Page 15 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۰۷ (دوره جديد
P. 15

‫صفحه ‪ 15‬ـ ‪ Page 15‬ـ شماره ‪۱۶۷۳‬‬
‫جمعه ‪ ۱۹‬تا پنجشنبه ‪ ۲۵‬آوریل ‪2019‬‬

‫زکریا هاشمی‪ ،‬از بازیگری تا نویسندگی‬                                                                                  ‫زخ ‌مهای جنگ از نگاه عکاس زنی که در‬

                                                                             ‫زکریا هاشمی با بازیگری قدم به‬           ‫افغانستان کشته شد‬
                                                                             ‫جهان سینما گذاشت‪ ،‬و در همان‬
                                       ‫ویدئو‬                                 ‫حال رما ‌ننویسی را با تشویق فروغ‬                                                                                             ‫بهجتامید‪-‬درچندده ‌هیگذشته‬
                                                                             ‫فرخزاد آغاز کرد و اولین مستندهای‬                                                                                             ‫کمتر قتل تروریست ‌یای رخ داده که‬
‫«برایدیدنویدئو‪،‬رویعکسکلیکنمودهویابهسایتکیهانلندنمراجعهنمایید‪».‬‬               ‫تلویزیون ملی ایران را ساخت‪ ،‬بعد‬                                                                                              ‫دنیای سیاست و هنر را همزمان دگرگون‬
                                                                             ‫پشت دوربین قرار گرفت و فیلم‬                                                                                                  ‫و متاثر کرده باشد‪ .‬چنین قتلی یک‬
‫پابلو پیکاسو‪ ،‬که جنگ داخلی اسپانیا‬     ‫است که نم ‌یتوان نیم ‌هکاره گذاشت‪،‬‬                                             ‫عکس شماره ‪۲‬‬                               ‫سال داشت و تحصیل در دانشگاه را‬            ‫روز پیش از انتخابات ریاس ‌تجمهوری‬
‫را با چند خط روی یک بوم جاودانه‬        ‫از صفحه اول تا سطر آخر را باید‬                  ‫سینمایی کارگردانی کرد‪.‬‬                                                   ‫برای پیگیری شغل اید‌هآلش عکاسی‬            ‫افغانستان نزدیک مرز این کشور به‬
‫کرد‪ ،‬مقایسه م ‌یکند‪ .‬صدرالدین الهی‬     ‫یک نفس خواند‪« .‬چشم باز و گوش‬          ‫«چشم باز و گوش باز» که زکریا‬            ‫جنگ و فجایع آن خبر م ‌یدهند‪ ،‬با این‬        ‫ترک کرده بود‪ .‬او دربار‌هی شرایط کاری‬      ‫پاکستان به وقوع پیوست‪ :‬روز ‪ ۴‬آوریل‬
‫در آن سا ‌لهای دور در کیهان لندن‬       ‫باز» یک رمان نیست‪ ،‬گزارشی است‬         ‫هاشمی از مولوی به قرض گرفته‬             ‫حال پیام ‌ی صل ‌حجویانه در خود دارند‪.‬‬      ‫خوددرسا ‌لهایده ‌هی‪ ۱۹۹۰‬م ‌یگوید‪:‬‬         ‫‪ ۲۰۱۴‬هنگام برگزاری یک کارزار‬
‫نوشت «این کتاب یک تفاوت اساسی‬          ‫از جنگی که هزاران هزار از جوانان‬      ‫‪ ،‬عنوان گزارش فیلمنام ‌هوار او از‬       ‫او مرگ را نشان م ‌یدهد تا ارزش زندگی‬       ‫«در این سا ‌لها من با دوربین دستی کار‬     ‫انتخاباتی در منطقه‌ی «خوست»‪،‬‬
