گفتگوی روزنامه ایتالیایی با شهبانو فرح: دموکراسی سکولار برای ایران من

- برخی به من زنگ می‌زنند و در خاتمه ضمن سپاسگزاری می‌گویند که این گفتگو آنها را سه ماه خوشبخت کرده است. ولی در حقیقت آنها هستند که با تماس‌هایشان مرا خوشبخت می‌کنند. وقتی به مردم عادی زنگ می‌زنم هرگز نمی‌گویم کی هستم، آنها از صدایم مرا می‌شناسند.
- بعد از تمام کارهایی که پادشاه برای این کشور کرد علیه ما و در حمایت از خمینی فریاد می‌زدند...! نمی‌توانستم تصور کنم که این همه آدم علیه توسعه و پیشرفت به خیابان بریزد!
- انقلاب سفید دو و نیم میلیون روستایی را صاحب زمین کرده و قوانینی از جمله برای رفع تبعیض علیه زنان تصویب کرده بود... ولی خمینی از حمایت کمونیست‌ها برخوردار بود. همسرم صحبت از اتحاد «ارتجاع سرخ و سیاه» می‌کرد.
- زمانی که در ۱۹۶۷ پادشاه تاج را بر سر من گذاشت، احساس کردم که این تاج بر سر تمام زنان ایران گذاشته می‌شود. من هم شهبانو بودم و هم نایب‌السلطنه. اما امروز می‌توانند به هر زنی که در خیابان حجاب بر سر نداشته باشد اهانت کنند.
- من به شدت مخالف هرگونه حمله نظامی به ایران هستم؛ غرب ولی باید به صدای ایرانی‌ها گوش دهد. افراط‌گرایی با انقلاب در ایران آغاز شد.

شنبه ۴ فروردین ۱۳۹۷ برابر با ۲۴ مارس ۲۰۱۸


«کوریره دلا سرا» پرتیراژترین روزنامه ایتالیا چندی پیش گفتگویی با شهبانو فرح انجام داده است که ترجمه آن را می‌خوانید.

از روزنامه کوریره دلا سرا

«سال‌ها بعد از همسرم پرسیدم چرا من؟ پاسخ داد، چون واقعی بودی، خودب بودی». خبرنگار کوریره دلا سرا می‌نویسد: این یکی از جملاتی بود که در این ملاقات که در خانه‌ای با تدابیر امنیتی قابل توجهی در پاریس در یک روز بهاری اوایل مارس ۲۰۱۸ انجام شد، میزبان به من گفت. این زن که زمانی در کنار پادشاه ایران بر تخت طاووس نشسته بود، بدون هیچ زیوری، غیر از سنجاقی با نقشه ایران و رنگ‌های پرچم این کشور مرا می‌پذیرد.

-علیاحضرت، چگونه با همسرتان آشنا شدید؟
-دانشجوی معماری در پاریس بودم و در شهرک دانشگاهی در جنوب پاریس اقامت داشتم، البته نه در خانه دانشجویان ایرانی که در آن سال‌ها هنوز ساخته نشده بود. روزهای پر مشغله‌ای داشتم؛ کلاس‌های درس و بازدید از موزه‌ها… اولین دیدار با شاه در محل سفارت ایران انجام گرفت. او در هر سفری به خارج با دانشجویان ایرانی نیز ملاقاتی داشت. برای این مهمانی با عجله لباس نو خریده بودم و یاد گرفته بودم چگونه جلوی پادشاه باید خم شد. او با هر دانشچو چند کلمه‌ای صحبت می‌کرد. وقتی به من رسید پرسید: «در پاریس در چه رشته‌ای تحصیل می‌کنید؟» وقتی گفتم معماری می‌خوانم، تعجب کرد. در آن دوران نه تنها در تهران بلکه در سراسر جهان زنان معمار بسیار کم بودند.

فرح دیبا وقتی از گذشته حرف می‌زند چشم‌هایش می‌درخشند؛ می‌افزاید: «پاشاه بعد‌ها گفت که وقتی از سالن خارج می‌شدم با نگاهش مرا تعقیب می‌کرد.»

-چه چیزی در پادشاه در آن روز در خاطر شما ماند؟
-لبخند بسیاز زیبا و نگاه غمگی‌اش.

