Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و هفتم ـ شماره ۲۷۷ (دوره جديد
P. 14

‫صفحه ‪ - Page 14 - ۱4‬شماره ‪۱۷4۳‬‬
                                                                                                                                                                            ‫جمعه ‪ ۱۴‬تا پنجشنبه‪ ۲۰‬شهریورماه ‪۱۳۹۹‬خورشیدی‬

‫است که شاه و خانوادهاش در خلال‬                   ‫یادداشتهای آیتاللهزاده اصفهانی‪ :‬انقلاب محنتبار (‪)۱8‬‬                                                                                                    ‫=جنایاتیکهدرزندانهای‬
‫سی سال حکومت خود به یغما بردهاند‪.‬‬                                                                                                                                                                       ‫خمینی صورت گرفت حتی‬
‫‪۱۰‬ـ زجر و شکنجه در زندانهای‬            ‫آن روز بین مریم و پدربزرگش چه گذشت که‬                                                                                                                            ‫در عهد مغول و تاتار نیز‬
‫خمینیفجیعتراززندانهایساواک‬             ‫خمینی دستور داد نوهاش دیگر به خانۀ او نیاید‬
‫ناله و فریاد زندانیان سیاسی در اثر‬                                                                                                                                                                                   ‫مانند نداشت‬
‫شکنجه در زندانهای امام خمینی که‬        ‫عنوان «انقلاب محنت بار» به چاپ رسید که به‬    ‫گرفت و لباس روحانیت را تا پایان عمر بر تن‬     ‫آیتالله حاج سید ابوالحسن اصفهانی‪ ،‬تا‬
‫به گوش میرسد به مراتب از آنچه که‬       ‫سرعت نایاب شد و دسترسی بدان آسان نیست‪.‬‬                                              ‫داشت‪.‬‬  ‫زمانی که از جهان رفت (نهم ذیالحجه ‪/۱۳65‬‬                                        ‫خفقان انهدام کننده‬
‫در زندانهای ساواک صورت میگرفت‬          ‫نسخهای از این کتاب نایاب را یکی از دوستان‬                                                  ‫سیزدهم آبان ‪ )۱۳۲5‬رئیس حوزه و اعلم علمای‬                              ‫اینک یک سال از تألیف کتاب‬
                                       ‫دراختیار ما گذارده است که با سپاس از ایشان‪،‬‬  ‫او که از نزدیک شاهد تحرکات آیتالله خمینی‬      ‫شیعه و مرجع مسلم تقلید شمرده میشد‪.‬‬                                    ‫«انقلاب شوم» میگذرد و به علت‬
                    ‫شدیدتر است‪.‬‬        ‫بخشهایی از آن در چند شماره به نظر خوانندگان‬  ‫در عراق و سپس تحولات منجر به روی کار‬          ‫نوۀ او‪ ،‬دکتر سید موسی اصفهانی علاوه بر‬                                ‫بیماری که مدت سه ماه مرا بستری کرد‬
‫مردم در کوچه و بازار سخن از افرادی‬     ‫عزیز و علاقمندان به آشنائی بیشتر با حقایق‬    ‫آمدن وی در ایران بود‪ ،‬یادداشتهایی ارزنده‬      ‫تحصیلات حوزوی و کسب اجازۀ اجتهاد‪ ،‬از‬                                  ‫و سپس مسافرتهای پی در پی نتوانستم‬
‫میگویند که در نتیجه زجر و شکنجه‬                                                     ‫راجع به این وقایع به زبان عربی از خود باقی‬    ‫دانشگاه سوربن پاریس در رشته فلسفه دکترا‬                               ‫کتاب را به چاپ برسانم و اکنون به‬
‫پاسداران دچار جنون و نقص عضو‬                                        ‫تاریخی میرسد‪.‬‬   ‫گذاشته است‪ .‬ترجمۀ فارسی این یادداشتها با‬                                                                            ‫خواست پروردگار کتاب مراحل نهائی‬
‫شدهاند‪ .‬کندن ناخن و سوزاندن بدن با‬
‫سیگار و نیز گرسنه و تشنه نگاهداشتن‬     ‫تازهای در ایران نبود‪ .‬ولی پس از اینکه‬     ‫طباطبائی به دیدار خمینی رفت و وی‬        ‫او نموده بود نادیده گرفت‪ .‬ابوالحسن‬      ‫جنگ و شصت هزار قربانی‬                                 ‫خود را طی میکند‪.‬‬
‫متهمین به منظور اقرار گرفتن‪ ،‬یک امر‬    ‫خمینی کشور را غرق در فساد نمود در‬         ‫رهائی او را از زندان تبریک گفت‪ .‬صبح‬     ‫بنیصدر در مرثیه وی گفت‪ :‬خدا او‬                          ‫جنگهای داخلی‬           ‫در هیجده ماهی که از تألیف این‬
