Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۹۶ (دوره جديد
P. 12

‫تأملات بهنگام؛‬                                                                                                                                                  ‫صفحه ‪ - Page 12 - 12‬شماره ‪1662‬‬
                                                                                                                                                                                     ‫جمعه ‪ 5‬تا پنجشنبه‪ 11‬بهمن ماه ‪1397‬خورشیدی‬
‫پهلو ‌یگرایی ضامن یکپارچگی و بقای ایران‬
                                                                                                                    ‫دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران (‪)104‬‬

                                                                                                                                       ‫( کیهان لندن شماره ‪) 1285‬‬

       ‫یکپارچگی به ایران بازگشت‪.‬‬       ‫نداشت‪ .‬فساد و فلاکت تمام ارکان‬        ‫= رضاشاه و همراهان‬                             ‫احمد احـرار‬                      ‫راه امنـی کـه ب ‌هنظـرش می‌رسـد‬       ‫تصویری که «آیرونساید» از‬
‫تکیه بر سکولاریسم موجب قطع‬             ‫کشور را در بر گرفته بود و شرایط‬       ‫خردمندش با تکیه بر‬                                                              ‫ایـن اسـت کـه پـول را توسـط پیک‬       ‫احمدشاه به‌دست می‌دهد حتی از‬
‫دست آلوده‌ی روحانیت شیعه از‬            ‫بی ‌نالمللی پس از جنگ جهانی اول‪،‬‬      ‫سه ا صل ملی‌گر ا یی ‪،‬‬                  ‫خواهد آمد‪ .‬نمی‌دانم آیا اعتقادات‬         ‫مـا بـه بغـداد و از آنجـا بـه بمبئـی‬
‫موقوفات‪ ،‬دادگاه‌ها‪ ،‬ثبت اسناد و‬        ‫امکان تجزیه ایرانبهچنددولتجعلی‬        ‫سکولاریسم و تکنوکراسی‪،‬‬                 ‫اسلامی به‌عنوان سلاحی در برابر‬           ‫بفرسـتد‪ .‬ابتـدا مـن نفهمیـدم او چه‬             ‫این نیز رق ‌تانگیزتر است‪.‬‬
‫آموزش ابتدایی مملکت شد‪ .‬بدون‬           ‫و ساخت ‌هی استعمارگران اروپایی را‬     ‫نهادهای نوین اداره کشور را‬             ‫کمونیسم عمل خواهد کرد یا نه‪.‬‬             ‫می‌خواهـد بگویـد امـا رفته‌رفتـه‬      ‫ژنرال آیرونساید‪ ،‬در یادداش ‌تهای‬
‫ارز ‌شهای سکولار و در حالی که قدرت‬                                           ‫پ ‌یریزی کردند و ایران را نه‬           ‫ظاهراً ایرانیان نسبت به سرنوشت‬           ‫موضـوع را دریافتـم‪ .‬او مقـداری پول‬    ‫خود م ‌ینویسـد‪« :‬اعلیحضرت اظهار‬
‫آخوندهای شیعه پابرجا بود‪ ،‬تأسیس‬                   ‫بسیار محتمل کرده بود‪.‬‬      ‫تنها از وط ‌هی نابودی نجات‬             ‫خودشان بی‌تفاوتند‪ .‬هیچ نیرویی‬            ‫ایرانـی داشـت آن هـم به‌صـورت‬         ‫علاقـه کـرده بـود کـه چنانچـه من‬
