Page 15 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۸۰ (دوره جديد
P. 15

‫صفحه ‪ 15‬ـ ‪ Page 15‬ـ شماره ‪1646‬‬
‫جمعه ‪ 28‬سپتامبر تا پنجشنبه ‪ 4‬اکتبر ‪2018‬‬

‫غزاله فیل ‌ینژاد خواننده و معمار ایرانی‪ :‬خوانندگان‬                                                                                                  ‫نیلوفر بیضایی و گمشدگانش‪:‬‬
             ‫زن به آینده امیدوارند‬
                                                                                                                            ‫حکومت در یک لجبازی تاریخی م ‌یخواهد ج ّو‬
                                                                                                                                     ‫رعب و وحشت را حفظ کند‬

‫بودن آن امتحان فکر م ‌یکردم در حالی‬      ‫خاطر علاقه به موسیقی‪ ،‬تز پایا ‌ننام ‌هام‬  ‫=در جلسه اولی که برای‬                    ‫«گمشدگان» روایتی از کشتارهای دهه شصت در ایران‬                                     ‫=«من از زاویه ایدئولوژیک‬
              ‫که اصلا اینطور نبود‪».‬‬      ‫را تلفیق معماری موسیقی و طراحی‬            ‫استاد شجریان به شکل‬                                                                                                        ‫این نمایش را کار نکردم و‬
                                         ‫فضا برای آموزش و اجرای موسیقی‬             ‫امتحان نوبتی می‌رفتیم و‬                  ‫شصت پرداخت‪ .‬شما در کارهایتان‬              ‫در دهه شصت بود‪ ،‬موضوع کار من بوده‬       ‫سعی کردم جنبه انسانی‬
‫غزالهدرادام ‌هیتوصیفشخصیتاستاد‬           ‫ایرانی انتخاب کردم‪ ،‬چون تمام فضاهای‬       ‫آواز م ‌یخواندیم یک جایی‬                                                           ‫است‪ .‬در حقیقت در نام ‌های که انتخاب‬     ‫ماجرا را دنبال کنم و اینکه‬
‫آواز ایران م ‌یگوید‪« :‬استاد شجریان‬       ‫موجود در ایران بر اساس استانداردهای‬       ‫استاد به گریه افتادند و با‬               ‫همواره به همین موضوعات تابو‬               ‫کردم‪ ،‬بسیاری از اتفاقاتی که در آن‬       ‫بر سر انسان‌ها در چنین‬
‫دارای شخصیت حمایتگر و مثبتی‬              ‫سالن‌های اپرای اروپایی است‪ .‬در‬            ‫اشک و بغض گفتند «آخه‬
‫هستند‪ ،‬هیچوقت امر و نهی نم ‌یکردند‪،‬‬      ‫دوران نوشتن تز و دفاعی ‌هام با استاد‬      ‫شماها به چه امیدی اینطوری‬                ‫شده پرداخت ‌هاید؛ روایت وقایع پس‬                    ‫دوره افتاده‪ ،‬بازگو م ‌یشود‪.‬‬         ‫شرایطی چه م ‌یآید‪».‬‬
‫وقتی م ‌یخواستم کاری ضبط کنم با‬          ‫حسین علیزاده به عنوان استاد راهنمای‬       ‫کار کردید؟ فوق‌العاده کار‬                                                          ‫=چراتصمیمگرفتیدنسلجوان‪،‬‬                 ‫=«من خارج از ایران زندگی‬
‫ایشان مشورت م ‌یکردم و نظرشان را‬         ‫موسیقی تزم آشنا شدم‪ ،‬چون دکتر‬                                                      ‫از انقلاب در کارهای شما زیاد است‪.‬‬         ‫نسل فرزندان‪ ،‬را در این نمایش وارد‬       ‫می‌کنم و مسئله سانسور‬
‫در مورد فلان آهنگساز م ‌یپرسیدم‪،‬‬         ‫محمدمنصور فلامکی استاد معمار ‌یام‬                           ‫کردید‪».‬‬                                                                                                  ‫وجود ندارد پس باید که از‬
‫ایشان به ویژگی‌های آن آهنگساز‬            ‫گفته بود به خاطر موضوع تز باید استاد‬      ‫=عشقیدروجودمانهست‪،‬‬                       ‫دلیل گرایش شما به این موضوع‬                                           ‫کنید؟‬       ‫این موقعیت استفاده کنم‬
