تأملات بهنگام؛ حزب‌الله، حاج‌قاسم سلیمانی و «هنر جنگ»  

- آنچه بیش از هر چیز موجب بقاء حزب‌الله لبنان و باقی سازمان‌های تروریستی اسلامی است، جانِ ارزان اعضای این گروه‌هاست. کیست که نداند که ارزش یک سرباز اسرائیلی یا یک تفنگدار دریایی آمریکایی برای دولت‌های متبوع‌شان برابر جان صدها مسلمان خاورمیانه‌ای است. در مقابل اما جان یک شهروند ایرانی یا لبنانی، در چشم پاسدار قاسم سلیمانی یا تروریست مقتولی چون عماد مغنیه، ارزش چندانی ندارد. چون نیک بنگریم، «شهادت‌طلبی» روی بَزَک‌کرده و نام دیگرِ «جان‌ارزانی» و بی‌ارزشی حیات انسانها، نزد باورمندان به اسلام سیاسی است.

جمعه ۲۶ مهر ۱۳۹۸ برابر با ۱۸ اکتبر ۲۰۱۹


یوسف مصدقی- شبانگاه نهم مهرماه ۱۳۹۸ خورشیدی، نخستین مصاحبه رسمی قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس(شاخه برون‌مرزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) از شبکه یک سیمای جمهوری اسلامی پخش شد. موضوع این مصاحبه، به ظاهر درباره ماجرای جنگ تابستان ۲۰۰۶ میان حزب‌الله لبنان و ارتش اسرائیل (مشهور به جنگ ۳۳ روزه) و نقش سلیمانی در این درگیری نظامی خونین، بود.

قاسم سلیمانی با زبانی ایدئولوژیک، ارتش اسرائیل را دچار «مستی تکنولوژی» توصیف کرده و ناخودآگاه، با شگفتی از دقت و شدت تخریب ساختمان‌های مرتفع متعلق به حزب‌الله یاد می‌کند

مقصود اصلی این گفتگوی تبلیغاتی اما، رونمایی از شمایل یک سردار فرهمند شیعه و نمایش دانش نظامی و توانایی‌های «معنوی» او بود. آنچه در زیر پوست این مصاحبه سفارشی جریان داشت، انتقال این پیام بود که برآمدنِ چنین اَبَرمردِ سرشار از معنویتی، محصول سیر و سلوکی چهل ساله و طی طریقی طولانی در مراتب «ولایت‌پذیری» است.

هرچند مخاطبان اصلی‌ این مصاحبه، نشئگان افیون شیعه‌گری و مخموران معجون غرب‌ستیزی هستند و پیام متوهمانه و آبکی آن، به کار هیچ انسان هشیاری نمی‌آید اما بخش‌هایی از محتوای این مصاحبه، برای فهم مختصات درگیری‌های نظامی آینده در خاورمیانه، کارآمد است.

صاحب این صفحه‌کلید، در انتهای مقاله پیشین به این پرسش مهم اشاره کرد که: در صورت وقوع جنگ میان ایالات متحده و جمهوری اسلامی، آیا نسخه‌های به‌روز‌شده استراتژی‌های کلاسیک، در نبردی که یکسوی آن باورمندان به «موعودگرایی» و «شهادت‌طلبی» قرار دارند، کارآمد خواهند بود یا خیر؟ اگر یاوه‌های آخرالزمانی و هذیان‌های وَلَوی را از مصاحبه اخیر قاسم سلیمانی حذف کنیم، آنچه از محتوای این گفتگو باقی می‌ماند، برای یافتن پاسخ به پرسش بالا، راهگشاست.

تأملات بهنگام؛ جنگ، ترکیبِ خشونت، خلاقیت و عقلانیت است

پیش از ادامه سخن، یادآوری این موضوع ضروری است که جرقه شروع جنگ ۳۳ روزه، با تجاوز یک تیم گرونگانگیر حزب‌الله لبنان به خاک اسرائیل و حمله آنها به یک واحد گشت اسرائیلی، قتل سه سرباز اسرائیلی و دزدیدن دو سرباز مجروح دیگر، زده شد. حزب‌الله قصد داشت تا این گروگان‌ها را با برخی از زندانی‌های وابسته به این گروه در اسرائیل، معاوضه کند. دولت وقت اسرائیل اما بجای مذاکره با گروگانگیران، گزینه نظامی را برای مقابله با حزب‌الله در پیش گرفت که موجب جنگی چند هفته‌ای و ویرانگر در منطقه جنوب لبنان شد.