-شاه کی از شما درخواست ازدواج کرد؟
-در سال ۱۹۴۹ برای تعطیلات به تهران رفته بودم، همسر دختر بزرگ پادشاه، شاهدخت شهناز که از ازدواج با ملکه فوزیه، خواهر فاروق پادشاه مصر، به دنیا آمده بود، مرا به خانه‌اش دعوت کرد. بعد از ظهر، سرگرم صرف چای بودیم که پادشاه ظاهر شد. شروع به صحبت با من کرد، برایش از زندگی دانشجویی در پاریس گفتم. چند بار دیگر ملاقات کردیم، شب دیگری در منزل شاهدخت شهناز، بعد از اینکه دیگر میهمانان رفته بودند گفت: دو بار تا کنون اردواج کردم، ولی متاسفانه به جدایی انجامیدند، می‌خواهی با من ازدواج کنی؟ فورا گفتم البته! بلافاصله پادشاه هشدار داد: وظایف زیادی بر عهده خواهی داشت. در آن زمان نمی‌توانستم این وظایف را حتی تصور کنم.

آن «بله» در ۲۱ دسامبر ۱۹۵۹ را همه در دنیا شنیدند. او لباسی با طرح ایو سان لورن که توسط دیور دوخته شده بود به تن و تاجی از برلیان که دو کیلو وزن داشت بر سر داشت.

زنی که شاه عاشقش شده بود بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۹۷۹ هم در کنار شاه ماند؛ امروز نیز هنوز زیباست، بلندقامت، موهایش را پشت سر جمع کرده است؛ ۱۴ اکتبر قدم به ۸۰‌امین سال زندگی می‌گذارد.

شاه و فرح مهمان کندی و ژاکلین در واشنگتن؛ ۱۹۶۲

-من، زیبا؟ وقتی به عکس‌های ۱۶ سالگی‌ام نگاه می‌کنم، اصلا زیبا نبودم، ولی با گذشت زمان کمی بهتر شدم… و این را همیشه به دخترم لیلا می‌گفتم که متاسفانه دیگر با ما نیست. لیلا خودش را زیبا نمی‌دید. روزی به لیلا و یک دوست ایتالیایی‌اش عکس‌های جوانیم را نشان دادم و به او گفتم آن را با عکس‌های سال‌های بعد مقایسه کند. به خاطر دارم که دوستش گفت: معجزه! او نیز از این تغییر شگفت‌زده شده بود.

-شما زبان ایتالیایی هم بلدید؟
-در تهران وقتی بچه بودم چند سالی به مدرسه خواهران روحانی ایتالیایی رفته بودم، قبل از اینکه به مدرسه ژاندارک بروم.

-چیزی به یادتان مانده؟
-نه اصلا، البته ما در این مدرسه فارسی و فرانسوی می‌خواندیم. مادرم مرا به مدرسه ایتالیایی فرستاد چون پیانو درس می‌دادند و می‌خواست این ساز را یاد بگیرم، و ما در خانه پیانو نداشتیم و من در مدرسه تمرین می‌کردم. من شانس داشتم که در خانواده‌ای مدرن و غیرسنّتی تربیت شدم؛ مادرم بیش از ۶۰ سال پیش مرا به پیشاهنگی، کلاس شنا و بسکتبال فرستاد. من کاپیتان تیم بودم و با پیراهن شماره ده بازی می‌کردم مثل مارادونا و باجیو. پسرم رضا که در آمریکا زندگی می‌کند هم عاشق فوتبال است. با هم مسابقه معروف ایتالیا و آلمان را که با پنالتی تمام شد دیدیم.

شاهزاده رضا پهلوی و شهبانو فرح

-مدت زیادی را در آمریکا می‌گذرانید؟
-سعی می‌کنم دو ماه در بهار و دو ماه در پاییز را در آمریکا در کنار فرزندانم رضا و فرحناز و ۴ نوه‌ام بگذرانم. این سگ را نوه‌ام نور به من هدیه داده است. سگی که ۱۷ سال با من بود، چند سال پیش مرد و جرئت پیدا نکردم سگ دیگری بیاورم. بقیه سال را در پاریس می‌گذرانم و وقتم را صرف کارهایی می‌کنم که به آنها علاقه داردم مثل نقاشی و موسیقی. قبلا به کنسرت پاواروتی می‌رفتم و در جوانی در ایران صفحات کاروزو را گوش می‌دادم. من عاشق بینال هنر ونیز هم هستم. آخری را دیدم و امیدوارم از بعدی هم بازدید کنم.

