Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۸۰ (دوره جديد
P. 12

‫خود بر جای گذاشت که بنا بر شرایط‬       ‫داریوشهمایونروزنام ‌هنگاریبرجسته‪،‬‬                                                                    ‫صفحه ‪ - Page 12 - 12‬شماره ‪1646‬‬
                                     ‫موجود در خاورمیانه‪ ،‬بسیاری از آنها‬     ‫نظری ‌هپردازی جستجوگر و نوجو‪ ،‬و‬                                                                           ‫جمعه ‪ 6‬تا پنجشنبه‪ 12‬مهرماه ‪1397‬خورشیدی‬
                                     ‫همچنان معتبرند و گویی همین امروز‬       ‫سیاستمداری مل ‌یگرا و میه ‌ندوست‬
                                     ‫نگاشته شده‌اند‪ .‬مقالات قدیم ‌یوی‬       ‫بود که بر نقش موثر ایران در مناسبات‬    ‫دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران (‪)88‬‬
                                     ‫در ده ‌ههای سی تا پنجاه خورشیدی‬
                                     ‫همچنین بازتاب مستند موقعیت‬                  ‫منطق ‌های و جهانی آگاهی داشت‪.‬‬                                             ‫( کیهان لندن شماره ‪) 1269‬‬
                                     ‫سیاسی و اجتماعی ایران هستند‪.‬‬           ‫وی سال‌های طولانی در روزنامه‌های‬
     ‫داریوش همایون‬                   ‫از همین رو ما به بازنشر گلچینی از‬      ‫معتبر ایران قلم زد و از بنیانگذاران‬            ‫احمد احـرار‬                     ‫ا ّمـا اگـر در ایـن ن ّیـت خیـر موفـق‬  ‫چنـدی بعـد‪ ،‬احـزاب و مطبوعات‬
                                     ‫آثار داریوش همایون می‌پردازیم که‬       ‫اصلی روزنامه‌ی «آیندگان» بود‬                                                   ‫نشـد‪ ،‬مسـؤولیتش بر عهدۀ مرحوم‬          ‫تنـدرو مشـیرالدوله را به «سـرکوب‬
‫(‪۵‬مهر‪،۱۳۰۷‬تهران‪۸-‬بهمن‪،۱۳۸۹‬ژنو)‬       ‫در سال‌های تبعید پس از انقلاب ‪۵۷‬‬       ‫که صفح ‌ه‌ای نوین در تاریخچه‌ی‬         ‫م ‌یدانـد که سـعادتمندی آذربایجان‬       ‫خیابانـی بود که به والـی اولتیماتوم‬    ‫قیـام ملی» متهـم کردنـد‪ .‬از جمله‪،‬‬
                                     ‫با کیهان لندن نیز همکاری نزدیک‬         ‫روزنامه‌نگاری ایران گشود‪.‬همایون‬        ‫فقـط در پرتـو اتحـاد و جـزء ایـران‬                                             ‫فرخـی یـزدی مدیـر «طوفـان» بـه‬
                                     ‫داشت‪ .‬مقالاتی که در این ستون‬           ‫مهارت روزنامه‌نگاری و تسلط خود‬         ‫بـوده اسـت‪ .‬آذربایجانی‌هـا گـول‬                ‫داد از شـهر خـارج شـود‪...‬‬       ‫مناسـبت یکمین سـال خودکشی یا‬