‫اشاره م ‌یکردند ولی هیچوقت وادارم‬                                                  ‫مثل احساس مادری‪ ،‬اگر این‬                                                           ‫‪-‬به این دلیل که من به هر موضوعی‬         ‫تا حر ‌فهایی را که در ایران‬
‫نم ‌یکردند که با فلان آهنگساز همکاری‬       ‫راهنمای موسیقی هم داشته باشم‪».‬‬          ‫مادر به شکلی از فرزندش‬                   ‫چیست؟ چرا به شکل جهان ‌یتر‪،‬‬               ‫که م ‌یپردازم‪ ،‬به امروز و آینده نگاه‬    ‫نم ‌یشود‪،‬گفتدراینجابگویم‬
                                         ‫چند سال پس از پایان دفاعیه‪ ،‬حسین‬          ‫جدا شده یا هر دو را به زندان‬                                                       ‫دارم‪ .‬نسلی که امروز زندگی م ‌یکند‪ ،‬بار‬  ‫وگرنه دلیلی ندارد که اینجا‬
                    ‫کنم یا نکنم‪».‬‬        ‫علیزاده از غزاله دعوت کرد که به گروه‬      ‫انداخت ‌هاند دلیلی ندارد که‬              ‫که در آلمان هم زیاد است‪ ،‬به این‬           ‫سنگینیبردوشم ‌یکشد‪.‬ازیکطرف‪،‬‬
‫او نقش محمدرضا شجریان را در ایجاد‬                                                  ‫این عشق کاسته یا کنار‬                                                              ‫بار مسئولیت پیگیری این فاجعه که در‬                          ‫باشم!»‬
‫انگیزه برای خوانندگان زن ایرانی بسیار‬       ‫وی به نام «ه ‌مآوایان» ملحق شود‪.‬‬       ‫گذاشتهشود‪.‬اینعشقباعث‬                                   ‫مشکلنم ‌یپردازید؟‬           ‫کشور ما رخ داده‪ ،‬بخصوص در دهه‬
‫مهم توصیف می‌کند‪« :‬نقش استاد‬             ‫می‌گوید‪« :‬حدود چهار سال در آن‬             ‫م ‌یشودکهامیددروجودشان‬                   ‫‪-‬برای اینکه‪ ،‬اولا خودم با این موضوع‬       ‫شصت را برعهده دارد‪ .‬البته سرکو ‌بها‬     ‫آزاده کریمی‪ -‬نیلوفر بیضایی تئاتر‬
‫شجریان در این زمینه و برای با کیفیت‬      ‫گروه با استاد علیزاده همکاری کردم‪.‬‬        ‫زنده باشد‪ ،‬امید به روزی‬                  ‫درگیر هستم و فکر م ‌یکنم جامعه ما‬         ‫همچنان ادامه دارد ولی در دهه شصت‬        ‫«گمشدگان» را اوایل ماه سپتامبر‬
‫خواندن این نسل که بسیار خوب‬              ‫در یک مقطعی هم‪ ،‬سبک آوازهای‬               ‫که این عشق زاییده شود و‬                  ‫هم با آن درگیر است‪ .‬جامعه ما‪ ،‬با‬          ‫به صورت سیستماتیک انجام م ‌یشد و‬        ‫در شهر فرانکفورت آلمان به مناسبت‬
‫می‌خواند خیلی مهم است‪ ،‬ولی به‬            ‫قدیم ‌ی نظیر طاهرزاده‪ ،‬قمر‪ ،‬ظلی و‬         ‫خود را به دنیا نشان دهد‪.‬‬                 ‫امروزش و با گذشت ‌هاش درگیر است‬           ‫هنوز خانواد‌هها داغدار هستند و هنوز‬     ‫س ‌یامین سالگرد کشتارهای دهه‬
‫نوعی در معرفی شاگردان خوب رن به‬          ‫موسیقیدا ‌نهای دوره قاجار و پهلوی‬                                                  ‫و بخش زیادی از بحرا ‌نهایی که امروز‬       ‫این داغ تازه است‪ .‬نسل جوان امروز‬        ‫شصت و با بازیگری هرمین عشقی و‬
‫خاطر ممنوعی ‌تهای جمهوری اسلامی‬          ‫را نزد آقای کرامتی از شاگردان قدیمی‌‬      ‫فیروزهرمضا ‌نزاده‪-‬بهگفت ‌هیخودش‬          ‫وجود دارد ناشی از همین است‪ .‬من‬            ‫مسئولیت پیگیری این فاجعه را دارد‪.‬‬
‫محدودیت داشتند‪ .‬یادم هست یک بار‬                                                    ‫در تهران‪ ،‬در سا ‌لهای پس از پیروزی‬       ‫چون ایران را خیلی دوست دارم و‬             ‫به دلیل اینکه اگر این نسل خواهان‬          ‫فرهنگ کسرایی به روی صحنه برد‪.‬‬
