Page 5 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۶۳ (دوره جديد
P. 5

‫صفحه ‪ 5‬ـ ‪ Page 5‬ـ شماره ‪163‬‬                              ‫تکمضراب!‬                                                                                            ‫یک قصه بود‪ ،‬هرچند ناتمام‬
‫جمعه ‪ 1‬تا پنجشنبه ‪ 7‬ژوئن ‪2018‬‬
                                                                                                                                                                          ‫مردی ِشگفت بود‪.‬‬
 ‫آوازه‬                                                                                                                                                    ‫با مردمش پیاله زد ُو از زمانه گفت‪.‬‬

‫نادر نادرپور پس از شش سال زندگی در پاریس در‬               ‫نادر و بصیرت شاعرانه‬                                                                                       ‫در «قیصر»ش‪ ،‬ش ُکفت‪.‬‬
‫بهار سال ‪ ۱۳۶۵‬تن به هجرتی دوباره داد و رهسپار‬                                                                                                                                ‫از سا ‌لهای دور‬
‫ل ‌سآنجلس شد‪ .‬این جابجایی تحول دیگری در شعر و‬            ‫حالا که چهل سال از فریب بزرگ تاریخ م ‌یگذرد و‬
‫اندیشه او پدید آورد‪ .‬حیرت و خشم و دلتنگی در درون‬         ‫دورویان روی دوم خود را به نمایش گذاشت ‌هاند بهتر‬                                                          ‫درد ِ بلند ِ تیغه‌ی چاقو را‬
‫او به نیرویی مبارز‌هجو تبدیل شد‪ .‬ولی آیا جنس زلال‬                                                                                                         ‫در پُشت ِزخم‌خورد ‌هی خود داشت‪.‬‬

                                                                                                                  ‫(رضا مقصدی)‬                                ‫در پای هر چه خاطره‪ ،‬بنشست‪.‬‬
                                                                                                                                                                 ‫سر بر فراز ِعاطفه‪ ،‬افراشت‪.‬‬
                                                                                                                                                                 ‫او از برای «مردم ِ ب ‌یلبخند»‬
                                                                                                                                                                                ‫یک قصه بود‬
                                                                                                                                                                              ‫هرچند ناتمام‪.‬‬