                                     ‫م ‌یخوانید‪ ،‬از آرشیو کیهان لندن‬        ‫بر زبان فارسی را با ایده‌های سیاسی‬     ‫ایـن حرفهـا را نخواهنـد خـورد زیرا‬                                             ‫کشـته شدن خیابانی مقال ‌های نوشت‬
                                                                            ‫خویش در هم آمیخت و از دهه‌ی ‪۳۰‬‬         ‫خودشـان خـوب م ‌یداننـد کـه اگـر‬         ‫محمد فر ّخی یزدی‪ ،‬مدیر «طوفان»‬        ‫و بـه مشـیرالدوله و مخبرالسـلطنه‬
                                                         ‫انتخاب شد‌هاند‪.‬‬    ‫خورشیدی به این سو‪ ،‬نوشت ‌ههایی از‬      ‫آذربایجـان از ایـران مج ّزا گردد‪ ،‬قائم‬                                         ‫تاخـت‪ .‬مشـیرالدوله کـه ایـن زمـان‬
                                                                                                                   ‫بالـ ّذات نخواهـد مانـد و دیـر یـا زود‬  ‫کابینـۀ بنده به خوبی م ‌یدانسـت‬        ‫نماینـده مجلـس شـورای ملـی بـود‬
‫در تعريف مبارزه و سرنگونی‬                                                                                          ‫جـزء ایـن و آن خواهد شـد (صحیح‬          ‫کـه در سرتاسـر آذربایجـان‪ ،‬بـه‬         ‫در جلسـه چهاردهم شـهریور ‪1300‬‬
                                                                                                                   ‫اسـت)‪ .‬مـن و اعضـای کابینـه‌ام‬          ‫جـز عـد‌های معـدود‪ ،‬هیـچ کـس با‬
‫کیهان لندن شماره ‪ 4 - 1166‬مرداد ماه ‪1386‬‬                                                                           ‫موقعـی کـه روی کار آمدیـم در‬            ‫دیکتاتـوری مرحـوم خیابانـی همراه‬               ‫نطقـی ایـراد کـرد و گفت‪:‬‬
                                                                                                                   ‫همیـن مجلـس شـورای ملـی بـه‬             ‫نیسـت‪ .‬نظـر مـا ایـن بـود کـه کار‬      ‫«آقایـان نمایندگان محترم شـاید‬
‫است و بر آن م ‌یبايد درنگ کرد ـ‬      ‫را از ايرانيت و انسان را از انسانيت‬    ‫جهان تبعيد هيچ نيست اگر‬                ‫کلام الله مجید قسـم یـاد کردیم که‬       ‫حت ‌یالمقـدور بـه مسـالمت بگذرد و‬      ‫اطالع پیـدا کـرده باشـند کـه در‬
‫جز پيکار سياسی مردمی‪ ،‬پيکاری‬         ‫بيندازد‪ .‬مخالفت با آن چنانکه اشاره‬     ‫آشفتگی و سرگردانی نباشد‪ :‬زيستن‬         ‫اصـول مشـروطیت را حفـظ کنیـم‬                                                   ‫شـمارۀ چهـارم روزنامـۀ طوفـان‬
‫با وسائل سياسی و به نيروی مردم‪،‬‬      ‫شد وجودی است؛ به عنوان مخالف‬           ‫در بيرون و زندگی کردن در درون؛‬         ‫(صحیـح اسـت ـ احسـنت)‪ .‬مـا آن‬                                                  ‫مطالبـی درج و ایـن طـور جلوه داده‬