‫رایج و معمولی است‪ .‬جنایتهائی که در‬                                               ‫روز بعد دولت ایران ضمن پخش اخبار‬        ‫را بیامرزد که به دست شقیترین فرد‬                                               ‫کتاب میگذرد فاجعه و مصیبت به‬
‫حق جوانان وابسته به سازمان مجاهدین‬             ‫صحنه حوادث ظاهر گردید‪.‬‬            ‫اعلام کرد که با مداد امروز حکم اعدام‬    ‫زمان خود به شهادت رسید و پیامبر‬         ‫تعداد قربانیان جنگ بین ایران و‬         ‫حد اعلای خود رسیده و تعداد قربانیان‬
‫خلق و چریکهای فدائی خلق در این‬         ‫حجتیه پیروان حضرت حجه‬                     ‫یازده نفر به اتهام قاچاق مواد مخدر به‬   ‫اکرم فرموده است (هر کس به ظالمی‬         ‫عراق بالغ بر سیصد هزار کشته و نیم‬      ‫و انهدام کشور به مرحلهای رسیده که‬
‫زندانها به عمل میآید غیر قابل تصور‬     ‫بنالحسن امام دوازدهم شیعیان‬                                                       ‫کمک کند خداوند او را بر وی مسلط‬         ‫میلیون معلول بوده و تعداد قربانیان‬     ‫انسان قادر به تصور آن نیست‪ .‬لذا باید‬
‫است‪ .‬تنها شرط رها شدن مجاهد و‬          ‫میباشند که بنا به خواست خداوند‬                        ‫مورد اجراء گذاشته شد‪.‬‬                                               ‫جنگهای داخلی که هم اکنون در‬            ‫ارقام و آماری را که در کتاب ذکر کرده‬
‫فدائی از اعدام و زجر و شکنجه آن است‬    ‫ظاهر میشود و زمین را از ظلم و فساد‬                     ‫‪۷‬ـ داستان مریم‬                                 ‫خواهد نمود)‪.‬‬        ‫کردستان و نقاط دیگر جریان دارد‬         ‫بودیم تصحیح نموده و فصل دیگری‬
‫که دو نفر از اعضای مجاهدین یا فدائیان‬  ‫پاک خواهد نمود و جز او کسی حق‬                                                                     ‫‪ 5‬ـ اطاق ترور‬           ‫از شصت هزار نفر تجاوز نموده است‪.‬‬       ‫در پایان کتاب بیافزائیم که شامل همه‬
‫را معرفی کند و شخصاً به یک محکوم‬       ‫دخالت در شئون مسلمانان را ندارد‪.‬‬          ‫داستانی است که اکنون در سراسر‬           ‫در اداره ساواما که جایگزین ساواک‬        ‫و چنانچه تعداد چهل هزار نفری را‬        ‫حوادث ارعابآمیز و منهدم کنندهای‬
                                       ‫و لذا ولایت فقیهی که خمینی به‬             ‫ایران زبانزد خاص و عام است‪ .‬مریم‬        ‫قدیم شده است اتاق ترور تأسیس شده‬        ‫که توسط دادگاههای انقلاب اعدام‬         ‫است که در خلال این مدت به وقوع‬
           ‫به اعدام تیراندازی نماید‪.‬‬   ‫وجود آورده جز بدعت و گمراهی چیز‬           ‫دختر مصطفی فرزند خمینی است‪.‬‬             ‫که زیر نظر احمد فرزند خمینی و شیخ‬       ‫شدهاند به آنها بیافزائیم جمع افرادی‬    ‫پیوسته است‪ ،‬لهذا این فصل را (خفقان‬
      ‫‪۱۱‬ـ تاریخ تکرار میشود‬                                                      ‫این نوه شانزده ساله روزی نزد پدربزرگ‬                                            ‫که از هنگام استیلای خمینی بر قدرت‬
‫در اینجا لازم میدانم گفتگوئی را‬                           ‫دیگری نیست‪.‬‬                                                                                            ‫در ایران جان خود را از دست دادهاند‬                   ‫خردکننده) نامیدیم‪.‬‬
‫که میان من و خمینی هنگامی که در‬        ‫چند روز پیش آیتالله قمی‬                      ‫خاوران‬                                                                       ‫بالغ بر چهارصد هزار نفر یعنی معادل‬     ‫‪۱‬ـ تجاوز پاسداران انقلاب به‬
‫عراق پناهنده بود‪ ،‬صورت گرفت شرح‬        ‫طباطبائی طی نطقی در صحن مشهد‬                                                                                              ‫سیصد کشته در روز میگردد‪ .‬و اینک‬
‫دهم‪ .‬روزی وارد اتاقش در نجف شدم‬        ‫خطاب به انبوه نمازگزاران این نظر خود‬      ‫خود آمد و گفت آقا بزرگ‪ ،‬اگر یک‬          ‫صادق خلخالی و لاجوردی قرار دارد و‬       ‫پس از مخالفت با پیشنهاد صلح عراق‬         ‫دوشیزگان مجاهد قبل از اعدام‬