                                                                                                                  ‫گرامیداشت دکتر محمود خوشنام در فرانکفورت‬

‫از چپ به راست‪ :‬فریدون مشیرى‪ ،‬فروغ فرخزاد‪،‬هوشنگ ابتهاج‪ ،‬نادر نادرپور‪ ،‬محمد قاضى‪ ،‬لعبت والا‪،‬‬                        ‫هنرهای نمایشی و موزیک و بررسی و‬         ‫گفت «دانش دکتر خوشنام محدود به‬         ‫اختر قاسمی ‪ -‬به جرئت م ‌یتوان‬
                                  ‫سیمین بهبهانى و منصوره نادرپور‬                                                  ‫نقد آنها تبدیل کرد و آن را به تیراژی‬    ‫نقل و قول از این و آن نم ‌یشود بلکه‬    ‫گفت یکی از چهر‌ههای تأثیرگذار‬
                                                                                                                  ‫بالا رساند‪ ».‬دکتر خوشنام به ترجمه و‬     ‫نتیج ‌هی تعمیق و شناخت و پژوهش‬         ‫رسان ‌های در عرص ‌هی فرهنگ و هنر در‬
‫و عاشقانه شعر او توان در افتادن با خودکامگی دینی را‬      ‫م ‌یتوان بصیرت فرهنگی برخی از روشنفکران ایران را به‬      ‫متن اپرا نیز پرداخته است‪ .‬وی سا ‌لها‬    ‫ژرف او در عرص ‌ههای هنر ‌یست‪».‬‬         ‫خارج از کشور دکتر محمود خوشنام‬
‫داشت؟ به نظر م ‌یرسد که او خود شعر را برای بازتاب‬        ‫درستی ارزیابی کرد‪ .‬در میان روشنفکران بودند کسانی‬         ‫نویسند‌هی ستون «بازتاب» کیهان‬           ‫نیلوفر بیضایی از توجه ویژه محمود‬       ‫نویسنده و منتقد هنری و همکار‬
‫نیرویی که در او سربر آورده بود‪ ،‬کافی نم ‌یدانست‪ .‬از این‬  ‫که فرا رسیدن طاعون سیاه را اعلام م ‌یکردند‪ .‬طاعونی‬       ‫بود‪ ».‬منوچهر رادین به سخنان خود‬         ‫خوشنام به آثار زنان نیز گفت‪« :‬چه در‬    ‫قدیمی کیهان و کیهان لندن است‪ .‬او‬
‫روی نبرد را از را‌ههای دیگری نیز پیش برد‪ .‬از راه خطابه‬   ‫که سیاه و سپید نم ‌یشناخت‪ .‬کارگر و روشنفکر را از‬         ‫چنین پایان داد‌‪« :‬همانگونه که پدر‬       ‫زمینه هنر موسیقی و چه در زمین ‌ههای‬    ‫همواره در این سالیان با حضورش در‬
                                                         ‫هم تشخیص نم ‌یداد و تنها م ‌یخواست جوهر مر ‌گآور‬         ‫او با کار در کارخانه قند و شکر کام‬      ‫دیگر هنری او همیشه توجه ویژ‌های به‬     ‫مراسم مختلف فرهنگی و نقد و بررسی‬
                 ‫و مقاله و بحث و جد ‌لهای سیاسی‪.‬‬         ‫خود را در ر ‌گهای جامعه تزریق کند‪ .‬یکی از این نادره‬
‫نادرپوردریکیازپیام‌هاکهازخودبازگزاردهاستم ‌یگوید‪:‬‬        ‫مردان نادر نادرپور شاعر بزرگ معاصر است که این روزها‬                                                                                     ‫خانواده خوشنام‬
                                                         ‫مصادف با سالگرد تولد اوست‪ .‬نادرپور همه انتقادات‬
               ‫دیار دور من ای خاک ب ‌یهمتای یزدانی‬       ‫همکاران خود را که از خمینی حمایت م ‌یکردند تحمل‬          ‫مردم را شیرین کرد دکتر خوشنام با‬        ‫کارهای هنری زنان داشته است‪ .‬این‬        ‫آثار هنرمندان تاثیر بسزایی در ثبت‬
           ‫خیالت در سر زردشت و مهرت در دل مانی‬           ‫کرد و تن به ارتجاع سیاه نداد‪ .‬نادر پس از آنکه دانست‬      ‫نقد و بررسی کام هنرمندان را شیرین‬       ‫توجه مربوط به امروز نیست بلکه از‬                     ‫آثار هنرمندان داشت‪.‬‬
                                                         ‫ایران اسلامی‌جای زیستن او نیست‪ ،‬رنج مهاجرت را‬            ‫کرد‪ .‬تئاتر خارج از کشور از نویسنده و‬    ‫شناخت و درک مشکلات چند برابر‬
            ‫ترا ویران نخواهد ساخت فرمان تبهکاران‬         ‫بر خود هموار کرد‪ .‬چندی را در پاریس و چندی را در‬          ‫کارگردان تا بازیگر سپاسگزار نقدهای‬      ‫زنان در طول تاریخ ما نسبت به مردان‬     ‫حتی بیماری و مشکلات جسمانی‬