‫نهادهایی چون فرهنگستان و دانشگاه‬       ‫فقر‪ ،‬بیمار ‌یهای مسری کشنده‪،‬‬          ‫بخشیدند بلکه ظرف بیست‬                  ‫وجود ندارد که در مقابل تهاجمی‬            ‫سـک ‌ههای بـزرگ نقره کـه ارزش آن‬      ‫بتوانـم به تهران بـروم‪ ،‬با من ملاقات‬
‫تهران ناممکن و آزادی زنان از قیود‬      ‫قحطی بزرگ ناشی از حرص و‬               ‫سال سرزمینی عق ‌بمانده‬                 ‫ـ هرچند ضعیف ـ از آنان دفاع‬              ‫حـدود نیـم میلیون لیره اسـترلینگ‬      ‫کنـد‪ .‬در نتیجـه‪ ،‬یـک دعوتنامـه‬
‫بَ َدوی شریعت اسلام و اعطای حقوق‬       ‫رذالت مالکان بزرگ در همدستی با‬        ‫و ویران را دوباره به مسیر‬                                                       ‫بـود‪ .‬م ‌یدانسـتم کـه بـرای حمـل‬      ‫رسـمی فرسـتاده شـد مبنـی بـر‬
‫مدنیبهنیمیازجامعهایران‪،‬محالبود‪.‬‬        ‫استعمارگران بی‌وجدان بریتانیایی‪،‬‬      ‫آبادانی و پیشرفت باز‬                                           ‫کند‪»...‬‬          ‫چنیـن محمولـۀ باارزشـی از تهـران‬      ‫ایـن کـه ب ‌همحـض امـکان ب ‌هحضـور‬
‫تعلقخاطرهیأتحاکمهوبخصوص‬                ‫ناامیدی فراگیر اتباع ایران نسبت‬                                              ‫نمی‌توان انکار کرد که در این‬             ‫بـه بغـداد‪ ،‬چنـد کامیـون و تعدادی‬     ‫ایشـان برسـم‪ .‬مـن بـه جایـی کـه‬
‫شخص رضاشاه به تکنوکراسی و تربیت‬        ‫به آینده خود و فرزندانشان‪ ،‬حضور‬                       ‫گرداندند‪.‬‬              ‫زمان‪ ،‬میدان باز و صحنه برای ظهور‬         ‫مأمور محافظ لازم اسـت و سـنگینی‬       ‫تصـور می‌کـردم دفتـر شـخصی‬
‫متخصص در صنایع و علوم جدید‪،‬‬            ‫پررنگ خرافات مذهبی به سردمداری‬        ‫= د ر چنین و ضعیت‬                      ‫یک مرد نیرومند در ایران آماده بود‪.‬‬       ‫بـار چنیـن جنایتـی را کـه او به من‬    ‫پادشـاه باشـد راهنمایـی شـدم‪ :‬یک‬
‫موجب عملی شد ِن بخش مهمی از‬            ‫آخوندهایشیعهوازهمهمهمترفقدان‬          ‫ا سفبا ر ی که جمهو ر ی‬                 ‫اما در میان مردان سیاسی کسی که‬           ‫پیشـنهاد م ‌یکـرد بـر دوش خـود‬        ‫اتـاق سـاده بـا دیوارهـای پوشـیده‬
‫اندیش ‌هی تجدد در ایران شد‪ .‬اعزام‬      ‫هویت ملی‪ ،‬باعث شده بود که ایرانیان‬    ‫اسلامیبرای کشوربه وجود‬                 ‫پروای چنین کار و سودای آن در سر‬          ‫احسـاس م ‌یکـردم‪ .‬مـا در سرتاسـر‬      ‫از قالـی کـه میـز بزرگـی در وسـط‬
‫محصل به خارج از کشور و استخدام‬         ‫«دینخو»* برای ظهور منجی دست به‬        ‫آورده‪ ،‬با مدد از تاریخ و‬               ‫داشته باشد‪ ،‬وجود نداشت‪ .‬در نتیجه‪،‬‬        ‫مشـرق زمیـن بـرای تومـان (واحـد‬       ‫آن قـرار داشـت‪ .‬روی میـز پـر از‬
‫متخصصین خارجی غیر وابسته به‬            ‫آسمان بردارند‪ .‬بنایراین ظهور رضاشاه‬   ‫تجربه‌ی گرانقدر گذشته‪،‬‬                 ‫یک روزنام ‌هنگار جوان فرصت را مغتنم‬      ‫پول ایران) کـه حقوق افراد خودمان‬      ‫کاغـذ بـود‪ .‬وقتـی فراش خلـوت مرا‬