‫و او را غمگین و افسرده یافتم‪ .‬علت امر‬  ‫را با جرأت و شهامت بیان نمود و ولایت‬      ‫مجتهد عادل بگوید که شما به خاطر‬         ‫وظیفه آن ترور مخالفین سیاسی رژیم‬        ‫کامل ًا روشن شده است که سیصد نفر‬       ‫وحشیگری و پایمال کردن اصول‬
‫را سؤال کردم‪ .‬گفت که ایادی و عمال‬      ‫فقیه و همچنین ادامه جنگ با عراق‬           ‫کارهائی که کردهاید مسلمان نیستید و‬                                              ‫کشته در روز عطش خمینی را در‬            ‫اخلاقی در جمهوری خمینی به اوج‬
‫شاه مرا راحت نمیگذارند و به خصوص‬       ‫را تقبیح کرد و گفت «تمام خونهایی‬          ‫در این صورت تقلید از شما حرام است‬                   ‫در خارج از کشور است‪.‬‬                                               ‫خود رسیده چون در قرون وسطی‬
‫طرفداران نیرومند آیتالله حکیم مزاحم‬    ‫که در میدان جنگ ریخته میشود به‬            ‫تکلیف چیست؟ در اینجا خمینی با مکر‬       ‫این دایره بودجه محرمانه مخصوص‬                   ‫خونریزی برطرف نمیسازد‪.‬‬         ‫و در دوران مغول و تاتار نیز حوادثی‬
‫برنامههای من میشوند‪ .‬وی افزود امید‬     ‫گردن خمینی است و او در برابر خداوند‬       ‫و زرنگی پرسید‪ :‬دخترم کی این حرف‬         ‫به خود را دارد که از بودجه شخصی‬         ‫‪4‬ـ تعقیب و فشار بر آیتالله‬             ‫نظیر آنچه که اکنون در زندانهای ایران‬
‫من در برکنار ساختن شاه ضعیف شده‬        ‫مسؤولاستومخالفتیاپیشنهادصلح‬               ‫را میزند؟ مریم با سادگی دخترانه خود‬     ‫خمینییعنیازبیتامامتأمینمیشود‬            ‫شریعتمداری و اعدام صادق‬                ‫و جنایات پاسداران انقلاب صورت‬
‫زیرا ملت ایران از قرار معلوم از انجام‬                                            ‫گفت‪ :‬آقاجان پدربزرگ حائری گفته‪.‬‬         ‫و جز سه نفر نامبرده کسی از جزئیات‬                                              ‫میگیرد روی نداده بود‪ .‬پاسداران‬
‫اقدامات حادی بر ضد وی دلسرد شده‬              ‫خروج بر دستور اسلام است»‪.‬‬           ‫در اینجا خمینی قیافه عبوسی به خود‬                                                                     ‫قطبزاده‬          ‫وحشی دوشیزگان عضو گروه مجاهدین‬
‫و به خصوص مرجعیت روحانی که فعل ًا‬      ‫طرفداران خمینی قصد حمله به‬                ‫گرفته و به نوبه خود پرخاش نموده‬                          ‫آن اطلاعی ندارد‪.‬‬       ‫آیتالله شریعتمداری تا دو سال پیش‬       ‫خلق را قبل از اعدام مورد تجاوز قرار‬
‫دست آیتالله حکیم قرار گرفته از شاه‬     ‫آیتالله قمی را داشتند ولی به خاطر‬         ‫گفت برو و دیگر به خانه من نیا‪ .‬و از‬     ‫‪6‬ـ بازداشت داماد خمینی در‬               ‫تحت فشار قرار داشت ولی از آن به بعد‬    ‫میدهند‪ .‬به خدا سوگند شخصاً از یک‬
‫حمایت میکند و به عنوان پشتیبان‬         ‫محبوبیتی که در میان مردم دارد جرأت‬        ‫آن روز خمینی به نوه خود اجازه نداد به‬    ‫آلمان به خاطر قاچاق مواد مخدر‬          ‫فشار و تعقیب به مرحلهای رسیده که‬       ‫مقام روحانی عالیقدر که از ذکر نام وی‬
‫نیرومندی از رژیم ایران به شمار میآید‪.‬‬  ‫نکردند متعرض وی شوند‪ .‬آیتالله قمی‬         ‫خانه او پا بگذارد‪ .‬و اما حائری پدربزرگ‬  ‫مشیت الهی بر آن بود که این رژیم‬         ‫تاکنون نظیر آن را در تاریخ روحانیت‬     ‫به خاطر حفظ جانش (*) خودداری‬
‫به وی گفتم به این چیزهائی که در‬        ‫دوست دوران مبارزه خمینی بر ضد شاه‬         ‫مادری مریم همان شیخ مرتضی یزدی‬          ‫فاسد را که تاکنون بیش از یکهزار‬         ‫اسلامی در ایران و نقاط دیگر نمیتوان‬    ‫میکنم شنیدم که با چشمان اشکآلود‬
‫اینجا میشنوید توجه نکنید و نیروی‬       ‫بود و مدت چهل روز با او در یک سلول‬        ‫است که احدی در علم و اجتهاد و زهد‬       ‫و چهارصد نفر را باتهام قاچاق مواد‬       ‫یافت‪ .‬خمینی توطئه نافرجام قطبزاده‬      ‫میگفت «این موضوع هولناک در‬
‫شاه نیرنگ نیروی ظاهری است که‬           ‫به سر برد و لذا به آسانی نمیتوانند‬        ‫و پرهیزکاری وی شکی ندارد‪ .‬آیتالله‬       ‫مخدر اعدام نموده است مفتضح و رسوا‬       ‫را بهانهای برای تعقیب و آزار آیتالله‬   ‫زندانهای ایران رخ میدهد و خمینی‬
