایزنی رضاشاه پهلوی و بعد از جنگ جهانی دوم با کوششهای محمدرضاشاه پهلوی آمریکاییها به ایران کمک کردند برای ممانعت از فروپاشی این کشور و جلوگیری از الحاق آذربایجان به اتحاد شوروی تحت رهبری روسیه. در سال ۱۳۵۷ حمایت امنیتی، اطلاعاتی و مالی توسط آمریکای اداره شده بوسیله حزب دموکرات آمریکا صورت گرفت و نه حزب جمهوری خواه آمریکا. در سال ۱۳۹۶ هم حزب دموکرات آمریکا ونه حزب جمهوریخواه، با برداشتن بسیاری از تحریمهای اقتصادی، مبلغ یک ملیارد و هفتصد ملیون دلار بصورت پول نقد، رسما و با اعلام عمومی، تقدیم جمهوری اسلامی ایران کرد! تمرکز نگارنده هم بر سر کمک خواستن از حزب جمهوریخواه آمریکا برای حمله به جمهوری اسلامیست.
- آمریکا هرگز منفعتی در سرنگونی جمهوری اسلامی ندارد
شاید بتوانیم فرض کنیم آمریکا در سرنگونی جمهوری اسلامی مستقیماً منفعتی نداشته باشد. بخصوص اگر منافع بدل شدن ایران از دشمن خونی آمریکا به شریک تجاری این کشور در خاورمیانه را کلاً نادیده بگیریم. همچنین اگر پایین آمدن قیمت نفت در جهان در اثر امنیت در خاورمیانه را اساساً نادیده بگیریم. اما خوشبختانه جمهوری اسلامی در چهل سال اخیر آنقدر به آمریکا و متحدانش خسارات مالی و جانی وارد کرده که توقف این خسارات میتواند بزرگترین انگیزه و منفعت برای آمریکا برای سرنگونی جمهوری اسلامی و همچنین برقراری یک حکومت عاقلانه دموکراتیک در ایران باشد. پس آمریکا در سرنگونی جمهوری اسلامی منافعی واقعی دارد. حداقل جلوی ضرر از هرکجا که گرفته شود منفعت است.
- هر کشوری به فکر منافع خود است، منافع هر کشور برابرست با ضرر کشورهای دیگر و چیزی به نام همکاری در جهان وجود ندارد
این عقیده اشاره به این دارد که امکان ندارد آمریکا کاری به نفع ملت ایران انجام بدهد. بنابراین اساساً امکان سرنگونی جمهوری اسلامی به دست آمریکا را رد میکند مگر اینکه این سرنگونی به نفع آمریکا و به ضرر مردم ایران باشد. به این عقیده گفته میشود مغلطه کیک ثابت. علت این نامگذاری این است که ابعاد یک کیک ثابت است. بنابراین شما وقتی میخواهید کیک را بین چند نفر تقسیم کنید، سهم بیشتر برای یکی مسلماً برابرست با سهم کمتر برای دیگران. درواقع منافع بیشتر یکی برابرست با ضرر دیگران. تصور اینکه دنیا یک کیک ثابت است، بسیار سادهانگارانه و نادیده انگاشتن همه قوانین اقتصاد و تئوری بازی است. مسلماً در دنیا مثالهای شراکت کشورها با نفع طرفین بیشمارند. آمریکا و شوروی برای سرنگونی هیتلر با هم متحد شدند. حتی آمریکا و جمهوری اسلامی در موارد بسیاری برای سرنگونی صدام با هم همکاری کرده اند. این ایده که امکان ندارد آمریکا گامی برای خیر مردم ایران بردارد چرا که سودی از این راه نخواهد برد ناشی از درک نکردن اصول اولیه همکاری و شراکت است.
