کوروش یزدانی، خنیاگری در غربت با ترانه‌های صمیمی

- کوروش یزدانی: همه تلاشم این است که از تحریرهای موسیقی غم‌انگیز فاصله بگیرم و از آه و ناله‌های مصنوعی و سطحی دوری کنم و بجای آن  شرایطی به وجود بیاورم که خود موسیقی همراه با تکنیک‌های صدایی، احساس و هیجان را به شنونده انتقال بدهد.

یکشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۸ برابر با ۱۵ دسامبر ۲۰۱۹


فیروزه خطیبی (+ویدئو) ترانه‌سرایی ایرانی، ریشه در ترانه‌های مردمی‌ دوران پیش از اسلام دارد. در اشعاری که به زبان پارسی دری آمیخته با پهلوی به نام «گلبانگ» توسط شاعران و نوازندگان دوره‌گرد و ناشناس با گویش‌های مختلف از نواحی گوناگون ایران سروده می‌شد. کهن‌ترین اشعار زبان فارسی هم در همین ژانر ادبی، یعنی ترانه یافت شده که بنا بر اطلاعات به دست آمده، نخستین بار در سروده‌های زرتشت متجلی شد.

پژوهش‌ها در این زمینه نشان داده است که در ایران پیش از اسلام، «سنت شفاهی بیشتر از کتبی اهمیت داشته» و به این ترتیب بخش کوچکی از اشعار پارسی کهن توانسته به دست ما برسد. سروده‌هایی که به باربد شاعر و موسیقیدان دربار خسرو پرویز ساسانی و خنیاگرانی چون نکیسا، رامتین و بامشاد نسبت داده شده و از دیرباز در ایرانزمین وجود داشته است.

با هجوم اسلام، شعر و موسیقی به دلایل گوناگون از جمله از بین رفتن دربارهایی که از موسیقی حمایت می‌کردند از هم فاصله می‌گیرند. «حاکمان وقت علاقه‌ای به موسیقی نداشتند و کم کم دست اندرکاران این هنر با گرایش به اوزان عروضی عرب، وزن هجایی سرودهای ایرانی را به دست فراموشی سپردند.» سرودها و روایت‌هایی که به دلیل تحولات سیاسی و اجتماعی دوران از بین رفتند و تنها گوشه‌هایی از آن به شکل داستانگویی به شعر و همراه با ساز و آواز در میان اقوام مختلف ایرانی از جمله کردها و بلوچ‌ها تا امروز باقی مانده است.

بر اساس یافته‌های همین پژوهشگران، «اعراب که با زبان و موسیقی ایران آشنایی نداشتند از میان همه انواع شعر، ترانه را به سبب سادگی و زودفهمی‌ آن پذیرفتند و با  موسیقی روم و شام درآمیختند و به این صورت شعر عروضی عرب پدید آمد. با ایجاد حکومت‌های امرای فارسی‌زبان در خراسان، «اشعار غنایی» یا «آواز خوش»، سرود و نغمه، نثر یا شعری که بیانگر احساسات و عواطف شخصی شاعر یا نویسنده با بعد اجتماعی آن باشد به وجود آمد.  قصیده جانشین سرود و داستان، مثنوی جانشین شعر داستانی و دوبیتی جانشین ترانه شد. ساز و آواز و اشعار آهنگین خوانده شد، غزل «بوی جوی مولیان» رودکی که با چنگ در بارگاه سامانی خوانده شد از همین اشعار ملحون یا ترانه‌ها بوده است.»

دوره صفوی تصنیف‌سازها و شاعران بیشتری به خود دید و در دوران قاجار هم بسیاری تصنیف‌های مردمی‌ به مناسبت اوضاع سیاسی و اجتماعی خاص آن دوران ساخته شد. اما ترانه و تصنیف به صورت امروزی آن، از دستاوردهای انقلاب مشروطه و مسائل اجتماعی– سیاسی آن دوران است. سروده‌هایی که با ترانه‌های عارف قزوینی و علی اکبر شیدا یک بار دیگر به ادبیات شفاهی مردم ایران رونق بخشید. آنها با استفاده از ترانه‌های عامیانه، این موسیقی را ادبی‌تر و اجتماعی‌تر کردند و سنت «خنیاگری» ایرانی در دوران آنها با تصنیف‌هایی چون «از خون جوانان وطن لاله دمیده» ادامه پیدا کرد.