‫در واقع پيشرو ترين عناصر جامعه‪،‬‬      ‫نه همزيستی با آن م ‌یتوان داشت نه‬      ‫تنگی نوميد کننده دست و فراخی‬           ‫قسـم را بـرای ایـن یاد نکـرد‌ه بودیم‬                                           ‫شـده است که مسـألۀ آذربایجان در‬
‫و هر نيروئی که در خدمت استراتژی‬      ‫به ادامه آن م ‌یتوان کمک کرد‪ .‬با اين‬   ‫بيزار کننده دهان؛ انرژی فراوان و‬       ‫کـه رژیـم ملو ‌کالطوایفـی در ایـن‬                                              ‫زمـان تصـدی بنـده فقـط در اطراف‬
‫درآيد و به هدف نهائی آسيبی‬           ‫تعريف کسی که گرفتاری عمد‌هاش‬           ‫ميدان عمل اندک‪ .‬پيداست که در‬           ‫مملکـت تأسـیس کنیـم‪ .‬پـس ما به‬                                                 ‫شخص مخبرالسـلطنه دور م ‌یزده و‬
‫نزند‪ ،‬راهی نمی‌شناسند‪ .‬مبارزه‬        ‫تبعيديان ديگرند‪ ،‬يا پيوسته راهی‬        ‫اوضاع و احوالی که اساسا تحميلی‬         ‫وظیفۀ خودمـان عمل کرد‌هایم‪ ،‬حالا‬                                               ‫مرحـوم خیابانی اصرار داشـته اسـت‬
‫می‌بايد هماهنگ با آن عناصر و در‬      ‫به درون محافل حاکم م ‌یجويد هر‬         ‫است و کمتر گزينشی در آن رفته‬           ‫مغرضین هرچـه م ‌یخواهند بگویند‪.‬‬                                                ‫کـه مخبرالسـلطنه بـه آذربایجـان‬
‫چهارچوب اين استراتژی و با شناخت‬      ‫چه باشد مخالف نيست‪ .‬او را م ‌یبايد‬     ‫است‪ ،‬و سر و کار داشتن کسانی که‬         ‫و ایـن مطالبـی هم که عـرض کردم‬                                                 ‫نـرود و کابینـۀ بنده اصرار داشـت ‌هاند‬
‫ابعاد گوناگون آن و بهره گيری از هر‬   ‫نديده گرفت و اگر پاسخی هم به او‬        ‫در يک فضای بزرگ تر احتمالا از‬          ‫بیشـتر به این منظور بـود که آقایان‬
                                     ‫لازم بود به موضوع پرداخت و نه‬          ‫وجود هم بی خبر م ‌یماندند انتظار‬       ‫نمایندگان از حقیقت جریانات سـال‬                                                                    ‫کـه او برود‪.‬‬
                    ‫فرصت باشد‪.‬‬       ‫خود او‪ ،‬زيرا بزرگترين آفت فضای‬         ‫چندانی نمی‌توان داشت‪ .‬تبعيدی‬           ‫گذشـته مسـبوق گردنـد‪ ،‬گرچـه تا‬                                                 ‫ایـن نوشـته بـه کلـی عـاری از‬
‫آن بخش استراتژی پيکار سياسی‬          ‫تبعيديان‪ ،‬شخصی شدن «مبارزه»‬            ‫برخلاف مهاج ِر به اختيار‪ ،‬مخالف‬        ‫حدودی هم مسـبوق هسـتند‪ .‬راجع‬                                                   ‫حقیقـت اسـت‪ .‬تلگرافاتـی کـه یک‬
‫مردمی را که به مخالفان بيرون برمی‬    ‫بوده است ـ جماعت بزرگی درهم‬            ‫و با نظامی که او را ريشه کن کرده‬       ‫به قسـمتی از مطالب روزنامۀ طوفان‬                                               ‫مـاه تمـام میـان تهـران و آذربایجان‬