‫این جمله را گفتند «من به همایون هم‬                 ‫استاد شجریان گذارندم‪».‬‬          ‫انقلاب اسلامی و در آغوش یک خانواده‬       ‫سرنوش ‌تاش برایم مهم است‪ ،‬مثل‬             ‫عدالت و رسیدن به جامع ‌های است که‬       ‫این نمایش قرار است با کمی تغییرات‬
‫گفت ‌هام که در میان شاگردان من کسانی‬     ‫او به حضور در گروه «شیدای بانوان»‬         ‫کردتبار بزرگ شد‪ ،‬وقتی چشم باز کرد‬        ‫بسیاری از ایران ‌یها‪ ،‬خودم با این ماجرا‬   ‫کسی به خاطر افکارش از بین نرود‪ ،‬این‬     ‫و اضاف ‌هشدن یک روایت تازه در‬
‫هستند که م ‌یتوانند رقبای سرسختی‬         ‫محمدرضا لطفی نیز اشاره می‌کند‪:‬‬            ‫دید همه اطرافیانش اهل موسیقی‬             ‫درگیر هستم‪ .‬با هر کدام از موضوعاتی‬        ‫مسئولیت را دارد که در مورد فجایعی‬       ‫فستیوال تئاتر کلن اجرا شود‪ .‬بیضایی‬
‫باشند اینها واقعا خوب م ‌یخوانند»‬        ‫«بعدها آقای لطفی به ایران آمد‪ ،‬در‬         ‫هستند‪ ،‬گوشش از صدای آواز دایی و‬          ‫که به آنها م ‌یپردازم‪ ،‬به یک شکلی‪،‬‬        ‫که در کشورش در همین دوره اتفاق‬          ‫از جمله کارگردانان تئاتر خارج از ایران‬
‫همینطور هم هست؛ برخی از شاگردان‬          ‫امتحان کلاس ایشان به نام «تحلیل‬           ‫پدر پر بود و ضر ‌بهای تنبک پدرش‪.‬‬         ‫دوباره به این مسائل فکر م ‌یکنم و‬         ‫افتاده ساکت نماند و آنها را دنبال کند‪.‬‬  ‫است که تاریخ معاصر ایران و وقایع‬
‫ایشاندرایرانشناختهشدههستند‪،‬ولی‬           ‫ردیف» قبول شدم‪ .‬مدتی بعد وقتی‬             ‫غزاله فیل ‌ینژاد‪ ،‬خواننده موسیقی سنتی‬    ‫پرسش طرح م ‌یکنم‪ .‬از طرف دیگر‪،‬‬            ‫از سوی دیگر‪ ،‬این نسل باید هویت‬          ‫اجتماعی و سیاسی بخصوص پس از‬
‫متاسفانه نشد که استاد شاگردان خوب‬        ‫استاد لطفی گروه «شیدای بانوان» را‬         ‫ایرانی‪ ،‬در کنار تحصیل در رشته معماری‬     ‫من خارج از ایران زندگی م ‌یکنم و‬          ‫خودش را پیدا کند که الزاما همان‬         ‫انقلاب را در کارهای خود همواره مورد‬
‫خود را از میان زنان نیز معرفی کنند‪».‬‬     ‫ایجاد کرد من و باران رضایی خواننده‬        ‫سا ‌لهادرمحضربزرگانموسیقیسنتی‬            ‫برایم مسئله سانسور وجود ندارد پس‬          ‫هویتنس ‌لهایپیشازخودشنیست‪.‬‬              ‫نظر قرار داده است‪ .‬نیلوفر بیضایی این‬
‫م ‌یپرسم یعنی دست ایشان باز نبود؟‬        ‫آن گروه بودیم‪ .‬آن زمان استاد لطفی به‬      ‫ایرانی نظیر محمدرضا شجریان‪ ،‬پریسا‪،‬‬       ‫باید که از این موقعیت استفاده کنم‬         ‫باید بتواند از زیر سنگینی این سایه هم‬   ‫بار به موضوع کشتارهای دهه شصت‬
‫م ‌یگوید‪« :‬فکر م ‌یکنم دستشان برای‬       ‫دنبال دریافت مجوزی بود که در این‬          ‫محمدرضا لطفی‪ ،‬حسین علیزاده‪،‬‬              ‫تا حر ‌فهایی را که در ایران نم ‌یشود‬      ‫بیرون بیاید و راه جدیدی پیدا کند و‬      ‫پرداخته و روایتی از نسل دیروز و نسل‬
‫معرفی خوانندگان زن در ایران باز نبود‪.‬‬    ‫گروه با یک گروه دیگر خانم اجرا داشته‬      ‫محسن کرامتی و اصغر شاه زیدی‬              ‫گفت اینجا بگویم‪ .‬وگرنه دلیلی ندارد‬        ‫این‪ ،‬کار را برای او سخ ‌تتر م ‌یکند‪.‬‬    ‫امروز ایران را برای مخاطبانش به اجرا‬
‫در یکی از سخنران ‌یهایشان در دانشگاه‬                                               ‫شیوه‌های مختلف آواز و ردیف‌های‬           ‫که اینجا باشم! در مورد موضوعاتی از‬        ‫تمام این تناق ‌ضهاست که در آن نامه‬      ‫درآورده است‪ .‬تئاتر «گمشدگان» در‬