این جنگ، به دقت مورد مطالعه بسیاری از صاحب‌نظران علوم نظامی از جمله ژنرال جیمز ماتیس (James N. Mattis) قرار گرفت. ژنرال ماتیس- که بعدها و پس از بازنشستگی وزیر دفاع ایالات متحده شد- این جنگ را مجموعه‌ای از درگیری‌های متعارف (conventional) و نامتعارف (unconventional) و نمونه عالی و بارز (textbook example) نبرد ترکیبی (hybrid fight) می‌داند (از دقیقه ۳۲ تا دقیقه ۳۴ این سخنرانی).

حال اگر به مصاحبه کذایی سلیمانی بازگردیم، پس از پالایش گفتار فرمانده سپاه قدس از مهملات، سه نکته اساسی در سخنان او به چشم می‌آیند که توجه به هر یک از آنها، بخشی از پاسخ مورد انتظار ما را در بر می‌گیرد و نقاط ضعف و قوت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در درگیری با یک ارتش قدرتمندتر از خودش، نشان می‌دهد.

نکته نخست اینکه، سپاه قدس و حزب‌الله لبنان در مورد واکنش دولت اسرائیل نسبت به گروگانگیری سربازانش دچار اشتباه محاسباتی هولناکی شده بودند و بنا به قول شخص قاسم سلیمانی، به هیچ وجه فکر نمی‌کردند که «رَدُ الفعل» ارتش اسرائیل چنین گسترده و شدید باشد (دقیقه ۳۱ به بعد مصاحبه).

https://youtu.be/6cu2tjwwrBA?t=31

از همین نکته روشن می‌شود که فرماندهان حزب‌الله و سپاه قدس، اساسی‌ترین عامل در جنگ‌اندیشی- یعنی بررسی همه احتمالات ممکن، پیش از هرگونه عملیات نظامی- را در نظر نگرفته بودند.

دوم اینکه، از گفته‌های سلیمانی روشن می شود که در هفته نخست این جنگ، حزب‌الله به شدت دچار بحران مشروعیت میان افکار عمومی لبنان شده بود زیرا با انجام یک گروگانگیری بی‌معنی، تلفات و خسارات وحشتناکی را بر اهالی مناطق شیعه‌نشین جنوب لبنان تحمیل کرده بود. این نکته، یادآور نخستین عامل از عوامل پنجگانه مؤثر در نتیجه جنگ است که سون‌تزو (Sun Tzu) جنگ‌اندیش شهیر چینی از آن به عنوان قانون اخلاق یاد می‌کند. چنانکه در مقاله قبلی اشاره شد، نفوذ اخلاقی زمامداران و سیاستمداران میان شهروندان، مهمترین عامل برای شروع درگیری یا دخالت در یک جنگ است. بنا به اعتراف قاسم سلیمانی، حداقل در چند روز نخست جنگ ۳۳ روزه، نفوذ اخلاقی حزب‌الله میان اهالی لبنان به شدت کاهش یافته بود که این خود نشانه دیگری از بی‌تدبیری حسن نصرالله، عماد مغنیه و قاسم سلیمانی در آن مرحله از کارزار است.

نکته سوم، تأکید فرمانده سپاه قدس بر توانایی تکنولوژیک ارتش اسرائیل و دقت حملات هوایی و توپخانه‌ای این ارتش در طول جنگ ۳۳ روزه است. او با زبانی ایدئولوژیک، ارتش اسرائیل را دچار «مستی تکنولوژی» توصیف کرده و ناخودآگاه، با شگفتی از دقت و شدت تخریب ساختمان‌های مرتفع متعلق به حزب‌الله یاد می‌کند (برای نمونه، دقیقه ۵۲ به بعد مصاحبه سلیمانی را ببینید). توصیف او از جابجایی‌های ناشی از اضطرارش از ساختمانی به ساختمانی دیگر همراه با عماد مغنیه و سیدحسن نصرالله و خطر شکارشدنشان توسط هواپیماهای اسرائیلی تلویحا حکایت از ناتوانی او و جماعت همراهش در نبرد با ابزارهای پیشرفته جنگی ارتش اسرائیل دارد.

نکات سه‌گانه مورد اشاره، روشن می‌کند که بر مبنای اصول حاکم بر هنر جنگ، حزب‌الله لبنان در آغاز جنگ ۳۳ روزه، هم در عامل محاسبه و برنامه‌ریزی، هم در موضوع نفوذ اخلاقی و هم در میزان امکانات و تجهیزات نظامی، در وضعیت بحرانی قرار داشته است.

