Page 5 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۱۳ (دوره جديد
P. 5

‫صفحه ‪ 5‬ـ ‪ Page 5‬ـ شماره ‪۱۶۷۹‬‬
‫جمعه ‪ ۳۱‬مه تا پنجشنبه ‪ ۶‬ژوئن ‪2019‬‬

‫تقدیر جشنواره کن از فیل ‌مهای اجتماعی و سیاسی داریوش رفیعی؛ «افسونگر بم» کتابی که پس از‬

‫انتشار جم ‌عآوری و خمیر شد‬                                                                                                                                                                                  ‫=کره جنوبی با فیلم «انگل»‬
                                                                                                                                                                                                            ‫اولین نخل طلای خود را به‬
‫وزیری‪ ،‬ملوک ضرابی‪ ،‬داریوش رفیعی‪،‬‬            ‫و مدارکی که در طول ‪ ۲۰‬سال‬              ‫= «در حال جمع‌آوری‬                          ‫امیلی بیچام بهترین بازیگر زن‬            ‫آنتونیو باندراس بهترین بازیگر‬
‫روحبخش و بسیاری از خوانند‌هها نشانم‬         ‫جم ‌عآوری کردم‪ .‬برای مثال‪ ،‬به اداره‬    ‫اطلاعات برای کتاب اول‬                                                                                                                   ‫دست آورد‪.‬‬
‫داد‪ .‬گفتگوی من با برادر و پسرعموی‬           ‫ثبت اسناد بم رفتم و گواهی ولادت‬        ‫بودم به موزه موسیقی رفتم‬                       ‫برای فیلم «جو کوچک»‬                  ‫مرد برای فیلم «درد و افتخار»‬         ‫=فیل ‌مهایی که قبل از آغاز‬
‫داریوش رفیعی و بسیاری از هنرمندانی‬          ‫داریوش رفیعی مربوط به سال ‪۱۳۰۶‬‬         ‫و در مورد داریوش رفیعی‬                                                                                                   ‫جشنواره از آنها به عنوان‬
‫که حتی فقط یک بار او را دیده بودند‬          ‫را گرفتم که در کتاب ثبت شده‪ ،‬حتی‬       ‫سوال کردم‪ ،‬آنها حتی‬                       ‫مهم جشنواره کن است که امسال به‬          ‫بهترین کارگردان‪ ،‬این شهر ساحلی در‬      ‫کاندیداهای نخل طلایی نام‬
‫در نوشتن کتاب «افسونگر بم» بسیار‬            ‫نام قابله و ساعت تولد و محله تولدش‬     ‫نم ‌یدانستند او کیست! بعد‬                 ‫گواتمالا رفت‪ .‬سزار دیاز با «مادران ما»‬  ‫جنوب فرانسه را ترک کردند‪« .‬احمد‬        ‫برده م ‌یشد دست خالی به‬
‫تاثیرگذار بود مثل نزدیکترین دوست‬            ‫را پیدا کردم‪ .‬او در دبستان پهلوی بم‬    ‫که آرشیوشان را گشتند تنها‬                 ‫داستان زنانی را روایت م ‌یکند که با‬     ‫جوان» داستان جوانی مسلمان در‬
‫او کوروش بی ‌تیونان که در نیویورک‬           ‫درس م ‌یخواند‪ ،‬رفتم به آموزش و‬         ‫‪ ۴۰‬آهنگ از او را داشتند‪ .‬من‬               ‫حضورمصم ‌مشاندردادگاهنم ‌یگذارند‬        ‫بلژیک است که تحت تاثیر برداشتی‬                     ‫خانه بازگشتند‪.‬‬
‫زندگی م ‌یکند عک ‌سهای خصوصی‬                ‫پرورش آنجا و کارت تحصیلی او را پیدا‬    ‫گفتم «‪ ۱۷۰‬آهنگ از او دارم؛‬                ‫نظامیان کودتاچی که فرزندا ‌ن آنها را‬    ‫افراطی از اسلام تصمیم به قتل معلم‬      ‫=امسال نیز جشنواره از‬