‫چنانچه با نیروی قویتری مواجه شود‬       ‫صدای او را مانند دیگران خاموش کنند‪.‬‬       ‫حائری تنها روحانی نیست که این فتوا‬      ‫سازد‪ .‬پلیس آلمان غربی در ماه مارس‬       ‫شریعتمداری و کنار زدن او از سر راه‬     ‫آن را میداند و کلمهای بر زبان نمیراند‬
‫فرو میریزد‪ .‬حوادثی که در داخل ایران‬                                              ‫را در حق خمینی داده است بلکه علمای‬      ‫‪ ۱۹۸۳‬صادق طباطبائی داماد خمینی‬          ‫خود قرار داده و او را متهم به شرکت در‬  ‫چون کسی که ریختن خون مسلمانان‬
‫روی میدهد مبین آن است که رژیم از‬         ‫‪۹‬ـ رفیق دزد و شریک قافله‬                ‫بسیاری چنین مطالبی را درباره خمینی‬      ‫و کاندیدای نخستوزیری او را در حالی‬      ‫آن توطئه نموده است‪ .‬وقاحت و پستی‬       ‫را مباح میداند اهمیتی به هتک ناموس‬
‫لحاظ معنوی در حال سقوط است زیرا‬        ‫غارت اموال مردم در سایه رژیم‬              ‫معتقدند ولی از اظهار آن وحشت دارند‪.‬‬     ‫که یک کیلو و ششصد گرم تریاک در‬          ‫به جائی رسید که جلادان معروف‬
‫شاه که مورد احترام و محبوبیت ملت‬       ‫حاکم به مرحلهای رسیده که باید‬             ‫یکی از روحانیون گفته است‪ :‬من از‬         ‫کیف دستی خود همراه داشت در شهر‬          ‫خمینی یعنی شیخ صادق خلخالی و‬                             ‫آنان نمیدهد»‪.‬‬
‫قرار داشت اکنون کارش به جائی رسیده‬     ‫آن را در تاریخ ثبت نمود‪ .‬کمیتههای‬         ‫خمینی بر خود بیمی ندارم منتهی از‬        ‫دوسلدورف بازداشت نمود‪ .‬رژیم حاکم‬        ‫لاجوردی به خانه شریعتمداری رفته و از‬   ‫دختر یکی از پزشکان معروف‬
‫که از این و آن التماس کلمات مدح و‬      ‫انقلاب و دادگاههای انقلاب در سرقت‬                                                 ‫ایران از این رسوائی شرم ننموده بلکه‬     ‫وی خواستند که به شرکت خود در آن‬        ‫هنگامی که جسدش را پس از اعدام‬
‫ثنا میکند‪ .‬شاهی که آیتالله بروجردی‬     ‫اموال و دارائی ملت تنها نبودند و از قرار‬              ‫هتک ناموس میترسم‪.‬‬           ‫حداکثر کوشش خود را در راه آزاد‬          ‫توطئه و کمک مالی به گردانندگان آن‬      ‫تحویل مادرش میدهند میبینند این‬
‫او را شاهنشاه خطاب میکرد اینک به‬       ‫معلوم آن طبقه که همیشه برای سیر‬            ‫‪8‬ـ حجتیه در برابر خمینیسم‬              ‫کردن وی مبذول داشت و دولت آلمان‬         ‫اعتراف کند و هنگامی که شریعتمداری‬      ‫عبارت با مداد روی پیراهنش نوشته‬
‫مرحلهای رسیده که حتی روحانیون‬          ‫کردن شکم خود دستش به سوی این‬              ‫حجتیه یک نیروی مذهبی است‬                ‫را تهدید کرد چنانچه این زندانی عزیز‬     ‫به آنان پرخاش نمود‪ ،‬لاجوردی سیلی‬       ‫شده است (پدر جان‪ ،‬پاسداران تاکنون‬
‫پائین درجه از پاسخ دادن به درودهای‬     ‫و آن دراز بود به میلیونهائی که از اموال‬   ‫که در رگهای ملت ایران جریان دارد و‬      ‫را آزاد نکند روابط سیاسی خود را با آن‬   ‫محکمی به گوش روحانی هشتاد ساله‬         ‫هفت بار به من تجاوز نمودهاند و هم‬
‫او خودداری میکنند و من مطمئنم‬          ‫مردم سرقت نموده است اکتفا نکرده و‬         ‫خمینی با تمام تلاشهای خود قادر به‬       ‫کشور قطع خواهد نمود‪ .‬و بالاخره دولت‬     ‫زده و تهدید کرد که اگر هر چه را‬        ‫اکنون بیگناه روانه مرگ میشوم)‪.‬‬
‫رژیمی که از لحاظ معنوی سقوط‬            ‫روش دیگری برای این منظور ابتکار‬           ‫از بین بردن آن نیست‪ .‬حجتیه پدیده‬        ‫آلمانغربیتسلیمحکومتخمینیشد‬              ‫دیکته میکند نگوید به ناموسش در‬         ‫بالاترین وقاحت آنکه یکی از پاسداران‬
‫کند حتماً عمل ًا نیز سقوط خواهد کرد‬                                                                                      ‫و او را آزاد ساخت‪ .‬هنگام ورود به تهران‬  ‫برابر چشمان وی تجاوز خواهند نمود‬       ‫نزد پدر و مادر قربانی رفته و مبلغ‬
                                                            ‫نموده است‪.‬‬                                                                                           ‫و بدین ترتیب شریعتمداری ناگزیر شد‬      ‫ناچیزی پول به آنها میدهد و با مباهات‬
