Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۵۰ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره 1۷1۶
جمعه ۲تا پنجشنبه ۸اسفندماه ۱۳۹۸خورشیدی
روزهای جمعه میرفتند و ما هم خاطرات رضا طاهری در گفتگو با حمید احمدی (پایان) احمدی :در روزهایی که مراسم
میرفتیم و در آنجا دستههای گل
میگذاشتیم .در روز عید نوروز گروه خاوران ،گور دستهجمعی قربانیان یادبود در منزلتان برگذار میشد ،آیا
گروه خانوادهها به آنجا میرویم و کشتار ۶۷
دستههای گل میگذاریم و درخت مشکلاتی برای خانوادۀ شما ایجاد
میکاریم و سرود میخوانیم .یک گذرازکوهها ِی َسر ُهر(پایان) ـ سه نسل از فعالان سیاسی و فرهنگی اپوزیسیون سرنوشت رضا طاهری و فرزندانش بخشی از پرونده
بار که به آنجا رفته بودیم ،پاسداران ایران در قرن بیستم ـ که به چاپ میرسد. جنایت زندان و زندانبانان را در دوران خمینی تشکیل نکردند؟
ریختند و گروهی را کتک زدند و میدهد .جنایاتی که با قتل عام زندانیان سیاسی در
یک بار دیگر توانستیم از هجوم راوی متولد سمنان در سال 13۰۲و از اوایل دهه طاهری :در شب ششم مراسم
پاسداران در امان بمانیم و سوار 13۲۰از مسئولین جنبش دهقانی در گرمسار و سال 13۶۷به اوج خود رسید. یادبود که خبردار شدیم ،میریزند
ماشینمان شدیم و رفتیم به طرف رضاطاهری،متولدسمناندرسال 13۰۲کهازجوانی توی خانهها و جلو برگذاری مراسم
گرمسار .دو سه ساعتی در گرمسار روستاهای اطراف آن بوده است. به حزب توده پیوست و تقریبا تمام زندگی خود را یادبودها را میگیرند .خبردار شدیم
ماندیم و مجدداً برگشتیم به خاوران زمینه آشنایی و سپس گفتگوی من با آقای رضا وقف مبارزه در راه آرمانها و هدفهای حزبی کرد ،مانند که ریختند منزل فریبرز صالحی
و دستهجمعی دور آرامگاه ـ اگرچه طاهری برای ضبط خاطراتشان توسط فرزند ایشان بسیاری از هم مسلکانش بیشترین رنجها را دردوران ـ همسر فاطمه ایزدی ـ و شبانه
هنوز بنای یادبودی نتوانستیم آقای دکتر عباس طاهری در برلین فراهم آمد .این بعد از انقلاب متحمل شد .زمانی که به گمان او و خواهر صالحی را بهزور بردند .برای
در آنجا بسازیم ـ حلقه زده و گفتگو طی 9جلسه از تاریخ ۲1شهریور 138۰تا ۲۰ آرمانخواهانی چون او با یک رویداد انقلابی ،تاریخ ایران این که از صحت این خبر اطلاع پیدا
سرودخوانان میگشتیم .خانوادهها مهر همان سال در 1۵ساعت فیلم ویدیویی ضبط به نفع طبقه رنجبر و زحمتکش ورق خورده و آرزوی کنم بهاتفاق پسرم خسرو رفتیم تا
شیرینی و شربت میآورند و پخش گردیده است .آقای طاهری در تاریخ9فروردین138۵ دیرینه طرفداران حکومت خلقی تحققپذیر شده بود. مستقیماً از این جریان اطلاع به
میکنند .سال گذشته با چند نفر در این دوره است که رضا طاهری و فرزندانش طعم دست بیاوریم .خسرو یک اطلاع نیمه
از این وکلای خانوادههای قتلهای در تهران درگذشت». زندانهای انقلاب را میچشند و پسر جوانش «انوشه» دقیق از آدرس آن خانه داشت .شبی
زنجیرهای که به آنجا آمده بودند، از این کتاب ،ما بخشی را که مربوط به بگیر و ببند در کشتار بزرگ سال ۶۷قربانی سر پرشور و خوی بود که برقها قطع شده بود و با همان