زبان ترانه، درچند دهه گذشته، زبانی ساده، احساسی، گاه عامیانه با موضوعاتی در رابطه با عشق و عاشقی و یا  یک زندگی دور از دروغ و دشمنی بوده است. در کنار آن در چند دهه گذشته، بر حسب نیازهای اجتماعی، اشعار و ترانه‌های سیاسی و میهنی با موضوع‌هایی چون دادخواهی، مبارزه با ظلم و ستم و واکنش توده مردم در برابر استبداد و ستمگری هم رواج داشته که در این زمینه کارهای درخشانی از شاملو و مهدی اخوان ثالث باقی مانده است.

استفاده از اشعار شاعران، به ویژه شاعران مدرن ایرانی در ترانه‌سرایی و آوازخوانی در طول سال‌ها به اشکال مختلف تجربه شده است. از عباس مهرپویا، تا فرهاد مهراد، محمد نوری و فریدون فرخزاد، هر یک به صورتی شعر نو را در بطن موسیقی که از دیدگاه خود آنها بتواند معنای آن را به شنونده به صورتی صادق و صمیمی‌ القا کند آزموده‌اند.

کوروش یزدانی، آهنگساز، خواننده و نوازنده ساکن لس‌آنجلس نیز از چندی پیش با آلبوم «ماهی» دست به چنین تجربه‌ای زده و بر روی اشعار شاعران مدرن ایران هشت قطعه موسیقی ساخته و ترانه‌هایی ساده و صمیمی‌ اجرا کرده است. یکی از عواملی که کارهای کوروش یزدانی را مورد توجه قرار می‌دهد،  حضورخود این هنرمند در ساخت و اجرای این قطعات و موزیک ویدئوهای آنهاست که هماهنگی دلپذیری به هر یک از این ترانه‌ها بخشیده است.

«ماهی» از احمد شاملو با آهنگ و اجرای کوروش یزدانی:

کوروش یزدانی زاده تهران است. هرچند آهنگسازی و خوانندگی حرفه اصلی او نیست اما  از کودکی از طریق اعضای خانواده خود با شعر و موسیقی، ادبیات و سینما آشنایی پیدا کرده و در نوجوانی با گروه‌های راک اندرول نوپای آن زمان  موسیقی نواخته و به مدت سه سال هم در تالار رودکی با گروه کر اپرای این نهاد فرهنگی همکاری داشته است.

کوروش یزدانی که پس از دریافت لیسانس در رشته ریاضیات برای ادامه تحصیل به آمریکا مهاجرت کرد، نهایتا همین رشته را در دانشگاه «تی آی اف» به پایان رساند و در حال حاضر در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی– «یو اس سی»– به انجام امور کامپیوتری در بخش پزشکی اشتغال دارد. با اینهمه او در طول سال‌ها ارتباطی تنگاتنگ، پاک و دست نخورده با شعر پارسی و موسیقی داشته است. ارتباطی که از کودکی در تهران آغاز شد و با خاطرات نوجوانی درآمیخت که بنا به گفته او نه به سادگی فراموش می‌شود و نه می‌شود آن را نادیده گرفت: «در آن زمان، دو تا از برادران من به هنرستان موسیقی می‌رفتند، برادر دیگرم اگر چه به هنرستان نمی‌رفت اما مرا با موسیقی غربی و ژانرهای مختلف سینما آشنا کرد. خواهرم در ادبیات فارسی، به‌خصوص شعر،  آموزگار همه ما بود. من نواختن گیتار و بعدها نواختن و خواندن را از برادر کوچکترم یاد گرفتم. در نوجوانی هم به صورت حرفه‌ای در رشته موسیقی کار کردم و با اپرا و موسیقی سنفونیک آشنا شدم. شاید به همین دلیل هم هنر و اثرات آن، هنوز بخش بزرگی از زندگی مرا اشغال کرده است.»

در دوران اوج محبوبیت موسیقی راک‌اندرول در ایران دهه چهل و پنجاه خورشیدی، کوروش یزدانی به نواختن گیتار و کمی‌ هم خوانندگی به صورت صدای دوم در گروه‌های مختلف در هتل‌ها و کلاب‌های مطرح آن زمان پرداخت و در نهایت گروه خودش را تشکیل داد: «کار ما البته تماما تقلید بود و بیشتر سعی می‌کردیم  آثار گروه‌های راک‌اندرول غربی را به صورت زنده اجرا کنیم. ما اجرای موسیقی پاپ کشورهای ایتالیا و فرانسه را هم در رپرتوار خودمان گنجانده بودیم چرا که در آن دوران از این موسیقی استقبال زیادی می‌شد.»