‫خود با داریوش رفیعی را برایم‬                ‫کردم‪ .‬موضوعی که برای اولین بار در‬      ‫اگر مایلید در اختیار موزه‬                 ‫«ناپدید» کرد‌هاند از چنگال عدالت‬        ‫خود م ‌یگیرد‪ .‬داستا ‌نهایی چون‬         ‫فیل ‌مهاییبات ‌مهایاجتماعی‬
‫فرستاد‪.‬یک روز هم با آقای مرتضی‬              ‫کتابم بازگو کردم این بود که داریوش‬     ‫بگذارم»گفتند«نهبهدردمان‬                   ‫فرار کنند‪ .‬داستانی که شاید روزی ما‬      ‫مهاجرین یا افراطیون اسلامی در‬          ‫وسیاسیتقدیربهعملآورد‪.‬‬
‫احمدی صحبت م ‌یکردم به من‬                   ‫رفیعی قبل از ورود به تهران‪ ،‬بوکس‬                                                 ‫در ایران نیز شاهد آن باشیم‪ .‬مادران‬      ‫سا ‌لهای اخیر در تمامی جشنوار‌ههای‬
‫گفتند که جمشید مشایخی با برادر‬              ‫کار م ‌یکرد و قهرمان ناحیه ‪ ۸‬کرمان‬                    ‫نم ‌یخورد!»‬                ‫خاوران نیز چون مادران گواتمالایی‬        ‫اروپایی شانس بالایی برای دریافت‬        ‫احمد رأفت‪ -‬قبل از آغاز ‪۷۲‬امین‬
‫داریوش‪ ،‬همکلاس بوده؛ پیش آقای‬               ‫بوده اما از آنجا که طبع لطیفی داشته‬                                              ‫از گناه مسئولانی که فرزاندا ‌نشان‬       ‫جوایز عالی دارند‪ .‬جایزه ویژه هیأت‬      ‫جشنواره سینمایی کن که شنبه‬
‫مشایخی رفتم از او اجازه گرفتم که‬            ‫و روحی ‌هاش با بوکس سازگار نبوده بعد‬   ‫فیروزه رمضان زاده‪ -‬فرزاد فدوی‪،‬‬            ‫را در بهترین سا ‌لهای عمرشان‬            ‫داوران نیز به فیلمی در رابطه با‬        ‫‪ ۴‬خرداد‪ ۲۵ ،‬ماه مه‪ ،‬با گزینش‬
‫صحب ‌تهایش را ضبط کنم‪ .‬ایشان‬                ‫از مهاجرت به تهران ورزش حرف ‌های را‬    ‫متولد تیرماه ‪ ۱۳۴۹‬تهران‪ ،‬نوازنده‬          ‫از آنها گرفتند‪ ،‬نخواهند گذشت‪.‬‬           ‫نسل دوم مهاجرین که در حاشیه‬            ‫بهتری ‌نهایبخ ‌شهایمختلفبهپایان‬
‫یکی از آهن ‌گهای داریوش رفیعی را‬            ‫کنارگذاشتهوبه موسیقیروی م ‌یآورد‬       ‫سنتور و پژوهشگر موسیقی ساکن‬                                                       ‫شهرهای بزرگ زندگی م ‌یکنند تعلق‬        ‫رسید‪ ،‬نام کارگردانان سرشناسی چون‬
‫با صدای خود برایم خواندند و خاطرات‬          ‫که با اسناد و مدارک این موارد را در‬    ‫شهر کرج است‪ .‬او پس از ‪ ۳۰‬سال‬                          ‫فیلمنام ‌ههایایرانی‬         ‫گرفت‪« .‬بینوایان» لاج لی کارگردان‬       ‫ترانس مالیک‪ ،‬پدرو آلمودووار‪ ،‬کن لوج‬
‫جالبی تعریف کردند‪ .‬به اصفهان رفتم و‬         ‫کتاب ذکر کرد‌هام‪ .‬بخش دوم کتاب‪،‬‬        ‫تحقیق و جم ‌عآوری اطلاعات و دریافت‬        ‫ریاست هیأت داوران بخش «نوعی‬             ‫آفریقای ‌یتبار در حومه شهر پاریس‪،‬‬      ‫یا کوئینتین تارانتینو برای دریافت نخل‬
‫با ا استاد ناهید دای ‌یجواد (خواننده ترانه‬  ‫معرفی آثار داریوش رفیعی است که در‬      ‫مجوز چاپ از وزارت فرهنگ و ارشاد‬           ‫نگاه» جشنواره با نادین لبکی‪،‬‬            ‫در محلاتی که پلیس هم از ورود به‬        ‫طلایی مطرح بود‪ ،‬ولی تنها آنتونیو‬
‫معروف «غروب کوهستان») صحبت‬                  ‫این بخش‪ ،‬بیش از ‪ ۱۷۰‬آهنگ از او‬         ‫اسلامی کتابی با عنوان«افسونگر بم»‬         ‫کارگردان شناخته شده لبنانی بود‪.‬‬         ‫آنها واهمه دارد فیلمبرداری شده است‪.‬‬    ‫باندراس توانست جایزه بهترین بازیگر‬