‫با آنهای دیگر دارد‪ .‬چشم نویسنده از‬     ‫کشور را به کشتن داد‪ .‬جوانانی را‬       ‫جبه ‌ههای جنگ ایران و عراق است‪،‬‬         ‫را بنمایاند‪ .‬کشمک ‌شهای خونین را از‬        ‫م ‌یکردموهمیشهچمدانیهمراهداشتم‬            ‫مردی که لباس نیروهای پلیس افغان‬
‫میان تمام سطور آن وق زده به من‬         ‫که با نوشاندن شربتی و کلیدی‬           ‫که برای بار دوم روانه کتابفروش ‌یها‬     ‫طریق عدسی دوربین به ثبت م ‌‌یرساند‬         ‫که در آن وسایل کار و چیزهایی مثل‬          ‫را بر تن داشت‪ ،‬به صف خبرنگاران و‬
‫نگاه م ‌یکند و با دندان قروچ ‌های از‬   ‫پلاستیکی به گردن روانه «بهشت»‬                                                 ‫تا تلاش برای رسیدن به آرامشی‬               ‫مواد شیمیایی برای ظاه ‌رکردن فیلم را‬      ‫عکاسان نزدیک شد و ب ‌‌یسر و صدا‪،‬‬
‫سر خشم و ریشخند و لجاجت مرا به‬         ‫کردند؛ گزارشی از زشت ‌یهای جنگ‬                                 ‫م ‌یشود‪.‬‬       ‫همدلانه را در همگان برانگیزاند و‬           ‫در آن جا م ‌یدادم‪ .‬از آنجا که م ‌یترسیدم‬  ‫ولی مصمم و هدفمند به سمت آنها‬
                                       ‫که بیشتر به یک فیلمنامه شباهت‬         ‫زکریا هاشمی برای کسانی که با‬            ‫بربریتی قرو ‌ن وسطای ‌ی را برملا م ‌یسازد‬  ‫مواد مورد نیازم کافی نباشد و کارم ناتمام‬  ‫شلیک کرد‪ .‬در این حمل ‌هی تروریستی‪،‬‬
                 ‫چالش م ‌یطلبد‪».‬‬       ‫دارد‪ .‬فریدون هویدا در نقدی که‬         ‫سینمای قبل از انقلاب آشنایی دارند‪،‬‬      ‫تا انسانیت را در بشر اواخر قرن بیستم‬       ‫بماند‪ ،‬همیشه چمدان را پر م ‌یکردم و‬       ‫آنیا نیدرینگهاوس عکاس و خبرنگار زن‬
‫در این گفتگو با زکریا هاشمی در‬         ‫بر چاپ اول این کتاب نوشته است‬         ‫نامی شناخته شده است‪ .‬برخی او را‬         ‫که پای به قرنی تازه م ‌یگذارد بیدار کند‪.‬‬   ‫هم ‌هجا به کول م ‌یکشیدم‪ .‬فکر م ‌یکنم‬     ‫آلمانی که با خبرگزاری آسوشیتدپرس‬
‫دفتر کیهان لندن‪ ،‬البته از کتاب‬         ‫صحبت از ««نئورئالیسم ادبی»‬            ‫با فیل ‌مهای فرخ غفاری م ‌یشناسند‪،‬‬      ‫در این میان‪ ،‬شرایط زنان و کودکان‬           ‫من در آن دوره به تمام گوش ‌ه و کنارهای‬    ‫همکاری داشت‪،‬کشته شدوکتیگانون‬
‫صحبت نم ‌یکنیم‪ ،‬این کتاب را باید‬       ‫م ‌یکند‪ .‬عباس میلانی در مقال ‌های که‬  ‫برخی دیگر با «خشت و آینه» از‬            ‫جنگ‌زده بیش از دیگر موضوع‌ها‬               ‫حما‌مهای هت ‌لهای اروپا وارد شده بودم‪.‬‬    ‫روزنام ‌هنگار کانادایی‪ ،‬یک پزشک و یک‬
‫خواند‪ .‬با او در مورد زندگی هنر ‌یاش‬    ‫آن زمان در کیهان لندن منتشر شد‪،‬‬       ‫ابراهیم گلستان‪ .‬عد‌های با او بعد از‬     ‫در کانون توجه او جای می‌گیرند‪.‬‬             ‫چون م ‌یتوانستم آن اتاق ‌کهای نمور را‬     ‫پلیس افغان نیز به شدت زخمی شدند‪.‬‬
‫در سا ‌لهای قبل و بعد از انقلاب گفت‬    ‫کار زکریا هاشمی را با «گرنیکا»ی‬       ‫فیل ‌مهای «سه قاپ» و «زن باکره»‬         ‫نیدرینگهاوس حتی زمانی که به سراغ‬           ‫در عرض چند دقیقه به تاریکخان ‌‌های‬        ‫درمانجراح ‌تهایآسی ‌بدیدگان‪،‬ما‌هها‬
                                                                             ‫که با کارگردانی او اکران شد آشنایی‬      ‫ثبت لحظ ‌هی تجسس خان ‌هی یکی از‬