بازدید خصوصی شهبانو فرح قبل از افتتاح موزه هنرهای معاصر

-چگونه به هنرهای معاصر علاقه پیدا کردید؟
-در سال ۱۹۶۲ در جریان اولین بینال هنر تهران شروع به خرید آثار هنری کردم. در آن سال‌ها در تهران گالر‌های هنری بسیار معدودی  وجود داشت. قبل از موزه‌هنرهای معاصر، موزه فرش و موزه نقاشی‌های دوران قاجار را راه‌اندازی کردم. در آن سا‌ل‌ها فعالیت‌های فرهنگی بسیاری را راه انداختیم: کتابخانه‌هایی برای کودکان… ایران کشوری است با تاریخ و فرهنگ بسیار غنی، می‌خواستم این گذشته حفظ شود ولی همزمان نگاه‌مان نیز گسترش پیدا کند.

-پادشاه نیز به هنر علاقه داشت؟
-نه، او به چیزهای دیگری فکر می‌کرد، ولی همیشه از من پشتیبانی می‌کرد و بسیاری از هموطنانم  و سازمان‌های غیردولتی از من می‌خواستند که با پادشاه در مورد طرح‌های فرهنگی‌شان صحبت کنم. در آن دو دهه ایران یک راه  طولانی را پیمود. هنوز امروز نامه‌ها و ایمیل‌های فراوانی از هنرمندان زیرزمینی ایرانی دریافت می‌کنم.

-واقعیت دارد که شما بیش از ۱۵۰۰ اثر هنری جمع‌آوری کردید مثل آثار دگا، پیکاسو، پولاک، بکن و وارهول؟ فایننشال تایمز چند سال پیش ارزش این مجموعه را ۳ میلیلارد دلار برآورد کرد.
-تعدادشان خاطرم نیست ولی زیاد بودند.

-شما ثروت نفتی داشتید، می‌گویند این مجموعه هنری با پول شرکت ملی نفت خریداری شده است، واقعیت دارد؟
-بهای نفت افزایش پیدا کرده بود و بهای این آثار هنری بسیار مناسب بود. در دفترم کمیته‌ای تشکیل دادم که وظیفه داشت با گالری‌ها و بنیاد‌های هنری تماس برقرار کند. با امپرسیونیست‌ها این مجموعه را آغاز کردیم و با هنر مدرن و معاصر ادامه دادیم.

بازدید خصوصی شهبانو فرح برای نخستین بار از آثار هنری که به موزه رسیده بود و توضیح کامران دیبا رییس موزه هنرهای معاصر تهران

-چگونه تصمیم به تاسیس موزه هنرهای معاصر تهران گرفتید؟
-به نمایشگاهی از کارهای ایران درودی رفته بودم، او به من گفت: جالب است موزه‌ای برای جمع‌اوری کارهای هنرمندان معاصر ایرانی داشته باشیم. با کامران دیبا، پسر عمویم که معمار بود صحبت کردم و گفتم بد نیست موزه ای برای هنر معاصر داشته باشیم ولی نه تنها برای آثار هنرمندان ایرانی بلکه از سراسر جهان، و همچنین هنر مدرن…

-تنها دو سال پس از افتتاح این موزه، انقلاب شد…
-بسیار نگران بودم ولی مهدی کوثر که مدیریت این موزه را بر عهده داشت، فهرستی از تمام این آثار و ارزش آنها تهیه کرد. او گفت از این مجموعه مانند فرزندانش حفاظت خواهد کرد.

کوریره دلا سرا؛ گفتگو با شهبانو؛‌ مارس ۲۰۱۸

-چه رابطه‌ای با هنرمندان داشتید؟
-وقتی با سزار، مجسمه‌ساز فرانسوی سبک نئورئالیسم آشنا شدم، به او چند تکه از جواهراتم را دادم…  او آنها را ذوب کرد و در یکی از مجسمه‌هایش از آنها استفاده کرد. اندی وارهول برای کشیدن پرتره‌ای از من به تهران آمد، ولی آن پرتره را بعد از انقلاب تکه‌پاره کردند. از دالی و شاگال که دیدنشان مرا هیجان‌زده کرده بود خواستم چند تا از قلم موهایشان را به من هدیه کنند. از مجسمه‌ساز ایتالیایی جو پومودورو خواسته بودم ستونی برای ورودی موزه هنرهای معاصر بسازد، ولی با انقلاب مصادف شد و پولش را ندادند او هم ستون را تحویل نداد. سال‌ها بعد آن ستون را در باغ ساختمان «پپسی» در آمریکا دیدم.