اما چرا جنگ ۳۳ روزه با پیروزی کامل ارتش اسرائیل و نابودی نیروی نظامی حزب‌الله پایان نپذیرفت؟ پاسخ این است که برخلاف ادعاهای ماوراءالطبیعی و داستان‌های مهملی که سلیمانی از وقوع معجزه توسط دختر پیامبر اسلام یا کرامت ناشی از خواندن دعای «جوشن صغیر» نقل می‌کند، آنچه موجب نجات حزب‌الله از مهلکه جنگ کذایی شد، خریدن زمان از طریق به کار بستن راهبردهای یادشده در «هنر جنگ» و استفاده دقیق فرماندهان این گروه از تاکتیک‌های کلیدی جنگ‌های نامنظم (irregular warfare) و نبرد‌های نامتقارن (asymmetric warfare) بود.

برای روشن شدن مطلب، استناد به دو بخش از سخنان قاسم سلیمانی در مصاحبه مورد اشاره، راهگشاست. نخست اینکه، سلیمانی اذعان دارد که در هفته اول جنگ، هیچ افقی از پیروزی نمی‌دیده و میزان خسارت و تلفات حزب‌الله به گونه‌ای بوده که حتی رهبر این گروه هم مدام آیه یأس می‌خوانده است (دقیقه ۴۱ به بعد مصاحبه سلیمانی) آنچه اما از نظر او معادله را تغییر داده، تشبیه این جنگ به جنگ خندق (احزاب) از سوی خامنه‌ای بوده است. حقیقت اما این است که استراتژی حزب‌الله و سپاه قدس در این جنگ، از همان شروع کار و بدون نیاز به تشبیهات علی خامنه‌ای، دوام آوردن در روزهای نخست و تبدیل نبرد به جنگی فرسایشی بود.

چنانکه پیش از این در یکی از جستارهای قبلی از قول سون‌تزو و کلاوزویتس نقل شد، مهمترین راهبرد برای مهاجم پس از آغاز یک جنگ، استفاده از نهایت قوا و انجام حملات برق‌آسا برای رسیدن به یک پیروزی سریع با کمترین تلفات ممکن است. قاسم سلیمانی در اواخر این مصاحبه اذعان می‌کند که «پس از چهل سال کار نظامی و امنیتی» می‌داند که نیروی مهاجم در یک جنگ، برای نشان دادن قدرت خود شتاب دارد و ارتش اسرائیل هم دقیقا همین راهبرد را در پیش گرفته بود (دقیقه ۵۹ به بعد مصاحبه). در چنین وضعیتی، بنا بر نظر تمام استراتژیست‌های بزرگ نظامی تاریخ، «زمان» دشمن مهاجمین است. هر چه زمان جنگ طولانی‌تر شود، نیروی مدافع امکان بازیابی و سازماندهی پیدا می‌کند و با مشاهده نقاط ضعف و قوت مهاجم، به فرسودن او می‌پردازد.

تأملات بهنگام؛ جنگ بی‌هدف، تفاوتی با جنون ندارد

قاسم سلیمانی با آوردن تشبیه جنگ خندق از قول خامنه‌ای به استراتژی کلاسیک مقاومت حزب‌الله، لباسی مذهبی می‌پوشاند تا باقی داستان‌های ماوراءالطبیعی و مهمل‌اش درباره معجزات رخ داده در جنگ ۳۳ روزه، معنی‌دار به نظر بیایند. سلیمانی با تشریح اینکه در ایام جنگ ۳۳ روزه، همراه با سیدحسن نصرالله، مرحله به مرحله و با ایجاد تعلیق، سلاح‌های جدید حزب‌الله را رونمایی کرده و همزمان با اِعمال تاکتیک‌های نبردهای نامنظم و نامتقارن، «برخلاف جنگ‌های کلاسیک»، همه مناطق درگیری را به خط مقدم تبدیل کرده بودند (دقیقه ۶۳ به بعد مصاحبه) خواه ناخواه این موضوع را آشکار می‌کند که آنچه موجب نجات او همرزمانش در جنگ ۳۳ روزه شد، استفاده آنها از تاکتیک‌های پذیرفته‌شده در جنگ‌های متعارف و نامتعارف بود نه قرآن به سر گرفتن و خواندن دعای جوشن کبیر و صغیر.