‫کردم‪ ،‬با استاد محمد حیدری آهنگساز‬           ‫را جم ‌عآوری کردم‪ .‬همینطور تران ‌ههای‬  ‫نوشت در مورد زندگی و آثار داریوش‬          ‫برنده این بخش کریم عینوز کارگردان‬       ‫بسیاری از صحنه ها واقعی هستند و‬        ‫مرد را برای ایفای نقش اول «درد و‬
‫هم صحبت کردم‪ ،‬ایشان با آن حالت‬              ‫دو صدایی که با خانم فیروزه (پوران‬      ‫رفیعی؛ خواننده آثار ماندگاری چون‬          ‫برزیلی فیلم «زندگی نامرئی یوریدیس‬       ‫با دوربی ‌نهای کوچک فیلمبرداری‬         ‫افتخار» کارگردان اسپانیایی پدرو‬
‫دا ‌شمشدی خود به من گفت «ببین‬               ‫وفادار) و خانم فرح‪ ،‬الهه و شهلا داشته‬  ‫«زهره» و «گلنار» که در ‪ ۳۱‬سالگی‬           ‫گوسمائو» است‪ .‬در این بخش فیل ‌مهای‬
‫جوون‪ ،‬کاری که تو میکنی خیلی‬                 ‫است‪ .‬چون در ایران مجوز برای گرفتن‬      ‫و در اوج محبوبیت و شهرت درگذشت‪.‬‬           ‫«عشق یک برادر» کارگردان کانادایی‬                                 ‫شد‌هاند‪.‬‬                  ‫آلمودووار به دست آورد‪.‬‬
‫ارزشمنده و باید افتخار کنی به این کار‬       ‫س ‌یدی بسیار سخت است متن تران ‌هها‬     ‫مدتکوتاهیازانتشارکتاب«افسونگر‬             ‫مونیا چوکیا‪« ،‬قد درازر» از کارگردان‬      ‫«توصیه ‌»های هیأ ‌تهای داوری‬          ‫البته تا دو روز قبل از پایان جشنواره‬
                                            ‫را در کتاب نوشتم‪ ،‬تمام آهن ‌گها را با‬  ‫بم» نگذشته بود که مسئولان بخش‬             ‫جوان روس کانتیمر بالاگف‪ ،‬و «آزادی»‬      ‫هیأ ‌تهای داوران دو فیلم را هم‬         ‫و اکران «انگل»‪ ،‬فیلمی که اولین نخل‬
     ‫ولی این کار وظیفه دولته نه تو‪».‬‬        ‫سند و مدرک و ذکر نام آهنگساز و‬         ‫کتاب وزارت ارشاد به ناشر کتاب« افق‬        ‫از سینماگر اسپانیایی آلبرت سرا و‬        ‫«توصیه» کرد‌هاند‪ .‬از فیل ‌مهای بلند و‬  ‫طلایی را برای کره جنوبی به ارمغان‬
‫=بعد از جم ‌عآوری این گفتگوها‬               ‫شاع ‌رها جمع کردم‪ ،‬بز ‌مهای خصوصی‬      ‫ب ‌یپایان» اعلام کردند که کتا ‌بهای‬       ‫«ژاندارک» از برونو دومون هم جوایزی‬      ‫داستانی بخش رقابتی‪ ،‬توصیه هیأت‬         ‫آورد‪« ،‬درد و افتخار» پدرو آلمادوار‬
‫بود که خواستید این اطلاعات را با‬            ‫از او هم پیدا کردم نظیر بزم ‌ی که‬      ‫منتشرشده باید توقیف‪ ،‬جم ‌عآوری‬            ‫دریافت کردند‪ .‬کیارا ماسترویانی‬          ‫داوران این بخش «باید بهشت باشد»‬        ‫از بالاترین شانس برای دریافت نخل‬
                                            ‫داریوش رفیعی و پروین غفاری با هم‬       ‫و به خمیر تبدیل شوند‪ .‬فرزاد فدوی‬          ‫فرزند دو هنرپیشه سرشناس‪ ،‬مارچلو‬         ‫از ایلیا سلیمان کارگردان فلسطینی‬
             ‫دیگران تقسیم کنید؟‬             ‫حضور دارند‪ .‬بخش سوم شاملگفتگو با‬       ‫بجز این کتاب‪ ،‬کتاب دیگری به نام «از‬       ‫ماسترویانی ایتالیایی و کاترین دونوو‬     ‫اهل ناصریه با تابعیت اسرائیلی است‬                     ‫طلایی برخوردار بود‪.‬‬
‫‪-‬بله؛ وقتی تمام مصاحب ‌ههای من‬              ‫هنرمندانی مثل کوروس سرهن ‌گزاده‪،‬‬       ‫گلستان بم تا بوستان غم» نوشته است‬         ‫فرانسوی هم برای بازی در فیلم «در‬        ‫که از چندین سال پیش در فرانسه‬          ‫امیلی بیچام بریتانیایی‪ -‬آمریکایی نیز‬