‫استنفورد لطف کردند و مرا به عنوان یکی‬           ‫باشیم که این کار انجام نشد‪».‬‬       ‫موسیقی اصیل ایرانی را فرا گرفت اما‬       ‫این دست باید هنوز خیلی کار شود‪.‬‬           ‫و این نمایش دیده م ‌یشود و این از نظر‬   ‫شرایطی به روی صحنه رفت که رامین‬
‫از بهترین شاگردهاشان معرفی کردند‬         ‫غزاله فیل ‌ینژاد ادامه م ‌یدهد‪« :‬از ‪-۱۰‬‬   ‫به دلیل ممنوع بودن ت ‌کخوانی زنان‬        ‫واقعا این بار بزرگی است و من یک نفر‬       ‫من‪،‬یکلای ‌هیدیگربهلای ‌ههایموجود‬        ‫حسی ‌نپناهی‪ ،‬زانیار مرادی و لقمان‬
‫(نسخه صوتی این سخنرانی در آرشیو‬          ‫‪ ۱۲‬سالگی کارهای مختلفی م ‌یخواندم‬         ‫در سال‪ ۱۳۸۹‬مجبور به ترک ایران شد‪.‬‬        ‫نیستم‪ ،‬کسان دیگری هم هستند که‬             ‫در متن و مسئل ‌های که م ‌یخواستم به‬     ‫مرادی‪ ،‬سه زندانی ُکرد ایرانی اعدام‬
‫دانشگاه استنفورد قابل دسترسی است)‬        ‫ولی همیشه آوازهای استاد شجریان را‬         ‫او که اکنون ساکن شمال کالیفرنیاست‬        ‫در این زمین ‌هها کار م ‌یکنند‪ .‬هنوز باید‬                                          ‫شده و سپاه پاسدارن به مقر احزاب کرد‬
‫البته همایون به خاطر اینکه پسرشان‬        ‫با عشق گوش م ‌یکردم و فکر م ‌یکردم‬        ‫در گفتگو با کیهان لندن به روزهای‬         ‫در این باره پرسش شود‪ ،‬هنوز باید در‬                  ‫آن بپردازم‪ ،‬اضافه م ‌یکند‪.‬‬    ‫در شمال عراق حمله موشکی کرده بود‪.‬‬
‫است و واقعا هم خوب کار کرده‪ ،‬برای‬        ‫م ‌یشود یک روز مثل ایشان بخوانم؟‬          ‫کودکی و نخستین قدم‌هایش برای‬             ‫رشت ‌ههای مختلف هنری بدان پرداخته‬         ‫=واکنش زندانیان سیاسی و‬                 ‫با او درباره تئاتر «گمشدگان» گفتگویی‬
‫اینکه شناخته شود نسبت به دیگران‬          ‫حتم دارم خیل ‌یها در حیطه موسیقی‬          ‫آواز خواندن اشاره م ‌یکند‪« :‬یکی از‬       ‫شود و از زوایای مختلف به آن نگاه شود‪.‬‬     ‫بازماندگا ‌ن اعدا ‌مشدگان به نمایش‬
‫مسیرش بسیار هموارتر بوده است‪».‬‬                                                     ‫خال ‌ههایم با ما زندگی م ‌یکرد‪ ،‬خیلی‬     ‫در آلمان که اسم بردید‪ ،‬هنوز دارد آثاری‬                                                   ‫داشتم که در ادامه م ‌یخوانید‪.‬‬
‫از غزاله فیلی در مورد شاگردان مطرح‬               ‫سنتی چنین آرزویی دارند‪».‬‬          ‫دوستش داشتم و ارتباط روحی بسیار‬          ‫درباره دوره فاشیسم هیتلری نوشته‬                    ‫«گمشدگان»چگونهبوده؟‬            ‫=خانم بیضایی‪ ،‬نمایش‬
‫کارگاه‌های محمدرضا شجریان در‬             ‫در یکی از روزهای سال ‪ ۱۳۸۵‬بود‬             ‫قوی بین ما برقرار بود‪ ۵ .‬ساله بودم که‬    ‫م ‌یشود و پایانی هم نخواهد داشت‪ .‬به‬       ‫‪-‬تعدادی از تماشاگران در سالن یا‬         ‫«گمشدگان» تاز‌هترین کار شما در‬
‫عرصه موسیقی سنتی م ‌یپرسم‪ .‬جواب‬          ‫که آرزویش به حقیقت پیوست و در‬             ‫ازدواج کرد و حامله شد‪ .‬یک روز به او‬      ‫دلیل اینکه‪ ،‬این دور‌هها‪ ،‬دور‌هشو ‌کهای‬    ‫خودشان زندانی سیاسی بودند یا کسی‬
‫م ‌یدهد‪« :‬بعد از تقسی ‌مبندی که استاد‬    ‫کلاس‌های آموزش آواز محمدرضا‬               ‫گفتم «دختردار م ‌یشوی‪ ،‬اسم بنفشه‬         ‫تاریخی هستند که در به وجود آمدن‬           ‫از نزدیکانشان زندانی یا اعدام شده بود‪.‬‬  ‫ارتباط با کشتارهای دهه شصت و‬