‫روس و انگلیس‪ ،‬ناشی از توجه پادشاه‬      ‫در این دوران‪ ،‬بیش از آنکه ناشی از‬     ‫برای نجات ایران از ورط ‌هی‬             ‫شمرد و قدم به میدان گذاشت‪ :‬سید‬           ‫را بـا آن می‌پرداختیـم تبلیغـات‬       ‫معرفـی کـرد‪ ،‬شـاه در کنـار یکی از‬
‫ایران و یارانش به تکنوکراسی و‬          ‫طرح و نقش ‌های از پیش طراحی شده‬       ‫تجزیه و نابودی‪ ،‬چار ‌های جز‬                                                     ‫کـرده بودیـم‪ .‬اکنون‪ ،‬شـاه بـه جای‬     ‫کارکنـان دفتـر مشـغول امضا کردن‬
                                       ‫باشد‪ ،‬مطالب ‌هی بیشترین مردم ایران‬    ‫رجوع به اصول سه‌گانه‌ی‬                             ‫ضیاءالدین طباطبائی!‬          ‫آنکـه نقر‌ههـا را بـه بانـک شـاهی‬     ‫کاغذهـا بـود‪ .‬او مـرا بـه سـوی یـک‬
                  ‫ف ‌نسالاری بود‪.‬‬      ‫بود که از فساد و هرج و مرج‪ ،‬جان به‬                                           ‫در ‪ 25‬د ‌یماه ‪ 1299‬سپهدار اعظم‬           ‫بفروشـد از مـا م ‌یخواسـت آنهـا را‬    ‫صندلـی در آن سـوی میـز هدایـت‬
‫دستاوردهای ب ‌ینظیر و فراوان نیم‬                                                   ‫پهلو ‌یگرایینیست‪.‬‬                ‫که دریافته بود حریف غالب آمدن بر‬         ‫بـه بمبئی برسـانیم تا پول بیشـتری‬     ‫کـرد‪ .‬پیـش از هـر چیـز از موفقیتی‬
‫قرن پهلو ‌یگرایی چنان بارز و ماندگار‬                     ‫لب شده بودند‪.‬‬                                              ‫مشکلات کشور نیست‪ ،‬از ریاست وزرا‬          ‫ب ‌هچنگـش آیـد‪ .‬مـن پرسـیدم چـرا‬      ‫کـه در نبرد سـیاهرود حاصـل کرده‬
‫است که پس از چهل سال حکومت‬             ‫رضاشاه با کمک دانایانی چون‬            ‫یوسف مصدقی‪ -‬مواضع اخیر‬                                                          ‫پـول را از طریـق بانـک شـاهی بـه‬      ‫و متجاسـرین را عقـب رانـده بودیـم‬
‫واپسگرا و وط ‌نسوز جمهوری اسلامی‪،‬‬      ‫محمدعلی فروغی (ذکاءالملک)‪،‬‬            ‫شاهزاده رضا پهلوی‪ ،‬از جمله برخورد‬                           ‫استعفا کرد‪.‬‬         ‫بمبئـی حواله نم ‌یکنـد‪ .‬او طوری از‬    ‫اظهـار مسـرت کـرد‪ .‬سـپس گفـت‬
‫هنوز آثار درخشان آن در ذهن و‬           ‫علی‌اکبر داور‪ ،‬سیدحسن تقی‌زاده‬        ‫هوشیارانه با فراخوا ‌نهای مشکوک‬        ‫احمدشاه استعفای سپهدار را‬                ‫کنـار این سـؤال گذشـت کـه گویی‬        ‫کـه کنـار گذاشـتن افسـران روسـی‬
‫زیست جامعه ایرانی قابل مشاهده‬          ‫و… «ممالک محروسه» قاجار را که‬                                                ‫پذیرفت‪ .‬از قصر فر ‌حآباد به معاونین‬      ‫چنین سـخنی نشنیده اسـت‪ .‬ناچار‪،‬‬        ‫بـرای او سـخت ملا ‌لآور بوده اسـت‬
‫است‪ .‬فرق ‌هی تبهکار اشغالگر ایران‬      ‫نماد فقر و فساد و فلاکت بودند‪ ،‬تبدیل‬                                         ‫وزارتخان ‌هها ابلاغ شد که تا تعیین‬       ‫در توضیـح مجدد گفتـم ب ‌هنظر من‪،‬‬      ‫زیـرا سـالها بـه کشـورش خدمـت‬