‫گردد م ‌یتوان زير پنج عنوان آورد‪:‬‬    ‫افتاده که چنان فضا را پائين آورد‌هاند‬  ‫در کشاکشی وجودی است‪ .‬فعاليت‬            ‫کـه مربوط به خود بنده اسـت چون‬                                                 ‫ر ّد و بدل شـده و صورت آنها کل ًا در‬
‫سالم کردن فضای بيرون تا بتوان از‬     ‫که جز تاباور (پر طاقت) ترين روا ‌نها‬   ‫سياسی را وظيفه خود می‌داند و‬           ‫تع ّرض شـخصی اسـت‪ ،‬وقت مجلس‬                                                    ‫دفتـر ریاسـت وزراء و در تلگرافخانـه‬
‫کاری برآمد؛ سخ ‌تتر کردن اوضاع‬                                              ‫مانند عادات روزانه مسلم م ‌یگيرد و‬     ‫را بـا دفـاع از خـود نم ‌یگیـرم بـه‬                                            ‫موجـود اسـت حقیقـت مسـأله را به‬
‫بر رژيم در جهان خارج؛ آگاه کردن‬          ‫کسی رغبت به مشارکت ندارد‪.‬‬          ‫اشکال کارش به همين بر م ‌یگردد‪.‬‬                                                                                       ‫روشـنی نشـان م ‌یدهد‪ .‬مسـألۀ این‬
‫مردمی که به آنچه در کشور م ‌یگذرد‬    ‫مبارزه امر بديهی تعريف نشده‬                                                                                                                                  ‫شـخص یـا آن شـخص نبـود‪ .‬شـیخ‬

‫دسترسی محدودتری دارند؛ پيشبرد‬        ‫ديگری است‪ .‬ما در بيرون به فرض‬          ‫زيرا مخالفت و فعاليت سياسی امر‬         ‫خصـوص کـه عقیـده دارم قضـاوت‬            ‫ایـن غائلـه ختـم گـردد‪ .‬و والـی هم‬     ‫محمـد و دار و دسـت ‌هاش صریحـاً‬
‫گفتمان مدرن و جايگزين جهان‬           ‫که بدانيم برای چه مبارزه م ‌یکنيم‬      ‫پيش پا افتاده نيست‪ .‬پيامد‌هايش‬         ‫دربارۀ اعمـال بنده بر عهدۀ آیندگان‬      ‫انصافـاً همـه نـوع جـد و جهـد را در‬    ‫بـه مـا م ‌یگفتنـد که مـا اصا ًل والی‬
‫بينی آخوندی و گفتما ‌نهای ارتجاعی‬    ‫از چه مبارزه‌ای بر می‌آئيم؟ نخست‬       ‫م ‌یتواند گران تمام شود؛ کمترينش‬       ‫اسـت و خودم چنیـن صلاحیتی که‬            ‫ایـن زمینـه به خـرج داد ولـی موفق‬      ‫نمی‌پذیریـم و از دولـت مرکـزی‬
‫و مطلق گرای ديگر؛ و سرانجام‬          ‫و از همه مهمتر به هدف مبارزه‬           ‫مبتذل کردن هرچه مبارزه‪ ،‬و آلوده‬        ‫دربـارۀ خودم قضـاوت کنم ندارم‪ .‬اما‬      ‫نشـد زیرا آقای خیابانی اولتیماتومی‬     ‫م ‌یخواهیـم کـه در کار آذربایجـان‬
‫گستردن شبکه ارتباطی مبارزه در‬        ‫می‌بايد پرداخت‪ .‬هر هدف نهائی جز‬                                               ‫آقایـان نماینـدگان محتـرم تصدیق‬         ‫بـه وی داد کـه از تبریـز بیـرون‬        ‫مطلقاً دخالـت نکنند‪ ،‬اما هرچه پول‬
