اختر قاسمی (+عکس) فیلم «تهران تابو» ساختهی علی سوزنده کارگردان جوان ایرانی ساکن کلن (آلمان) از اواسط نوامبر در سینماهای آلمان به نمایش درآمد.
«تهران تابو» به صورت انیمیشن تهیه شده و به مشکلات جوانان به ویژه زنان و ناهنجاریهای اجتماعی جامعه ایران میپردازد. از نام فیلم پیداست که از تهران و ممنوعیتهای قانونی و عرفی میگوید. از زنان جوانی که اعتیاد، همسرانشان را به کنج زندان انداخته و با فرزند کوچک مجبور به تنفروشی هستند؛ از پسر جوانی که دانشجوی رشتهی موسیقیست و دختری که با او همبستر شده خواهان خسارت از بین بردن باکرگیاش است؛ از زن جوان مطیع و فرمانبرداری که در خانوادهی همسر ظاهرا خوشبخت است اما همسر تنوعطلب او که خود به دنبال زنان خیابانی است، در یک سوء تفاهم او را فاحشه مینامد. بازیگر نقش این زن زهرا امیرابراهیمی است که خود قربانی موضوع «آبرو» و مجبور به ترک دیار خود شد. زهرا امیرابراهیمی بازیگر تلویزیون ایران، هنگامی که در اوج موفقیت کاری بود، فیلمی از رابطهی خصوصی او با شریک زندگیاش به شکل دیویدی پخش و خرید و فروش شد که او را مجبور به ترک ایران کرد. او هم اکنون در فرانسه زندگی میکند. زهرا امیرابراهیمی به همراه نگارمونا علیزاده و المیرا رفیعزاده دو بازیگر ساکن آلمان نقش سه زن اصلی فیلم را بازی میکنند. آرش مرندی، علیرضا بایرام و مرتضی توکلی نیز از دیگر بازیگران این فیلم هستند. تهیهکنندگی فیلم را علی صمدی احدی کارگردان موفق ایرانی در آلمان به عهده داشت.
در یکی از اکرانهای «تهران تابو» در کلن، کارگردان، بازیگران (به جز زهرا امیرابراهیمی)، تهیهکننده و دیگر دست اندرکاران فیلم نیز حضور داشتند. انیسا امانی کمدین موفق ایرانی- آلمان نیز به عنوان مهمان در این نمایش شرکت داشت. نزدیک به هفتصد نفر در سالن نمایش حضور داشتند و پس از نمایش فیلم، کارگردان و بازیگران به پرسشهای تماشاگران پاسخ دادند.
فرصتی دست داد تا با علی سوزنده کارگردان «تهران تابو» گفتگویی داشته باشم.
-موضوع فیلم عمدتا مسائل زنان بود. چطور شد که به این مسائل زنان در جامعه توجه پیدا کردی؟
-موضوع فیلم در رابطه با محدودیتهای اجتماعی مخصوصاً محدودیتهای جنسی است که شامل حال زنان و مردان هر دو میشود. ولی در جوامع مردسالاری که حق تصمیم با مردان هست، زنان بیشتر زیر فشار هستند تا مردان. ولی همانطور که برای ساختن فیلم دربارهی اعتیاد لازم نیست که فیلمساز معتاد باشد، یک فیلمساز مرد هم میتواند در مورد مسائل زنان فیلم بسازد. فقط باید چشممان را باز کنیم و به مشکلات دیگران نگاه کنیم.
-چطور شد که به فکر ساختن فیلمی با مضامین تابو افتادید؟ آیا خود شما زمانی که در ایران بودید به این تابوها فکر میکردید؟ یا اینکه در فضای آزاد جامعه اروپا بیشتر برای شما مفهوم پیدا کردند؟
-من هم مثل خیلی از جوانهای دیگر که در یک جامعه با محدودیت فراوان زندگی کردند از محدودیتها رنج میبردم. از وقتی ایران را ترک کردم همیشه در فکرم بود که این محدودیتها چه تاثیری روی زندگی ما داشتهاند و چه عواقبی و تاثیراتی روی جامعه دارند. سالها با این سؤالها زندگی کردم. نوشتن این فیلمنامه تلاشی بود برای پیدا کردن جواب به این سؤالها.