‫در آن کارگاه انجام دادند م ‌یگفتند در‬    ‫شجریان پذیرفته شد؛ «استاد شجریان‬          ‫را روی دخترت بگذار» اسم بنفشه را‬         ‫آن‪ ،‬فقط یکی دو نفر سهیم نیستند‪،‬‬           ‫برای من خیلی مهم بود که اولا‪ ،‬اولین‬
‫گروه اول‪ ،‬افرادی را انتخاب کرد‌هام که‬    ‫امتحانی در چند مرحله برگزار کردند‪،‬‬        ‫خیلی دوست داشتم‪ .‬این اتفاق افتاد و‬       ‫فقط یک عده از بالا نیستند که آمدند‬        ‫اجرایم برای چنین جمعی باشد و دوم‬        ‫تابستان سال ‪ ۶۷‬است‪ .‬چه شد که‬
‫با آنها به نتیجه برسم‪ ،‬به چهار پنج نفر‬   ‫در هر مرحله عده ای انتخاب م ‌یشدند‪،‬‬       ‫او اسم دخترش را بنفشه گذاشت‪ .‬آن‬          ‫و آن فاجعه را بر سر ملت آوردند؛ بلکه‬      ‫اینکه واکنش آنها را ببینم‪ .‬برای اینکه‬
‫از گروه ما به صورت حضوری گفتند‬           ‫در نهایت به عنوان یکی از اعضای گروه‬       ‫زمان فکر کردم ترانه «بنفشه بنفشه»‬        ‫سکوت یک ملت و در جاهایی همراهی‬            ‫من از زاویه ایدئولوژیک این نمایش را‬     ‫تصمیمگرفتیدایننمایشراکارکنید؟‬
‫«شماها باید کار کنید و آلبوم ضبط‬         ‫اول شاگردان استاد شجریان قبول شدم‬         ‫هایده را برای مراسم تولد دخترخاله تازه‬   ‫یکملتبهتثبیتچنینسرکو ‌بهایی‬               ‫کار نکردم و سعی کردم جنب ‌هی انسانی‬     ‫‪-‬برای نوشتن این متن سا ‌لها به‬
‫کنید»؛ سه چهار تا از این بچ ‌هها در‬      ‫که حدود چهار سال شیوه خودشان را‬           ‫متولد شد‌هام بخوانم‪ .‬این برای اولین بار‬  ‫کمک کرده و م ‌یکند‪.‬اگر قرار باشد‬          ‫ماجرا را دنبال کنم و اینکه بر سر‬        ‫دنبال اسناد مختلف و خاطرات زندانیان‬
‫ایران به کارشان ادامه م ‌یدهند و واقعاً‬  ‫دنبال م ‌یکردم‪ ».‬پس از خروج از ایران‬      ‫بود که در ‪ ۵‬سالگی تصمیم گرفتم در‬         ‫چنینفجایعیتکرارنشود‪،‬فکرم ‌یکنم‬            ‫انسا ‌نها در چنین شرایطی چه م ‌یآید‪.‬‬    ‫بودم و بین همه آنها‪ ،‬نامه شکوفه‬
‫خوانند‌ههای خوبی هستند مثل مائده‬         ‫غزاله به مدت دو سال این شانس را‬           ‫یک جمع برای دیگران بخوانم‪ .‬تشویق‬         ‫ما باید خیلی کار کنیم‪ ،‬بخصوص در‬           ‫خوشبختانه واکنش خیلی مثبت بود‪،‬‬          ‫منتظری‪ ،‬دختر حمید منتظری‪ ،‬یکی‬
‫طباطبایی‪،‬نسیمسیابی‪،‬ملیحهمرادی‪».‬‬          ‫داشت که در محضر محمدرضا شجریان‪،‬‬           ‫دیگران در آن روز‪ ،‬انگیزه مرا برای آواز‬   ‫زمینه فرهنگ و هنر‪ .‬باید تلاش کنیم‬         ‫به این معنا که هر کسی‪ ،‬به شکلی‪،‬‬         ‫از زندانیان اعدامی خطاب به پدر اعدام‬
‫خوانندگان زن با وجود ممنوعیت‬             ‫استاد آواز و خواننده موسیقی سنتی‬          ‫خواندن قویتر کرد‪ ،‬آنموقع که به مدرسه‬     ‫دیگر ملتی وجود نداشته باشد که پشت‬         ‫بخشی از خودش را و ماجرا را‪ ،‬در این‬      ‫شد‌هاش را برای کار انتخاب کردم‪.‬‬
‫ت ‌کخوانی زنان در ایران با چه امیدی‬      ‫ایران حضور پیدا کند‪« :‬در سال ‪۱۳۸۹‬‬         ‫نم ‌یرفتم ولی از پدر و مادرم خواستم‬      ‫سرکوبگران بایستد بلکه باید ملتی باشد‬      ‫کار م ‌یدید‪ .‬این نظر کسانی بود که با‬    ‫در واقع‪ ،‬هر آنچه بر سر بازماندگان‬
‫در این راه قدم بر م ‌یدارند؟ غزاله فیلی‬  ‫به کالیفرنیا مهاجرت کردم؛ خوشبختانه‬       ‫آهن ‌گهای مورد علاق ‌هام را بنویسند و‬    ‫که از حق آزادی همگان دفاع کند‪ ،‬اگر‬        ‫من صحبت کردند‪ ،‬کسانی هم بودند‬           ‫کشت ‌هشدگان دهه ‪ ۶۰‬آمده در این نامه‬
‫م ‌یگوید‪« :‬عشقی در وجودمان هست‪،‬‬          ‫از شانس من چند ماه بعد استاد شجریان‬       ‫برایم بخوانند‪ ،‬چندبار گوش م ‌یکردم و‬     ‫م ‌یخواهد از این وضعیت بیرون بیاید‪.‬‬       ‫که پیش نیامد که با آنها صحبت کنم‪.‬‬       ‫با زبانی متعلق به نسل جوان را م ‌یتوان‬