                                       ‫به کشور پادشاهی مشروطه ایران نمود‪.‬‬                                           ‫رئیس‌الوزرای جدید امور مربوط‬             ‫او اشـتباه بزرگـی مرتکب م ‌یشـود و‬    ‫کـرده بودنـد‪ .‬او امیـدوار بـود کـه با‬
                                                                                                                    ‫را کفالت کنند و گزارش خود را‬             ‫م ‌یخواهـد چیـزی را صـادر کند که‬      ‫آنهـا ـ همانطور که سـزاوارش بودند‬
                                                                                                                    ‫مستقیماً برای شاه بفرستند‪ .‬روز‬           ‫مـا برای وارد کردن آن هزینۀ زیادی‬     ‫ـ ب ‌هخوبی رفتار شـود‪ .‬اطمینان دارم‬
                                                                                                                    ‫‪ 26‬د ‌یماه مستوف ‌یالممالک به دربار‬      ‫م ‌یپردازیـم‪ .‬او درحالـی کـه بـه من‬   ‫کـه آنها بـا هزینـۀ دولت انگلسـتان‬
                                                                                                                    ‫احضار شد و شاه با او دربارۀ تشکیل‬        ‫نـگاه م ‌یکـرد‪ ،‬دهانش را کـج کرد و‬    ‫بـه ولادی‌وسـتک اعـزام شـده‌اند‪.‬‬
                                                                                                                    ‫دولت به مذاکره پرداخت اما مستوفی‬                                               ‫سـپس م ‌یخواسـت اطمینان حاصل‬
                                                                                                                                                                           ‫بـا لبخنـدی گفت‪:‬‬        ‫کنـد کـه افسـران انگلیسـی را در‬
                                                                                                                         ‫حاضر به قبول مسؤولیت نشد‪.‬‬           ‫«‪Peut-etre que oui, mon‬‬               ‫لشـکر قزاق جانشـین افسران روسی‬
                                                                                                                    ‫در روزهای بعد‪ ،‬مشیرالدوله و‬              ‫‪general, mais n’oubliez pas‬‬           ‫نخواهیـم کـرد و تأکیـد داشـت کـه‬
                                                                                                                    ‫عین‌الدوله نیز به‌همین کیفیت از‬          ‫‪q,au fond tout le monde est‬‬           ‫ایـن اقـدام شـانس تصویب قـرارداد‬
                                                                                                                    ‫قبول مسؤولیت عذر خواستند‪ .‬در‬
