Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۲۰ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه ‪ - Page 12 - 12‬شماره ‪۱۶۸۶‬‬
                                                                                                                                                          ‫جمعه ‪ ۲۸‬تیرماه تا پنجشنبه‪ ۳‬مردا‌دماه ‪139۸‬خورشیدی‬

‫تأملات بهنگام؛ بوی باروت‪ ،‬بوی خوش آشنایی!‬                                                                          ‫دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران (‪)۱۲۸‬‬

                                                                                                                                  ‫احمد احـرار‬             ‫( کیهان لندن شماره ‪) ۱۳۰۹‬‬

‫چون برابری‪ ،‬آزادی و حاکمیت قانون‬       ‫بنیانگذاران حکومت صفوی برای‬          ‫یوسف مصدقی‪ -‬در آستان ‌هی ماه‬           ‫را که در قزوین متوقف و موقتاً در‬       ‫حقیقت» و در حقیقت‪ ،‬ادعانام ‌های‬         ‫ب ‌هدنبال سقوط کابینۀ صدروزه‪ ،‬که‬
       ‫به مکتوبات آنها راه م ‌ییابد‪.‬‬   ‫قوام و استقرار خود‪ ،‬به تقویت‬         ‫امرداد‪ ،‬ماه مشروطه هستیم و به این‬      ‫تحت ادارۀ یک نفر صاحب‌منصب‬             ‫علیه وی و دولتش انتشار یافت‪:‬‬            ‫مخالفان بدان «کابینۀ سیاه» نام داده‬
                                       ‫تفاوت‌های فرهنگی و مذهبی با‬          ‫مناسبت‪ ،‬ذک ِر مشروطه کردن‪ ،‬بر هر‬       ‫انگلیسی (اسمایس) بودند ب ‌هعنوان‬       ‫«وقایع غیر مترقبۀ نود روزۀ اخیر‬         ‫بودند‪ ،‬گشایشی در فضای سیاسی‬
‫پیش از این دوره‪ ،‬در میان طبقه‬          ‫باقی سرزمی ‌نهای اسلامی که اغلب‬      ‫اهل قلم و دواتی‪ ،‬فرض است‪ .‬پیش‬          ‫احضار از طرف اعلیحضرت مشتبه‬            ‫ایران‪ ،‬یعنی دورۀ حکومت نامشروع‬          ‫و مطبوعاتی کشور پدید آمد و نقد‬
‫حاکم‪ ،‬سه چهره مهم‪ ،‬تاثیرگذار و‬         ‫زیر لوای امپراتوری عثمانی بودند‪،‬‬     ‫از ذکر مشروطه اما بایستی به تاریخ‬      ‫نموده ب ‌هطرف تهران حرکت داده در‬       ‫سید ضیاء به درج ‌های غیر مکشوف‬          ‫ب ‌یپروای سید ضیاءالدین‪ ،‬نخستین‬
‫علاقمند به تجدد به چشم م ‌یخورند‬       ‫کوشیدند‪ .‬به اینگونه‌ بود که برای‬     ‫چندصد سال پیش از آن نقبی زد تا‬         ‫نزدیکی پایتخت‪ ،‬روزنام ‌هنویس مزبور‬     ‫و مورد اشتباه واقع شده و ب ‌هانداز‌های‬  ‫جلوۀ آن بود‪ .‬طرفداران سید ب ‌هزحمت‬
‫که البته هیچکدام مهلت انجام آنچه‬       ‫نخستین بار پس از حدود نهصد سال‪،‬‬      ‫فهم آنچه در ایام مشروطه رخ داد‪،‬‬        ‫که معروف به مزدوری اجنبی است به‬        ‫سیاست خارجی ذینفع در این وقایع‬          ‫می‌توانستند در میان طوفانی از‬
‫را که در خیا ‌لشان برای پیشرفت‬         ‫بار دیگر هویت ایرانی بازتعریف شد‬                                            ‫این قوه الحاق و اداره کردن سیاست‬       ‫افکار و جراید را مشوب نموده است‬         ‫انتقادات آمیخته به دشنام که بدرقۀ‬