- مشکل ما از خود ماست و با سرنگونی جمهوری اسلامی هم حل نخواهد شد
طرفداران این عقیده حکومت را زاییده نوع تفکر، فرهنگ، ژنتیک، آب و هوای محل سکونت، تاریخ گذشته یا ترکیبی از همه خصوصیات مردم یک کشور میدانند و معتقدند هرگز با عوض شدن حکومت یک کشور چیزی تغییر نمیکند. در صورتی که تاریخ، بارها و بارها نشان داده که با عوض شدن یک حکومت تغییرات بسیار اعمال میشود. ایران دوره قاجاریه در دوره رضاخان پیشرفت های بیشماری داشت. این پیشرفتها در دوره محمدرضا پهلوی حتی سرعت بیشتری گرفتند. بعد همین پیشرفتها در دوره خمینی و خامنهای بدل به پسرفت شده و کشور به حالتی نیمهویرانه درآمد. پس میبینیم که حکومت نقشی تعیین کننده در وضعیت کشورمان دارد. در سایر نقاط جهان هم همینگونه بوده. کرهشمالی و کره جنوبی دو نیمه یک سرزمین با یک فرهنگ، آب و هوا، ژنتیک، تاریخ و ادبیات، یکی در اوج پیشرفت است و دیگری در قهقرای پسرفت. تفاوت این دو در نوع حکومتهای آنها است. اتفاقاً کره شمالی که بسیار فقیر و عقبمانده است، حکومت آن یکی از معدود دوستان جمهوری اسلامیست. وضعیت آلمان غربی و شرقی قبل و بعد از بهم پیوستن مثالهایی دیگرند. آسماگلو و رابینسون استادان دانشگاه امآیتی بعد از سیزدهسال تحقیقات در کتابی با عنوان چرا ملتها شکست میخورند انواع این مثالها را آورده و اینگونه نتیجهگیری میکنند که دلیل پشت موفقیت یا شکست ملتها نه تاریخ، فرهنگ و مردمان بلکه نهادها و بخصوص حکومتها هستند.
- اگر آمریکا جمهوری اسلامی را سرنگون کند حکومت را به مردم ایران نمیسپرد
اساس ایده کمک نظامی آمریکا به مردم ایران این است که جوانان متخصص ایرانی بتوانند با ارایه برنامهای مدون و چشماندازی روشن به آمریکا و متحدان غربیاش نشان دهند که منفعت آنها از وجود یک ایران دموکراتیک چیست. همانطور که گفته شد توقف خساراتی که بدلیل وجود جمهوری اسلامی به دنیای غرب وارد میشود یکی از این منافع است. برنامه اشغال ایران صرفاً به جهت غارت منابع آن و تشکیل یک دیکتاتوری دیگر ولی زیر نظر آمریکا، شاید در روزهای اول عملی باشد. شاید حتی مردمی خشمگین از جمهوری اسلامی را در ابتدا خوشنود کند. اما در نهایت ادامه این برنامه به ناآرامیهای گسترده، مستبد شدن هرچه بیشتر رژیمی که حالا دستنشانده آمریکا هم هست و برقرای مجدد شرایط ترورسیم در جهان خواهد انجامید. در سایه چنین حکومتی، مردم خشمگین به مقاومت از انواع روشها پرداخته و حکومت دست نشانده برای نفوذ در میان مردم و سرکوب کردن آنها، درگیر فساد بسیار شده و در نهایت مانند تجربههای بسیار از حکومتهای دست نشانده جهان، مانند حکومت آلمان بعد از جنگ جهانی اول، به شکستی دیگر برای غرب بدل خواهد شد. دلیل تلاش آمریکا برای برقراری دموکراسی در افغانستان و عراق هم همین بود. وگرنه چرا آمریکا به عنوان کشور فاتح، این دو سرزمین را به عنوان ایالات جدید به خاک خود ضمیمه نکرد؟ هدف آمریکا برکندن شر رژیم قبلی، برقراری حکومتی پایدار و مسئول توسط مردمان همان کشورها بود. در صورتی که ما ایرانیان بتوانیم پتانسیلهای کشور خود را برای جامعه جهانی و به ویژه دنیای آزاد غرب به عنوان یک کشور دموکراتیک، پایدار و قانونمند نشان داده خواهان حمله آمریکا به جمهوری اسلامی باشیم، میتوانیم در فردای بعد از این حمله در حکومت شکل گرفته، اثر گذار باشیم. چرا که از قبل ثابت کردهایم چنین حملهای بدون سپردن سرنوشت ایران به دست ایرانیان شکستی بزرگ در درازمدت خواهد بود. اما اگر ما به امید قیامی مردمی منفعلانه ناظر تحولات جهانی باشیم، هیچ مشخص نیست سرانجام چه حکومتی چگونه جمهوری اسلامی را سرنگون کرده و چه تصمیمی برای مردم کشور ما خواهد گرفت.