صحبت کردم و در آن روز ،آقای تودهایها در سال 13۶۲و ادامه ماجرا تا کشتار بزرگ وضع رفتیم و خسرو توانست آن خانه
(محمدعلی) عمویی هم آمده بود. سال 13۶۷میشود برای صفحه «خاطرات و تاریخ» آرمانجوی خود میشود. را پیدا کند .هرچه در زدیم ،دیدیم
به آقای زرافشان در حضور آقای در مقدمه کتاب ،دکتر حمید احمدی مینویسد: کسی جواب نمیدهد .بعد از دقایقی
عمویی گفتم ما میخواهیم در برگزیدهایم که در چند شماره خواهید خواند. «کتابی که در دست دارید ،خاطرات آقای رضا از صدای در زدن ما ،همسایه دیوار
اینجا یک آرامگاه بزرگ و بنای یادآور میشویم که حمید احمدی خود یکی از طاهری است .این کتاب ،ششمین کتاب خاطرات است بهدیوار آن خانه آمد بیرون .از او
یادبود بسازیم .نظر شما چیست؟ قربانیان این بگیر و ببند بود و اگر موفق به فرار از مجموعه ۵۵خاطرات که تا کنون گردآوری کردهام پرسیدیم ،هر چه در میزنیم کسی
آقای زرافشان گفت آقای طاهری! نمیشد ،او نیز سرنوشتی چون دریادار افضلی پیدا جواب نمیدهد ،شما خبر ندارید کجا
شما اگر این بنای یادبود را بسازید، رفتند؟ همسایهشان گفت« :دیشب
میآیند و آن را خراب میکنند .گفتم میکرد. آمدند و خواهر فریبرز را بردند چون
باز هم میسازیم .گفت دوباره خراب حاضر نشده بود برود ،درگیری پیدا
میکنند .باید صبر کنید روزی این در کرج دفن کردند .من با رفتن به این چه مردم را هنوز در زندان نگهداشته؟ ن ّیری چه گفتی؟ او گفت :وقتی از میگوید ،حاج آقا! ما جا را تعیین
کار را بکنید که حتماً آن روز خواهد قبرستان ،بعداً یک کسی را پیدا کردم اکثر زندانیان ملی کش بودند ،یعنی من پرسید که آیا نماز میخوانم یا نه، نمیکردیم ،به ما میگفتند بروید شد و بهزور او را بردند».
آمد تا این بنای یادبود بماند .گفتم تا که با مسؤول این قبرستان آشنا بود. دوره محکومیتشان تمام شده بود گفتم وقتی من هنوز به دنیا نیامده آنجا ،میرفتیم و میگفتید بروید می خو ا هم بگو یم که چنین
من زندهام اولین کسی هستیم که در از طریق این آشنایی به مسؤول این ولی تا آن موقع آزادشان نکرده بودند. بودم ،پدرم فوت کرد و او کمونیست اینجا ،میرفتیم .حالا هم هر جا شما سختگیریها و یورشها به مراسم
پرداخت هزینه آن مشارکت میکنم. قبرستان گفتم که ما سرنوشتمان این جریانات دیگری هم بود که او تصمیم بود .من در نزد داییام بزرگ شدم. بگویید میرویم .ما که با میل خودمان یادبود شهدا وجود داشت و بعضی
است و فرزند من جزو اعدامیها بوده، ناجوانمردانهای گرفت و واقعاً ملت دایی من هم یک کمونیست بود و اصل ًا نمیتوانیم جا تعیین کنیم .یک چنین خانوادهها هم احتیاط میکردند
=بیگمان ،روزی این بنای یادبود آیا آنها را به این قبرستان آوردند؟ او نماز نمیخواند و من هم نمیدانستم جواب دوپهلو به نیری میدهد .نیری و مراسم نمیگرفتند .ولی ما تا
گفت به اینجا نیاوردند .برای این که ایران را داغدار کرد. نماز چیه و هیچوقت تا به امروز نماز میپرسد نماز میخوانی؟ خسرو جواب روز آخر ،مراسم را برپا کردیم.