‫ایران داشتند‪ ،‬نیافتند‪ .‬این سه تن‪،‬‬      ‫و در آن‪ ،‬نوعی از مل ‌یگرایی با لعاب‬                      ‫آسا ‌نتر شود‪.‬‬                                             ‫که کشف حقایق برای اعادۀ حیثیات‬          ‫راه وی بود‪ ،‬اظهار عقیده کنند‪ .‬با این‬
‫یعنی عباس‌ میرزا نایب‌السلطنه‪،‬‬         ‫شیع ‌هگری به عرصه رسید‪ .‬تغییرات‬      ‫انقلاب مشروطه‪ ،‬نه تنها بارزترین‬                    ‫آن را عهد‌هدار گردید‪.‬‬      ‫و حفظ شرافت ملی ایران لازم آمده‬         ‫حال‪ ،‬تصنیف پر سوز و گداز عارف‬
‫میرزا ابوالقاسم قائ ‌ممقام فراهانی و‬   ‫اعمال شده از سوی شاه اسماعیل‬         ‫جلوه‌ی بیداری ایرانیان از خواب‬         ‫فرمانده ایرانی این قوه خود را برای‬     ‫و رفع شبهه و موکول کردن حکمیت‬           ‫قزوینی‪ ،‬که در آن بازگشت کابینۀ‬
‫میرزا تقی‌خان امیرکبیر‪ ،‬هر یک‬          ‫اول و فرزندش شاه طهماسب اول‪،‬‬         ‫استبدادزدگی است‪ ،‬بلکه این واقعه‬        ‫اجرای اوامر سید ضیاء حاضر نمود و‬       ‫وقایع به افکار عمومی دنیا و جمهور‬       ‫سیاه را آرزو م ‌یکرد‪ ،‬بر سر زبانها افتاد‪.‬‬
‫به سهم خود تلاش کردند تا برخی‬          ‫به ایرانیان هویتی جدید بخشید و‬       ‫تا امروز‪ ،‬نقطه‌ی ارجاع هر تحول‬         ‫سید ضیاء ب ‌هوسیلۀ دسیسه و فشار‬        ‫ملل متمدنه‪ ،‬از وظایف اولیۀ ایرانیان‬
‫مظاهر و مفاهیم تجدد را به میان‬         ‫این هویت‪ ،‬در عصر شاه عباس کبیر‬       ‫سیاسی و فرهنگی در تاریخ صد سال‬         ‫موفق به تحصیل فرمان ریاست وزرایی‬                                                ‫میرزا ابوالقاسم عارف سروده بود‪:‬‬
‫ایرانیان بیاورند‪ .‬نکته شایان توجه در‬   ‫مرزبندی کاملا واضحی بین ایرانیان‬     ‫اخیر وط ِن ما بوده است‪ .‬مشروطه‬         ‫خود گردید‪ .‬در پایتخت وسایر نقاط‬                         ‫شمرده م ‌یشود‪.‬‬
‫مورد این بزرگان این است که هر سه‌‬      ‫و باقی مسلمین شکل داد‪ .‬در این‬        ‫اما پدید‌های ناگهانی و دفعتاً واحده‬    ‫حکومت نظامی را با نهایت شدت‬            ‫به‌ملاحظۀ این که مبادا به‌وسیلۀ‬          ‫ای دست حق پشت و پناهت‪ ،‬بازآ‬
‫آنها‪ ،‬نخست شخصی ‌تهای نظامی و‬          ‫دوران‪ ،‬ایرانیان تنها ملت مسلمانی‬     ‫نبود‪ .‬مجموعه‌ای متنوع از علت‌ها‬        ‫برقرار نمود‪ ،‬مخابرات تلگرافی و پستی‬    ‫نیرنگ دیگری باز آزادی شکایت از‬                  ‫چشم آرزومند نگاهت‪ ،‬بازآ‬
‫لشکری بودند و به همین دلیل بیشتر‬       ‫بودند که هم زبان و هم مذهب‬           ‫و خواست‌ها‪ ،‬در زمانی طولانی و‬          ‫بین پایتخت و سایر ولایات مدتی‬          ‫دست ایرانیان برود‪ ،‬اعلام م ‌یداریم‬              ‫وی تودۀ ملت سپاهت‪ ،‬بازآ‬
‫به محصولات ملموس مدرنیته توجه‬          ‫متفاوتی از دیگر مسلمین برگزیده‬       ‫فرساینده‪ ،‬موجب وقوع مشروطه شد‪.‬‬         ‫مقطوع و ب ‌هعلاوه تحت سانسور شدید‬      ‫که ایران در چه حالت تأس ‌فآوری‬                   ‫قربان کابینۀ سیاهت‪ ،‬بازآ‬
‫داشتند تا مفاهیم نظری و بنیادین‬                                             ‫یکی از این علل‪ ،‬همدلی سرجنبانا ِن‬      ‫واقع گردید‪ .‬عدۀ کثیری از محترمین‬       ‫واقع شده و با نهایت نفرتی که از‬                           ‫==‬