- حکومتی که آمریکا بر سر کار بیاورد از اساس دشمن چپها و کارگران است
این تفکر هم اساس تاریخی نداشته ولی موجب شده بسیاری از ایرانیان که گرایشات چپ، کمونیستی، سوسیالیستی، کارگری و مشابه آن دارند مخالف ایده مداخله نظامی آمریکا بوده و بعضا حتی بطور ضمنی طرفدار ادامه حکومت دستنشانده روسیه یعنی جمهوری اسلامی باشند. از مظلومیت کارگران در جمهوری اسلامی و برخورد ظالمانه و خشونتآمیز این رژیم با اعتراضات صنفی آنان اطلاع داریم. در جهان هم حکومتهایی که با مداخله نظامی آمریکا پای گرفتهاند لزوماً ضد چپ نبودهاند. برای مثال در آلمان احزاب چپ، سوسیال دموکرات و سبز فعالانه حضور داشته و در دولت نقش دارند. در مقابل تصور اینکه جمهوری اسلامی در هر مقطعی از زمان کوچکترین اهمیتی به جنبشهای چپگرای ایرانی یا به حداقل حقوق کارگران خواهد داد با آنچه در این سالها از این رژیم دیدهایم، تصوری کودکانه است.
مخاطرات بزرگتر در صورت قیام مردم ایران
برخلاف تصور بسیاری، قیام مردم ایران کمهزینه ترین، کمخطرترین یا سریعترین راه پیش روی ما برای از میان برداشتن جمهوری اسلامی نیست. دلایل زیر نشان میدهند چقدر انتظار از مردم ایران برای قیام، بیخردانه و خطرناک است:
- حمله شیمیایی به مردم
مردم ما یکبار در جنگ ایران و عراق قربانی حملات شیمیایی شدند. جمهوری اسلامی دارای قابلیت تولید و کاربری سلاحهای شیمیایی است. در عین حال در جنگ داخلی سوریه جمهوری اسلامی دوشادوش اسد با مردم این کشور جنگیده و در این میان سلاحهای شیمیایی هم علیه این مردم به کار رفتهاند. کسانی که مردم را به قیام در خیابانها تشویق میکنند یا از خطر حمله شیمیایی به مردم بیدفاع بیخبرند و یا تلفات انسانی ناشی از چنین فاجعهای را نادیده میگیرند. یک نکته که در بحثها در مقابل خطر حمله شیمیایی به مردم مطرح میشود این است که جمهوری اسلامی هرگز اینکار را نخواهد کرد، چراکه در این صورت آمریکا حمله خواهد کرد. اول اینکه این اظهار نظر بطور ضمنی تأیید همه مواردی است که در طرفداری از ایده حمله آمریکا به جمهوری اسلامی گفته شده. یعنی کمک خواستن از آمریکا بعد از قربانی شدن عده زیادی از مردم ایران در یک حمله شیمیایی. دوم اینکه چرا ما باید منتظر باشیم مردم زیادی قربانی شوند و بعد از آمریکا کمک بخواهیم؟ قربانیان حملات شیمیایی گاهی اوقات بلافاصله نمیمیرند. بلکه تا دهها سال زجر میکشند. در اثر آلودگی شیمیایی، مردم تا چند نسل همچنان قربانی خواهند داد. آیا ما باید همچنان از مردم بیدفاع ایران انتظار قیام در مقابل اتحادیه جمهوری اسلامی، رژیم اسد، روسیه، چین و دیگر شرکای خونریز را داشته باشیم؟
- مسلح شدن رژیم به تسلیحات هستهای و بمباران اتمی شهرهای ایران