        ‫منتهی کمی وقت لازم دارد‪.‬‬       ‫گردانندگان رژیم شبانه افراد مسلح‬                                                                                          ‫آنچه را که موجب خوشنودی خمینی‬          ‫و تمسخر به آنها میگوید این مهریه‬
‫خمینی فکر کرد‪ ،‬گفت‪ :‬آنچه که‬            ‫خود را به خانه ثروتمندان میفرستند‬                                                                                         ‫میشود بگوید و اعترافات وی از رادیو‬     ‫دختر شماست و من قبل از اعدام او‬
‫میگوئید صحیح است ولی متأسفانه‬          ‫و هر چه در این خانهها مییابند به‬                                                                                                                                 ‫را صیغه کردهام تا به بهشت نرود چون‬
‫اکثر مردم معنی این واقعیت را درک‬       ‫سرقت میبرند و چنانچه کسی به‬                                                                                                          ‫و تلویزیون پخش گردید‪.‬‬       ‫از بزرگان خود شنیدهایم که دوشیزه‬
‫نمیکنند و خوف آن دارم که یأس و‬         ‫مقامات شکایت کند چنان گرفتاریهائی‬                                                                                         ‫خمینی به این امر اکتفا نکرده و‬         ‫باکره به دوزخ نمیرود و ناچار بودیم‬
‫ناامیدی به دل مردم راه یابد‪ .‬گفتم‬      ‫برایش به وجود میآید که از خیر مال‬                                                                                         ‫دستور داد شریعتمداری را در خانه‬        ‫این مانع را در برابر رفتن دختر شما به‬
‫نگران نباشید هیچگونه حقی که‬                                                                                                                                      ‫خود تحت نظر و مراقبت شدیدی قرار‬
‫در پس آن خواستهای باشد پایمال‬                             ‫خود میگذرد‪.‬‬                                                                                            ‫دهند و هیچکس حق ملاقات با او را‬                      ‫دوزخ برطرف سازیم‪.‬‬
‫نمیشود‪ .‬این گفتگو در سال ‪۱۹7۲‬‬          ‫داستان حق دلالی که احمد خمینی‬                                                                                             ‫نداشته باشد‪ .‬هنگامی که شریعتمداری‬      ‫بارها اتفاق افتاده این درندگان در‬
‫رد و بدل شد‪ .‬پس از یازده سال از‬        ‫و دامادش صادق طباطبائی و هاشمی‬                                                                                            ‫تقاضای خروج از کشور جهت معالجه‬         ‫برابر چشمان مادران به ناموس دختران‬
‫آن روز تاریخ تکرار میشود و خمینی‬       ‫رفسنجانی از شرکتهای خارجی بابت‬                                                                                            ‫بیماری سرطان خود نمود خمینی‬
‫که جانشین شاه شده است و در آغاز‬        ‫خرید اسلحه و موادغذائی و غیره‬                                                                                             ‫با آن مخالفت کرده و گفت در ایران‬                      ‫آنان تجاوز میکنند‪.‬‬
‫مظهر وحدت ملی و مورد علاقه مردم‬        ‫دریافت میدارند زبانزد خاص و عام‬                                                                                                                                  ‫داستان غمانگیزی که مردم ایران‬
‫بود اینک به صورت مظهر قساوت و‬          ‫است‪ .‬دست اندرکاران مسائل ایران‬                                                                                                                 ‫معالجه شود‪.‬‬       ‫در مناسبتهای گوناگون نقل میکنند‬
‫وحشیگری و تفرقه افکنی و خونریزی‬        ‫معتقدند که ثروتهائی که دار و دسته‬                                                                                         ‫اما قطبزاده به دستور خمینی اعدام‬       ‫مربوط به دوشیزهای است که چهار‬