         ‫ترا در هم نخواهد سوخت‪ ،‬آت ‌شهای شیطانی‬          ‫ل ‌سآنجلس بسرآورد و عاقبت از اندیشه از دست رفتن‬                                                                                         ‫در سا ‌لهای اخیر نیز سبب نشد که‬
        ‫اگر من تلخ م ‌یگریم چه غم‪ ،‬زیرا تو م ‌یخندی‬                                                                                  ‫ایشان هستند‪».‬‬                              ‫بوده است‪».‬‬       ‫وی در برنام ‌ههای فرهنگی و هنری‬
         ‫وگر من زود م ‌یمیرم چه غم‪ ،‬زیرا تو م ‌یمانی‬                          ‫وطن جان به جان آفرین سپرد‪.‬‬          ‫تورج اتابکی پژوهشگر تاریخ و استاد‬       ‫در پایان نیلوفر بیضایی یادآور شد‬       ‫حضور نیابد‪ .‬این حضور و احساس‬
                                                         ‫نادر با دیدن مش ‌تهای در هوا گفته بود ارتجاع‪ ،‬ایران را‬   ‫دانشگاه در شهر لایدن هلند سخنران‬        ‫که «شخصیت فرهیخته دکتر خوشنام‬          ‫مسئولیت دکتر خوشنام از چشم‬
           ‫بمان تا دوست یا دشمن ترا همواره بستاید‪.‬‬       ‫به کام خود کشیده است‪ .‬اینها رژیمی‌را طالب بودند که‬       ‫بعدی بود‪ .‬تورج اتابکی از نگاه تاریخی‬    ‫زندگی و هستی او را با هنر و فرهنگ‬      ‫مخاطبان به دور نمانده و خوشبختانه‬
                                                         ‫از سا ‌لها پیش بزرگانی چون دهخدا‪ ،‬میرزاده عشقی‪،‬‬          ‫به تلاش محمود خوشنام پرداخت و از‬        ‫پیوند زده است‪ .‬او با حضورش در هر‬       ‫یکی از تغییرات مثبت فرهنگی و‬
                 ‫مزار نادر نادرپور‬                       ‫ایرج میرزا و… ذات آن را کاویده بودند و حالا دوباره‬       ‫رابط ‌هی هنر و ادبیات با تاریخ اجتماعی‬  ‫جمع هنری همواره مانند پلی برای‬         ‫اجتماعی ایرانیان همانا قدردانی و‬
                                                         ‫تهاجم دوم را تدارک م ‌یبینند‪ .‬او حال خود را در آن‬        ‫گفت که چطور تاریخ اجتماعی سعی‬           ‫نزدیکی هنرمندان با یکدیگر و برای‬       ‫سپاس از بزرگان فرهنگ و ادب در‬
‫نادرپور پیش از اینها اعتقاد داشت که ایران از مشروطیت‬                                                              ‫م ‌یکند تا با بررسی هنر به تاریخ‬        ‫نزدیکی مردم به هنر و فرهنگ و‬           ‫زمان حیات آنهاست‪ .‬در سا ‌لهای اخیر‬
‫تا امروز هر بیست و پنج سال یک بار تغییر حکومت داده‬                               ‫روزها چنین تفسیر م ‌یکند‪:‬‬        ‫اجتماعی مردم جامعه بپردازد‪ .‬او گفت‬      ‫برای درک متفاوت با وجود تفاو ‌تها‬      ‫توسط ایرانیان خارج از کشور مراسم‬
‫است‪ .‬بر همین اساس امید داشت که رژیم آخوندی تا‬                                                                     ‫«محمود خوشنام با پژوهش و کار‬            ‫و اختلاف نظرها تلاش کرده است‪».‬‬         ‫مختلفی به منظور قدردانی از بزرگان‬
‫سا ‌لهای هفتاد خورشیدی از پای در بیاید و دوباره نوبت‬             ‫همه خورشید دروغین را در نیم ‌هشبان دیدیم‬         ‫سترگ نقد موسیقی جایگاه ویژ‌های در‬       ‫نیلوفر بیضایی با اشاره به رابط ‌هی‬     ‫فرهنگی و هنری صورت گرفته است‪.‬‬
‫به حکومت آزادی برسد‪ .‬متاسفانه حکومت آخوندی این‬                                                                                                            ‫احترا ‌مآمیز دکتر خوشنام با همسرش‬      ‫یکی از آنها شنبه گذشته ‪ ۱۹‬ماه مه‬
‫نظم تغییر را بر هم زد ولی به یقین م ‌یتوان گفت این‬                          ‫شدت گریه چنان بود که خندیدیم‬                   ‫تاریخ موسیقی ما باز کرد‪».‬‬      ‫الهه خوشنام خطاب به وی گفت‪« :‬از‬        ‫‪ ۲۰۱۸‬در گرامیداشت دکتر محمود‬