                 ‫و شنید نشستیم‪.‬‬                                              ‫پیدا کردند‪ .‬کمتر کسانی اما با زکریا‬     ‫نمایندگان مجلس عراق در بغداد م ‌یرود‬                       ‫مجهز تبدیل‌کنم‪».‬‬                            ‫به طول انجامید‪.‬‬
                                                                             ‫هاشمی به عنوان نویسنده آشنایی‬           ‫نیز م ‌یکوشد تاثیر عملیات سربازان‬             ‫اولین عکس از میدان جنگ‬                 ‫سازمان گزارشگران بدون مرز پیش از‬
                                                                                                                     ‫آمریکایی را بر زنان و بچ ‌ههایی که در‬      ‫نخستین گز ا ر ش تصو یر ی‬                  ‫اینحمل ‌هیتروریستی‪،‬باصدوربیانی ‌های‬
                                                                                                        ‫دارند‪.‬‬       ‫اتاق حضور دارند‌‪ ،‬برجسته کند‪ .‬در‬                                                     ‫اعلام کرده بود که فعالیت رسان ‌های در‬
                                                                             ‫«چشم باز و گوش باز» که در‬               ‫عکسی که در ‪ ۲۷‬نوامبر ‪ ۲۰۰۴‬برداشته‬          ‫آنیا نیدرینگهاوس؛ آتن؛ ‪۲۰۰۴‬‬               ‫افغانستان با خطر جانی جدی همراه‌‬
                                                                             ‫روزهای گذشته توسط «نشر مهری»‬            ‫شده‪ ،‬دو زن و سه کودک در پ ‌سزمین ‌هی‬       ‫نیدرینگهاوس که به درگیری‌های‬              ‫است‪ .‬این هشدار ولی مانع از آن نشده‬
                                                                             ‫لندن بازنشر شد‪ ،‬کتابی فو ‌قالعاده در‬    ‫اتاقی با دیواری گچی منتظر ایستاد‌هاند‪.‬‬     ‫سارایوو مربوط م ‌یشد‪ ،‬در سال ‪۱۹۹۴‬‬         ‫بود که نیدرینگهاوس از انجام وظیف ‌هی‬
                                                                             ‫مورد جنگ ایران و عراق است‪« .‬چشم‬         ‫در این جمع ‪ ۵‬نفره‪ ،‬دختر روسری‌‬             ‫در رسان ‌هها به چاپ رسید‪ .‬او هرچند‬        ‫انسان ‌یای که برای خود تعیین کرده بود‪،‬‬
                                                                             ‫باز و گوش باز»‪ ،‬عنوانی که زکریا‬         ‫ب ‌ه س ِر جوانی که به دیوار تکیه داده با‬   ‫در آن زمان عکاسی نا ‌مآشنا بود‪ ،‬با‬        ‫طفره رود و به عکاسی در گستر‌ههایی‬
                                                                             ‫هاشمی برای این کتاب از مولوی به‬         ‫نگاهی تیز و پر سو‌ء ظن به دوربین‬           ‫ای ‌ن حال برای کسب ماموریت بالکان‬         ‫که کمتر خطر داشت‪ ،‬روی بیاورد‪ .‬او‬
                                                                             ‫قرض گرفته است‪ ،‬از آن کتا ‌بهایی‬         ‫چشم دوخته‪ ،‬در حالی که دو دختر‬              ‫تلاش بسیار کرد؛ به این دلیل ساده‬          ‫به عنوان عکاسی سرشناس و برند‌هی‬
                                                                                                                     ‫خردسال کنار او با کنجکاوی به عکاس‬          ‫که مسئولان «آژانس اروپایی عکاسان‬          ‫جایز‌هی پولیتزر در رشت ‌هی بهترین‬