همه بحثها برسر کمک نظامی آمریکا به دموکراسی خواهی مردم ایران تا زمانی است که رژیم جمهوری اسلامی اتمی نشده. بعد از اینکه رژیم ثابت کرد قادر به شلیک یک موشک هستهای از جایی در شمال غرب کشور به جایی در اسرائیل یا قلب اروپاست، همه کشورهای اتحادیه اروپا، فعالانه علیه هرگونه ایده حمله به ایران در سراسر جهان لابی خواهند کرد. حتی اسرائیل برای آرام کردن اعراب و جلوگیری از در گرفتن جنگی با ایران، میانجیگری خواهد کرد! چرا که این کشورها نمیخواهند در صورت مورد حمله قرار گرفتن حکومت یک نفره جمهوری اسلامی در ایران، مورد حمله موشکهای اتمی قرار گرفته و تا دههها قربانی یک آلودگی فراگیر هستهای بشوند. در این صورت به تدریج، ایران بسان کرهشمالی به زندانی غیرقابل نفوذ بدل میشود. اینکه ما چقدر فرصت داریم تا بدون کمک دیگر کشورهای جهان از پس این اتحادیه حکومتهای چپگرا شامل روسیه، چین و جمهوری اسلامی برآمده و کشورمان را آزاد کنیم، بسته به سرعت پیشرفت این رژیم در برنامه تسلیحات هستهای دارد. مشخص است که ما با دست خالی در مقابل رژیم تا بن دندان مجهز، زمان کافی نداریم.
- حمله چین، روسیه، ارتش بشار اسد، کره شمالی و شورشیان مسلح کلمبیا
دوران جنگهای تن به تن گذشته است. با پیشرفت تاکتیکهای نبرد مسلحانه، فاصله کارآمدی یک سرباز نسبت به یک شهروند عادی بسیار زیاد شده است. طوری که دیگر جمعیت یک کشور نیست که تعیین کننده است. جمعیت سربازان آموزش دیده و مجهز یک کشور شاید. از طرف دیگر سلاحهای کشتار جمعی به قدری پیشرفت کردهاند که حتی تعداد سربازان هم رقم دقیقی از قدرت مبارزه یک ملت به دست نمیدهند. چراکه مثلا اصابت یک موشک با کلاهک هستهای به یک پایگاه نظامی، همه سربازان را در آنی از بین میبرد. همه اینها به این دلیل مهم هستند که ما شاهدیم در قیام مردم سوریه علیه بشار اسد، رژیم اسد از حکومتهای بسیاری کمک نظامی دریافت میکند. تاکنون حضور نیروهای نظامی روسیه، جمهوری اسلامی، چین، کره شمالی در سوریه اثبات شده. مسلماً در صورت قیام مردم ایران، طرف مقابل ملت ما، ارتش این رژیمها خواهند بود. در مقابل آنها مردم ایران در حال حاضر فاقد ارتشی از خود هستند. مدیریت ارتش ایران در چهار دهه اخیر تماماً زیر نظر سپاه پاسداران وفادار به رهبر جمهوری اسلامی بوده. حتی درصورت همکاری ارتش با مردم، چنین ارتشی قادر به مقابله با همه نیروهای یاد شده نخواهد بود. حتی اگر چنین مقابلهای ممکن باشد چنین جنگی خساراتی به مراتب بیشتر از حمله دقیق و محدود آمریکا به رژیم جمهوری اسلامی و به هدف وادار کردن این رژیم به تسلیم خواهد بود. حتی اگر فرض کنیم ارتش ایران قادر خواهد بود یک شبه علیه فرماندهان وفادار به رهبر جمهوری اسلامی کودتا کند، سازمان خود را یافته و شروع به دفاع از مردم ایران در مقابل یورش هوایی و زمینی حکومتهای متحد کرده، و قادر به ادامه چنین جنگ ویرانگری در داخل خاک ایران باشد، جنگ اصول علمی خود را دارد. چه چیز باعث میشود ما ایده اتحاد نظامی با آمریکا، دیگر قربانی تروریسم جمهوری اسلامی در جهان را بهکل رد کنیم؟
- تضمینی نیست قیام مردم ایران موفق به روی کار آوردن حکومتی دموکراتیک بشود