                                                                                                                    ‫نهایت امر‪ ،‬نام عبدالحسین میرزا‬
                                                                                                                    ‫فرمانفرما بر سر زبانها افتاد‪ .‬آنگاه بود‬

‫در این چهار دهه نکبت و ادبار از‬        ‫این تبدیل‪ ،‬پشتوان ‌هی فکری محکمی‬      ‫و ب ‌یپشتوانه برای تجمعات خیابانی‬
‫هیچ کوششی برای زدودن گفتمان‬            ‫داشت که به مرور بر مبنای سه اص ِل‬     ‫در دی ماه گذشته‪ ،‬به ویژه بیانیه‬
‫پهلو ‌یگرایی از فرهنگ و تاریخ ایران‬    ‫مل ‌یگرایی‪ ،‬سکولاریسم و تکنوکراسی‬     ‫اخیر او دربار‌هی کنفرانس پیش رو‬
‫معاصر فروگذار نکرده است‪ .‬فرق ‌هی‬       ‫شکلگرفتهبود‪.‬اینپشتوان ‌هیفکری‪-‬‬        ‫در ورشو‪ ،‬همگی نشان از پختگی‬
‫تبهکار با نشاندن اُ ّمت‌محوری‌ به‬      ‫فرهنگی‪ ،‬به واسطه‌ی بنیانگذاران‬        ‫مهمترینچهر‌هیاپوزیسیونجمهوری‬
‫جای مل ‌یگرایی‪ ،‬شیع ‌هگری به جای‬       ‫و دوران ایجادش‪« ،‬پهلوی‌گرایی»‬         ‫اسلامی دارد‪ .‬رضا پهلوی به عنوان‬
‫سکولاریسم و جایگزین کردن تعهد‬          ‫خوانده م ‌یشود‪( .‬اینجا بد نیست که‬     ‫میراثدار گفتمان پهلوی‌گرایی‪ ،‬روز‬
                                                                             ‫به روز میان اکثریت شهروندان ایران‬
                                                                             ‫مقبول‌تر می‌شود و به این سبب‬           ‫ژنرال آیرونساید (راست) و ژنرال هالدین‬
                                                                             ‫است که بیش از پیش هدف حملات‬
‫شاه فقید و شهبانو فرح‬                                                        ‫اوباش داخلی و وابستگان و دلبستگان‬      ‫که سید ضیاءالدین مقالۀ «شاهزادگان‬                            ‫‪»! égoiste‬‬        ‫را ب ‌هکلـی از بیـن خواهـد بـرد‪ .‬مـن‬
                                                                             ‫خار ‌جنشین فرق ‌هی تبهکار قرار گرفته‬   ‫غارتگر» را در روزنامه «رعد» نوشت‬         ‫(شاید هم بله‪ ،‬ژنرال! ولی فراموش‬       ‫بـه او گفتـم کـه درآینـده افسـران‬
‫در جایگاه تکنوکراسی‪ ،‬آسیب‌های‬          ‫به عنوان معترضه اضافه شود که برخی‬     ‫است‪ .‬شاهزاده رضا پهلوی با تکیه‬         ‫و ظاهراً همان موجب شد زمامداری‬           ‫مکنید که بالاخره همه خودخواهند!)‬      ‫ایرانـی ادارۀ امـور قزاقخانه را ب ‌هعهده‬
‫سهمگینی به هویت ملی و میهن‬             ‫هواخواهان پهلو ‌یگرایی به غلط به‬      ‫بر میراث معنو ‌یاش‪ ،‬م ‌یتواند نقشی‬     ‫مجدداً به سپهدار تکلیف و تفویض‬                                                 ‫خواهنـد داشـت و مـا فعلا سـرگرم‬
                                       ‫جای تکنوکراسی از اصطلاح مدرنیسم‬       ‫یگانه برای حفظ ایران و گذار میهن ما‬                                             ‫در پی این خاطره‪ ،‬آیرونساید‬            ‫آزمـون و گزینـش افسـران موجـود‬