‫مثل احساس مادری‪ ،‬اگر این مادر به‬         ‫هم آمدند؛ شهرهای محل سکونت ما‬                                                      ‫به همین دلیل فکر م ‌یکنم‪ ،‬بخصوص‬           ‫ولی در مجموع چیزی که من برداشت‬          ‫یافت‪ .‬در عین حال‪ ،‬این نامه شرح حال‬
‫شکلی از فرزندش جدا شده یا هر دو‬          ‫به هم نزدیک بود و دوره آموزشی من‬                            ‫حفظ م ‌یشدم‪».‬‬          ‫در این دوره‪ ،‬خیلی مهم است که در‬           ‫کردم‪ ،‬این است که واکن ‌شها خیلی‬         ‫و بازگوکننده اتفاقاتی هم هست که بر‬
‫را به زندان انداخت ‌هاند دلیلی ندارد که‬  ‫زیر نظر ایشان در امریکا هم ادامه پیدا‬     ‫«به مدرسه که رفتم این کار را خودم‬        ‫زمین ‌ههای مختلف هنری در این مورد‬                                                 ‫کشت ‌هشدگان این دهه‪ ،‬گذشته است‪.‬‬
‫این عشق کاسته یا کنار گذاشته شود‪.‬‬        ‫کرد‪ .‬این کلا ‌سها تا دو سال پیش‬           ‫انجام دادم‪ .‬خانواده پدری و مادری‬         ‫کار شود و من سهم خودم را تا جایی‬                                 ‫مثبت بوده‪.‬‬       ‫این نام ‌ه را با یکی از یادداش ‌تهای‬
‫این عشق باعث م ‌یشود که امید در‬          ‫ادامه داشت که متاسفانه بیمار شدند‬         ‫مشوقم برای آواز خواندن بودند بطوری‬                                                 ‫=چه تغییراتی برای اجرای این‬             ‫یک زندان سیاسی اعدام شده به نام‬
‫وجودشان زنده باشد‪ ،‬امید به روزی‬          ‫و به خاطر بیماری به ایران برگشتند‪».‬‬       ‫که در مهمان ‌یها از من م ‌یخواستند‬         ‫که م ‌یتوانم و توان دارم‪ ،‬ادا م ‌یکنم‪.‬‬  ‫نمایش در جشنواره تئاتر کلن که‬           ‫قربانعلی شکری‪ ،‬که بعد از مر ‌گاش‬
‫که این عشق زاییده شود و خود را‬           ‫از او در مورد شیوه تدریس شجریان‬           ‫که باید آواز بخوانی‪ ،‬در خانه‪ ،‬پدر و‬      ‫=شما درباره اعدا ‌مهای دهه‬                                                        ‫در بین وسایلش پیدا شده‪ ،‬تلفیق‬
‫به دنیا نشان دهد‪ ،‬اگر در کشوری‬           ‫م ‌یپرسم‪ .‬م ‌یگوید‪« :‬استاد شجریان در‬      ‫مادرم هم موسیقی اصیل ایرانی پخش‬          ‫شصتکارکرد ‌هایدوهمزمانبااجرای‬             ‫قرار است در ‪ ۱۷‬نوامبر در این شهر‬        ‫کردم‪ .‬ولی احتمالا برای اجراهای آینده‪،‬‬
‫بودند که پشتیبان این استعدادهای‬          ‫بین تمام ‌ی اساتید و بزرگان موسیقی‬        ‫م ‌یکردند تا مرا به این مسیر سوق دهند‬                                                                                      ‫متن سومی را به آن اضافه م ‌یکنم که‬
‫خوب بود و به جامعه معرفی م ‌یکرد‬         ‫معاصر که افتخار شاگردیشان را داشتم‬        ‫که به نظرشان درست بود‪ .‬بنابراین بیشتر‬    ‫این نمایش سه جوان کرد ایرانی‬                    ‫برگزار شود در نظر گرفت ‌هاید؟‬     ‫روایت یک مادر است که فرزندش را‬
‫به شهرت م ‌یرسیدند‪ ،‬این افراد هیچ‬        ‫شخصیت آوانگاردی دارند‪ ،‬معتقدند که‬         ‫به سمت موسیقی اصیل ایرانی گرایش‬                                                    ‫‪-‬در اجرای آینده در فستیوال کلن‪،‬‬         ‫اعدام کردند‪ .‬در دهه ‪ ۶۰‬مجموع ‌های‬
‫چیز از خوانندگان مردی که به شهرت‬         ‫هر خواننده باید آشنا به ردیف‪ ،‬الفبای‬      ‫پیدا کردم و بعدها علاقمند شدم که در‬      ‫اعدام شدند‪ .‬چه احساسی داشتید‬              ‫من یک روایت جدید به این نمایش‬           ‫از کشتار زندانیان سیاسی که بخش‬