مخالفان ایده حمله آمریکا به جمهوری اسلامی همیشه یا از عراق و افغانستان مثال میزنند که خود قربانی خرابکاریهای عمدی جمهوری اسلامی هستند و یا از لیبی مثال میزنند، در حالیکه رها کردن این کشور بعد از سقوط معمرقذافی و خودداری غرب بر ارایه حمایت نظامی و سیاسی از دولت انتقالی را نادیده میگیرند. اما برای ایده خودشان، یعنی قیام مردم ایران بدون حمله نظامی خارجی، لزومی ندارد راه دوری برویم. سال۱۳۵۷، بعضی از مردم ایران علیه حکومت شاه به خیابانها ریختند. نتیجه این حکومتی شد که امروز میبینیم! تضمینی نیست مردمی که چهار دهه گرفتار دیکتاتوری بغایت فاسد بودهاند، توان و مهارت کافی برای غلبه بر همه مشکلات موجود و برقراری حکومتی صحیح و پایدار را داشته باشند و این ایده در حال حاضر حداقل یکبار شکست خورده. از طرف دیگر در عصر ارتباطات و قرن بیست و یکم چه چیز مردم م ارا مجبور میکند چرخ را از ابتدا اختراع کرده و خود با آزمون و خطا انواع حکومتها از جمله حکومت پادشاهی مشروطه، نظام پادشاهی مطلقه، حکومت ملاها وغیره را امتحان کنند تا روزی به دموکراسی برسند؟ آیا در کشاکش این انقلابها کشور ما از هم نخواهد پاشید؟ چه مذهبی بهرهگیری از تجربه دیگر ملل را در علم سیاست و کشورداری حرام اعلام کرده؟ چه تضمینی هست که این کشور بلادیده، فردای سرنگونی جمهوری اسلامی، از خلاء قدرت ناشی از سرنگونی رژیم و توطئههای پیاپی روسیه و چین جان سالم بدر برده، به دام دیکتاتور فاسد و عوام فریب دیگری نیافتد؟
- استفاده همه شورشیان مسلح خاورمیانه و آفریقا از خلاء قدرت موجود
زمانی، شاه سابق ایران متن تهیه شده توسط دیگران را تحت عنوان مشهور «صدای انقلاب شما را شنیدم» در مقابل دوربینها خواند. مدت کوتاهی بعد از آن، وی که به بیماری سرطان گرفتار بوده و از مرگ قریبالوقوع خود تقریباً مطمئن بود، از ایران خارج شد. با خروج وی و در نتیجه اقدامهای قبلی حکومت وقت، به ویژه انحلال ساواک، حکومت شاهنشانی در ایران در مدت کوتاهی سرنگون شد. حال نکته مهم اینجاست که در طی این مدت، مردم ایران برای حدود یک سال فرصت داشتند شکل حکومت خود را انتخاب کرده، برای این حکومت رفراندوم برگذار کنند. بعد برای مدتی بیشتر فرصت برگذاری رفراندومی برای قانون اساسی بود. سپس جنگ خمینی و صدام آغاز شده و ارتش تا بن دندان مسلح آموزش دیده دوران شاه، موفق به باز پسگیری خاک ایران در طی دو سال شد (صرف نظر از ادامه جنگ بعد از آن). حال به شرایط دنیا در قرن بیست و یکم بنگریم و فرض کنیم قیام مردم ایران بار دیگر منجر به سرنگونی رژیم شد. خبر این سرنگونی در اینترنت به همه جای دنیا مخابره میشود. اولین کسانی که شروع به ارسال سرباز به ایران خواهند کرد گروههای شورشی مسلح از اقصی نقاط جهان خواهند بود! تعجب نکنید. تنها یک نگاه به فهرست همه گروههای شورشی در سوریه و همینطور در یمن کافیست تا متوجه بشوید که در قرن بیست و یکم، زمانی که گروههای شورشی مسلح قادر به دریافت اخبار ناآرامی در جهان هستند، بشدت نیازمند زمین و معادن بوده و قادرند در مدت کوتاهی نیروهای خود را جابجا کنند، با شنیدن خبر سقوط