‫آشناییبافریدونفرخزاد؛خاطراتهنریسعیدمحمدی‬                                                                             ‫نگاه م ‌یکنند‪ .‬اینطور که پیداست‪ ،‬نه‬                                                  ‫عکس خبری در سال‪ ،۲۰۰۵‬به انداز‌هی‬
‫در نمایش موزیکال «شب بود‪ ،‬بیابان بود ‪...‬فرخزاد بود»‬                                                                  ‫عملیات تهدید‌آمیز سربازان مسلح‬             ‫خبری» از اعزام او به میدان جنگ به‌‬        ‫کافی ثروت و شهرت ب ‌هدست آورده بود‬
                                                                                                                     ‫ارتشی و فضای رعب‌آور اتاق‪ ،‬بلکه‬            ‫خاطر «ز ‌نبودن» سر باز م ‌یزدند‪.‬ولین‬
‫سعید محمدی و فریدون فرخزاد‬                                                   ‫نمایش ت ‌کنفره موزیکال و مولتی‬          ‫دوربین عکاسی است که در مرکز توجه‬           ‫عکس نمایشگاه‪ ،‬یک سرباز بوسنی را‬           ‫که بتواند در این جهان پهناور ب ‌یدغدغه‬
                                                                             ‫مدیای «شب بود‪ ،‬بیابان بود ‪ ...‬فرخزاد‬    ‫آنها قرار گرفته است‪( .‬عکس شماره‪)۲‬‬          ‫نشان م ‌یدهد که با شلیک گلول ‌های در‬      ‫در گوش ‌های دنج زندگی کند‪ .‬ولی باور‬
‫م ‌یدانید در آن زمان یعنی دو سه‬        ‫که در حیطه تئاتر در تبعید هم‬          ‫بود» نوشته فیروزه خطیبی نویسنده‪،‬‬        ‫نیدرینگهاوس‪ ،‬در گزارش‌های‬                  ‫روز روشن‪ ،‬از ناحی ‌هی شکم ب ‌ه شدت‬        ‫داشت که «جنگ به هم ‌هی ما مربوط‬
‫سال اول بعد از انقلاب‪ ،‬زمانی که‬        ‫فعالی ‌تهای درخشانی داشته برای‬        ‫نمایشنام ‌هنویس‪ ،‬کارگردان و بازیگر‬      ‫تصویری خود از سفرهای متعددش به‬             ‫زخمی شده و به پشت روی آسفالت‬              ‫م ‌یشود‪ ،‬چرا که هر یک از ما در شعل ‌هور‬
‫مخالفان رژیم در شهرهای مختلف‬           ‫نگارش خاطراتم کمک خواستم‪ .‬بعد از‬      ‫تئاتر‪ ،‬نتیجه همکار ‌یهای چند ماهه‬       ‫افغانستان نیز‌‪ ،‬به ویژه به وضعیت زنان و‬    ‫سرد خیابان افتاده است‪ .‬در این حال‬         ‫شدن آتش تمام جن ‌گهای خونین‪،‬‬
‫دنیا ترور م ‌یشدند‪ ،‬حتی انتقاد از‬                                            ‫او با سعید محمدی خواننده‪ ،‬نوازنده‬       ‫دختران افغان که ناگزیر بودند در مناطق‬      ‫یک سرباز فرانسوی از نیروهای سازمان‬
‫جمهوری اسلامی ب ‌ینهایت خطرناک‬         ‫شور و مشورتی چند هفت ‌های بالاخره‬     ‫و آهنگساز ساکن ل ‌سآنجلس است‪.‬‬           ‫جنگی زندگی کنند‪ ،‬م ‌یپرداخت‪ .‬او به‬         ‫ملل و یک رهگذر زن که به کمک او‬                                 ‫سهم داریم‪».‬‬
‫بود و به شجاعت و شهامت خاصی نیاز‬       ‫به توصیه و با پیشنهاد فیروزه‪ ،‬داستان‬  ‫این نمایش بر اساس ماجراهای واقعی‬        ‫عنوان مثال در سال ‪ ۲۰۰۹‬با همکاری‬           ‫شتافت ‌هاند‪ ،‬سعی م ‌یکنند با رساندن‬                ‫عک ‌سهایبیدارکننده‬
‫داشت‪ .‬شجاعت و شهامتی که بعدها‬          ‫من از فرم کتاب خاطرات‪ ،‬به یک‬          ‫آشنایی و دوستی چندین ساله سعید‬          ‫کتی گانون‪ ،‬یک سری گزارش تصویری‬             ‫کم ‌کهای اولیه از خونریزی بیشتر او‬        ‫موز‌ه ِک ِته ُکلویتس شهر کلن آلمان‪،‬‬