‫با دوستان و نزدیکان داریوش رفیعی‬            ‫اکبر گلپا‪ ،‬جمشید مشایخی‪ ،‬مرتضی‬         ‫که به دلیل بالا رفتن نرخ ارز و گران‬       ‫شبی جادویی» جایزه بهترین هنرپیشه‬        ‫سکونت دارد‪« .‬باید بهشت باشد»‬           ‫بهعنوانبهترینزننق ‌شآفرینانتخاب‬
‫تمام شد خواستم این اطلاعات را با‬            ‫احمدیمنوچهرلشگری‪،‬پروینغفاری‪،‬‬           ‫شدن کاغذ و هزینه چاپ نتوانست آن‬                                                   ‫داستان یک فلسطینی است که با یک‬         ‫شد‪ .‬امیلی بیچام نقش اصلی را در‬
‫دیگران تقسیم کنم؛ اول یک وبلاگ‬              ‫غلامعلی رومی‪ ،‬امی ‌نالله رشیدی‪،‬‬                                                                     ‫را دریافت کرد‪.‬‬       ‫چمدان آواره در جهانی است که هرگز‬       ‫فیلم «جو کوچک» کارگردان اتریشی‬
‫درست کردم؛ مدت کوتاهی از درست‬               ‫بیژن ترقی‪ ،‬معینی کرمانشاهی‪،‬‬                             ‫را به چاپ برساند‪.‬‬        ‫در حاشیه ‪۷۲‬امین جشنواره‬                 ‫نم ‌یتواند برای او وطن شود‪ ،‬اگر چه‬     ‫جسیکا هاوسنر بازی کرده است‪.‬‬
‫کردن این وبلاگ نگذشت که آن را‬               ‫فض ‌لالله توکل‪ ،‬فرهنگ شریف و‬           ‫کیهان لندن با این نویسنده و‬               ‫سینمایی کن‪ ،‬نا ‌مهای برندگان‬            ‫م ‌یتواند بهشت باشد‪ .‬نقش اصلی فیلم‬
‫فیلتر کردند‪ ،‬یک وبلاگ دیگر در‬               ‫بسیاری از همدور‌ها ‌یهای او است‪.‬‬       ‫پژوهشگر موسیقی گفتگو کرده است‪.‬‬            ‫اولین مسابقه فیلمنام ‌هنویسی انجمن‬      ‫را خود ایلیا سلیمان ایفا م ‌یکند‪ .‬در‬        ‫مهاجرت و تروریسم در کن‬
‫بلاگفا درست کردم؛ اکانتم را بستند‪،‬‬          ‫=چطور توانستید با هنرمندان و‬           ‫=آقایفدوی‪،‬علاقهشمابهداریوش‬                ‫«دیدگاه»‪ ،‬که محمد حقیقت منتقد‬           ‫این فیلم «یهودی سرگردان» جایش‬          ‫«انگل» بونگ جون هو‪ ،‬کمدی‬
‫بعد تصمیم گرفتم به نوشتن کتاب‬               ‫دوستان همدور ‌های داریوش رفیعی‬         ‫رفیعی و آثارش از کی شروع شد؟‬              ‫و فیلمساز ایرانی در پاریس تاسیس‬         ‫را به «فلسطینی آواره» در جستجوی‬        ‫تلخی است که نابرابر ‌یهای اجتماعی‬
‫«افسونگر بم» هدفم این بود که این‬                                                   ‫‪-‬خیلی کوچک بودم‪ ،‬بحبوب ‌ههای‬              ‫کرده است نیز اعلام شد‪ .‬داوری این‬        ‫بهشت موعود م ‌یدهد‪ .‬این «توصیه»‬        ‫و خشونتی که در پشت آنها نهفته است‬
‫کتاب به عنوان مرجع زندگینامه‬                               ‫ارتباط برقرار کنید؟‬     ‫انقلاب بود‪ ،‬یادم هست پدرم عاشق‬            ‫مسابقه بر عهده داریوش مهرجویی‪،‬‬          ‫نیز چون بسیاری دیگر جوایز این‬          ‫را روی پرده سینما م ‌یآورد بدون آنکه‬
‫داریوش رفیعی برای همه قابل استفاده‬                                                 ‫داریوش رفیعی بود‪ ،‬صفح ‌ههایش را‬           ‫علی عباسی (کارگردان ایرانی‪ -‬سوئدی‬       ‫جشنواره با نگاهی سیاسی به فیل ‌مها‬     ‫دیدی تراژیک به آن داشته باشد‪ .‬این‬
‫باشد‪ .‬قبل ًا چند کتاب در مورد داریوش‬        ‫‪-‬در کتابفروش ‌یها م ‌یگشتم هر جا‬       ‫در گرامافون م ‌یگذاشت گوشه حیاط و‬         ‫که سال گذشته با «مرز» جایزه «نوعی‬       ‫تعلق گرفت‪« .‬توصیه» دیگر داوران‪،‬‬        ‫فیلم را م ‌یتوان هجوی بسیار جالب‬