‫تغییر وضعیت چهار پنج سالی بیشتر فرصت نم ‌یخواهد‪.‬‬         ‫او رفت و همتایان او به ناتوانی ذهنی محکومش کردند‬         ‫پس از سخنان دکتر اتابکی گروه‬            ‫شما برای یک عمر فعالیت هنری و‬          ‫خوشنام در فرانکفورت به همت انجمن‬
‫این روزها بوی الرحمان رژیم بلند شده است و طغیانی‬         ‫و نادر را شاعری م ‌یدانستند که تنها به حدیث نفس‬          ‫جوانان هنرمند یک قطعه موسیقی اجرا‬
‫خودجوش در زیر پوست شب ایران موج م ‌یزند‪ .‬نظر‬                                                                      ‫کردند و پس از استراحتی کوتاه الهه‬                        ‫فرهنگیممنونم‪».‬‬            ‫فرهنگی ایران و آلمان برگزار شد‪.‬‬
‫نادرپور با کم ‌ی تاخیر در حال شدن است‪ .‬جامعه ایران‬                   ‫م ‌یپردازد و با دردهای جامعه کاری ندارد‪.‬‬     ‫خوشنام همسر دکتر خوشنام سخنانی‬          ‫پس از آن منوچهر رادین بازیگر تئاتر‬     ‫سالن زالباو فرانکفورت پر از جمعیت‬
‫به همت روشنفکران پرورده خود ر ‌گهای ارتجاع سیاه‬          ‫اینک که ورق برگشته و چهل سال از آن روزهای‬                ‫ایراد کرد‪ .‬وی گفت که «روزنام ‌هنگار‬     ‫از فرانکفورت دربار‌هی زندگی و تلاش‬     ‫بود‪ .‬مراسم همراه با موسیقی و‬
‫را قطع خواهند کرد‪ .‬نادرپور در یکی از آخرین شعرهای‬        ‫سیاه م ‌یگذرد‪ ،‬شاعران متعهد و منتقدان نادرپور چهره‬       ‫ممکن است مفتی حرف بزند ولی اجازه‬        ‫رسان ‌های محمود خوشنام سخن گفت‪.‬‬        ‫سخنان تنی چند از بزرگان تاریخ و‬
                                                                                                                  ‫ندارد حرف مفت بزند‪ .‬این را در مورد‬      ‫وی یادآوری کرد که «محمود خوشنام‬        ‫هنر و روزنام ‌هنگاری بود‪.‬شاپور سلیمی‬
                                    ‫خود م ‌یگوید‪:‬‬                        ‫پشیمان خود را به نمایش م ‌یگذارند‪.‬‬       ‫همسرم بدون اینکه به عنوان همسر به‬       ‫فرزند پدر ‌یست که ساز م ‌ینواخت‪.‬‬       ‫هنرپیشه تئاتر از کلن مراسم را گرداند‪.‬‬
                        ‫اینجا غروب رنگ جنون دارد‬         ‫و اما نادرپور در ایام تبعید با بصیرت عمیقی که داشت‪،‬‬      ‫اونگاهکنمبلکهبهعنوانهمکارم ‌یتوانم‬      ‫پدر وی ساز نواختن را در دوران‬          ‫ابتداتوسطدوگروهمختلفازهنرمندان‬
                       ‫باران صدای گریه تنهایی است‬        ‫دانست که زمان مبارزه فرا رسیده است‪ .‬این بود که در‬        ‫تایید کنم که او همیشه صداقت کاری‬        ‫سربازی در زمان رضاشاه آموخته بود‪.‬‬      ‫جوان و نوجوان تران ‌ههای قدیمی و‬
                        ‫چشم ستارگان همه نابیناست‬         ‫کنار شعر به قول منتقدان حدیث نفسی‪ ،‬وارد فضای‬             ‫داشته و این صداقت را در هم ‌هی نقد‬      ‫او در سنین کم در مشهد در مجل ‌هی‬       ‫ماندگار اجرا شد و سپس سخنان نیلوفر‬
                                                         ‫متعهدانه شد و بهترین شعرهای پس از انقلاب را در‬           ‫و مقالاتی که نوشته نشان داده است‪».‬‬      ‫فکاهی توفیق مطلب م ‌ینوشت‪.‬‬             ‫بیضایی از طریق ویدیو پخش شد‪.‬‬
                                    ‫اینجا در این دیار‬    ‫چند مجموعه شعری گرد آورد‪ .‬ولی رنج غربت نادر را‬           ‫الهه خوشنام گفت «او همچنین در‬           ‫خوشنام تحصیلات ادبیات و فلسفه را‬       ‫نیلوفر بیضایی ضمن خوشحالی‬
                                      ‫شب در دل من‬        ‫بیش از آن آزرد که بتواند در مقابل گرفتار ‌یهای آن‬        ‫زندگی خصوصی هم این صداقت‬                ‫در دانشگاه تهران پی گرفت و دکترای‬      ‫از برگزاری چنین برنام ‌های به نقش‬
                                                                                                                  ‫و روراستی را همواره داشته است‪».‬‬         ‫خود را در رشته جامع ‌هشناسی و هنر از‬   ‫پررنگ دکتر خوشنام در نقد موسیقی‬