‫آن‪ .‬از نظر عبا ‌سمیرزا یا امیرکبیر‪،‬‬                              ‫بودند‪.‬‬     ‫مشروط ‌هخواهی با دستاوردهای علمی‬       ‫و روحانیون و وکلا و آزادیخواهان که‬     ‫مداخلات اجنبی در کارهای داخلی‬
‫داشتن ارتش مدرن و مجهز‪ ،‬اولویت‬         ‫حدود صد سال پس از جنگ‬                ‫و فرهنگی «فرنگ» (به بیان امروزین‪،‬‬      ‫گناه آنها هواخواهی استقلال ایران و‬     ‫خود دارد ب ‌هواسطۀ ابراز همین نفرت‬         ‫سرخ و سفید و سبز و زرد و آبی‬
‫اصلی کشور بود و باقی صنایع و‬           ‫چا لد ر ا ن ‪ ،‬پا ی ا ر و پا یی‌ها ی‬  ‫«غرب») بود‪ .‬این همدلی هم اما‪ ،‬یک‬       ‫تنفر از سلطۀ اجنبی و مزاحمت در‬         ‫چگونه مورد تضییقات و سخت ‌یهای‬                 ‫پش ِت گلی و قهو ‌های‪ ،‬ع ّنابی‬
‫مظاهر مدرنیته‪ ،‬فرع بر تقویت سپاه‬
‫محسوب م ‌یشدند‪ .‬با اینهمه‪ ،‬نباید‬       ‫شناسنامه‌داری مثل برادران شرلی‬       ‫شبه حاصل نشده بود و ریشه در‬                                                                                           ‫زین رنگ ثابت‪ ،‬زان میان کی یابی؟‬
‫از نظر دور داشت که در ایام صدرات‬       ‫به ایران باز شد (نگارنده حساب‬        ‫آشنایی طولانی حاکمان و نخبگان‬
‫امیرکبیر‪ ،‬در کنار کارگاه اسلح ‌هسازی‬   ‫میسیو ‌نهای مسیحی را که قبل از‬                                                             ‫سید ضیاءالدین طباطبائی‬                                          ‫عارف قزوینی‬
‫و تو ‌پریزی‪ ،‬دارالفنون و روزنام ‌هی‬    ‫این ماجراها در داخل ایران یا مرزهای‬           ‫ایرانی با اهل اروپا داشت‪.‬‬
                                       ‫کشور حضور داشتند به دلیل هویت‬        ‫نخستین آشنایی ایرانیان با اروپای‬       ‫پیشرفت نقشۀ نامشروع او بود توقیف‬                  ‫گوناگون واقع م ‌یگردد‪.‬‬         ‫ای نقش هستی خیرخواهت‪ ،‬بازآ‬
     ‫وقایع اتفاقیه هم تأسیس شد‪.‬‬        ‫قرون وسطایی‌ و بی‌تأثیرشان جدا‬       ‫از ظلمت در آمده‪ ،‬در عصر صفوی و‬                                                ‫درک این حقیقت و پی بردن به علل‬                   ‫قربان کابینۀ سیاهت‪ ،‬بازآ‬
‫مدتی قبل از انقلاب مشروطه‪،‬‬             ‫می‌داند)‪ .‬تقاضای این فرنگیان از‬      ‫در اواسط دوران رنسانس‪ ،‬به واسطه‬        ‫و در پایتخت و ولایات در زوایای‬         ‫اصلیفجایعحکومتسیدضیاءمحتاج‬                                ‫==‬
‫جدا از آثار و تألیفات مهم و اثرگذار‬    ‫پادشاه شیعه‪ ،‬شکستن هیمنه‌ی‬           ‫وجود یک دشمن مشترک یعنی‬                                                       ‫به ذکر تاریخچۀ مختصری است‪.‬‬                                 ‫بازآ‪ ،‬که شد باز‪،‬‬
‫ملکم‌خان‪ ،‬آخوندزاده (آخوندف)‬           ‫امپراتوری عثمانی بود و خواس ِت‬       ‫امپراتوری قدرتمند عثمانی‪ ،‬رخ‬           ‫تاریک محبس افتادند‪ .‬قوانین اساسی‬       ‫چندی پس از سقوط کابینۀ آقای‬                                  ‫با دزد دمساز‪،‬‬