‫درآمده و کینه ملت نسبت به وی‬           ‫خمینی در مدت این چهار سال به‬                                                                                              ‫گردید و بیست سال خدمتی را که به‬        ‫پاسدار انقلاب پس از یورش به خانه‬
‫و رژیمش به مرحلهای رسیده که‬            ‫دست آوردهاند چندین برابر اموالی‬                                                                                                                                  ‫وی به منظور دستگیری پدرش چون‬
‫تاریخ ایران نظیر آن را ندیده و اینک‬                                                                                                                                                                     ‫متوجه میشوند که در خانه نیست به‬
‫به صورت زندانی ملت در حجرهای‬                                                                                                                                                                            ‫وی در برابر چشمان مادرش تجاوز‬
‫در دهکده جماران درآمده و ارکان‬                                                                                                                                                                          ‫میکنند و دخترک بینوا به حدی از‬
‫رژیمش یا به دست ملت کشته شده‬                                                                                                                                                                            ‫این حادثه صدمه روحی میبیند که‬
‫و یا از ترس خشم مردم در سوراخهای‬                                                                                                                                                                        ‫دچار جنون میشود و در نتیجه به‬
‫خود پنهان و اگر بخواهند از نقطهای‬                                                                                                                                                                       ‫منظور معالجه روانه خارج میشود و‬
‫به نقطه دیگر بروند برای پنهان داشتن‬                                                                                                                                                                     ‫چون معالجه مفید واقع نمیشود خود‬
‫هویت خود از خودروهای آمبولانس‬                                                                                                                                                                           ‫را به قصد خودکشی از یک ساختمان‬
‫استفاده میکنند‪ .‬در خلال چهار سال‬                                                                                                                                                                        ‫بلند به پائین پرت میکند تا بدینوسیله‬
‫از عمر نکبتبار این رژیم منحوس‬
‫قهرمانان جان بر کف ملت توانستهاند‬                                                                                                                                                                         ‫دوزخ امام خمینی را فراموش کند‪.‬‬
‫بیش از یکصد و پنجاه نفر از سران‬                                                                                                                                                                         ‫حاکم شرع شهر یزد برایم تعریف‬
‫خائن و فریبکار آن را به درک بفرستند‪.‬‬                                                                                                                                                                    ‫میکرد که پس از اعدام یکی از‬
‫در تاریخ هیچ ملتی سابقه ندارد که‬                                                                                                                                                                        ‫پاسداران انقلاب به خاطر سرقت از‬