حکومتی در جایی از دنیا، فوراً بخت خود را برای به چنگ آوردن پول، مواد خام، سنگهای قیمتی و اسلحه، در خاک کشور منقلب، میآزمایند. فقط یک لحظه تصور کنید، در صورت یک قیام عمومی در ایران و سقوط حکومت، کشور متمدن ما با تاریخ کهن آن، صحنه جنگ، تجاوز، قتل عام و قصابی مردم بیگناه توسط ملیتهای مختلف، از آفریقا تا خاوردور خواهد شد. اگر هنوز به سرنگونی جمهوری اسلامی فقط و فقط به دست مردم ایران امید دارید، در نظر داشته باشید که در جهان مردم دیگری به غیراز ما هم زندگی میکنند. بعضی از این هفت ملیارد انسان، شورشیانی یاغی و مسلح هستند. از اخبار جهانی با خبرند. بسرعت متوجه خلاء قدرت در یک کشور نفت خیز شده، و با تفنگها، بستههای مواد مخدر و قایقهای ابتداییشان راهی سرزمین آرزوها خواهند شد! همه اینها اگرچه نتوانند مانند هجوم مغولها، حکومتی سرکوبگر در ایران تشکیل بدهند، قادرخواهند بود فاجعهای بمراتب بدتر از وضع کنونی بوجود بیاورند. اگر هنوز هم مخالف حمله نظامی آمریکا به جمهوری اسلامی و در فکر قیام مردم هستید، بیشتر فکر کنید.
- از هم پاشیدن ایران و ابتلا به سرنوشت یوگسلاوی
بگذارید اصلاً فرض کنیم مردم ایران بدون کمک خارجی جمهوری اسلامی را سرنگون کردند. روسیه و چین و کره شمالی هم هیچ دخالتی نکرده و کاملاً بیاراده و بیاختیار به تماشای انقلاب شکوهمند مردم ایران ادامه دادند! گروههای شورشی مسلح بویژه القاعده، داعش و طالبان هم احساس نیازی به ورود به خاک ایران و برقراری پایگاه در کنار معادن مختلف این کشور نکرده، در نتیجه از درگیری با مردم انقلابی پرهیز کردند. ارتش و سپاه هم کودتا نکردند. چه تضمینی هست که مردم انقلابی، مانند دوران ستارخان و باقرخان، تمام اختلافات داخلی القاء شده در این سالها، توسط جهموری اسلامی، بین فارس، ترک، کرد، بلوچ، ترکمن و دیگر اقوام را به دست فراموشی سپرده و همچنان باهم متحد بمانند؟ در خلاء قدرت فراگیر در پس چنین قیامی، بدون هیچ نظارت بینالمللی، آیا استانهای ایران از یکدیگر نخواهند پاشید؟ آیا کشور ما به سرنوشت یوگسلاوی دچار نخواهد شد؟ واقعبینانه تر بنگریم، آیا روسیه، چین و دیگر شرکای جمهوری اسلامی شروع به مجهز کردن انواع گروههای شورشی مسلح در ایران برای از هم پاشیدن این کشور نخواهند کرد؟
نتیجه
امیدواران به قیام دست خالی مردم ایران در برابر اتحادیه جمهوری اسلامی و شرکا، خطرات چنین ایدهای را نادیده گرفته و مدام از طرفداران ایده حمله نظامی آمریکا به جمهوری اسلامی، خواهان تضمین همه احتمالات ممکن و پیشبینی دقیق آینده هستند. یک طرف هزینههای جانی و مالی و سیاسی ایده خود را نادیده گرفته طرف مقابل را محکوم به جنگطلبی، خیالپردازی و ناآگاهی میکند. اگر برای آینده کشور خود ارزش قائل هستیم، بیایید منطقی و به دور از خشم و تعصب و کینهتوزی، جهان را با همه کشورهای موجود در آن در نظر گرفته، و تصور محدود جهان به صورت صفحه شطرنجی متشکل از جمهوری اسلامی در یک طرف و مردم در طرف دیگر را کنار بگذاریم.