‫درون و بيرون و در نهايت آماده‬        ‫تغيير رژيم و جانشين کردن آن با‬                 ‫کردن فضای عمومی است‪.‬‬           ‫خواهنـد فرمـود کـه مخالفیـن مـن‬         ‫بـرود‪ .‬آقای مخبرالسـلطنه هم ناچار‬      ‫لازم داریـم همین دولت مرکزی باید‬
‫شدن برای مرحله پايانی مبارزه‪ ،‬و در‬   ‫يک نظام انسانی‪ ،‬با دمکراسی ليبرال‪،‬‬     ‫ما‪ ،‬چند هزاری در ميان اين‬              ‫هـم کـه در خارج از مجلس هسـتند‬          ‫شـد بـه قـوۀ قـزاق متوسـل گـردد‪.‬‬
‫بدترين صورت‪ ،‬برای «پس از پس از»‬      ‫دمکراسی محدود به حقوق بشر‪،‬‬             ‫ميليون‌ها که به درجات گوناگون‬          ‫و چنیـن مقالاتی را م ‌ینویسـند‪ ،‬آنها‬    ‫فـوت خیابانـی هـم‪ ،‬چنان کـه والی‬                          ‫بـه مـا بدهد‪.‬‬
                                     ‫بيرون از تعريفی است که ما به عنوان‬     ‫به عنوان مخالف شناخته م ‌یشويم‪،‬‬        ‫نیـز چنیـن صلاحیتـی کـه بنـده را‬        ‫آذربایجـان م ‌یگویـد‪ ،‬معلـول انتحار‬    ‫آ قا یـا ن نما ینـد گا ن محتـر م‬
               ‫جمهوری اسلامی‪.‬‬        ‫چنان مخالفانی می‌توانيم داشته‬          ‫پس از سه ده ‌های فعاليت سياسی‬          ‫محکـوم کنند ندارنـد‪ .‬قضاوت دربارۀ‬       ‫بـوده‪ .‬به هر حـال وقایعی کـه اتفاق‬     ‫تصدیـق می‌فرماینـد کـه رژیـم‬
‫هيچيک از اين فعاليت‌ها به‬            ‫باشيم‪ .‬بهتر کردن حکومت اسلامی‬          ‫در تبعيد هنوز خود را در وضعی‬           ‫اعمـال بنـده و اقدامـات کابینـ ‌های‬     ‫افتـاد بـه خوبی ثابت کـرد که دولت‬      ‫مشـروطۀ ایـران‪ ،‬همـان رژیمـی‬
‫خودی خود به تغيير رژيم نخواهد‬        ‫و جابجا شدن رهبران آن‪ ،‬يا بازگشت‬       ‫م ‌یيابيم که م ‌یبايد پار‌های مقدمات‬   ‫کـه در آن تاریـخ عهـده‌دار امـور‬        ‫در نظـر خودش صائـب بود و نهضت‬          ‫کـه مرحـوم خیابانـی بـه قـول‬
‫انجاميد و نم ‌یبايد نا اميد شد و از‬  ‫به گذشته‌های سپری شده‌ای که‬            ‫و چي ‌زهائی را که بديهی م ‌یشمرديم‬     ‫کشـور بـوده‪ ،‬در صلاح ّیـت محکمۀ‬         ‫خیابانی مسـأل ‌های آن چنان مهم که‬      ‫هواخواهانـش اجـرای آن را از‬
‫مبارزه دست برداشت‪ .‬تغيير رژيم‬        ‫اگر نيروی زندگی می‌داشتند ما در‬        ‫تعريف کنيم‪ :‬مبارزه‪ ،‬سرنگونی‪ ،‬خود‬       ‫ب ‌یغرضـی اسـت کـه بتوانـد دربـارۀ‬      ‫هوادارانـش وانمـود م ‌یکردنـد نبود‪.‬‬    ‫کابینـۀ مـا می‌خواسـت‪ ،‬ابـداً بـه‬
‫اسلامی (برای رعايت آنها که از‬        ‫تبعيد نمی‌بوديم‪ ،‬يا جانشين کردن‬        ‫مخالفت و مخالف‪ .‬آيا هر برگزاری‬         ‫این گونه مسـائل تاریخـی ب ‌یطرفانه‬      ‫مـن ایـن حـرف را ب ‌یدلیـل نم ‌یزنم‬    ‫هیـچ کابینـه‌ای اجـازه نمی‌دهـد‬