-چه آینده‌ای برای این مجموعه می‌بینید؟
-که از آن به نحو احسن حفاظت شود. باید نهادی چون دوستداران موزه متروپولیتن نیویورک برای حفظ و مرمت این مجموعه به وجود بیاورند چون دولت تهران پول را صرف مخارج دیگری می‌کند.

-بعد از خروج از ایران در ژانویه ۱۹۷۹، در مصر، مراکش، باهاماس و آمریکا آواره بودید و حکم اعدام برایتان صادر شده بود. آیا برای زندگی خود واهمه داشتید؟
-واهمه؟! نه! از مرگ نمی‌ترسم. سال‌ها پیش گاردین نوشت که قصد جان مرا دارند. وزارت کشور فرانسه از آن زمان برای من محافظ گذاشت. اینجوری مردن بهتر از مرگ در پیامد سرطان در بیمارستان است.

محمدرضاشاه و شهبانو فرح پهلوی

چشمان فرح دیبا ناگهان پر از غم می‌شود. شاید آخرین روزهای پادشاه که در پیامد سرطان در مصر چشم از جهان بست را به خاطر می‌آورد. روی میزی در سالن عکسی از انور سادات دیده می‌شود که تقدیم شده به دوست عزیزش شهبانو فرح. در کنار آن عکس‌هایی با ریچارد نیکسون، پادشاه بالدوین و ملکه فابیولای بلژیک، خوان کارلوس پادشاه سابق اسپانیا و همسرش ملکه صوفیا، سلطان محمد رهبر مراکش، و ملک حسین پادشاه سابق اردن و همسرش نور.

شهبانو فرح در قاهره بر مزار شاه فقید

-با دیگر خاندان‌های سلطنتی در رابطه هستید؟
-بدون شک. قبل از انقلاب با پادشاه میهمان ملکه الیزابت در لندن بودیم. در این سال‌ها در مراسم عروسی بسیاری ار خانواده‌های سلطنتی حضور داشتم. با بئاتریس ملکه هلند و مارگرت ملکه دانمارک هم رابطه بسیار خوبی دارم.

-در عکس دیگری با پرنس آلبرت موناکو هستید.
-رینیه و همسرش گریس کلی در سال ۱۹۷۱ میهمان من در تهران برای جشن‌های ۲۵۰۰ ساله بودند. وقتی مجبور به ترک ایران شدیم، پرنس رینیه ما را به موناکو دعوت کرد. ولی فرانسه با حضور ما مخالفت کرد چون هیچ‌کس نمی‌خواست مورد خشم خمینی قرار گیرد. حالا هم پرنس آلبرت که جای پدر را گرفته کارهای بسیار خوبی برای محیط زیست و ورزش انجام می‌دهد.

-جشن‌های ۲۵۰۰ ساله در سال ۱۹۷۱ نمایش بیش از حد ثروت بود: ۲۰۰ میلیون دلار برای شراب و غذا.
-از ما در این مورد زیاد انتقاد شده است… ولی با این جشن‌ها پادشاه می‌خواست ثروت و غنای فرهنگی ایران را به جهان بشناساند. خوشبختانه امروز خیلی از ابهامات گذشته از بین رفته‌اند.

-شما واقعا فکر می‌کنید امروز مردم واقعیات را فهمیده‌اند؟
-بسیاری امروز از آنچه اتفاق افتاده است پشیمان هستند. روزانه نامه و ایمیل از ایران دریافت می‌کنم. برخی چهره‌های طراحی شده من و پادشاه را برایم می‌فرستند، طرح‌هایی که مخفیانه و با قبول ریسک فرستاده می‌شوند. برخی به من زنگ می‌زنند و در خاتمه ضمن سپاسگزاری می‌گویند که این گفتگو آنها را سه ماه خوشبخت کرده است. ولی در حقیقت آنها هستند که با تماس‌هایشان مرا خوشبخت می‌کنند. وقتی به مردم عادی زنگ می‌زنم هرگز نمی‌گویم کی هستم، آنها از صدایم مرا می‌شناسند.