       ‫کهنسال ما وارد آورده است‪.‬‬       ‫استفاده می‌کنند که بار تاریخی‪-‬‬        ‫از شرایط هولناک پیش رو بازی کند‪.‬‬                                  ‫شود‪.‬‬          ‫می‌افزاید «ایران با چنین فرمانروایی‬   ‫بـرای تصـدی مناصـب مختلـف‬
‫اکنون در آستانه‌ی چهل‌سالگی‬            ‫معنایی و کارکرد دیگری دارد و استفاده‬  ‫چند روز پیش‪ ،‬در گفتگو با دوست‬          ‫عباس خلیلی در خاطراتش‬                    ‫چه می‌توانست بکند؟ آیا عجیب‬           ‫هسـتیم‪ .‬همچنین متذکر شـدم که‬
‫انقلاب نکب ‌تبار‪ ،۱۳۵۷‬ایران به وضعی‬    ‫از آن در این جایگاه صحیح نیست)‪.‬‬       ‫دانشمند و صاح ‌بنظری که ساکن‬           ‫م ‌‌ینویسد «سید عامل مهم برکناری‬         ‫بود که این کشور تا این حد در‬          ‫اعلیحضـرت بایـد درک کننـد سـوء‬
‫شبیه به پایان دوران قاجار دچار آمده‬    ‫رضاشاه و همراهان خردمندش با‬           ‫ایران است‪ ،‬سخن از فجایع روزافزون‬       ‫فرمانفرما و آوردن سپهدار بود‪ .‬پس‬         ‫منجلاب فرو رفته بود؟ این کشور‬         ‫اسـتفاد‌ههایی از آن قبیـل کـه قبال‬
‫است‪ .‬سرزمینی غار ‌تشده‪ ،‬ویران و‬        ‫تکیه بر این سه اصل‪ ،‬نهادهای نوین‬      ‫و افسارگسیختگ ِی اداره امور کشور‬       ‫بالطبع باید سپهدار این حق را رعایت‬       ‫به مرد مقتدری نیاز داشت که آن‬         ‫رایج بود در آینده قابل قبول نیسـت‪.‬‬
‫منزوی که تبهکاران حاکم بر آن حتی‬       ‫اداره کشور را پ ‌یریزی کردند و ایران‬  ‫می‌رفت‪ .‬بحث بر سر این بود که‬           ‫کرده و پاداشی در خور عمل او بدهد‪.‬‬        ‫را نجات بخشد‪ ،‬اما مطمئناً او را‬       ‫در ایـن حـال‪ ،‬وقتـی بـه مـرد چاقی‬
‫از تأمین نیازهای اولیه ساکنان آن‬       ‫را نه تنها از وطه‌ی نابودی نجات‬       ‫دست روی هر کجای دستگا‌ه اداره‬          ‫او هم مقام وزارت را به سید تکلیف‬         ‫نیافته بود‪ .‬همیشه این امر برای‬        ‫کـه لبـاس فـراک خاکسـتری به تن‬
‫کشور ناتوان هستند‪ .‬چنانکه در اول این‬   ‫بخشیدند بلکه ظرف بیست سال‬             ‫کشور بگذاریم‪ ،‬پوسیدگی و فساد چنان‬      ‫کرد‪ .‬شبی در اداره رعد بودیم‪ .‬سید‬         ‫من به‌صورت رازی مطرح بود که‬           ‫داشـت و ب ‌ههنگام شـنیدن حرفهای‬
‫مطلب نیز اشاره شد‪ ،‬نهادهای ادار‌هی‬     ‫(‪ )۱۳۰۰-۱۳۲۰‬سرزمینی عق ‌بمانده‬        ‫خودنمایی م ‌یکند که انگار بنیاد آن‬     ‫تلفن کرده خبر تفویض آن مقام را‬           ‫این کشور چگونه استقلالش را‬            ‫مـن بـه طرز عصبـی م ‌یلرزیـد‪ ،‬نگاه‬
‫کشور چنان دچار فساد و اضمحلال‬          ‫و ویران را دوباره به مسیر آبادانی و‬   ‫دستگاه را بر ناکارآمدی گذاشت ‌هاند و‬   ‫داد‪ .‬باور کردن آن برای ما مشکل‬           ‫حفظ کرده است‪ .‬یک بار‪ ،‬زمانی‬           ‫م ‌یکـردم بـا خـود اندیشـیدم کـه‬
‫شد‌هاند که دور نیست که ناگهان دچار‬     ‫پیشرفت باز گرداندند‪ .‬بدون اجرای‬       ‫از همان روز نخست فساد در سرشت‬          ‫بود زیرا در آن زمان کسی از طبقۀ‬          ‫که قلمرو این کشور بین انگلستان و‬      ‫مشـاهدۀ نمونـ ‌های از یـک انسـان‬