‫رسید‌هاند کم ندارند ولی به خاطر شرایط‬    ‫موسیقی باشد ولی تاکید نداشتند که‬          ‫مقطعراهنماییدرسموسیقیبخوانم‪».‬‬                                                      ‫اضافه م ‌یکنم‪ .‬روایت یک مادر جنوبی‬      ‫زیادی از مدت حبس خودشان را‬
‫ایران شناخته نشد‌هاند‪ .‬یادم هست در‬       ‫حتماً باید در چارچوب ردیف بمانیم‪،‬‬         ‫م ‌یخندد و ادامه م ‌یدهد‪« :‬متاسفانه‬      ‫وقتی خبر این اعدا ‌مها را شنیدید؟‬         ‫که دخترش را اعدام کردند‪ .‬این روایت‬      ‫گذرانده بودند و حتی قرار بود بعد از‬
‫جلسه اولی که برای استاد شجریان‬           ‫اتفاقاً م ‌یگفتند «باید چارچوب ردیف‬       ‫چون شاگرد در ‌سخوانی بودم خانواده‬        ‫‪-‬وحشتناک بود‪ ،‬به دلیل اینکه شما‬           ‫به دو روایتی که با هم تلفیق شد‌هاند‪،‬‬    ‫مدتی آزاد شوند‪ ،‬انجام شد‪ .‬بخصوص‬
‫به شکل امتحان نوبتی می‌رفتیم و‬           ‫را بشکنید بیایید بیرون و خودتان‬           ‫گفتند باید رشته ریاضی بخوانی و در‬        ‫وقتی با موضوعی درگیر هستید و فکر‬          ‫اضافه م ‌یشود‪ .‬شکل نهایی تلفیق این‬      ‫در سال ‪ ،۶۷‬بسیاری از آنها به دنبال‬
‫آواز م ‌یخواندیم یک جایی استاد به‬        ‫برای خودتان شخصیت آوازی داشته‬             ‫کنارش به موسیقی ادامه دهی‪ .‬شرایط‬         ‫م ‌یکنید دارید کاری انجام م ‌یدهید‬        ‫روایات را هنوز خودم نم ‌یدانم و قرار‬    ‫مسئله جنگ‪ ،‬پایان جنگ و غیره اعدام‬
‫گریه افتادند و با اشک و بغض گفتند‪:‬‬       ‫باشید»‪ .‬استاد شجریان تنها معلمی‌‬          ‫جامعه هم طوری نبود که بتوان برای‬         ‫تا به جلوگیری از تکرار این فجایع‬          ‫است روی آن کار کنم و یک زاویه‬           ‫شدند ولی کشتار زندانیان سیاسی در‬
‫آخه شماها به چه امیدی اینطوری کار‬        ‫بودند که وقتی م ‌یخواستم به درس‬           ‫آیند‌هی شغلی به موسیقی امیدوار بود‪.‬‬      ‫کمک شود‪ ،‬م ‌یبینید که همچنان‬              ‫دیگری به آن اضافه کنم‪ .‬نویسند‌هی این‬    ‫واقع از همان اوایل دهه ‪ ۶۰‬آغاز شد‪.‬‬
                                         ‫جواب بدهم به خاطر انرژی مثب ‌تشان‬         ‫سا ‌لهای آخر دبیرستان بود که تصمیم‬       ‫دارد تکرار م ‌یشود! مثل اینکه اینها در‬    ‫روایت‪ ،‬خانم رویا غیاثی است که خواهر‬     ‫در جریان این کشتارها کسانی که در‬
      ‫کردید؟ فو ‌قالعاده کار کردید‪».‬‬     ‫هول نم ‌یشدم‪ ،‬خیلی وق ‌تها ارائه من‬       ‫گرفتم در رشته معماری ادامه تحصیل‬         ‫یک لجبازی عظیم تاریخی‪ ،‬درست در‬            ‫هفده سال ‌هاش در دهه شصت اعدام‬          ‫گرو‌ههایمختلفسیاسیکارم ‌یکردند‬
                                         ‫در کلاس حتی از تمری ‌نهایم در خانه‬        ‫بدهم‪ .‬به هر حال این رشته به نوعی به‬      ‫سالگرد کشتار زندانیان سیاسی چنین‬          ‫شد‪ .‬در عین حال خانم ستاره سهیلی‬         ‫و به هر حال در اثر انقلاب به وجود آمده‬
‫ادامه در صفحه ‪17‬‬                         ‫هم بهتر بود‪ .‬روزی که قرار بود نزد ایشان‬                                            ‫کاری م ‌یکنند‪ .‬در حقیقت به یک‬             ‫به بازیگران دو روایت دیگر یعنی هرمین‬    ‫بودند و نظری مخالف نظر آنچه حکومت‬
                                         ‫برای اولین بار امتحان بدهم به سخت‬                           ‫هنر مرتبط بود‪».‬‬        ‫شکلی م ‌یخواهند ج ّو رعب و وحشت را‬        ‫عشقی و فرهنگ کسرایی م ‌یپیوندند‪.‬‬        ‫دارد‪ ،‬داشتند و یا اید‌ههای دیگری برای‬