‫واژه سرنگونی می‌گريزند) برآيند‬       ‫اين رژيم با ديکتاتوری ديگر‪ ،‬اگر‬        ‫جلسه و نوشتن مقاله مبارزه است؟ آيا‬     ‫نظر بدهد (نمایندگان‪ :‬صحیح اسـت‬          ‫زیـرا اگر نهضت قیام ّیـون اصیل بود‪،‬‬    ‫اصـل «لامرکزیّت» را در ایران قبول‬
‫مبارزات بيشمار‪ ،‬بيشتر در درون‬        ‫چه بهتر‪ ،‬هدف مخالف در معنی‬             ‫با اين کا‌رها م ‌یتوان رژيمی را در ده‬                                          ‫اگـر قلـوب آذربایجان ‌یهـا حقیقتاً با‬  ‫کنـد (نماینـدگان‪ :‬صحیـح اسـت)‪.‬‬
‫ايران‪ ،‬و فشا‌رهای بيرون و بيش از‬     ‫ما نيست‪ .‬در ميان ما سازشکاران‬          ‫پانزده هزار کيلومتری سرنگون کرد؟‬                           ‫ـ احسـنت)‪.‬‬          ‫خیابانـی بـود‪ ،‬آیا دویسـت نفر قزاق‬     ‫مـا به آنهـا گفتیـم آذربایجـان جزء‬
‫همه ناهنگامی ‪anachronism‬‬             ‫(سازشکاری با سازش کردن‪ ،‬نه بر‬          ‫آيا هرکس در نشستی حضور يافت‬                       ‫***‬                          ‫م ‌یتوانسـت تشـکیلات آنها را به آن‬     ‫لایتجـّزای ایـران اسـت‪ .‬اگـر روی‬
‫و تباهی و ناشايستگی روزافزون‬         ‫سر اصول تفاوت دارد؛ تفاوتش در‬          ‫و دستی به قلم برد مخالف است؟‬           ‫کابینـۀ مشـیرالدوله پـس از‬              ‫سـرعت و بـه آن راحتـی برچینـد؟‬         ‫والـی حـرف دارنـد‪ ،‬آن مسـأله‌ای‬
‫حکومت آخوندی خواهد بود‪ .‬دادن‬         ‫همان اصول است؛) و عوامل رژيم‪،‬‬          ‫هنگامی که به آشفتگی گيج کننده‬          ‫فراغـت از کار آذربایجـان‪ ،‬بیـش از‬       ‫مـا هنـوز فرامـوش نکرد‌هایـم که در‬     ‫نیسـت و می‌شـود کسـی دیگـر را‬
‫شعار سرنگونی‪ ،‬مبارزه نيست و مبارزه‬   ‫بسياریشان بی جيره و مواجب و بی‬         ‫در پهنه مبارزات و فعالي ‌تهای اين‬      ‫چنـد هفتـه دوام نکـرد‪ .‬درین مدت‬         ‫انقلاب مشـروطیت‪ ،‬اهالی آذربایجان‬       ‫فرسـتاد‪ .‬بالاخـره پـس از اقدامـات‬
‫لزوما به سرنگونی نخواهد انجاميد و‬    ‫خبر‪ ،‬که با بی آبرو کردن سرتاسری‬        ‫گروه چند هزار نفری ـ در خوشبينانه‬      ‫دولـت انگلیس بر دولت ایران فشـار‬        ‫چگونـه یکـدل و یکزبان پشـت سـر‬         ‫زیـاد وقتـی کـه دیدیـم هیـچ گونه‬
‫هيج مشکلی هم در اين نيست‪ .‬ما‬         ‫مبارزه و رساندن ابتذال بيرون به‬        ‫ترين تخمي ‌نها ـ م ‌ینگريم ضرورت‬       ‫مـ ‌یآورد کـه مجلس شـورای ملی را‬        ‫سـتارخان ایسـتادند و چگونـه در‬         ‫حـرف منطقـی سرشـان نمی‌شـود‪،‬‬
‫هدفی روشن داريم ولی دامنه محدود‬      ‫معيا‌رهای حکومتی‪ ،‬همان خاطرخواه‬        ‫تعريف مفاهيم «بديهی» را ناگزير‬         ‫تشـکیل دهـد و قـرارداد ‪ 1919‬را‬          ‫مقابـل اردویـی به آن عظمـت که از‬       ‫خودمـان رأسـاً اقـدام کردیـم و‬
‫کار در بيرون و گسسته از مبارزات‬      ‫دستگاه امنيتی رژيم را م ‌یکنند؛ و‬      ‫م ‌یيابيم‪ .‬فراوانی جلساتی که «کميته‬    ‫بـه معـرض رأی بگـذارد‪ .‬در دوران‬         ‫تهـران برای تصرف تبریز اعزام شـده‬      ‫شـخصی را کـه صلاح م ‌یدانسـتیم‬