‫فروپاشی شوند‪ .‬هرج و مرج تالی این‬       ‫سه اصل بنیادین پهلوی‌گرایی‪ ،‬نه‬                                               ‫معممین به آن مقام نمی‌رسید و‬             ‫روسیه تقسیم شد (اشاره به قرارداد‬      ‫درهـم شکسـته در مقامـی بدیـن‬
‫فروپاشی م ‌یتواند بسیار هولناک باشد‬    ‫یکپارچگی ایران حفظ می‌شد و‬                 ‫این دستگاه ریشه داشته است‪.‬‬        ‫سید معمم و نام ‌هنگار بود‪ .‬پرسیده‬        ‫‪ )1907‬چنین به‌نظر می‌رسید که‬          ‫اهمیـت تـا چه اندازه دردناک اسـت‪.‬‬
‫و بعید نیست که از پس این واقعه نه از‬   ‫نه نهادهایی همچون ارتش ملی‪،‬‬           ‫هر دو اذعان داشتیم که تاریخ صد‬         ‫شد آیا وزارت معارف یا مثلا عدلیه‬         ‫ایران استقلالش را از دست داده‬         ‫شـاه‪ ،‬غفلتاً صحبـت را عوض کرد‬
‫ایران نشانی بماند و نه از هویت ایرانی‬  ‫دادگستری مستقل‪ ،‬آموزش و پرورش‬         ‫سال اخیر اما حکم دیگری دارد و اگر‬      ‫به او واگذار شده است؟ سید گفت‬            ‫باشد‪ .‬در حال حاضر‪ ،‬از دیدگاه یک‬       ‫و گفـت فقـدان ژاندارمـری (کـه در‬
‫اثری‪ .‬در چنین وضعیتی‪ ،‬با مدد از‬        ‫نوینودانشگا‌هتهرانتأسیسم ‌یگشت‪.‬‬       ‫نیک و ب ‌یغرض به دوران پیش از‬          ‫نه‪ ،‬وزارت خارجه است و این نیز بعید‬       ‫انسان غربی این کشور کاملا آماده‬       ‫دوران جنـگ و ماجـرای مهاجـرت‬
‫تاریخ و تجرب ‌هی گرانقدر گذشته‪ ،‬برای‬   ‫تقویت ملی‌گرایی موجب جان‬              ‫انقلاب کذایی ‪ ۱۳۵۷‬بنگریم‪ ،‬هر چند‬       ‫ب ‌هنظر م ‌یرسید‪ .‬ولی بعد معلوم شد‬       ‫است که به دامان کمونیسم بیفتد‪.‬‬        ‫ازهـم پاشـیده بـود) امنیـت کشـور‬
‫نجات ایران از ورط ‌هی تجزیه و نابودی‪،‬‬  ‫گرفتن هویت ایرانی و سبب حفظ‬           ‫نهادهای ادار‌هی کشور مطلقا عاری از‬     ‫که چنین بوده ولی سید آن مقام را‬          ‫طبقۀ بالای جامعه در این کشور‬          ‫را بـه وضعـی ناامیدکننـده مختـل‬
‫چار‌های جز رجوع به اصول س ‌هگان ‌هی‬    ‫استقلال کشور شد‪ .‬بر این اساس بود‬      ‫فساد نبودند اما نه تنها با ارکان ذاتا‬  ‫هم قبول نکرد زیرا م ‌یخواست کار را‬       ‫فاسد و بی‌مصرف است و طبقات‬            ‫سـاخته اسـت‪ .‬پـس از آن هـم تنها‬
‫پهلو ‌یگرایی نیست‪ .‬امروز‪ ،‬ما ایرانیان‬  ‫که ارتش ملی منظم جایگزین قشون‬         ‫فاسد در اداره کشور مواجه نم ‌یشدیم‬     ‫یکسره کند و حکومت سپهدار را که‬           ‫پایین به‌شدت فقیر و درمانده‌اند‪.‬‬      ‫جاد‌ههـای امـن‪ ،‬جاد‌ههایـی بـوده‬
‫برای حفظ ایران‪ ،‬به براندازی فرق ‌هی‬    ‫پراکنده و قومی دوران قاجار گردید و‬    ‫بلکه پاکدستی و اراده برای مبارزه با‬    ‫غافل از انجام کار بود‪ ،‬مغتنم شمرد‪.‬‬       ‫تودۀ مردم چیزی از کمونیسم یا‬          ‫اسـت کـه تحـت کنتـرل نیروهـای‬