که نماد جانباختگان و قربانیان قبول کنیم ،دفتری که نام افراد دفن نخواندم .او با این طور جواب دادن، میدهد نماز نمیخوانم .خوب ،نصف تمام روزها ،تقریباً همۀ اتاقها پر
شده در این قبرستان ثبت شده بود = در بین ارزیابی شما ،چندین حکم اعدام نگرفت .تفرشی را در جمعیت تهران هم نماز نمیخوانند، از جمعیت بود .دلها همه سوخته
تابستان سال 13۶۷و نیز نماد جنایتی را آورد و نشان داد .بعد از آن گفت مطلب بود که من با چند مورد آنها زندان آنقدر شکنجه کرده بودند که بود .هیچکس تصورش را نمیکرد
۱۲نفر را که بهنام عیاران بودند، صورتش داغون شده بود .در تمام من هم نماز نمیخوانم که این حکومت اسلامی تا این حد
بزرگ در تاریخ ایران است ،ساخته اعدام کرده بودند ،در این قبرستان موافقم. روزهایی که مراسم یادبود انوشه را خط ،خط نیری بود .وقتی نیری چنین رذالت و پستی از خود نشان
دفن کردند .اینها علیاللهی بودند در رابطه با حزب جمهوری اسلامی و برگذار میکردیم ،به منزلمان میآمد. شروع میکند به نوشتن حکم ،مثل بدهد و این طور بچهها را قتل عام
خواهد شد .امروز که در آخرین دقایق و شیخشان شریفی نامی بود .از نیز ترس آیتالله خمینی از قدرتگیری زندانیان سیاسی را که برای سؤال این که اشراقی میداند که قبل ًا حکم کند و یورش ببرند به زندانها و آنهم
کرمانشاه آمده بودند بهنام عیاران .همه دیگران نظر شما را درست میدانم. و جواب به آن اتاق میبردند ،چند اعدام برادرش را صادر کردند و اعدام با چنین شیوهای هزاران نفر را در
پایان گفتگویمان و ضبط خاطراتتان را یکجا اعدام کردند .همه خانوادههای اما در رابطه با جنگ و خاتمۀ آن که دقیقه بیشتر طول نمیکشید و بعدها شده ـ انوشه را روز ۶شهریور ۱۳۶۷ یک مدت کوتاه توی زندانها حلقآویز
آن عزیزان ،همواره مثل خانواده ما انگیزه او در این کشتار بوده باشد، که پرسیدم و این را دنبال میکردم، اعدام کردند ،این را ما بعداً توانستیم بکنند .اصل ًا چنین چیزی در تاریخ
هستیم ،خاطراتتان را با یاد همه همیشه در تکاپو و جستجو بودند تا نظر دیگری دارم .این نظرم بر این معلوم شد که مثل ًا وقتی ۴۰نفر را بفهمیم ـ رو میکند به ن ّیری و
بتوانند محل دفنشان را پیدا کنند. اساس مستدل است که او وقتی در میبردند توی آن اتاق ۵ ،تا ۶نفر میگوید حاج آقا خواهش میکنم ایران سابقه دارد؟
جانباختگان و قربانیان جنایتهای سرانجام ما هم بر حسب تصادف محل آذرماه 13۶۶زندانبانان در خط آیتالله بیشتر زنده نمیماندند ،یعنی آنها را ننویسید .بگذارید برود شلاقش را
منتظری را عوض میکند و بازجویی به بخورد .به این شکل خسرو از لیست =خیر .چنین کشتاری با شیوۀ
حکومت اسلامی بهپایان میبریم. شکل تفتیش عقاید را در آن ایام در
تفتیش عقاید و در این ابعاد که
من یک بار دیگر از این فرصتی که
نزدیک به پنج هزار نفر را در یک
برایم پیش آمد و شما با علاقمندی و
مدت کوتاه حدود دو ماه حلقآویز
احساس مسؤولیت در این گفتگوها
بکنند و بکشند ،در تاریخ ایران
شرکت کردید تا خاطراتتان را ضبط
بیسابقه است.
نمایم ،سپاسگزارم .امیدوارم روزی
در این ایام ،خسرو از زندان آزاد
فرصت پیش آید تا این خاطرات شما
شده بود ،چون توی صحبتهایتان
در اخیتار پژوهشگران و علاقمندان
به مطالعه تاریخ معاصر ایران قرار
دو تصویر ازگلزار خاوران و جمعی از خانواده قربانیان رژیم اسلامی
گیرد. دفن عزیزانمان را که در خاوران بود، زندانها بهاجرا میگذارد ،هنوز به دنبال از همانجا به ردیف میبردند توی سالن اعدام خارج میشود .خسرو میگوید بود که با خسرو رفتید منزل فریبرز
پیدا کردیم. زندان و حلقآویزشان میکردند. ناخودآگاه و بدون این که فکر کرده
ـ آقای احمدی عزیر! من بهعنوان ادامۀ سیاست جنگ با عراق و سرنگونی باشم ،اینطوری جواب دادم .خلاصه صالحی؟
یک فرد ساده و بدون هیچ ادعایی، گلزار خاوران = آقای طاهری! الان که داریم اشراقی واسطه میشود و خسرو بهجرم
برای مبارزه با ظلم و برای پیشرفت صدام حسین بود و تقریب ًا همه کسانی نماز نخواندن به دو دفعه و هر بار به ـ بله .بعد از آن قتل عام ،عدهای