                    ‫اینجا چو من غریب غمینی نیست‬                                               ‫مقاومت کند‪.‬‬         ‫الهه خوشنام به محاسن و مشکلات‬           ‫آلمان و اتریش دریافت کرد‪ ».‬رادین در‬    ‫و تئاتر و هنر پرداخت و بخصوص‬
                     ‫در وهم شب چراغ یقینی نیست‪.‬‬          ‫او در نخستین مجموعه شعری با عنوان «صبح دروغین»‬           ‫زندگی مشترک با یک همکار‬                 ‫باره ی فعالی ‌تهای دکتر خوشنام گفت‪:‬‬    ‫نقشی که در نقد و بررسی نمای ‌شهای‬
‫عاقبت نادر نادرپور در زیر بار زندگی در غربت تاب نیاورد‬   ‫موضع خود را در برابر انقلاب ایران روشن کرد‪ .‬شعرهای‬       ‫روزنام ‌هنگار پرداخت و گفت‪« :‬نکت ‌هی‬    ‫«او از اجراهای موسیقی و باله و نمایش‬   ‫خود وی داشت‪ .‬نیلوفر بیضایی گفت‬
‫و با خاموشی خود فضای ادبیات ایران را سوگوار ساخت‪.‬‬        ‫این دوره در عین آنکه از جوهر عاطفی بلند برخوردار‬         ‫مثبت همکار بودن ما این است که‬           ‫م ‌یگوید‪ ،‬از جمالزاده و نیما یوشیج و‬   ‫که «او با دانش غنی در زمینه موسیقی‬
                ‫نادرپور آخرین حرف را با مرگ دارد‪:‬‬        ‫است‪ ،‬جامعه را نیز زیر نگاه دارد‪ .‬تاثیرگذارترین شعر‬       ‫همیشه برای همدیگر حرفی برای‬             ‫شعر نو و از رشد و استقبال مردم از‬      ‫ایرانی و غربی دریافت که شاخ ‌ههای‬
                                                         ‫او در مجموعه «صبح دروغین»‪« ،‬خون و خاکستر» نام‬            ‫گفتن داریم‪ .‬اما یک عیب هم دارد و آن‬     ‫باله و تالار رودکی و تالار ‪ ۲۵‬شهریور‬   ‫هنری با یکدیگر در ارتبا ‌طاند و از هم‬
                           ‫ای مرگ ای سپید ‌هدم دور‬       ‫دارد‪ .‬در خون و خاکستر زندگی دردانگیز تبعیدیان و‬          ‫اینکه من به عنوان زن هر کاری بکنم و‬     ‫و شکستن قال ‌بها و از انبوه تماشاگران‬  ‫تاثیر م ‌یگیرند؛ همین نگاه مدرن دکتر‬
                            ‫بر این شب سیاه فرو تاب‬                                                                ‫هرچیزیبنویسمخوانندگانم ‌یگویند‬          ‫و هنر دوبل ‌هی فیلم و از سینمای نو و‬   ‫خوشنام باعث شده که او نه بسان‬
                             ‫دیگر در انتظار که باشیم‬                              ‫مهاجران تصویر شده است‪.‬‬          ‫خوشنام خیلی خوب م ‌ینویسد و‬                                                    ‫یک منتقد ت ‌کبعدی بلکه به عنوان‬
                             ‫آفتاب ای نیامده بشتاب‪.‬‬                                                               ‫هیچکس قبول نم ‌یکند که من هم‬                  ‫مجسم ‌هسازی و گرافیک و…»‬         ‫یک منتقد هنری در شاخ ‌ههای دیگر‬
                                                                           ‫این سرخی از صبح است یا از شام؟‬         ‫به عنوان زن م ‌یتوانم قلم خوبی داشته‬    ‫منوچهر رادین به مجله رودکی اشاره‬       ‫ادبی نیز توجه کند و دانش کسب‬
                                                                                                                                                          ‫کرد و گفت‪« :‬خوشنام مجله رودکی‬          ‫کند و بنویسد و عمیق و از سر آگاهی‬
                                                                                             ‫این خون آتشفام‬                         ‫باشم و بنویسم‪».‬‬       ‫را که خود پدیدآورنده و سردبیر آن‬       ‫بنویسد‪ ».‬نیلوفر بیضایی همچنین‬
                                                                                                                                                          ‫بود به مجل ‌های برای بازتاب هم ‌هی‬
                                                                        ‫ت ‌همانده کفر است یا سرمایه دین است‬       ‫ادامه در صفحه ‪17‬‬