‫فرخزاد با جان خود و سعید محمدی‬         ‫نمایشنامه تغییر شکل داد‪ .‬یعنی من‬      ‫محمدی با فریدون فرخزاد‪ ،‬زندگی‬                                                      ‫جلوگیری کنند‪ .‬تلاشی که ب ‌ینتیجه‬          ‫به مناسبت بزرگداشت این عکاس‬
‫با وقفه در پیشرفت کارهای هنری‬          ‫داستانم را گفتم و نوشتم و او با قلم‬   ‫و همکار ‌یهای هنری چندین ساله‬           ‫عکس شماره ‪۱‬‬                                ‫م ‌یماند‪ :‬این سرباز چند لحظه بعد در‬       ‫مسئولیت‌شناس از پایان ماه مارس‬
‫بهای گرانی برای آن پرداختند‪».‬‬          ‫کارشناسان ‌هاش‪ ،‬داستان حقیقی مرا‬      ‫این دو هنرمند‪ ،‬از جمله اجرای‬                                                       ‫همان محل‪ ،‬روی آسفالت سرد خیابان‬           ‫نمایشگاهی از آثار گوناگون او برپا کرده‬
‫فیروزه خطیبی ادامه م ‌یدهد‌‪« :‬در‬       ‫تبدیل به نمایشنام ‌های جذاب کرد‪».‬‬     ‫کنسر ‌تهای مل ‌ی‪ -‬میهنی با این‬          ‫تهیه و منتشر کرد و به گون ‌های مؤثر‬        ‫جانم ‌یسپردوزنرادرحالتاستیصال‬             ‫است‪ .‬در این نمایشگاه که با عنوان‬
‫سا ‌لهای زندگی درل ‌سآنجلس‪ ،‬در‬         ‫فیروزه خطیبی نویسنده و کارگردان‬       ‫هنرمند فقید‪ ،‬اواخر ماه ژوئن امسال‬       ‫و گویا زندگی روزمره‌ی آنان را به‬           ‫و ناباوری باقی می‌گذارد‪ .‬در مرکز‬          ‫«جنگجوی تصویرها» برگزار م ‌یشود‪،‬‬
‫زمان حیات پدرم‪ ،‬پرویز خطیبی‪،‬‬           ‫نمایش «شب بود‪ ،‬بیابان بود‪ ...‬فرخزاد‬   ‫در ل ‌سآنجلس به روی صحنه تئاتر‬          ‫تصویر درآورد‪ .‬عکسی که سه زن فقیر‬           ‫عکس‪ ،‬جراحت خونین سرباز زخمی‬               ‫بیش از ‪ ۹۰‬عکس قط ‌ع بزرگ رنگی که‬
‫دوستی ما با سعید محمدی همچنان‬          ‫بود» در این زمینه م ‌یگوید‪« :‬سعید‬                                             ‫برق ‌عپوش را در حال گدایی در قندهار‬        ‫است که نگاه را به خود جلب م ‌یکند‪.‬‬        ‫برخی از آنها به امضای نیدرینگهاوس‬
‫ادامه داشت و همین اواخربود که‬          ‫را از اولین سا ‌لهای بعد از انقلاب‬                         ‫خواهد رفت‪.‬‬         ‫نشان م ‌یدهد‪ ،‬از جمله کارهای این‬           ‫(عکس شماره‪ )۱‬نیدرینگهاوس دربار‌‌هی‬        ‫مزین است‪ ،‬به نمایش درآمده‪ .‬این‬
‫ضمن ملاقاتی با وی صحبت نوشتن‬           ‫‪ ،‬از نیویورک و از زمانی که به‬         ‫این نمایش نخستین تجربه بازیگری‬                                                     ‫چراییفعالی ‌تهایشدرجبه ‌‌ههایجنگ‬          ‫مجموعهنهتنهاعک ‌سهاییازجن ‌گهای‬
‫کتابی از خاطرات او از دوران زندگی و‬    ‫همراه زند‌هیاد فرخزاد برای اجرای‬      ‫سعید محمدی محسوب م ‌یشود که‬                 ‫سری گزار ‌شهای تصویری است‪.‬‬             ‫م ‌یگوید‪« :‬اگر از آنچه در مناطق جنگی‬      ‫بالکان‌‪ ،‬لیبی‪ ،‬عراق‪ ،‬پاکستان‪ ،‬افغانستان‬
‫کار با فریدون فرخزاد پیش آمد‪ .‬وقتی‬     ‫کنسر ‌تهای سیاسی به این شهر آمده‬      ‫با سا ‌لها اجرای موسیقی روی صحنه‬        ‫ثبت رویدادهای ورزشی جهانی‬                  ‫رخ م ‌یدهد عکس نگیرم‪ ،‬کسی هم از‬           ‫وسوریهراشاملم ‌یشود‪،‬بلکهتصاویری‬