                                                                                   ‫او در سا ‌لهای پایانی دبیرستان تصمیم‬     ‫حفظ کنند‪ .‬از طرفی هم سه جوانی که‬          ‫=ما در ایران با سانسوری روبرو‬           ‫ایران داشتند‪ ،‬اعدام شدند‪ .‬بسیاری از‬
                                                                                   ‫به یادگرفتن موسیقی به شکل حرف ‌های‬       ‫جانشان را از دست دادند و هم حمله به‬       ‫هستیم که امکان ندارد بتوان به‬           ‫این افراد به زندان افتادند‪ ،‬از دختربچه‬
                                                                                   ‫گرفت‪« :‬آنموقع فقط تصنیف و ترانه‬          ‫دفتر احزاب کرد که شماری از اعضای‬                                                  ‫‪ ۱۴‬تا آدم ‪ ۷۰‬ساله در زندا ‌نها بودند‪.‬‬
                                                                                   ‫کار م ‌یکردم شاید بیش از ‪ ۳۰۰‬ترانه‬       ‫آن کشته شدند‪ ،‬واقعا تاثربرانگیز است‬       ‫مضامینی مثل کشتارهای دهه‬                ‫به غیر افرادی که سیاسی بودند‪،‬‬
                                                                                   ‫و تصنیف بلد بودم از دلکش‪ ،‬مرضیه‬          ‫و از طرف دیگر باز هم به من ثابت کرد‬                                               ‫افراد غیرسیاسی هم کشته شدند‪.‬‬
                                                                                   ‫و سیما بینا تا پریسا‪ ،‬هنگامه اخوان و‬     ‫که باید در این مورد کار کنم و هنوز‬                                                ‫دگراندیشان دیگر هم بودند از جمله‬
                                                                                   ‫قمر‪،‬بعدهادرکلا ‌سهایخصوصیخانم‬                                                                                              ‫بهاییان که تعدادی زیادی از آنها‬
                                                                                   ‫پریسا برای خان ‌مها‪ ،‬ردیف موسیقی یاد‬         ‫باید در این زمینه خیلی کار شود‪.‬‬                                               ‫ناپدید شدند و اعضای محف ‌لشان اعدام‬
                                                                                   ‫گرفتم؛ همزمان در سال آخر دانشگاه به‬                                                                                        ‫گشتند‪ .‬در آن دوره‪ ،‬حتی جوانانی هم‬
                                                                                                                                                                                                              ‫بودند که اصلا فعالیت بخصوصی انجام‬
                                                                                                                                                                                                              ‫نم ‌‌یدادند و فقط به خاطر باورهایشان‬
                                                                                                                                                                                                              ‫به جوخ ‌هی تیر یا چوب ‌هی دار سپرده‬
                                                                                                                                                                                                              ‫شدند‪ .‬این مجموعه سرکوب که اوج آن‬
   10   11   12   13   14   15   16   17   18