یک راهحل مناسب برای رسیدن ایران به آزادی باید راهحلی جهان شمول و خردمندانه بوده، تاثیر دیگر نیروهای بینالمللی را در وقایع ایران نادیده نگیرد. برای فرو ریختن یک بنای قدیمی باید آن را از بیرون تخریب کنیم. ساخت بنای جدید هم نیازمند تقویت از بیرون و با داربست میباشد. از مشکلات حکومت قاجار بیخبری از تحولات جهانی بود که باعث میشد شاهان این سلسله، بخشهای مختلف ایران را یکی پس از دیگری در جنگها از دست بدهند. جنگهایی با کشورهایی که خصومت آنها را درک نمیکردند و خیانت از سوی متحدینی که بیوفایی آنها را نمیفهمیدند. جهان آنها دنیایی بود محدود به شاه و ملت. تا زمانی که سربازانی با قیافههایی بیگانه و تجهیزاتی غریب، وارد خاک کشور میشدند. آن شاهان رفتند، آن روزگاران گذشت و امروز ما مردم در مقابل این بلا قرار گرفتهایم. از تحولات جهانی بیخبر نباشیم. خود را در دنیا تنها نبینیم. راه و روش سخن گفتن و معامله با دیگر ملل دنیا را فرا بگیریم.
این ناجمهوری اهریمن است که ۴۰ سال است با ایجاد این توهم که آمریکا قرار است بیاید و ایران را آزاد کند, مردم را از انقلاب واداشته!
انقلاب برای ایجاد حکومت برابری, دادگری و آزادی, تنها راه نجات ایران است. انقلاب در دامنه اجتماعی به معنای جهش مثبت در ۳ محور فرهنگی, سیاسی و اقتصادیست.
حمله نظامی, بدون اشغال بلند مدت و کشورسازی, نمیتواند اینکار را انجام دهد. این باید بر هر کسی روشن باشد که دولت آمریکا نه تنها توان اینکار را در قرن ۲۱ ندارد بلکه هیچگونه علاقه ای هم به چنین کاری ندارد.
۱-با معرفی ایران بعنوان حامی تروریسم چندین میلیارد دلار تسلیحات به کشورهای پولدار منطقه فروخته؟ ۲-اگر قرار باشد کشور و حکومتی آزاد در ایران مستقر باشد و با دنیا روابط حسنه و سالمی برقرار کند، آنوقت کارخانه های تسلیحاتی که میلیونها نفر از آن طریق ارتزاق میکنند ، تسلیحات خود را بکدام کشورها خواهند فروخت؟ آفریقایی ها که پول ندارند ، پول در خاورمیانه هست و باید در حال جنگ و تهدید همدیگر باشند، پس چرا محمد رضا پهلوی را ساقط کردند، چرا باید از اینهمه منافع چشم پوشی کند، ، سیاست پدرو مادر نمیشناسد، فقط سود و منافع مورد نظر است ووووو
پس از نزدیک ۴۰ سال تجربه با اطمینان میتوانم بگویم که به امید اینکه “آمریکا جمهوری اسلامی را بر بیندازد” بودن بسیار کار بیهوده ایست.
البته گذشته از اجحاف کامل نویسنده، بر رویدادهای چند دهه یا سده اخیر چه داخل چه بینالملل، واقعا شجاعت و متانت خاصی لازم است که یک تنه جلوی این همه چشم و گوش بسته و دهنهای باز، حرفی را با منطق بیان کنید و دوباره همان جوابهای قبلی را بشنوی. عالی و بی نظیر بود.