‫بخشی از این ماجراهای شگف ‌تآور را‬      ‫بودند م ‌یشناسم‪ .‬این دو هنرمند در‬     ‫ای ‌نبار‪ ،‬یک پرفورمنس تئاتری ک ‌منظیر‬   ‫مستندسازی رویدادهای ورزشی‪،‬‬                                                           ‫را نیز در برمی‌گیرد که این عکاس‬
‫از دهان سعید شنیدم‪ ،‬طرز بیانش‪،‬‬         ‫آن زمان در همسایگی خانه پدر و‬         ‫را در ابعادی تازه همراه با نوازندگی و‬   ‫سوی دیگر فعالی ‌تهای نیدرینگهاوس‬                   ‫این فجایع با خبر نم ‌یشود‪».‬‬       ‫بشردوست از بازی‌های المپیک و‬
‫نوع تفکر و هوشیار ‌یاش نسبت به‬         ‫مادرم پرویز و زینت خطیبی زندگی‬                                                ‫بود که حاصل کارش به اندازه‌ی‬                       ‫برای صلح و همبستگی‬                ‫چهر‌ههایشخصی ‌تهایجهانیبرداشته‬
‫وقایعی که بر او گذشته بود برایم‬        ‫م ‌یکردند و با وجود مشکلات و‬                  ‫خوانندگی به اجرا م ‌یگذارد‪.‬‬     ‫تصاویر جنگی او‪ ،‬تحسین همگان را‬             ‫عک ‌سهای نیدرینگهاوس با آنکه از‬           ‫بود‪ .‬این پرتر‌هها بدون تدارک خاصی‪،‬‬
‫جذابیت خاصی پیدا کرد‪ .‬ب ‌هخصوص‬         ‫مشقاتی که ترک ایران و مهاجرت‬          ‫سعید محمدی م ‌یگوید او نیز‬              ‫برم ‌یانگیخت‪ .‬نیدرینگهاوس به شرکت‬                                                    ‫در حاشیه‌ی گردهمایی‌های سران‬
‫که لابلای این حر ‌فها همه جا‬           ‫ناخواسته برای آنها به وجود آورده‬      ‫مانند بسیاری دیگر از هنرمندان‬           ‫در مسابقات المپیک و عکاسی از‬                                                         ‫کشورها یا هنگام برگزاری کنفران ‌سها‬
‫صحبت ازعشق او به موسیقی و‬              ‫بود‪ ،‬ازطریق اجرای کنسر ‌تهای‬          ‫همواره مایل بوده است تا خاطرات‬          ‫رویدادهای آن علاق ‌هی خاصی داشت‪.‬‬
‫خوانندگی بود و فکر کردم بهترین راه‬     ‫بزرگ ملی‪ -‬میهنی در تالارهایی چون‬      ‫و سرگذشت زندگی هنری خود را به‬           ‫شرکت در این مراسم به او فرصت‬                                                                             ‫گرفته شد‌هاند‪‌.‬‬
‫ارائه این داستان واقعی‪ ،‬و احساساتی‬     ‫«کارنگی هال» نیویورک‪ ،‬همه نیروی‬       ‫نگارش درآورد‪« :‬این سفر هنری که از‬       ‫م ‌یداد‪ ،‬نف ‌س تاز‌ه کند و از فجایع جنگ‬                                                                    ‫آغاز کار‬
‫که در آن نهفته است‪ ،‬یک نمایش‬           ‫خود را در راه مبارزه با رژیم اسلامی‬   ‫روز اول آشنایی با شادروان فریدون‬        ‫فاصل ‌ه بگیرد‪ .‬او به عنوان مثال در سال‬
‫موزیکال است که در آن هم سعید‬           ‫ایران صرف م ‌یکردند‪ .‬همانطور که‬       ‫فرخزاد کلیک خورد‪ ،‬بعد از بیش از‬         ‫‪ ۲۰۱۲‬به لندن رفت تا از باز ‌یهای‬                                                     ‫د ر آ غا ز کا ر ‪ ‌،‬نه عکس‌ها ی‬
‫حضوردارد و هم فریدون فرخزاد و هم‬                                             ‫‪ ۷‬سال دوستی و همکاری هنری‪،‬‬              ‫المپیک آن دوره که در پایتخت بریتانیا‬                                                 ‫نیدرینگهاوس از میدان‌های جنگ‪،‬‬
‫موسیقی‪ ،‬همان عاملی که این دو را‬                                              ‫دستگیری و زندان‪ ،‬تبعید اجباری‬           ‫برگزار م ‌یشد‪ ،‬گزارش تصویری تهیه‬                                                     ‫بلکه نخستین پرتر‌ههای او بودند که‬