‫و طالبوف‪ ،‬عده‌ای از دانشوران و‬         ‫حکومت صفوی از این اروپاییان‪،‬‬         ‫داد‪ .‬چند دهه پیش از این آشنایی‪،‬‬                                               ‫مشیرالدوله که ب ‌هواسطۀ درخواست‬                             ‫یک عده غ ّماز‬
‫آگاهان جامعه دست به ترجمه آثاری‬        ‫تجهیز قشون ایران به اسلحه‌ی‬          ‫قزلباشان شیعه‪ ،‬مز‌هی دستاوردهای‬        ‫مملکتی پایمال و مجلس شورای ملی‬         ‫سفارت انگلیس راجع به خارج ساختن‬                              ‫کرس ‌ینشین‪،‬‬
‫از زبا ‌نهای اروپایی زدند که در واقع‬   ‫آتشین و آموختن راه و رسم تولید‬       ‫عصر جدید را از لوله‌ی توپ‌های‬                                                 ‫صاحب‌منصبان روسی از دیویزیون‬                     ‫دور از بساط بارگاهت‪ ،‬بازآ‬
‫شروع آشنایی معدود تحصیلکردگان‬          ‫توپ و تفنگ به اصحاب قورخانه‪.‬‬         ‫ینی‌چری‌های عثمانی در دشت‬              ‫که باید مفتوح م ‌یشد تعطیل گردید‪.‬‬      ‫قزاق اعلیحضرت همایونی واقع شد‪،‬‬
‫ایرانی با علوم انسانی و ادبیات مغرب‬    ‫چنین بود که نخستین روابطه میان‬       ‫چالدران چشیده بودند‪ .‬پس از‬                                                    ‫و تعیین آقای سپهدار اعظم ب ‌هریاست‬      ‫تصنیف عارف را مل ‌کالشعرای بهار با‬
‫زمین بود‪ .‬پیش از این تاریخ‪ ،‬از میان‬    ‫«ما» و «فرنگ»‪ ،‬هم بوی باروت‬          ‫جنگ فاجعه‌بار چالدران‪ ،‬سلاطین‬          ‫خیانتکاران داخلی ب ‌ههمدستی عد‌های‬     ‫وزراء که این مقصود سفارت انگلیس‬         ‫سرود‌های در همان وزن و بحر خطاب‬
‫متون فرنگی تنها «کتاب مقدس»‬                                                 ‫صفوی ک ‌مکم دریافتند که توپخان ‌هی‬                                            ‫را انجام داد سفارت مزبور در شهر‬
‫بود که برای تبلیغ مسیحیت‪ ،‬به‬                                    ‫گرفت‪.‬‬       ‫ارتش عثمانی‪ ،‬اصالتاً فرنگی است‬         ‫ارمنی و غیره و دستیاران خارجی آنها‬     ‫ربی ‌عالاول ‪ 1339‬هجری در یادداشت‬          ‫به رئی ‌سالوزرای معزول پاسخ داد‪:‬‬
‫فارسی ترجمه شده بود‪ .‬اما در این‬        ‫هر چند که این رابطه‪ ،‬نخست برای‬       ‫و محصول فتوحات ارتش اسلام‬                                                     ‫مشروحی که به دولت ایران داد رفتن‬
‫دوره‪ ،‬ترجمه‌هایی از چند کتاب‬           ‫هر دو طرف‪ ،‬برابر و بر پایه منافع‬     ‫در اروپا؛ پس چار‌هی آن را نیز در‬       ‫طوری گلوی ایران را فشردند که حتی‬       ‫قشون خود را از ایران در بهار وعده‬            ‫ای اجنبی پشت و پناهت‪ ،‬بازآ‬
‫مهم به فارسی در آمد که مهمترین‬         ‫مشترک‪ ،‬در نبرد با دشمن مشترک‬         ‫کف «فرنگی» یافتند‪ .‬از این رو‪ ،‬در‬                                              ‫کرده ضمناً تکلیف نمود که دولت‬                ‫بدخواه ایران خیرخواهت‪ ،‬بازآ‬
‫آنها ترجمه «تاریخ لویی چهاردهم»‬        ‫بود‪ ،‬ولی به مرور زمان شکل این‬        ‫ایام نخستین‪ ،‬ملمو ‌سترین جلو‌هی‬        ‫قدرت بلندکردن صدای پروتست از‬           ‫ایران از حضور قشون انگلیس استفاده‬