-آیا بعد از انقلاب احساس کردید که غرب به شما خیانت کرده است…
-می‌خواهید واقعیت را بدانید؟ نفت خوشبختی و بدبختی ما را همزمان رقم زد. پول نفت این روند را تعیین کرد. امروز از قلبم خون می‌بارد وقتی می‌شنوم که در خیابان‌های تهران فقر بیداد می‌کند، جوانان بیکارند، کودکانی که گدایی می‌کنند…

-وقتی به یاد می‌آورید که مردم زمان انقلاب فریاد می‌زدند «دیکتاتور رفت، مردم پیروز شدند» چه احساسی دارید؟
-خاطره تلخی است. بعد از تمام کارهایی که پادشاه برای این کشور کرد علیه ما و در حمایت از خمینی فریاد می‌زدند…! در آن روزها نگران فرزندانم بودم و نمی‌توانستم تصور کنم که این همه آدم علیه توسعه و پیشرفت به خیابان بریزد. اولین تظاهرات در حمایت از خمینی در سال ۱۹۶۳ برگزار شد؛ در زمان انقلاب سفیدی که دو و نیم میلیون روستایی را صاحب زمین کرده و قوانینی از جمله برای رفع تبعیض علیه زنان تصویب کرده بود… ولی خمینی از حمایت کمونیست‌ها برخوردار بود. همسرم صحبت از اتحاد «ارتجاع سرخ و سیاه» می‌کرد.

-تلاش دختران ایران علیه حجاب را دنبال می‌کنید؟
-بله بسیار امیدوارکننده است. امروز زنان تهران می‌دانند ایران قبل از انقلاب چه بود. این زنان و جوانان هستند که بیش از دیگران زجر کشیده‌اند؛ با قوانینی که وضع کرده‌اند به آنها توهین می‌شود و به زندان می‌روند. زمانی که در ۱۹۶۷ پادشاه تاج را بر سر من گذاشت، احساس کردم که این تاج بر سر تمام زنان ایران گذاشته می‌شود. من هم شهبانو بودم و هم نایب‌السلطنه. اما امروز می‌توانند به هر زنی که در خیابان حجاب بر سر نداشته باشد اهانت کنند. در آن زمان برنامه‌های تنظیم خانواده وجود داشت، بعد از انقلاب خمینی گفت برای کاهش شمار مسلمانان شاه این طرح را ارائه داده بود…! برخی را شستشوی مغزی کرده بودند.

تاجگذاری شهبانو

-رئیس جمهور آمریکا دونالد ترامپ مواضع سخت‌تری نسبت به حکومت تهران اتخاذ کرده است. به آینده خوشبین‌تر هستید؟
-من مخالف هرگونه حمله نظامی به ایران هستم؛ به شدت مخالف هستم. وقتی صدام حسین به ایران حمله کرد، پسرم که خلبان نظامی است پیام روشنی فرستاد. غرب ولی باید به صدای ایرانی‌ها گوش دهد. افراط‌گرایی با انقلاب در ایران آغاز شد.

-چه آینده برای ایران می‌خواهید؟
-می‌خواهم که تمامیت ازضی ایران حفظ شود و حکومتی سکولاردمکراتیک داشته باشد.

*منبع: کوریره دلا سرا
*ترجمه از کیهان لندن

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=109854

27 دیدگاه‌

  1. Ararat

    Long live Princess Farah with your beloved royal family, what a blissful moment we experience whenever we see your lovely countenance or read an article about you and King of Iran Mohamad-Reza-Shah.

  2. یکی

    سامان جان تو که ایران نیستی عزیزم ، پس نظری در مورد وضعیت فعلی ایران نده ……..

  3. مدینه

    من خوشحالم که هیچوقت به کشورم خیانت نکردم و هر گز دوست ندارم که مملکتم هر گز دست بیگانه قرار بگیرد با وجود این حیف میدونم که شما بر گردین حتما لیاقت ما همینی بود که هستیم

  4. بنده نام ندارم...

    آیا مصیبت سترگی که امروز گریبان ما را گرفته ناشی از نابخردی های آریامهر کبیر و همسر وی نیست؟

  5. حمید

    ازشه بانو ملتسمانه میخواهم هر گاه که به آرامگاه آریامهرمیروند از ایشان بخواهند حمید را ببخشد.
    ایشان مرا می شناسد.بارها دررویا به پایشان افتاده وبخاطرناخواسته سرباز اشغال دوباره ایران شدن پوزش خواسته ام.
    عکس های زیادی از تخریب مجسمه آریامهردردانشگاه تهران وجود دارد. جوانی درسمت راست عکس با انگشتری در دست من پشیمان از قرارگرفتن دراردوگاه اشغالگران تازی هستم.
    به امید آزادی ایران از اشغال وپا گذاشتن شه بانو و رضا شاه دوم بر خاک میهن.