-شما در این فیلم برای نقش اصلی زهرا امیرابراهیمی را در نظر گرفتید؛ هنرپیشهای که خودش قربانی یکی از ناهنجاریهای اجتماعی شد. آیا این انتخاب آگاهانه بود؟
-بله، انتخاب زهرا امیرابراهیمی آگاهانه بود. به نظر من تجربیات شخصی زهرا خیلی به فیلم و ایفای این نقش کمک کرد. از شنیدن جواب مثبت زهرا خیلی خوشحال شدم و مطمئن بودم که بهترین انتخاب برای این نقش است.
-نظر شما درباره این موضوع چیست که زندگی و روابط خصوصی و عاطفی افراد را به صورت فیلم پخش کنند و مردم هم پول داده و آن را بخرند و تماشا کنند؟ فکر میکنید خود مردم و جامعه نقش دارند یا حکومت در رشد چنین فرهنگی نقش داشته؟
-به نظر من قسمت بزرگی از معضلات اجتماعی برمیگردد به طرز فکر خودمان و رابطه چندانی به سیاست یا مذهب ندارد. خیلی از جوامع دیگر با ساختار مردسالاری همین مشکلات را دارند. مشکل طرز فکر هست که نسل به نسل منتقل میشود و مسلما در سیاست هم تاثیر میگذارد. زهرا امیرابراهیمی هنرپیشهی محبوبی بود. بعد از پخش این ویدئو نه فقط از طرف حکومت بلکه از طرف مردم هم زیر فشار زیادی قرار گرفت و مجبور شد ایران را ترک کند و به خارج پناه ببرد.
-زبان فیلم خیلی صریح و گاهی رکیک است. چرا این زبان را به کار گرفتید؟
-به نظر من اگر بخواهیم که بی پرده در مورد مشکلات جامعه صحبت کنیم باید خودسانسوری را کنار بگذاریم. متاسفانه کلمهای به اسم «آبرو» ما را وادار به خودسانسوری کرده و باعث شده که ظاهرمان را همیشه بهتر از واقعیت نشان بدهیم و این شروع دورویی در جامعه است. اگر شخصیتی در زندگی واقعی کلمات رکیک به کار میبرد چرا نباید آن را در فیلم به کار ببرد؟
-زمانی که من جوان بودم و ایران را ترک کردم میتوانم بگویم که این زبان تنها از طرف قشر خاصی در جامعه به کار برده میشد و شاید در دعواهای خیابانی مردانه میشد آن را شنید؛ زنان و دختران جوان ازاین زبان استفاده نمی کردند؛ اما امروز از جمله در شبکههای اجتماعی میبینیم که بخشی از جوانان حتی تحصیلکرده و دختران نیز از این زبان استفاده می کنند؛ به عنوان هنرمندی که در این زمینه تحقیق کردهاید فکر میکنید علت رشد این زبان در جامعه امروز ایران چیست؟
-به نظر من استفاده از کلمات رکیک و زننده بین جوانان بخشی برمیگردد به مد؛ ولی بخش بزرگی به عنوان سوپاپ تخلیه فشارهای درونی عمل میکند. مردم ایران جزو عصبانیترین مردم دنیا هستند. مشکلات زیاد زندگی خیلی اوقات به فرم خشونت کلامی و جسمی خودشان را نشان میدهند.