‫نوشته‌ی ولتر‪ ،‬نخستین برگردا ِن‬         ‫رابطه دگرگون شد‪ .‬طی شدن ایام‬         ‫فرنگ برای ایران ‌یجماعت‪ ،‬آلوده به‬                                             ‫کرده یک دیویزیون قشون ایرانی در‬                 ‫عارف ب ‌هقربان کلاهت‪ ،‬بازآ‬
‫رسال ‌هی «گفتار در روش به کار بردن‬     ‫سلسله صفوی‪ ،‬درخشش مستعجل‬                                                    ‫ایرانیان سلب گردید و در هر موقعی‬       ‫تحت ریاست صاحبمنصبان انگلیسی‬                   ‫لعنت به کابینۀ سیاهت‪ ،‬بازآ‬
‫عقل و جستجوی حقیقت در علوم»‬            ‫نادرشاه افشار و سکون کوتاه‌مدت‬                         ‫بوی باروت بود‪.‬‬                                              ‫در حدود قزوین که مرکز توقف قشون‬
‫اثر دکارت‪ ،‬ترجمه‌های ابوالقاسم‬         ‫زندیه‪ ،‬موجب به عرصه رسید ِن‬          ‫دولت صفوی نخستین دولت کاملا‬            ‫هم که صدای ضعیف مخالفی در‬              ‫بریتانیا بود‪ ،‬تشکیل دهد‪ .‬در صورت‬                          ‫==‬
‫ناصرالملک از دو تراژدی شکسپیر‬          ‫پادشاهان قاجار شد که به واسط ‌هی‬     ‫مستقل ایرانی پس از اسلام است‬                                                  ‫تخلف از این تکلیف‪ ،‬ایران را مخاطرات‬        ‫ح ّس خیانتکار ‌یات مجنون کرد‬
‫و صدالبته ترجمه‌های درخشان‬             ‫ناکارآمد ‌یشان‪ ،‬شکل رابطه با غرب‬     ‫که تمام آنچه اکنون سرزمین ایران‬        ‫گوش ‌های بلند م ‌یشد فوراً عدۀ دیگری‬   ‫انقلابیوزوالملیتتهدیدم ‌ینماید‪»...‬‬       ‫دست طبیعت نقش ‌هات وارون کرد‬
‫میرزاحبیب اصفهانی از رمان‌های‬          ‫را تبدیل به وضعیتی نابرابر تا حد‬     ‫نامیده می شود را در اختیار گرفت‬                                               ‫اعلامیه‪ ،‬پس از اشاره به وقایع دوران‬     ‫بعد از سه ماه از مملکت بیرون کرد‬
‫«سرگذشت حاجی بابای اصفهانی»‬                                                 ‫و برای قوام بخشیدن به استقلال و‬        ‫بر محبوسین و تبعیدشدگان اضافه‬          ‫ریاست وزرای سپهدار‪ ،‬متذکر م ‌یشود‪:‬‬
‫نوشت ‌هی جیمز موریه و «سرگذشت‬                      ‫تح ‌تالحمایگی کردند‪.‬‬     ‫هویت‌اش‪ ،‬تمام اشتراکات خود را‬                                                 ‫«از همین اوقات‪ ،‬یعنی پس از یأس‬                  ‫اُردنگ سردار سپاهت‪ ،‬بازآ‬
‫ژیل بلاس» اثر لوساژ هستند‪ .‬پر‬          ‫تا اواخر سلطنت ناصرالدین شاه‬         ‫با باقی جهان اسلام گسست‪ .‬تغییر‬                        ‫م ‌یشدند‪...‬‬             ‫از اسارت ایران به‌وسیلۀ دسایس‬                             ‫==‬
‫واضح است که این تلا ‌شهای فردی‬         ‫قاجار‪ ،‬آنچه در مورد روابط ایران و‬    ‫مذهب اکثریت مردم ایران از سنی‬                                                 ‫عادیه‪ ،‬نقشۀ کودتای سید ضیاء‬
‫تنها ناشی از علاق ‌هی ِصرف و تفنن‬      ‫اروپا بجا مانده‪ ،‬در همان محدوده‬      ‫حنفی به شیعه اثنی‌عشری‪ -‬آنهم‬           ‫برای مزید اغفال افکار عامه و‬           ‫و توسل به جبر و مشت قطعی‬                   ‫در اجنب ‌یخواهی ترا ثانی نیست‬