نهضت دهقانی ایران به میدان مبارزه = لطف ًا بفرمایید محل خاوران صحبت میکنیم ،حدود 13سال از آن از زندانیان سیاسی را که حکم اعدام
و به زندگی در سیاست روی آوردم. کجاست؟ که تا کنون درباره تصمیم خمینی به ۲۵ضربه شلاق محکوم میشود. نگرفته بودند ،آزاد کردند .در آن به
بنده خیلی ،خیلی و بیشتر از آن که جنایت کشتار بزرگ زندانیان سیاسی اینها یک سؤالاتی را میکردند که اصطلاح «دادگاه شرع» سه نفری که
بتوانم به زبان بیاورم از جنابعالی ـ در مسیر جاده تهران به سمنان، این کشتار صحبت کردهاند ،به این زندانیان سیاسی نمیدانستند که آخوند ن ّیری حاکم شرع بود ،اشراقی
تشکر میکنم .این کار بزرگ ،این حدود ۷ـ ۶کیلومتر که برویم و میگذرد .ارزیابی شما از این که خمینی پشت فکر بهاصطلاح اسلامیشان دادستان و پورمحمدی نماینده
کار سترگی که شما میکنید ،نام از محله معروف به افسریه که رد مسألۀ خاتمه پیدا کردن جنگ و ترس چیست؟ اگر زندانی سیاسی در آن وزارت اطلاعات ،چند تا سؤال از
شما را در تاریخ ایران ماندگار کرده بشویم ،یک جایی است که گنبد هم چنین فتوای وحشتناک را برای کشتار اتاق به نیری میگفت موقع تولدم زندانیان سیاسی میکردند و یکی
است .امیدوارم روزی بتوانید این دارد و از دور پیداست ،بعد از آرامگاه او ناشی از پیامدهای بعد از آن تأکید پدرم کمونیست بوده و اصل ًا در خانه ما از سؤالهایشان این بود که بفهمند
خاطرهها را منتشر کنید .اگر من ارامنه .نصف این قبرستان ،قبرستان زندانیان سیاسی صادر کرد ،تا کنون به نمازی در کار نبود که من یاد بگیرم ،از آیا زندانی سیاسی هنوز سر موضع
نباشم ،خاطراتم را فرزندانم توزیع بهاییهاست .اینجا یک محوطه بازی داشتهاند .من چنین تحلیلی را تا این نظر آن آخوند و اسلام ،مرتد بهحساب
میکنند .الان که به ایران برمیگردم، بود .و در آن ایام قتل عام زندانیان چه نظر و ارزیابی رسیدید؟ سیاسی خودش هست یا نه؟
خیلی دلم میخواهد پسرم بابک و سیاسی در تابستان ۱۳۶۷با بولدوزر مقطع قبول ندارم .البته هنوز جا دارد نمیآمد و جزایش مرگ نبود. خسرو تعریف میکند که آن روز
حتی روزبه که اینجا هستند به ایران زمین آنجا را کنده بودند و با تریلی ـ شخص خمینی اگر نظرتان باشد فم تفرشی که از خطر اعدام نجات وضع را غیر عادی میبیند و مشکوک
برگردند .متأسفانه در مورد پسرم شبانه جنازهها را میآوردند و بهطور که در این باره بررسی و مطالعه شود. با حزب جمهوری اسلامی هم موافق پیدا کرد و بعد هم از زندان آزاد شد، میشود که گویا میخواهند یک
دکتر عباس ،نمیتوانم این آرزو را پنهانی و دستهجمعی در این محل نبود .میترسید که اینها قدرتی پیدا یکی از آنهایی بود که او را هم به این کارهایی بکنند .وقتی خسرو وارد آن
بکنم .چون او نمیتواند برگردد و خود من البته با تحلیل دیگری در این کنند و برای او زحمتی بشوند .مسأله اتاق برای سؤال و جواب برده بودند. اتاق میشود ،نیری از او میپرسد از
دفن میکردند. دیگر هم ُخب ،یک مقدار پایان بعد از آزاد شدن او از زندان ،همدیگر کدام دستهای ،رفاه میخواهی یا نه،
گویا این آرزو باید با من بماند. بعد از آنکه این محل شناسایی زمینه توافق دارم. جنگ تأثیر داشت بخاطر این که را میدیدیم و میآمد منزلمان .از او مثل این که احتیاج نداری؟ نپرسید
شد ،پدرها و مادرها و بستگان فکر میکرد اینهایی که در زندان پرسیدم تو در آن روز به آن آخوند که هنوز سر موضع هست یا نه،
پایان بههرحال ،میخواهم سؤال کنم هستند اگر بخواهند آزادشان بکنند سؤالش خیلی پیچیده بود .خسرو
مشکلاتی برایش پیش خواهد آمد و
شما چطور از محل خاوران که محل اگر بخواهد زندانیان سیاسی را آزاد
نکند ،مردم سر و صدایشان درخواهد
گورستان دستهجمعی آن کشتار بزرگ آمد که حال که جنگ تمام شده ،برای
تابستان 13۶۷است ،مطلع شدید؟
ـ تا چند سال ،هیچکس نمیدانست
که مزار این عزیزان کجاست و آنها
را در کجا بهطور دستهجمعی دفن
کردهاند ،ما هم نمیدانستیم .ما
خیلی جاها سر زدیم ،مثل ًا وقتی دایی
همسرم فوت کرد ،او را در قبرستانی