از اینهمه که بگذریم، آنچه بیش از هر چیز موجب بقاء حزب‌الله لبنان و باقی سازمان‌های تروریستی اسلامی است، جانِ ارزان اعضای این گروه‌هاست. کیست که نداند که ارزش یک سرباز اسرائیلی یا یک تفنگدار دریایی آمریکایی برای دولت‌های متبوع‌شان برابر جان صدها مسلمان خاورمیانه‌ای است. در مقابل اما جان یک شهروند ایرانی یا لبنانی، در چشم پاسدار قاسم سلیمانی یا تروریست مقتولی چون عماد مغنیه، ارزش چندانی ندارد. چون نیک بنگریم، «شهادت‌طلبی» روی بَزَک‌کرده و نام دیگرِ «جان‌ارزانی» و بی‌ارزشی حیات انسانها، نزد باورمندان به اسلام سیاسی است. یکی از صادقانه‌ترین توصیفات چنین اعتقاداتی را می‌توان از زبان حسن باقری (غلامحسین افشردی)، از هوشمندترین سپاهیان مقتول در جنگ ایران و عراق شنید*:

در تحلیل نهایی، هرچند که «منجی‌گرایان» و «شهادت‌طلبان» در ظاهر رهیافتی متفاوت به پدیده «جنگ» دارند اما درواقع از همان استراتژی‌ها و تاکتیک‌هایی که باقی نیروهای نظامی و تروریستی تمام عالم استفاده می‌کنند، بهره می‌برند. بنابراین راه مقابله با این گروه‌ها هم استفاده از راهبردهای اصلی «هنر جنگ» است.

چنانکه ژنرال خردمند آمریکایی، جیمز نورمن ماتیس ملقب به «راهب جنگجو» (warrior monk) بارها در نوشته و سخنرانی‌هایش مطرح کرده است، طبیعت جنگ در طول تاریخ تغییر چندانی نکرده است و تکنولوژی تنها توانسته «چند چروک کوچک» بر چهره جنگ بنشاند. از این چشم‌انداز، عناصری که بنیان جنگ‌ها و نبردها را می‌سازند، اموری ابدی و لایزال (timeless) هستند و راه حل و پاسخ چنین معضلاتی هم از جنس خود آنهاست.

در جستار آینده، با تحلیل عامل «فرمانده» در پدیده «جنگ»، بیشتر به نظرات و شخصیت این «راهب جنگجو» خواهم پرداخت.


*تصاویر این کلیپ، بازسازی شده هستند اما صدای حسن باقری واقعی است و از نوار سخنرانی او پیاده شده است. تصاویر برگرفته از سریال شبه‌مستند (pseudo-documentary) «آخرین روزهای زمستان»، ساخته سفارشی اما خوش‌ساخت محمدحسین مهدویان است.

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=173793

4 دیدگاه‌

  1. راهب

    در سخنان سلیمانی چند مورد قابل توجه است
    اول اجماع تمامی جناههای جمهوری اسلامی در خصوص دشمنی با اسراییل
    دوم سرسپردگی نظامیان و شبه نظامیان به ملاها
    سوم غرقه بودن این افراد در افکار غلط حاصل محاسبات نادرست علیرغم شناخت قدرت طرف مقابل
    چهارم اصرار بر انجام و اجرای مقاصد اشتباه ولو بقیمت نابودی تمامی نیروها و امکانات و در نتیجه ساقط شدن از هر چیزی
    پنجم تک‌بُعدی بودن نقشه ها و پلان های آنها علاوه بر کوته بینی این نقشه ها !! مثلا” برای یک هدف ابلهانه و یک تعهد بیجا مثل قول آزاد کردن چند اسیر دست به عمل سخیف گروگانگیری زدند که تمامی لبنان را با مخاطره روبرو کرده و زیر ساختهای کشور را نابود کرد !!!در حالیکه یک فرمانده مجرب علاوه برتسلط بر اهداف و نقشه خود بایستی هدف و نقشه طرف مقابل را هم محاسبه و در نظر داشته باشد بقول سان تزه :جنگ عرصهء مرگ و زندگیست !! و نقش تعیین کننده ای برای مردم و کشور دارد !!!
    میسه اینطور گفت که :در اصل این حزب الله مزدور جمهوری اسلامی هست که کشور لبنان را اشغال و مردم را به گروگان‌گرفته !!
    ششم دانش ناچیز فرماندهان علیرغم روشن بودن قدرت حریف و آگاهی از توان نظامی اسراییل ، که این حاصل لجاجت و خودسری این افراد ست
    هفتم‌ نداشتن هیچگونه دغدغه در خصوص برآورد هزینه و فایده اعمال اینچنینی !!!چرا که با فروش نفت که مایملک مردم ایران است میتوانند هر رفتار خودسرانه ای را انجام دهند
    هشتم عدم درس گیری و تجربه کردن و نداشتن هیچگونه هدف بلند مدت و تنها دلبستگی به اجرای یک شعار پوچ
    که اسراییل باید نابود شود !!! در حالیکه هیجوقت به این پرسش پاسخی داده نمیشودکه : اساس دشمنی شما با اسراییل چه نفعی برای کشور و مردم‌ایران دارد ؟!!!
    نهم نتیجه میشود تا این جمهوری اسلامی و افراد مزدورش هستند هیچگاه خاورمیانه روی آرامش نخواهند دید !!
    چرا که این مجانین بدنبال ایجاد بلوک شیعه از ایران تا لبنان اند !!!!
    دهم با وجود جمهوری اسلامی باید در آینده نیز انتظار یک چنین رفتارهای تهی مغزانه از طرف مزدوران حکومت ملاها بود !!! حکومت مجانین که خود را پیرو محمد میداند و امانت دار حکومت مهدی !!! و تمام مسائل و مشکلات امروز را درست و نادرست با وقایع ۱۴۰۰ سال پیش تطبیق میدهد
    این عمق دانش نظامی واعتقادی این عقب افتادگان است !!!