‫نبود بلکه ریشه در ضرورت آشنایی‬         ‫دربار و نیازهای سلاطین خلاصه‬         ‫به ضرب شمشیر‪ -‬و رسمیت دادن‬                                                    ‫شد‪ .‬این بود که در شب دوازدهم‬              ‫کس چون تو دلال بریتانی نیست‬
‫اهل سواد جامعه با فرهنگ غرب‬            ‫م ‌یشود و ما کمتر اشار‌های به اثرات‬  ‫به زبان فارسی در مکاتبات اداری و‬       ‫پوشاندن عقاید باطنی خود و تقلیل‬        ‫جماد ‌یالثانی در تحت حمایت تاریکی‬          ‫فکر تو غیر از محو ایرانی نیست‬
‫داشت‪ .‬البته باید اذعان کرد که‬          ‫این روابط بر نیازها و زندگی مردم‬     ‫رسمی‪ -‬آن هم در درباری که اکثر‬                                                 ‫و مسامح ‌هکاری عمدی و یا سهوی‬
‫ارزیابی تاثیر آنها در زمان طبع‪ ،‬بسیار‬  ‫عادی (رعیت) می‌بینیم‪ .‬در اواخر‬       ‫قریب به اتفاق افرادش تُرک زبان‬         ‫سوءظن و عدم اعتماد ملت ایران که‬        ‫حکومت وقت‪ ،‬دست جنایتکار فرزند‬                   ‫نفرین به افکار تباهت‪ ،‬بازآ‬
                                       ‫عهد ناصری اما ورق بر م ‌یگردد و با‬   ‫بودند‪ -‬از جمله تدابیر بنیانگذاران این‬                                         ‫ناخلف ایران‪ ،‬سیدضیاء مدیر روزنامۀ‬                         ‫==‬
                    ‫مشکل است‪.‬‬          ‫آشنایی دانایان جامعه با «مدرنیته»‪،‬‬   ‫سلسله جهت هوی ‌تسازی در مقابل‬          ‫از دیرگاهی وی را اجیر و خرید‌هشدۀ‬      ‫رعد برای سرقت دراز گردید‪ .‬یک‬
‫هرچند که آشنایی ما با «فرنگ» از‬        ‫ک ‌مکم مفاهیم نظری و ارز ‌شهایی‬                                                                                    ‫عده از دیویزیون قزاق شاهنشاهی‬                 ‫در «مونترو» با حاصل کل ّاشی‬
‫لول ‌هی توپ و تفنگ و آلوده به بوی‬                                                       ‫باقی جهان اسلام بود‪.‬‬       ‫اجنبی م ‌یدانست‪ ،‬سید ضیاء شروع به‬                                              ‫سرگرم عیش و عشرتی‪ ،‬خوش باشی‬
‫باروت بود اما این آشنایی به مرور‬
‫و به ضرورت‪ ،‬به عرصه‌ی فرهنگ‬                                                                                        ‫انتشار بیانی ‌ههای دروغین خود نموده‬                                                  ‫با پول دزدی م ‌یکنی عیاشی‬
‫کشید و همراه آن‪ ،‬برکات و لطماتی‬                                                                                                                                                                         ‫ای بزم عیشت قتلگاهت‪ ،‬بازآ‬
‫از نوع دیگر‪ ،‬حادث شد‪ .‬این برکات‬                                                                                    ‫درصدد برآمد که به حکومت خود‬
‫و لطمات‪ ،‬رابط ‌هی ما با «غرب» را به‬                                                                                                                                                               ‫هنوز سید ضیاءالدین از ایران خارج‬
