یوسف مصدقی- ماه مرداد (یا امرداد/امرتات) هرچند ماه فرخنده مشروطه است و از این منظر گرامیداشتنی است اما طی چهار دهه اخیر، همراه گرمای سوزنده و جانفرسایش، همواره پیامآور تلخی و سوگ برای اهل درد ایرانزمین بوده است. بسیاری از ترورهای فرنگیکاران جانی جمهوری اسلامی در خارج از کشور و مشهورترین قتلعامهای داخلی دوران حکومت اسلامی، در مردادماه رخ دادهاند و به این سبب بسیاری از ایرانیان خاطراتی جانگزا از این ایام سال در ذهن دارند. امسال اما این ماه با واقعهای قرین شده که شیرینیاش میتواند تلخکامی مردادهای چهل سال پیشین را قدری چاره کند.
صدور کیفرخواست دادستانی دستگاه قضایی سوئد علیه حمید نوری به تاریخ ۵ مرداد (مصادف با سالگرد شروع کشتارهای ۱۳۶۷) و خبر تشکیل نخستین جلسه محاکمه او به دو اتهام نقض آشکار حقوق بینالملل و قتل عمد در تاریخ ۱۹ مرداد ۱۴۰۰، وقایعی شیرین و سترگ هستند. اهمیت این دادگاه از آن روست که این نخستین بار در تاریخ چهل و سه ساله جمهوری اسلامی است که یکی از کارگزاران آن- فارغ از مقام و مرتبه و درجه- در دادگاهی مستقل و صالح، در فرآیند رسیدگی عادلانه بر مبنای اصول جهانشمول حقوق بشر، محاکمه میشود تا پاسخگوی جنایاتی باشد که از پس بیش از سه دهه، هنوز خونابه از آنها بر وجدان جمعی ما ایرانیان روان است.
جریان برنامهریزی برای به دام انداختن و دستگیری حمید نوری و سپس تمدید بازداشت او تا تکمیل پرونده و صدور کیفرخواست علیه او، بیش از همه مدیون ایرج مصداقی است. ایرج مصداقی با پشتکار و هوشیاری، با تکیه بر شناخت دقیقی که از حمید نوری و تبهکارانی نظیر او داشته، از رخنهای کوچک و به ظاهر کماهمیت در زندگی خصوصی او استفاده کرده و او را به قلمرو قضایی سرزمینی از اروپا کشیده که دستگاه دادگستری آن بر مبنای اصل صلاحیت جهانی (حوزه قضایی بینالمللی Universal Jurisdiction) برای خود شأن رسیدگی به جرائم و جنایات حمید نوری قائل است.
https://kayhan.london/1398/08/24/%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%ac-%d9%85%d8%b5%d8%af%d8%a7%d9%82%db%8c-%d8%af%d8%b1-%da%af%d9%81%d8%aa%da%af%d9%88-%d8%a8%d8%a7-%da%a9%db%8c%d9%87%d8%a7%d9%86-%d9%84%d9%86%d8%af%d9%86-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%db%8c
چنین کار سترگی، پاسداشتی درخور میطلبد اما شوربختانه تا امروز نه تنها چنانکه باید و شاید از سوی رسانههای فارسیزبان و فعالان سیاسی مخالف جمهوری اسلامی به اهمیت آن اشاره نشده است بلکه حتا برخی از این جماعت، به اشکال مختلف، سعی در تخفیف این واقعه مهم و تخریب بانی آن کردهاند.
از زمان دستگیری حمید نوری در آبان ۱۳۹۸ تا تاریخ صدور کیفرخواست علیه او، به مدت بیش از بیست ماه، انواع شایعات و گمانهزنیهای بیپایه یا جهتدار در مورد بازداشت و پرونده نوری در برخی رسانهها و فضای مجازی منتشر شد که بیش از آنکه مبنای عقلانی داشته باشند، روی نظریه توطئه (conspiracy theory) و حمله شخصی (Ad hominem) سوار شده بودند. دامنه این دُرفشانیها از انکار ماجرا شروع شد و به مرور به نمایشی خواندن آن، طرح توطئه رژیم و تعمدی دانستن آن برای حذف حمید نوری و یاوههایی از این دست هم رسید.
اگر تعصب و اغراض شخصی را کنار بگذاریم، چه از ایرج مصداقی خوشمان بیاید و چه نیاید، چه با او و اندیشههایش همدل باشیم و چه نباشیم، چه خُلق و خوی او را بپسندیم و چه نپسندیم، نمیتوانیم منکر شد که تلاش مصداقی برای بازداشت و محاکمه تبهکاری چون حمید نوری حداقل دو نتیجه ارزشمند برای تقویت مبارزه علیه جمهوری اسلامی داشته است.
نخستین نتیجهای که از تشکیل دادگاه رسیدگی به جنایات حمید نوری حاصل می شود، گذار جنبش دادخواهی از وضعیتی ذهنی و محدود به بازماندگان قربانیان به وضعیتی عینی و مرتبط به نهاد قضایی کشوری اروپایی است. جنبش دادخواهی پیش از دستگیری حمید نوری، هرچند مبتنی بر یادآوری خاطره قربانیان و افشاگری هویت جنایتکاران، در حافظه جمعی ایرانیان حضور داشت اما هیچگاه از این مرحله فراتر نرفته بود. دستگیری و محاکمه حمید نوری اما به جنبش دادخواهی قدرتی ملموس بخشیده و آنرا مجهز به ساز و کار حقوقی کرده است.
دو دیگر آنکه، محاکمه و محکومیت حمید نوری در نظام دادگستری سوئد، به ایجاد رویه قضایی (Precedent) برای رسیدگی به موارد مشابه آن منجر خواهد شد. از آنجا که رویه قضایی در سیستمهای مختلف حقوقی از منابع اصلی برای صدور آراء است، حکم مجازات حمید نوری میتواند به منبعی برای صدور احکامی مشابه برای دیگر جنایتکاران کشتار ۶۷ تبدیل شود و این خود میتواند فتح بابی برای فعالیتهایی از این دست در باب جنایات دیگر حکومت اسلامی شود.
سخن آخر اینکه، دادگاه حمید نوری بزنگاهی تاریخی برای مخالفان جمهوری اسلامی تا از آن محوری برای اتحاد بسازند و به مدد آن، برای دستیابی به هدفی واحد بکوشند. اگر نتوانیم یا نخواهیم بر موضوعی بدیهی چون دادخواهی از جنایات نظام جمهوری اسلامی و مجازات کارگزاران جنایتکارش متفق شویم، هیچ اندیشه و عملی دیگر را یارای آن نیست تا ما را همراه و همدل کند. این فرصت را پیش از آنکه از دست رود، دریابیم.
شایسته بود که شاهزاده رضا پهلوی در اعلام حمایت و همبستگی با جنبش عدالتخواهی پیشقدم میشدند. متاسفانه شاهزاده بیش از یک سال که از بازداشت حمید نوری گذشته در این مورد سکوت کردند. امیدوارم تا فرصت هست با اعلام حمایت از جنبش عدالتخواهی هم به نقش ملی خود عمل کنند و هم به تقویت این اتحاد کمک کنند.