  6. خشایار 2

    دست برددارید از سرما و بگذارید که مردم خودشان انتخاب کنند که ملا میخواهند، رئیس جمهوره خودخوانده میخواهند یا دمکراسی پارلمانی یا…
    این دقیقا همان چیزی است که شاهزاده رضا پهلوی سالهاست که میگوید. بیشتر کامنگذارها هم نه به خانم رجوی محترمانه یا وقیحانه فحاشی میکنند نه به کاسترو یا پوتین. ما در سایتهای شما هم خودمان را قاطی نمی‌کنیم تا بد و بیراه بگوییم. در خاتمه امیدوارم که هممیهنان اسیر کمپ اشرف در البانی هم بزودی ازادیشان را بدست اورند.
    پاینده ایران!

  7. خشایار 1

    واقعا جای ناسف است که حتی کیهان لندن هم نتواند یک مقاله راجع به عضوی از خاندان پهلوی چاپ کند، بدون اینکه عرزشیها یا مجاهدین با فحاشی محترمانه یا تهمتزنی به انها کامنت ننویسند. همان اتهامات و دروغها و تحریف تاریخی که با ان خمینی را اوردند، کارهای تروریستیشان در ایران و خارج را انجام دادند، با صدام به ایران تاختند و در چهل سال گذشته از نام پهلوی در خارچ یک تابوی خط قرمزی ساختهاند.
    خودشان هم اخر کار ذوب شده اخوندی در ایران یا اسلامیستی در البانی شدهاند.

  8. یک شاهد زنده (۱)

    ۴
    این قسمت ها که نوشتم میتواند تا عدد ۲۰۰۰ هم پشیمانی من را فریاد بزند ولی من امروزه به عنوان یک فردی که با ناآگاهی عضو کوچکی از ان آدم ها بودم از روح شاه فقید و شما و شاهزاده رضا پهلوی و فرزندان ناکام شما و تمام کسانی که با نادانی من و امثال من آواره شدند یا در جنگ کشته شدند یا از فرط فقر خودکشی کردند یا اعضای بدن خود را فروختند و یا حتا عزیز دل خود یعنی نوزاد خود را کشتند یا فروختند و یا بر اثر فشار معتاد شدند و یا …شرمنده و از تمام این مجموعه که نام بردم طلب بخشش دارم .

  9. یک شاهد زنده (۱)

    ۳غافل از اینکه همین دست آوردهای حقوق بشری و آزادی و پیشرفت مدیون همین لیبرالیسم است بیشتر بر طبل نادانی خود کوبیدیم و خمینی بیسواد را مظهر مبارزه با امپریالیسم دانستیم و به جهان دندان فشرده و مشت گره کرده نشان دادیم و کشورهای را که با درایت دراز هنگام محمد رضا شاه دوست ایران بودند با نادانی تبدیل به دشمن و فرصت طلائی کشور خود را برای کندن از این منجلاب خاورمیانه و رسیدن به مدرنیسم از دست دادیم و در منطقه حامی ابلهان تروریست و گروه های تروریست پرور شدیم .

  10. یک شاهد زنده (۱)

    ۲
    بانو زمانیکه ما را برای یادگیری و دیدن معماری یونان با ۳۵۰ تومان برای دو هفته به آنجا فرستادند و زندگی توام با فقر آنجا را دیدیم فکر میکردیم به ما باج میدهید تا ساکت باشیم و در برگشت با اینکه حتا ان پول را از ما نگرفتند فریاد ها را علیه شاه میهن دوست بیشتر کردیم و با اینکه مثلا طبقه روشنفکر بودیم به فرمان آخوند نادانی که تنها حلیت المتقین و نهج البلاغه و.. را خوانده بود در خیابان لیبرالیسم را با بزرگان مورد حمله قرار دادیم و دو آخوند یعنی رجائی و باهنر را به ان دو آخوند کمتر مرتجع یعنی بنی صدر و بزرگان ترجیح دادیم

  11. یک شاهد زنده (۱)

    بانو من یک پنجاه و هفتی شرمنده شما و شاه فقید هستم ,روزهایی که ناآگاهانه یا از روی غرور ودیده شدن شیشه های ناهار خوری دانشگاه را به بهانه چلوکباب بد که
    تنها برای خوردن ان یک تومان (ده ریال) انهم پول نوشابه پرداخت میکردیم و با حرص و تعجب میدیدیم که فردا شیشه ها سرجایشان است به مردم گرسنه امروز فکر نمیکردیم . ان روز که روی پل شاهرضا آخوندی فریاد میکرد بازرگان بازرگان و ما جمعیت جواب میدادیم : مجری حکم قران فکر امروز را نمیکردیم و بعد هم که فریاد میکردیم بنی صدر بنی صدر ۱۰۰% حتا لحظه ای فکر نکردیم که شاه برای کشور چه کرده و این اوباش چه .