                                                                             ‫و اجرای کنسر ‌تهای ملی‪ ...‬میهنی‬         ‫کند‪ .‬عکس بی‌نظیر یوسین بولت‪،‬‬                                                         ‫کنجکاوی و توجه اهل فن و رسان ‌هها‬
         ‫برسر راه یکدیگر قرار داد‪».‬‬                                          ‫بر صحن ‌ههای اروپا و آمریکا‪ ،‬بالاخره‬    ‫سریع‌ترین دونده‌ی جهان‪ ،‬در این‬                                                       ‫را برانگیختند‪ .‬تصویر ویلی برانت در‬
‫نمایش «شب بود‪ ،‬بیابان بود…‬                                                   ‫روزی در یکی از خیابا ‌نهای لندن‪،‬‬        ‫مسابقات برداشته شده است‪.‬نمایشگاه‬                                                     ‫گردهمایی حزب سوسیال دموکرات‬
‫فرخزاد بود» که مراحل پایانی تمری ‌نها‬                                                                                ‫«جنگجوی تصویرها» تا ‪ ۳۰‬ژوئن در‬                                                       ‫آلمان که در ‪ ۲۶‬نوامبر ‪ ۱۹۹۰‬در میدان‬
‫را م ‌یگذراند‪ ،‬نخستین تجربه بازیگری‬                                                  ‫منجر به جدایی ابدی شد‪».‬‬                                                                                              ‫آگوستوس شهر لایپزیگ برگزار شد‪،‬‬
‫سعید محمدی است که ابعاد تاز‌های‬                                              ‫سعید محمدی م ‌یگوید به احترام‬              ‫موز‌ه ِک ِته ُکلویتس کلن ادامه دارد‪.‬‬                                              ‫یکی از این عک ‌سهاست که نی ‌مرخ رهبر‬
‫از شخصیت و هنر او را نیز به نمایش‬                                            ‫و بر اساس احساس مسئولیتی که‬                                                                                                  ‫سوسیالیس ‌تها را پشت تریبون‪ ،‬روبروی‬
‫م ‌یگذارد‪ .‬فیروزه خطیبی در این مورد‬                                          ‫در قبال زند‌هیاد فریدون فرخزاد‬                                                                                               ‫د‌هها هزار تن از هواداران حزب در حال‬
‫م ‌یگوید‪« :‬سعید محمدی با صحنه‬                                                ‫دارد‪ ،‬همچنین احساس مسئولیت در‬                                                                                                ‫سخنرانی نشان می‌دهد‪ .‬این عکس‬
‫بیگانه نیست و مسلما به خاطر شناخت‬                                            ‫قبال مردم و تاریخ معاصر هنرمندان‬                                                                                             ‫مانند پرتر‌ههای دیگر نیدرینگهاوس در‬
‫و دوستی نزدیکی که با فریدون فرخزاد‬                                           ‫در تبعید و کسانی که به موسیقی و‬                                                                                              ‫شرایطی برداشته شده که او تنها چند‬