‫رفیعی نوشته شده بود که هیچ اطلاعی‬           ‫که سرنخی از او بود م ‌یرفتم دنبالش‪،‬‬    ‫گوش م ‌یکردیم‪ ،‬از کودکی با این صدا‬        ‫نگاه» کن را به دست آورده بود‪،،‬‬          ‫فیلم کوتاه «خدای هیولا» از کارگردان‬    ‫دانست که توانست نظر موافق هیأت‬
‫در مورد او نداشت و فقط متن چند‬              ‫یادم م ‌یآید دهه شصت بود‪ ،‬در‬           ‫بزرگ شدم و همیشه برایم سوال بود‬           ‫مهناز شکری دانشجوی سینما در‬             ‫آرژانتینی آگوستینا سا ‌نمارتین است‪.‬‬    ‫داوران به ریاست سینماگر مکزیکی‬
‫ترانه از آثار داریوش رفیعی را داشتند‬        ‫کتاب«قصه شمع» نوشته اسماعیل‬            ‫که این صدای سوزدار کیست؟ بعدها‬            ‫فرانسه‪ ،‬و محمد حقیقت بودند‪ .‬امسال‬       ‫خدای آگوستینا سا ‌نمارتین در‬           ‫آلخاندورو گونزالس ایناریتو را به دست‬
‫با کلی اشتباهات فاحش در مورد‬                ‫نواب صفا (تران ‌هسرا) که در آن نوشته‬   ‫که بزرگ شدم‪ ،‬از پدرم پرسیدم او گفت‬        ‫‪ ۹۰‬فیلمنامه در این مسابقه رقابت‬            ‫پاورپوینت به هیولا تبدیل م ‌یشود‪.‬‬   ‫آورد‪ .‬در جشنواره کن‪ ،‬هیات داوران‬
‫اطلاعات شاعر یا آهنگساز؛ هیچ کتابی‬          ‫بود بیژن ترقی در زمان مرگ داریوش‬       ‫کسی بوده به نام داریوش رفیعی که در‬        ‫م ‌یکردند‪ .‬سه جایزه انجمن «دیدگاه»‬      ‫نخل طلایی فیل ‌مهای کوتاه به‬           ‫یک «جایزه بزرگ» نیز در اختیار‬
‫در مورد زندگی داریوش رفیعی پیدا‬             ‫رفیعی بالای سرش بوده‪ .‬خیلی گشتم‬        ‫سی سالگی از دنیا رفته‪ .‬این صدا در‬         ‫به «بگو آکشن» از آذر طالقانی‪،‬‬           ‫«فاصله ما تا آسمان» کارگردان‬           ‫دارد که م ‌یتواند به فیلم دیگری که‬
‫نکردم‪ ،‬به نظرم «افسونگر بم» کتاب‬            ‫تا عزیزی به من گفت بیژن ترقی در‬        ‫زندگی من خیلی تاثیرگذار بود تا جایی‬       ‫«یک دستور ساده برای پخت کوکی‬            ‫یونانی‪،‬واسیلیسککالوس‪،‬تعلقگرفت‪.‬‬         ‫شایستگی دریافت نخل طلایی را‬
‫خیلی خوبی بود؛ بیش از ‪ ۱۵‬سال‬                ‫خیابان انقلاب کتابفروشی دارد‪ ،‬با‬       ‫که یادم هست به خیابان منوچهری‬             ‫شکلاتی» از سیاوش مقدم‪ ،‬و «خط‬            ‫«دوربین طلایی» یکی دیگر از جوایز‬       ‫داشته است‪ ،‬اعطا کند‪« .‬جایزه بزرگ»‬
                                            ‫پرس و جوی زیاد کتابفروش ‌یاش را‬        ‫تهران م ‌یرفتم تا آثار داریوش رفیعی را‬    ‫عابر پیاده» از ارمغان فلاح تعلق گرفت‪.‬‬                                          ‫‪۷۲‬امین جشنواره سینمایی کن به فیلم‬
       ‫برای نوشتن آن وقت گذاشتم‪.‬‬            ‫پیدا کردم‪ ،‬پسرش در آنجا بود‪ ،‬چند‬       ‫جمعکنم‪.‬بهواسطههمین تاثیرگذاری‬                                                                                            ‫«آتلانتیک» به کارگردانی متی دیوپ‬
‫=بخش کتاب وزارت فرهنگ و‬                     ‫روز تا ظهر در آنجا نشستم خودش‬          ‫در کلا ‌سهای آواز آقای حسین‬                                                                                              ‫کارگردان فرانسوی‪ -‬سنگالی تعلق‬