کوروش یزدانی برای ساختن ترانه‌هایش از اشعار موزون شاعران مدرن و معاصر ایران استفاده می‌کند. به این شعرها ریتم می‌دهد و برای آنها ملودی یا لحنی آهنگین پیدا می‌کند: «مرحله بعدی سازبندی است و در آخر هم تنظیم آن را خودم یا شخص دیگری انجام می‌دهد.»

-ساختن موسیقی برای اشعار شاعران سرشناس که معمولا مردم آنها را می‌شناسند چه مشکلاتی دارد؟

-بزرگترین چالش اینجاست که  مردم به خاطر آشنایی با این  اشعار برداشت و تصویر خودشان را در ذهن دارند و معمولا هم دوست ندارند این تصویر را با چیز دیگر و جدیدتری عوض کنند. این دانسته‌ها به من کمی‌ ترس و اضطراب می‌دهد ولی همزمان مرا مصمم‌تر می‌کند که قطعه را هر چه بهتر و جذاب‌تر بسازم.

«زندانی» از سیاوش کسرایی:

-به نظر می‌رسد روند ساختن ترانه برای شما با شعر شروع می‌شود. آیا اشعاری که انتخاب می‌کنید الهام‌بخش شما برای ساختن موسیقی این ترانه‌هاست؟

-بله. دقیقا همینطور است.  برای من شعر نقش اصلی را در آهنگسازی ایفا می‌کند. اول  باید شعری را دوست داشته باشم و با آن از نظر فکری و احساسی رابطه بر قرار کنم. انتخاب شعر مناسب، با آهنگسازی و انتخاب شیوه‌های آن همراه است.

-این سادگی روانی که در موسیقی و سبک خواندن شما وجود دارد از کجا ریشه می‌گیرد؟

-یک اثر هنری تحت تاثیر عوامل شخصیتی، روانی، اجتماعی، تربیتی و همچنین تفکر هنرمند شکل می‌گیرد. اگر سادگی و بی‌آلایشی در سبک خواندن من می‌بینید، این از ویژگی‌های  شخصیتی و روانی من است. خودم احساس می‌کنم که در زمان نوشتن موسیقی و خواندن این قطعات، «ایگو» یا «نفس» و «منیت» نقش خیلی کمی‌ دارد و یا اصولا وجود ندارد. آن آرامش و سادگی که در این موسیقی احساس می‌کنید هم فکر می‌کنم از اثرات شنیدن و استفاده از موسیقی کلاسیک غربی در طول سال‌ها باشد.

ترانه «بعدها» با شعر فروغ فرخزاد:

-چه عواملی باعث می‌شود شعرهایی که برخی از آنها را بارها خوانده و شنیده‌ایم از طریق موسیقی و ترانه به مراتب عمیق‌تر بر شنونده اثر بگذارد؟

-تلفیق شعر و موسیقی یا همان «موسیقی آوازی» یا ترانه، ترکیب بی‌نهایت مؤثر و پر قدرتی است. البته باید مراقب بود و خیلی سعی کرد که این ترکیب هوشمندانه و حساب‌شده انجام بگیرد و این بستگی به احساسات، خلاقیت و توانایی آهنگساز و درک عمیق او از شعر و ادبیات دارد.  فکر می‌کنم شاید جنس و رنگ خاص صدای من، همراه با تکنیک خوانندگی که در این ترانه‌ها به کار گرفته‌ام هم تا حدودی به این ترکیب کمک می‌کند تا تاثیر بیشتری بر شنونده داشته باشد.

-خود شما این موسیقی را چگونه توصیف می‌کنید؟ آیا می‌شود به آن به عنوان نوعی موسیقی تلفیقی نگاه کرد؟

-موسیقی من «موسیقی تلفیقی» نیست و تماما موسیقی است که اصطلاحا به آن می‌گویند «موسیقی غربی». البته در ژانرهای گوناگونی از این موسیقی.  من از ژانرهای «کلاسیک»، «پاپ»، «فولکلور»، «سافت راک»، «میوزیکال» یا «شو تون» و غیره در ساختن یک قطعه استفاده می‌کنم و گاهی از تداخل آنها با هم بهره می‌برم.