‫داشته است‪ ،‬از هر جهت صال ‌حترین و‬                                            ‫هنر او حسن نظر دارند تصمیم گرفته‬                                                                                             ‫دقیقهفرصتنزدی ‌کشدنبهویلیبرانت‬
‫بهترین روایتگر و روشنگر داستان این‬                                           ‫است سرنوشت هنری خود را در فرم‬
                                                                             ‫تئاتری که در آن بتوان از موسیقی‬                                                                                                                  ‫را داشته است‪.‬‬
         ‫نمایش محسوب م ‌یشود‪».‬‬                                               ‫که حرفه اصلی اوست نیز بهره گرفته‬                                                                                             ‫در چنین وضعیتی علاوه بر‬
                                                                             ‫شود بیان کند‪« :‬این مسائلی است که‬                                                                                             ‫امکانات و تجهیزات فنی‪ ،‬سرعت‬
                                                                             ‫در طول سا ‌لها همواره برای بسیاری‬                                                                                            ‫عمل و انتخاب زاویه‌ی دید عکاس‬
                                                                             ‫به عنوان سئوا ‌لهای ب ‌یجواب مطرح‬                                                                                            ‫نیز نقشی تعیی ‌نکننده بازی م ‌یکند‪.‬‬
                                                                             ‫بوده و خود من هم با این سئوا ‌لها‬                                                                                            ‫نیدرینگهاوس در این سال تنها ‪۲۵‬‬
                                                                             ‫روبرو بود‌هام‪ .‬اما نه من و نه زند‌هیاد‬
                                                                             ‫فریدون فرخزاد هرگز یا جرأت و یا‬
                                                                             ‫فرصت جوابگویی و روشنگری در این‬
                                                                             ‫مورد را نداشت ‌هایم‪ .‬به همین جهت‬
                                                                             ‫امروز که بیش از ‪ ۴۰‬سال از آن روزها‬
                                                                             ‫م ‌یگذرد به این نتیجه رسیدم که باید‬

                                                                                   ‫حرف را زد و حقایق را گفت‪».‬‬
                                                                             ‫سعید محمدی م ‌یگوید‪« :‬از فیروزه‬
                                                                             ‫خطیبی‪ ،‬دوست قدیم خانوادگی ما‪،‬‬
                                                                             ‫که نویسنده و روزنام ‌هنگاری است‬
   10   11   12   13   14   15   16   17   18