‫یک چنین تعداد عظیمی از سران رژیم‬                                                                                                                                                                        ‫خانهای و تجاوز به زن صاحبخانه‪ ،‬سایر‬
‫به دست افراد ملت کشته شوند و این‬                                                                                                                                                                        ‫پاسداران جنازه او را تشییع نموده‬
‫نشانه ناپایداری و سقوط حتمی رژیمی‬                                                                                                                                                                       ‫و یکصدا شعار میدادند (ای برادر تا‬
‫است که هم اکنون از نظر معنوی سقوط‬                                                                                                                                                                       ‫آخرین نفس راه تو را دنبال میکنیم)‬
                                                                                                                                                                                                        ‫پس از دو روز خمینی آن حاکم شرع‬
                     ‫نموده است‪.‬‬                                                                                                                                                                         ‫را به خاطر اعدام یکی از حامیان اسلام‬

‫(*) این شخص روحانی آیتالله‬                                                                                                                                                                                 ‫به زعم خود‪ ،‬از کار برکنار ساخت‪.‬‬
‫سید رضای زنجانی بود که در اسفند‬                                                                                                                                                                           ‫‪۲‬ـ چهل هزار اعدام سیاسی‬
‫ماه ‪ ۱۳۶۲‬به رحمت ایزدی پیوست و‬                                                                                                                                                                          ‫تعداد کسانی که تا لحظه نوشتن‬
‫لهذا دیگر مانعی از ذکر نام وی نیست‪.‬‬                                                                                                                                                                     ‫این سطور توسط دادگاههای انقلاب‬
                                                                                                                                                                                                        ‫اعدام شدهاند بالغ بر هزاران نوجوان‪،‬‬
‫ادامه دارد‬                                                                                                                                                                                              ‫دوشیزه و سالمند گردیده که اکثر آنها‬
                                                                                                                                                                                                        ‫از سازمان مجاهدین خلق بوده و در بین‬
                                                                                                                                                                                                        ‫این قربانیان حدود یکهزار نفر افراد نابالغ‬

                                                                                                                                                                                                                        ‫وجود داشته است‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                        ‫‪۳‬ـ سیصد هزار کشته قربانی‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18