  12. ناشناس

    این افراطیون و دگماتیستها و خشونت طلبان و زن ستیزان و اوباش و ارازل ملا ها همان زمان شاه به مردم آسیب میزدند همواره رعب و وحشت در دل مردم می انداختند وکینه را اینها کاشتند هنوز هم مردم که اینهمه آسیب دیده اند زهر میریزند

  13. سید طوسی قزوینی

    سامان جان!

    ببخشید من ایران نیستم که ساندیسی باشم .
    در زمان شاه آزاد بودیم که مشروب بخوریم وهرچه دوست داشتیم به پوشیم واز ازادی بیان ودموکراسی خبری نبود . والا فرقی با حالا نداشت .

  14. سید طوسی قزوینی

    کاش این طرز فکر را وقتی در بر سر قدرت بودید داشتید. ایا یک حزب کردن ( حزب رستاخیز) ایران دموکراسی بود؟

  15. جمشيد

    بادرود به شهبانوى عزیز مادر ایران ما، از راه دور شانه این بانوى بزرگوار را مى بوسم و برایشان ارزوى سلامت شادکامى مى کنم امید ان دارم که در سال نو همانگونه که ایشان فرمودند نور بر ظلمت غلبه کند و ایران از شر اهریمن اخوندى رهایى یابد ولى مردم ایران باید مواظب باشند که از چاله اخوند به چاه مجاهدین خلق نیندازنشان ، به این مسئله باید شدیدا حساس بود و ان را نشر داد تا بگوش سیاستمداران امریکایى برسد که براى مردم ایران نسخه سرخود نپیچند. ژست روشنفکرى اصلا برازنده تروریستهاى مجاهد نیست

  16. ناشناس

    درود بر خاندان ایرانساز پهـلوى ❤️

  17. سیامکی دیگر

    لعنت بر نسلی که باعث شورش خانمانسوز ۵۷ شد…اگر مردن که رفتن به جهنم و اگر هنوز نفس میکشن امیدوارم آب خوش از گلوشون پایین نره و مرگی دردناک و با ذلت انتظارشون رو بکشه چون ایران رو ویران کردن…سرزمین من خداحافظ

  18. خشایار

    عسگر آقا, حرف دلم را گفتی. ظاهرا رزیم ملاها با هم اندازه اسم ترامپ از اسم پهلوی هم وحشت میکنند. براوو

  19. عسگر آقا به..... سامان

    سامان جان!

    ببخشید اگر ساندیسی هستی که سخنی با شما نمی رود… وگرنه :

    برو تاریخ سرزمینت را چندین بار بخوان تا بفهمی، دیدگاهت را نیز به حق با ادب و احترام بیان کن ! راست می نویسی که شما و هفت پشت شماها مملکت سوئیس را تحویل ” شوهر و پدر شوهر ” این خانم دادید و اینها آن را قبرستان و سوئیس را بیابان برهوت کردند… اقلن عسکسهای هموطنان کور و کچل و جذامی و…. مکتب خانه اجدادمان را از دوران قاجار و ناصر الدین شاه که هست، برو نگاه کن و عبرت بگیر و مروت و جوانمردی پیشه کنید. آری مشگل اجتماع ایران توانگران طمع کارو روشنفکران نابخرد و هوسگرای آنست!

  20. احمد

    شهبانوی گرامی، مادر داغ دیده میهن، یقین دارم که ققنوس دگر بار از خاکستر بر می خیزد و بیشینه مردم شما را چون نور چشم گرامی خواهند داشت. پدر بزرگ ها و پدر چگونگی زندگی دشوار دوران قاجار و اوایل رضا شاه کبیر را برای ما تعریف می کردند و مصائب سفر های کوتاه و نا امنی و راهزنان و قضاوت که توسط ملا ها انجام می شد و چگونگی تعویض آن با رشوه ای بهتر می گفتند (پدر بزرگم که مذهبی اما روشن فکر بود نمونه واضح آن را در مورد یک آیت اله فامیل همیشه تعریف می کرد) و شرح می دادند که چگونه کشور در دوران پهلوی ها به امنیت و آرامش و ثبات و پیشرفت و … رسید و من نمی فهمیدم.