‫تبهکار و استقرار حکومتی بر مبنای‬       ‫با تکیه بر همین ارتش بود که یاغیان‬    ‫فساد میان بسیاری از دولتمردان عصر‬      ‫بعد از مدتی که سید از ایران خارج‬         ‫دموکراسی نمی‌دانند‪ .‬کوچک‌خان‬          ‫انگلیسـی قـرار داشـت ‌هاند‪ .‬او انتظـار‬
‫مل ‌یگرایی‪ ،‬سکولاریسم و تکنوکراسی‬      ‫داخلی و تجزی ‌هطلبانی از قماش شیخ‬                                            ‫شده بود شبی مهمان سپهدار بودیم‪.‬‬          ‫و انقلابش هیچ پیشرفت محسوسی‬           ‫داشـت که من در ایـن زمینه و برای‬
‫ُم َخ َّیر نیستیم؛ به انجام این وظیفه‬  ‫خزعل سرکوب شدند و آرامش و‬                ‫پهلوی‪ ،‬بسیار قوی و ریش ‌هدار بود‪.‬‬   ‫این جمله را گفت‪ :‬مردم م ‌یگویند‬          ‫نداشته‌اند‪ .‬هرکس را دیدم از‬           ‫نجـات از ایـن مشـکل کمـک کنـم‪.‬‬
                                                                             ‫ایران پس از انقلاب مشروطه‪ ،‬قریب‬        ‫سپهدار فلان است‪ .‬سید ضیاءالدین‬           ‫من سؤال می‌کرد پس از خارج‬             ‫آنـگاه اظهـار داشـت که م ‌یبایسـتی‬
                      ‫محکومیم!‬                                               ‫به پانزده سال هرج و مرج را تجربه کرد‪.‬‬  ‫شب با من پلو م ‌یخورد و صبح کودتا‬        ‫شدن نیروهای شمال (انگلیسی‌)‬           ‫مقـداری پـول ب ‌هحسـاب شـخصی‬
                                                                             ‫سا ‌لهای پایانی سلطنت قاجار‪ ،‬دوران‬     ‫م ‌یکرد‪ .‬من از کجا خبر داشتم که او‬       ‫از ایران بر سر این کشور چه‬            ‫خـود در بمبئـی واریـز کنـد و تنهـا‬
                                                                             ‫ادبار و حقارت ایران بود و از «ممالک‬
                                                                             ‫محروسهایران»جزنامیب ‌یمسماباقی‬                     ‫چه م ‌یخواهد بکند؟»‬
                                                                             ‫نمانده بود‪ .‬جدا از دول ‌تهای روسیه و‬
                                                                             ‫بریتانیا که شمال و جنوب ایران را عملا‬
                                                                             ‫تصرف کرده بودند‪ ،‬باقی مملکت میان‬
                                                                             ‫ماجراجویان داخلی و اوباش و خوانین‬
                                                                             ‫محلی تقسیم شده بود‪ .‬سلطان قاجار‬
                                                                             ‫که حتی در تهران هم شخصیتی به‬
                                                                             ‫حساب نمی‌آمد‪ ،‬جز مال‌اندوزی و‬
                                                                             ‫رؤیای سفر فرنگ‪ ،‬مشغولیت دیگری‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17