  2. شرقی غمگین

    مثل همیشه فوق العاده بود جناب مصدقی. ممنون که دقیق و بی تعارف به اصل مطلب می رسید. همیشه از نوشتارهای شما می آموزم. منتظر ادامه این سری مقالات شما هستم.

  3. بهرام پارسی

    این سرداران ریزو درشت از سایز اسمال تا تری ایکس لارج همگی شان میوه های جنگ هستند .جوانان جو گیر و بی سواد یا کم سواد با تفکراتِ اسلامگرایانه ی شیعه و با طعم مارکسیسم ، رفتند جبهه تا از انقلاب خمینیستی دفاع کنند .جوانان ساده دل و با ایمانشان همان جا کشته شدند اما قالتاق ها و شارلاتان هایشان ماندند برای ملت .صفوی و سلیمانی و قالیباف و رضایی و… حالا ایدئولوژی و سیستم تفکر و استراتژی شان چیست ؟ آرمان های امام علی و حسین برای جنگیدن و تجربه هایی که در جبهه ها کسب کرده اند بدون هیچ تخصص جدی و سوادی .خوب معلوم است آنقدر علی وار و حسین وار جلو می روند تا تمام نیروهایشان به فروپاشی برسد بعد می شوند عین امام حسن و دیگر امامان .اما این بار متوجه یک مسئله شده اند.ملت ایران در حال ترک اسلام شیعی است و بسیاری به عرفان و دیگر ادیان و یا خردگرایی و انسان گرایی روی می آورند .نسل جوان یا به خدا بی ایمان است یا به خدای مهربانی ایمان دارد که حامی خمینی و خامنه ای و قوانین ضد انسانی جمهوری اسلامی نیست .برای همین این سردارها در حماقت بازی های آخرالزمانی افتاده اند و بدبخت ها نمی دانند سیستمشان پر از جاسوس است و غرب می داند که خیال های احمقانه ای این جماعت دارد. باید به این سرداران مفنگی و خل وضع گفت دورانتان خیلی وقته تمام شده و پوتین و مسئولان روسی به حماقت بی کران شما سربازان ِ بی عقل ،می خندند .کلی شعار دادند و جان کندند و چند ده میلیارد دلار خرج کردند و کشته دادند تا سوریه مثل هلو بپرد توی گلوی روسیه ی مسیحی و آرتدوکس .خاک بر سرها شده اند نوکر مسیحیان و کاری کرده اند که کشورهای اسلامی اینقدر ضعیف شده اند که همگی شده اند نوکر روسیه و امریکا و اسراییل .خمینیست ها نوکران مسیحیان ِ آرتدوکس بودند تا خاورمیانه به راحتی توسط غرب بلعیده شود .

  4. پرویز

    جملهٔ بسیارگویا وواژه مترادف بجائی از «شهید» و شهادت طلبی اسلامیستها :
    «شهادت‌طلبی» روی بَزَک‌ کرده و نام دیگرِ «جان‌ارزانی» و بی‌ارزشی حیات انسانها، نزد باورمندان به اسلام سیاسی است».

Comments are closed.