‫درون را نيز ـ مگر غير مستقيم ـ‬       ‫قدرت طلبان بهر بها و با هر وسيله‪،‬‬      ‫اختاپوس» معروف را به ياد م ‌یآورند؛‬    ‫زمامـداری وثو ‌قالدولـه چهل و چند‬       ‫بـود‪ ،‬مقاومـت و ایسـتادگی کردند و‬      ‫برگزیدیم و به آذربایجان فرستادیم‪.‬‬
‫م ‌یدانيم و بی آنکه چشمداشت بيش‬      ‫فراوانند ولی آنان را می‌بايد در مقوله‬  ‫نشست‌هائی که اگرچه آبرومند و‬           ‫تـن از وکلای دوره چهـارم انتخـاب‬                                               ‫در همیـن روزنامه‌ای کـه این مقاله‬
‫از اندازه داشته باشيم تا آنجا که در‬  ‫خودشان گذاشت و در شمار مخالفان‬         ‫سودمند‪ ،‬هرگز به سرنگونی رژيم‬           ‫شـده بودنـد ولـی مشـیرالدوله ادامۀ‬            ‫بالاخـره هـم فاتـح درآمدند‪.‬‬      ‫را درج کـرده‪ ،‬ایـن طـور برداشـت‬
‫توان ماست بر مبارزه تاکيد خواهيم‬                                            ‫نرسيده‌اند‪ ،‬مخالفانی که بيشتر‬          ‫انتخابـات را موکول به اسـتقرار نظم‬      ‫آذربایجانـی کـه همیشـه خـود را‬         ‫شـده که نقشـۀ قتـل خیابانی پیش‬
‫گذاشت‪ .‬چنانکه ظريفی گفته است‪،‬‬                                 ‫نياورد‪.‬‬       ‫نيرويشان در جنگ با يکديگر سپری‬         ‫و امنیـت در گیالن و مازنـدران و‬         ‫دسـت راسـت و مقتـدر ایـران دیده‪،‬‬       ‫از حرکـت آقـای مخبرالسـلطنه بـه‬
                                     ‫مخالفانی با چنين تعريف (و هر‬           ‫می‌شود‪ ،‬بحث‌هائی که زير عنوان‬          ‫آذربایجـان کرد و حال در برابر اصرار‬     ‫آذربایجانـی که عادت کرده همیشـه‬        ‫تبریـز‪ ،‬در طهـران طـرح و تصویـب‬
      ‫نخست جامه دان آنگاه سفر‪.‬‬       ‫کس می‌تواند تعريف خود را داشته‬         ‫مبارزه با رژيم موضوعش تاريخ و‬          ‫و فشـار وزیـر امور خارجه انگلسـتان‬      ‫جویهـای خـون بـرای حفـظ حدود‬           ‫شـده بوده اسـت‪ .‬ایـن اتهـام را قویّاً‬
‫تغيير رژيم در ايران روی خواهد‬        ‫باشد) برای رسيدن به آن هدف‬             ‫پيشبرد نظرات شخصی است؛ اينهمه‬          ‫قـرار داشـت کـه خواسـتار برگذاری‬        ‫و ثغـور ایـران‪ ،‬بـرای حفـظ قومیـت‬      ‫تکذیـب م ‌یکنـم‪ .‬چـون موقعی که‬
‫داد و ما بناچار دستی از دور بر آن‬    ‫نهائی چه می‌توانند؟ روشن بودن‬          ‫نشان م ‌یدهد که م ‌یبايد روشن تر‬       ‫انتخابـات و انعقـاد هرچـه زودتـر‬        ‫ایرانـی راه بینـدازد‪ ،‬هرگـز گول این‬    ‫والـی از طهـران حرکت کرد ما همه‬
‫خواهيم داشت‪ .‬ولی مبارزه در هر‬        ‫استراتژی مبارزه در اينجا بسيار‬         ‫به مسائل نگاه کنيم و هيچ چيز را‬        ‫مجلـس بود‪ .‬لرد کرزن‪ ،‬در سـیزدهم‬         ‫حرفهـای مشعشـع را کـه تعـدادی‬          ‫امیـدوار بودیـم که مرحـوم خیابانی‬