-فیلم شما در جشنواره کن در بخش منتقدین نمایش داده شد. انعکاس آن بین منتقدین و سینماگرانی که از جامعهی ایران شناخت نزدیک ندارند چگونه بود؟
-بازتاب فیلم در جشنواره کن خیلی مثبت بود. همچنین در جشنوارههای دیگر. تا امروز فیلم در بیشتر از ۴۵ جشنواره شرکت داشته. نکتهی جالب این بود که منتقدین و تماشاگران غیرایرانی بیشتر به جنبه هنری کار علاقه دارند مثل تکنیک داستاننویسی، انتخاب شخصیتها، به کار گرفتن موزیک، تکنیک انیمیشن و کار با بازیگران. بیشتر از انسانی بودن شخصیتها صحبت میکنند، مثلا برایشان جالب است که یک شخصیت مثل «پری» با وجود مشکلات فراوان چقدر به دیگران کمک میکند و هوای دیگران را دارد و چه مادر خوبیست و چقدر تلاش میکند بچهاش را به مدرسه بفرستد؛ چیزی که بعضی از منتقدین و تماشچیان ایرانی اصلا در موردش صحبت نمیکنند. برایم جالب بود که بفهمم این اختلاف دید از کجا میآید. یاد فیلم زندهیاد کیارستمی افتادم؛ «باد ما را با خود خواهد برد»، که خیلی از ایرانیها شاکی بودند که چرا همهاش در ده فیلم میسازد و قسمت مدرن ایران را نشان نمیدهد در حالی که منتقدین غیرایرانی از آن به عنوان فیلمی شاعرانه با عشق به زندگی و امیدواری یاد کردند. دید بعضی از ایرانیها خیلی منفی و سیاه است و این مانع وارد شدن به محتوای فیلم و فهمیدن داستان میشود.
-بله، این تفاوت نگاه غربی و ایرانی را من هم بارها تجربه کردهام. شاید یک دلیلاش این باشد که غربیها خودشان را اشباع شده از تمدن و زندگی شهری میبینند و نیازی به اثبات خودشان نمیبینند ولی ما مدام میخواهیم به همهی جهان خودمان را اثبات کنیم که مثل حکوتمان عقبمانده نیستیم! به هر حال، پروژهی بعدی شما چیست؟ فیلم جدیدی در دست دارید؟
-در حال حاضر مشغول کار روی یک داستان هستم که در آلمان اتفاق میافتد و در مورد مشکلات اجتماعی جوامع غربی است مثل خشونتهای جنسی و روحی علیه کودکان در محیط خانواده و کمبود عشق…
-سپاسگزارم برای این گفتگو و آرزوی موفقیت برای شما.
این توهین به هیچ شخصی نیست، ولی اگر کسی فکر میکنه که اینها سیاه نمایی هست، حتما چشمانش را بر مردم و خودش سانسور کرده،ویروسی که جان مردم باشه، از هر نوعی آزار دهنده هست. حال میتونه هر ویروسی باشه. این فیلم نشان دهنده مرضی ست که زندگی را سختر میکنه. اگر سیاه نمایی هست آیا بودنش انکار است؟؟؟!!!
البته نمیتوان به فیلم خورده گرفت چرا که تمامی عوامل فیلم به نوعی خود واقعیشونو به تصویر کشیدند ولی با کمی جلوه و اب تاب سینمایی و طبق معمول داورانی که فقط منتظر اینگونه فیلمایی که فقط بدبختی و فلاکتو سیاهی جامعه اند که بهش جایزه بدن و توجه بقیه جوامع رو بهش جلب کنن.
از طرف دیگر به تصویر کشیدن افراطی مسجد، در فضاهای باز فیلم و تصویر امام خمینی و آیتالله خامنهای در فضاهای بسته فیلم اینگونه القا میشود که مقصر اصلی وضع به نمایش درآمده از فیلم دین یا حکومت دینی است و در جایی، صدای اذان در پس زمینه فیلم گم میشود.
شاید همین دلایل کافی باشد تا فیلم قابل باور نباشد.
خندهدار اینکه در سکانسی که برای بار دوم به بانک جهت گرفتن وام مراجعه میشود کارمند بانک که حالا باید برای جبران خطایش هر طور شده وام بدهد، و به فردی که ظاهرا رئیس بانک است نگاه میکند و او با اشاره دست تایید میکند که باید به روسپیان هم وام داد.
فیلم ،تصویری سراسر سیاه از جامعه القا میکند.
سوای شخصیتهای اصلی فیلم که به طور اغراقآمیزی درگیر روابط ناسالمند، همه و همه اسیر این روابط هستند.
همه مردان فیلم به دنبال رفع غریزه جنسی به شکل نامشروع هستند بجز آن پیرمرد دیابتی که به خاطر مریضیاش شست پایش در آستانه قطع شدن است.
همه رانندگان تاکسی فیلم، همه دختران فیلم از دختر راننده تاکسی اول فیلم گرفته تا دختر سرایدار.