                                                                                 ‫من با همه نادان ‌یام ای دوست‬

                                                                                               ‫داناترین َمردم‪.‬‬
                                                         ‫نادر در شعری دیگر با عنوان «شلاق و موج» سروده‬

                                                                                                    ‫است‪:‬‬

                                                                            ‫آن مش ‌تها چه کوفت بر این طاق؟‬

                                                                      ‫کاین گونه نقش نیلی او رنگ خون گرفت‬

                                                                           ‫کای ‌نسان درون جمجمه پر طنین او‬

                                                                      ‫اندیش ‌هها‪ ،‬خشونت جهل و جنون گرفت‪.‬‬
                                                         ‫خلوت با خاطره و اندیشیدن به وطن پاد زهر دلتنگ ‌یهای‬
                                                         ‫او بود‪ .‬خورشید مغرب اگرچه سرد است ولی آفتاب‬
                                                         ‫گرم وطن آفاق باور شاعر را روشن نگاه م ‌یدارد و امید‬

                                                                                    ‫م ‌یبخشد‪ ،‬امید بازگشت‪.‬‬

                                                                                            ‫ای ملک ب ‌یغروب‬

                                                                                  ‫ای مرز و بوم پیر خوشبختی‬

                                                                                      ‫ای آشیانه کهنه سیمرغ‬

                                                                                               ‫یک روز ناگهان‬

                                                                       ‫چون چشم من به پنجره افتد به آسمان‬

                                                                                 ‫م ‌یبینم آفتاب تو را در برابرم‪.‬‬

                                                                   ‫وبسایت کیهان لندن به زبان انگلیسی‬
   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10