‫ارشاد اسلامی با وجود صدور مجوز‬              ‫نیامد تا یک روز عصر که آمد‪ ،‬سوالات‬     ‫بختیاری ثبت نام کردم‪ ،‬پنج شش‬                                                                                             ‫گرفت‪ .‬موضوع این فیلم مهاجرت و‬
                                            ‫بی جواب زیادی داشتم گفتم «جایی‬         ‫ماه با ایشان آواز کار کردم‪ ،‬مدتی بعد‬                                                                                     ‫رابطه آنها با سیاس ‌تهای جنسی است‪.‬‬
‫چاپ‪ ،‬به چه دلیل کتا ‌بهای منتشر‬             ‫خواندم که شما از دوستان داریوش‬         ‫ایشان به من پیشنهاد کرد که بیا در‬                                                                                        ‫متی دیوپ پس از دریافت «جایزه‬
                                            ‫رفیعی بودید من خیلی علاقه دارم‬         ‫کنار آواز یک ساز هم یاد بگیر که سنتور‬                                                                                    ‫بزرگ» هیأت داوران گفت «خوشحالم‬
‫شده شما را جم ‌عآوری و انتشار آن‬            ‫…» ولی آن استاد بزرگوار اجازه ندادند‬   ‫را انتخاب کردم‪ ،‬چند سال نزد ایشان‬                                                                                        ‫که اولین کارگردان زن آفریقایی‬
                                            ‫حرفم را تمام کنم‪ ،‬به همان سوال اولم‬    ‫سنتور کار کردم و یکی از شاگردان‬                                                                                          ‫هستم که جایز‌های به این اهمیت را‬
          ‫را برای همیشه لغو کرد؟‬            ‫به سردی پاسخ داد و گفت ‪«:‬متاسفانه‬      ‫ارشد آقای بختیاری بودم‪ ،‬به این صورت‬                                                                                      ‫دریافت م ‌یکنم‪ ،‬ولی چقدر دیر به زنان‬
‫‪-‬جالب است بدانید که از دوم‬                  ‫ایشان الگوی خوبی برای شما جوانان‬       ‫کار موسیقی و سنتور را ادامه دادم تا‬                                                                                      ‫کارگردان قاره سیاه توجه کردند‪».‬‬
‫بهمن‪ ١٣٨۴‬هر سال برای سالگرد‬                 ‫نیست ومن هم هیچ صحبتی ندارم که‬         ‫اینکه آقای بختیاری به خاطر اتفاقات‬                                                                                       ‫ژا ‌نپیئر و لوک داردن‪ ،‬دو برادر‬
‫درگذشت داریوش رفیعی در‬                      ‫در مورد ایشان بزنم» او اولین دوست‬      ‫و فشارهای زیادی که اینجا به ایشان‬                                                                                        ‫سینماگری که از بلژیک با فیلم «احمد‬
‫آرامستان ظهیرالدوله مراسم برگزار‬            ‫داریوش رفیعی بود که پیدایش کردم‬        ‫وارد شد به آلمان مهاجرت کردند‪.‬‬                                                                                           ‫جوان» به کن آمده بودند‪ ،‬با جایزه‬
‫م ‌یکردم‪ ،‬سا ‌لهای اول دو سه نفر از‬         ‫اما با لحن بسیار سردی با من برخورد‬     ‫اما دائم به دنبال تران ‌ههای داریوش‬
‫دوستان بودیم ولی هر سال هنرمندان‬            ‫کرد‪ ،‬اما دلسرد نشدم به دنبال افراد‬     ‫رفیعی بودم‪ ،‬ی ‌کبار پدرم به من گفت‬               ‫سودابه فر ‌خنیا‪ ،‬عمری بر صحنه تئاتر‬