-دوری از وطن  و زندگی در خارج از ایران تا چه حد در نوع موسیقی که ارائه می‌دهید تاثیر گذاشته و این تاثیرات از نظرخود شما چگونه است؟

-البته بودن در خارج از ایران فرصت‌های زیادی برای من ایجاد کرده از نظر یادگیری و استفاده از آموخته‌ها، ولی پایه و اساس موسیقی من در همان ایران ریخته شد و هنوز بیشتر از همان عوامل و آموخته‌ها استفاده می‌کنم.

-انگیزه شما برای تهیه آلبوم «ماهی» چه بوده؟ با این آلبوم چه پیامی‌ برای شنونده دارید؟ آیا این یک کار تجربی و بر اساس احساسات است یا هدفمند تهیه شده؟

-آلبوم «ماهی» اولین تلاش من بود در قرار دادن و استفاده از ژانر‌های مختلف موسیقی غربی روی اشعار شاعران مدرن ایران، البته با رنگ و بو و احساسی متفاوت با کارهایی که قبلا انجام شده بود. تلاش دیگر این بود و هنوز هم هست که  از تحریرهای موسیقی غم‌انگیز فاصله بگیرم و از آه و ناله‌های مصنوعی و سطحی دوری کنم و بجای آن  شرایطی به وجود بیاورم که خود موسیقی همراه با تکنیک‌های صدایی، احساس و هیجان را به شنونده انتقال بدهد!  آلبوم «ماهی» کار اول من است ولی یک کار تجربی نیست و من آدرس درست داشتم برای رسیدن به مقصد. این آلبوم حاصل سال‌ها مطالعه، کار، شنیدن و دیدن کارهای دیگران در زمینه‌های مختلف موسیقی و شعر بوده است.

«چراغی از پس نیزار» از نادر نادرپور:

-یکی از زیباترین ترانه‌های شما در این آلبوم قطعه «به آرامی‌ آغاز به مردن می‌کنی» بر روی ترجمه احمد شاملو از شعری از پابلو نرودا شاعر بزرگ شیلی است. چطور شد این شعر را انتخاب کردید؟

-من اشعار شاعران جهان از جمله  پابلو نرودا، لورکا، و پل الوار را می‌خوانم و از آنها لذت می‌برم و علاقه دارم که بر روی آنها موسیقی بنویسم. چالشی است که آن را دوست دارم و نتیجه‌ی کار هم  مرا بسیار خوشحال و راضی می‌کند. این شعر نرودا شعری است که به جرأت می‌توانم بگویم هر انسانی در هر نقطه  از دنیا می‌تواند آن را درک کند و حرف او را بفهمد و مهمتر از همه اینکه با آن ارتباط برقرار کند و احمد شاملو هم به زیبایی آن را به فارسی ترجمه کرده است.

«به آرامی آغاز به مُردن می‌کنی» از پابلو نرودا با ترجمه‌ی احمد شاملو:

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۳ / معدل امتیاز: ۲٫۳

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=179058

2 دیدگاه‌

  1. سپنتا

    کوروش یزدانی گرامی ، دم شما همیشه گرم و بانگ شما هماره خوش باد. چه کار بزرگ و ارزشمندی، دست مریزاد. صدا و نوای شما به راستی که دلنشین و دلگشا است و گاهی میبرد ما را به گذشته های نه چندان دور غمین و افسرده ، امیدوارم که شاد و تندرست باشید، تک تک سرایندگان و خنیاگران و رامشگران دوست داشتنی فارغ از دیدگاه سیاسی و حزبی و مذهبی ، برگی از درختان این درخت تناور کهنسال هستند. زنده باد ایران، پاینده باشد شادی و درود و آفرین به مردم دلیر ایران زمین ، جاودان باد نام جان باختگان آبان خونین ، اندیشه و راه شما نامردنی است . دوستی و مهر و روسنی برای همگان به ویژه خاک پاک ایران …

  2. ا

    اکبر گنجی، خسرو گلسرخی، سیاوش کسرایی، پابلو نرودا و احمد شاملو و … با نادر نادرپور، فروغ فرخزاد جالب بود. تمرین دموکراسی شاید این طوریه.

Comments are closed.