دو شعر از رضا مقصدی: «من همینم وُ همین وُ بس.» و «شورِ تازه»

سه شنبه ۲۵ شهریور ۱۳۹۳ برابر با ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۴


خسته نیستم

با تمام زخم‌های کهنه‌ای که در من است

دلشکسته نیستم‌.

من بر آن سرم که تا طنین واپسین نفَس
همنشین مهربانِ عاشقان شوم.

یا که شور عاشقانه را 
سفره، سفره، میزبان شوم.

تا سلام ِ واپسین نفَس
من همینم وُ همین وُ بس.

سیب

 

شور تازه

می‌توان ز مرگ، دَم نزد.

می‌توان ز برگِ این درختِ روبرو

شعرِ دلکشی نگفت.

 

می‌توان ز ابر ِآسمانِ نیمه‌باز

انتظارِ بارشی نداشت.

 

در زمینِ جانِ عاشقان، ولی

این زمان، نمی‌توان

شورِ تازه‌ای نکاشت.

 

[email protected]

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=1633