  21. خشایار

    شهبانوی عزیز، من هم با مهم نیست، بیزن و ایران و افسون عزیز همصدا میشوم.
    شما به ما امید میدهید. امید که ایران چهل سال پیش کشور سربلند و مرفههی بوده
    که ایرانی میتوان دوباره سربلند شود.
    که ما کشورمان را دوباره خواهیم ساخت، گرسنگی، بیکاری، بی ابی، بد هوایی و تمام ننگ و نفرینی که ملاها و سپاه برای ما اوردهاند را حل خواهیم کرد.
    که قدر تحمل و فهم عقاید گوناگون همدیگر را داشته باشیم و در هر حال با هم بمانیم و برای ایران و سرفرازیش کار کنیم. درود بی پایان بر شما!

  22. سامان

    این خانم پنج دهه حکومت دست شوهر و پدر شوهرش بود اگه این خانواده ذره ای اعتقاد به دمکراسی داشتن حکومت مصدق تحمل میکردن نیاز نبود امروز وعده و ارزوی حکومت سکولار دموکراسی برای مردم ایران داشته باشن هم مردم به خاک سیاه نبودن هم این خاندان همچنان حکومت میکرد اما افسوس که گاهی اشتباهات جبران ناپذیره ایکاش سالها قبل از انقلاب بختیار نخست وزیر میکردن

  23. افسون

    شهبانوی بسیار گرامی، به عنوان کسی که عزیزی در خاوران دارد، کسی که دهها نفر را میشناسد که عزیزانشان بیگناه و به جرم وابسته رژیم پادشاهی، مجاهد، بهایی، کمونیست، فعال کرد و … اعدام شده‌اند با خواندن این مصاحبه اشک به چشمم دوید. میلیونها ایرانی اکنون در بدترین و دردناکتر ین وضع تقریبا زنده بگور شده‌اند. ببخشید تمام کسانی که قدر خاندان پهلوی، قدر شما را ندانستند و در دام ارتجاع سرخ و سیاه افتادند. روح تمام رفتگانتان شاد و به امید دیدار امسال در ایران.

  24. بیژن

    درود به شهبانو فرح

    دریـــــــــــغا ز گنج و ز اورنگ زر…فسوس از جوانان زرین کمر
    بخاک و بخون خفته اسپهبدان…تهی گشت ایران ز نام آوران
    فرو مـــــایه بنشست بر جای رد…. شده خرگه خسروی آن دد
    ز مـــــــــلا ستمکار تر دیو نیست…در ایران از این دیو باید گریست
    شده مرز ویران و مردم پریش…بحکم قضا و قدر داده خویش
    بهل قصهء تـــــــــــــازی و بیغوی…. سخن گوی از خسرو پهـــــــــــلوی

  25. مهم نیست

    میرزاده عشقی :
    خاکم به سر ، زغصه به سر خاک اگر کنم
    خاک وطن که رفت ، چه خاکی به سر کنم
    من انیم که یکسره تدبیر مملکت
    تسلیم هرزه گرد قضا و قدر کنم
    من انیم که به مرگ طبیعی شوم هلاک
    وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم .
    به قولی :
    هیچوقت از مشکلات زندگی ناراحت نشوید ، یادتان باشد که کارگردان همیشه سخت ترین نقش ها را به بهترین بازیگر میدهد .
    و به قول هگل المانی :
    در زیر هر وجب از خاک ایران ، مردی در خون خود خفته است تا از موجودیت این سرزمین پاسداری شود .
    – در حقیقت ، خمینی سردار سپاه قادسیه دوم بود ؟! روزگار است .

  26. ایران

    بسیار زیبا و متین و پر از افسوس که بخشی از جامعه به نام روش ان فکر لیاقت پادشاه رو نداشتند و برای رسیدن به قدرت دروغ گفتند و خودکشی جمعی کردند!و ایران ما را نابود کردند!
    درود بیکران بر علیاحضرت شهبانو بزرگ و نوروز باستانی ۲۵۷۷ پیروز و شاد باش می گم به شما و خاندان بزرگ پهلوی
    درود بیکران بر پادشاه اعلیحضرت رضا شاه بزرگ
    درود بیکران بر شاهنشاه اعلیحضرت آریا مهر محمدرضا شاه بزرگ
    درود بیکران بر اعلیحضرت رضا شاه دوم
    جاوید شاه
    به امید ایران آباد و آزاد و پادشاهی پهلوی

  27. مهم نیست

    امیدواریم به زودی با ازادی سرزمین ایران از دست حکومت ظلم و فساد و غارت ملاها ، بر این چهره خنده و شادابی ببینیم .

Comments are closed.