‫عشق و نفرتی توأمان آمیخته که از‬                                                                                    ‫رنگ حکومت اصلا ‌حطلب‪ ،‬حکومت‬                                                    ‫نشدهبودکهاعلامی ‌هایب ‌هامضایجمعی‬
‫همان صدر مشروطه تا کنون‪ ،‬همراه‬                                                                                                                                                                    ‫از رجال و اعیان و علما با عنوان «بیان‬
‫این رابطه رشد کرده و تناور شد‌هاند‪.‬‬                                                                                ‫انقلابی ملی‪ ،‬حکومت حامی رعایا‬
‫اندیشه در باب این سرشت توأمان‪،‬‬
‫در مجال تأملی دیگر است اما بد‬                                                                                      ‫بدهد‪ .‬در بیانی ‌ههای خود م ‌ینوشت که‬
‫نیست که مختص ِر این رابطه را در‬
‫این بی ِت نخستی ِن غزلی شاهکار از‬                                                                                  ‫ایران را از ش ّر مداخلات اجانب خلاص‬

                   ‫سعدی بیابیم‪:‬‬                                                                                    ‫خواهد کرد‪ ،‬دشمنان خارجی و داخلی‬
    ‫ای پسر دلربا‪ ،‬وی قمر دلپذیر‬
‫از همه باشد گریز‪ ،‬از تو نباشد گزیر‬                                                                                 ‫را ب ‌هحساب دعوت خواهد کرد‪ ...‬ولی‬

                                                                                                                   ‫دیری نگذشت که حقایق عمل غالب‬

                                                                                                                   ‫بر تلفیق عبارات و الفاظ گردیده نیات‬

                                                                                                                   ‫سوء باطنی و تصمیمات خیانتکارانۀ او‬

                                                                                                                                  ‫هویدا گردید‪»...‬‬

                                                                                                                   ‫باری‪ ،‬س ّید رفت و نوبت زمامداری به‬

                                                                                                                   ‫قوا‌مالسلطنهرسیدکهرئیسدولتکودتا‬

                                                                                                                   ‫او را از مسند فرمانروایی ایالت خراسان‬

                                                                                                                   ‫ب ‌هزیر کشیده و در زندان عشر ‌تآباد‬

                                                                                                                   ‫« ادامه دارد»‬  ‫جای داده بود‪.‬‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17