‫م ‌یآمدند؛ مدتی بعد ظهیرالدوله را‬           ‫دیگری رفتم که با داریوش رفیعی‬          ‫داریوش رفیعی یک آهنگ خوانده‬
‫تفکیک جنسیتی کردند و زنانه مردانه‬           ‫بودند‪ .‬به واسطه احمد آزاد (خواننده‬     ‫به نام «شیرین» میتونی اینو پیدا‬           ‫ویدئو‬                                                                          ‫ششمین جشنواره مستقل تئاتر‬
‫شد‪ ،‬اجازه ندادند خان ‌مها بیایند ولی با‬     ‫نوازنده و شاعر) با بهزاد (مهدی‬         ‫کنی؟ در سیداسماعیل و منوچهری‬                                                                                             ‫ایرانی لندن‪ ،‬از سودابه فر ‌خنیا که‬
‫سرسختی که در اجرای این مراسم‬                ‫بهزادپور خواننده ایرانی دهه ‪)۷۰‬‬        ‫صفح ‌هفروش ‌یها را بالاپایین م ‌یکردم تا‬  ‫«برایدیدنویدئو‪،‬رویعکسکلیکنمودهویابهسایتکیهانلندنمراجعهنمایید‪».‬‬                 ‫عمری را روی صحنه تئاتر گذرانده‬
‫داشتم مجوزهای لازم را گرفتم که‬              ‫آشنا شدم بهزادی که خواهرزاده آقای‬      ‫آن را برای پدرم پیدا م ‌یکردم‪ .‬پدرم در‬
‫در طول سال‪ ،‬فقط یک ساعت در‬                  ‫سرهن ‌گزاده است‪ .‬او مرا با کوروس‬       ‫زمان شاه فقید در سپاه دانش ماهان‬          ‫نیز نقش ایفا کرده است‪ .‬ششمین‬            ‫سال‌های بعد از انقلاب‪ ،‬برای بازی‬                 ‫است‪ ،‬تقدیر به عمل آورد‪.‬‬
‫ظهیرالدوله به روی زن و مرد باز‬              ‫سرهن ‌گزاده آشنا کرد‪ .‬سال ‪ ۷۸‬بود‬       ‫کرمان بود‪ ،‬او یک نوازنده نی هم بود‪.‬‬       ‫جشنواره مستقل تئاتر ایرانی لندن‪،‬‬        ‫در «پرومته در اوین» ایرج جنتی‬          ‫سودابه فر ‌خنیا در دانشکده هنرهای‬
‫م ‌یشود تا خان ‌مها و اقایان در کنار‬        ‫رفتم به در خانه ایشان و یک ارتباط‬      ‫پیش از آن‪ ،‬یک روز کدخدای ده محل‬           ‫از سودابه فر ‌خنیا به خاطر عمری در‬      ‫عطائی به لندن آمد و در این شهر‬         ‫زیبا دانشگا تهران در دورانی که‬
‫هم در مراسم سالگرد داریوش رفیعی‬             ‫عاطفی بسیار خوبی بین ما برقرار شد‬      ‫زندگی پدرم به او گفت «یک عزیزی را‬                                                 ‫ماندگار شد‪ .‬سودابه فر ‌خنیا تا کنون‬    ‫مدیریت آن با بهرام بیضائی بود قدم‬
‫شرکت کنند‪ ،‬تا امسال که اینطور بود‪،‬‬          ‫که تا الان که با شما صحبت م ‌یکنم‬      ‫دعوت کردم بیا تو هم ن ‌یات را بیاور»‬        ‫خدمت تئاتر‪ ،‬تقدیر به عمل آورد‪.‬‬        ‫در چند فیلم سینمائی از جمله‬            ‫به جامعه هنری گذاشت‪.‬این هنرپیشه‬
‫مراسم م ‌یگیرم و هنرمندان را دعوت‬           ‫چندین سال است که در خدمت ایشان‬         ‫وقتی پدرم م ‌یرود نم ‌یشناخت چه‬           ‫احمد رأفت با سودابه فرخ‌نیا‬             ‫«بدون دخترم هرگز» و «غلام»‬             ‫باسابقه تئاتر در کارنامه هنری خود‬
‫م ‌یکنم‪ .‬ادامه در صفحه ‪17‬‬                   ‫هستم‪ ،‬وبلاگ ایشان را درست کردم‬         ‫کسی را دعوت کردند بعد که معرفی‬                                                                                           ‫چند فیلم سینمایی چون «بدون‬
                                            ‫که به عنوان مرجع قابل استفاده است‪.‬‬     ‫کردند متوجه م ‌یشود که او داریوش‬                   ‫گفتگویی انجام داده است‪.‬‬                                                ‫دخترم هرگز» و «غلام» را نیز دارد‪.‬‬