‫جا هست و گاه در بيرون بيشتر‬          ‫اهميت دارد‪ .‬نبرد مسلحانه و از‬                                                 ‫مـاه اوت ‪ 1920‬طـی تلگرافـی بـه‬          ‫روزنام ‌ههای معلو ‌مالحال م ‌ینویسـند‬  ‫آن قـدر عقـل سـلیم دارد کـه بعـد‬
‫کار می‌کند‪ .‬اين معنای «مبارزه‪،‬‬       ‫آن بدتر دعوت امريکا به حمله به‬                            ‫مسلم نگيريم‪.‬‬        ‫سـفیر انگلیس در تهران یادآور شـد‬        ‫نخواهـد خورد (نمایندگان‪ :‬احسـنت‬        ‫از ورود ایشـان‪ ،‬بـا درنظـر گرفتـن‬
‫نه سرنگونی» است که هنوز پس از‬        ‫ايران را که آرزوی آشکار و نهائی‬        ‫از مخالف آغاز کنيم‪ .‬مخالف کسی‬          ‫کـه مهلت چهـار ماهه انگلسـتان به‬        ‫ـ احسـنت)‪ .‬تاریـخ سـه هـزار سـاله‬      ‫اوضاع وخیم کشـور‪ ،‬دسـ ِت برادری‬
‫بيست و چند سال ابر‌وهائی را بالا‬     ‫بسياری درماندگان و تجزيه طلبان‬         ‫است که رژيمی مانند جمهوری‬              ‫ایـران در پایـان مـاه اکتبـر بـه سـر‬    ‫ایـران‪ ،‬خطـۀ آذربایجـان را چنـان‬       ‫بـه سویشـان دراز کنـد و حاضـر به‬
‫م ‌یبرد‪ .‬ولی چه بهتر که همان در‬      ‫و تشنگان بی اعتقاد (سينيک) قدرت‬        ‫اسلامی را نمی‌تواند تحمل کند‪.‬‬          ‫م ‌یرسـد و «مـا فو ‌قالعاده مشـتاقیم‬    ‫بـا خاک ایـران ممـزوج کرده اسـت‬        ‫همـکاری گردد‪ .‬خـود والی هم عین‬
‫آغاز به اين م ‌یرسيديم که بجای‬       ‫است پيشاپيش می‌بايد رد کرد‪.‬‬            ‫اين يک مخالفت سياسی نيست‪،‬‬              ‫کـه انتخابـات کشـور هرچـه زودتـر‬        ‫کـه بـه هیـچ وجـه قابـل تجزیـه و‬       ‫ایـن عقیـده را داشـت و مطمئـن‬
‫دادن شعار سرنگونی‪ ،‬به مبارزه‬         ‫مخالفان رژيم‪ ،‬کسانی که از ايران‬        ‫چنانکه با حکوم ‌تهای معمولی‪ ،‬حتی‬       ‫تکمیـل گـردد و پارلمـان ایـران‬          ‫انفکاک نیسـت (نمایندگان‪ :‬احسنت‬         ‫بـود کـه پـس از ورود بـه تبریـز‬
‫برای سرنگونی ـ مبارز‌های که بيشتر‬    ‫آغاز می‌کنند و از آنجا به مبارزه‬       ‫غير دمکراتيک‪ ،‬پيش م ‌یآيد‪ .‬رژيم‬        ‫تصمیـم نهائـی خود را بگیـرد که آیا‬                                             ‫خواهـد توانسـت قضایای آنجـا را با‬
‫فعالي ‌تهای تبعيديان ربطی به آن‬      ‫می‌رسند ـ واين يک نکته کليدی‬           ‫اسلامی نه تنها ايران را اندک اندک‬          ‫قـرارداد را م ‌یخواهـد یـا نـه»‪.‬‬                        ‫ـ احسـنت)‪.‬‬         ‫مسـالمت و دوسـتی خاتمـه دهـد‪.‬‬
                                                                            ‫به نابودی م ‌یکشاند م ‌یخواهد ايرانی‬                                           ‫هـر شـخص عاقـل و مآ ‌لاندیـش‬
              ‫ندارد ـ م ‌یرسيديم‪.‬‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17