                                            ‫ایشان با صبر و حوصله ما‌هها در مورد‬    ‫رفیعی است‪ ،‬بعدها داریوش به تهران‬                                                                                         ‫سودابه فر ‌خنیا پس از غیبتی نسبتا‬
                                            ‫داریوش رفیعی با من صحبت کرد‪،‬‬           ‫م ‌یرود‪ ،‬پدرم هم به تهران م ‌یرود و‬                                                                                      ‫طولانی به دلیل بیماری‪ ،‬در ششمین‬
                                            ‫به واسطه ایشان با بسیاری از افراد‬      ‫دیگر هیچ وقت همدیگر را ندیده بودند‪.‬‬                                                                                      ‫جشنواره مستقل تئاتر ایرانی‬
                                            ‫نزدیک داریوش رفیعی آشنا شدم و به‬       ‫=منابعواطلاعاتکتاب«افسونگر‬                                                                                               ‫لندن با «قوی‌تر»‪ ،‬نوشته آگوست‬
                                            ‫تاز‌ههایی رسیدم که برایم جالب بود‪ ،‬به‬  ‫بم» را چگونه جم ‌عآوری کردید؟‬                                                                                            ‫استرینبرک‪ ،‬به صحنه بازگشت‪.‬‬
                                            ‫مرور زمان با خانم پروین غفاری آشنا‬     ‫‪-‬بخش اول کتاب در مورد زندگی‬                                                                                              ‫سودابه فر ‌خ‌نیا که قرار بود در‬
                                            ‫شدم‪ ،‬یک روز به من گفت دوربینت را‬       ‫او از زمان کودکی تا مرگ است با‬                                                                                           ‫دانشکده مهندسی در آلمان ثبت نام‬
                                            ‫بیار‪ ،‬میخوام چیزهایی را بهت بگم که‬     ‫ذکر بسیاری از اتفاقات همراه با اسناد‬                                                                                     ‫کند‪ ،‬سر از هنرهای زیبای دانشگاه‬
                                            ‫یک روز به دردت م ‌یخورد‪ ،‬آلبومش‬                                                                                                                                 ‫تهران‪ ،‬در دورانی که مدیریت آن با‬
                                            ‫را آورد‪ ،‬عک ‌سهایش را با قمرالملوک‬
                                                                                                                                                                                                                  ‫بهرام بیضائی بود‪ ،‬سر درآورد‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                            ‫پس از ادامه تحصیل در فرانسه در‬

                                                                                   ‫وبسایت کیهان لندن به زبان انگلیسی‬
   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10